پرسش و پاسخ شماره نوزدهم
- نوشته شده توسط مدیر سایت
- دسته: پرسش و پاسخ
- بازدید: 600
بسم الله الرحمن الرحیم
سوال : قرانی که می خوانیم چه آثاری برای ما دارد ؟
به هر شکل قران تلاوت کنید در روزهایی که در پیش دارید کلام اقا امیرالمومنین است که می فرمایند کلام همه ی امامان است کلام پیغمبر خدا است هر چه می خواهید از بهشت بالا بروید می گویند قرآن بخوان تا نفس دارید. آنجا کتاب نمی دهند از موبایل هم خبری نیست پس بنابراین آنقدر قرآن بخوانید که در دنیای باقی با قران حرکت کنید و حرکت شما هیچ وقت متوقف نشود تا سر منزل مقصود.پس قران را فراموش نفرمائید.
صحبت از جمع : ما باید موقع وضو گرفتن یک چیز را درک کنیم و این است که با هر وضو گرفتنمان تطهیر می شویم برای سجده خداوند .
استاد : هر کدام از شما چند سالتان است ؟ می دانید چقدر نماز از دست دادید ؟ چقدر وضو از دست دادید ؟ می دانید چقدر آب حرام کردید وضو گرفتید ؟ حالا باید جواب آن آبها را هم بدهید . وقتی شما موقع وضو گرفتن حس نمی کنید فقط تند و تند آب را می پاشی و می دوی چکار کردی ؟ صبح که از خواب بلند می شوی می دوی و صورتت را می شویی چه فرقی دارد ؟
با هر وضویی که فرصتش را پیدا می کنیم خداوند یک فرصت جدید می دهد آنهایی که پشت سرمان است بریزیم پایین ، یک دفعه دیگر از اول شروع کنیم ؛ شاید الان بهتر می فهمیم که چرا بزرگان ما گفتند : مؤمن دائم الوضوست ، چون هر لحظه اگر خطایی کرده باشد وضو که می گیرد توجه بکند این ها را پایین می ریزد . اول جلسه گفتم اگر روی گُرده شما یک پوستین بیاندازند ، گرمت بشود می اندازی پایین ، اگر 6 تا شد هفتمی را انداختند زورت نمی رسد بیاندازی پایین . ما گَبَره های یک عمر را با خودمان حمل کردیم . خانم وضو گرفته و رفته عروسی ، یک عالمه هم آرایش کرده است ، لاک هم زده است ، رفته عروسی دیده رقص شروع شده است حیفش آمده از دست بدهد اول رقص هایش را کرده است تا آخر شب هم برای این که وضویش را از دست ندهد دائم به خودش می پیچد تا بالاخره یک وقتی بشود بتواند برود نمازش را بخواند همه این ها که شد گَبَره ، نشد ؟ بله برای آن کسی که اصلاً نمی داند نماز چه هست ، اعتقادی هم ندارد خدا حفظت کند این طوری هم بود ، بخوان عیبی ندارد بالاخره یک روزی می فهمد ، عشق می کند و آن وقت درست می خواند ، به وقت می خواند . اما من و شما که می فهمیم چه ؟
سوال :چه جوری احوالات خاص در نماز داشته با شیم ؟
نماز بخوانید ، نمازها را با فراغ بخوانید ؛ نمی گویم نماز اول وقت ، شاید اولِ وقتی به خاطر آن حالی است که به من داد چون اول وقت حاضر بودم و شنیدم . با فراغت بال نماز بخوانید و از آن بهره ببرید . نماز نخوانید برای این که یک بار از روی دوشتان برداشته شود ، نماز بخوانید برای این که آن را بفهمید . بعداً به شما خواهم گفت موقعی که نماز می خوانید کجایید ؟ آن وقت ببینید کجایید ؟ خیلی سخت است . با امید به آن روزی که همه ما در نماز در جایی قرار داشته باشیم که خداوند برای ما قرار داده تا بهره کافی ببریم و بفهمیم کی هستیم ؟ چی هستیم و برای چی آمدیم ؟
دنیا بی ارزش تر از این حرفهاست که به خاطر کوچکترین چیزها یا حتی به خاطر بزرگترین چیزها جایگاه خدایی تان را از دست بدهید . بسیاری از ما از جایگاه خدایی مان تنزّل کردیم حتی از جایگاه حیوانی هم تنزّلمان بیشتر است . یک جایی بودم که یک چیزهایی همه اش برایم زشتی بود ، دلتنگی بود اما به حرمت آقا امیرالمؤمنین پایین انداختم و ذرهّ ای بار کدورت و دلگیری به صفحه قلبم دیگر نتوانست بنشیند . نمی خواهید امیرالمؤمنین را بشناسید ؟ یک روزی اسم علیرضا را برای شما معنی کردم و گفتم : اگر می خواهید مقام علی(ع) را بشناسی باید به مقام رضای امام رضا(ع) برسید . در قلب عاشق امام رضا(ع) سیاهی نیست ، بی گذشتی نیست ، بی مِهری نیست . وقتی تو عاشق امام رضا(ع) نیستی و دروغ می گویی که هستی می خواهی امیرالمؤمنین را که پدرشان است بشناسی ؟ می خواهی امیرالمؤمنین را بشناسی که تمام اسرار پنهانی عالم در مشتشان است ؟ خدا پیامبر(ص) را ظاهر برای شما فرستاد و باطن دنیا را در مشتهای امیرالمؤمنین گذاشت . نرو امام رضا(ع) وقتی امام رضا(ع) را دوست نداری چون عاشق امام رضا(ع) عاشق بخشش است .
سوال: سالها پیش شما فرمودید که به خودتان رجوع کنید و ببینید از چه کسی بدتان می آید ؟ بنده خیلی فکر کردم و دیدم که خدا را شکر از کسی بدم نمی آید و در ارتباطم با کسی گرد و غباری در دلم ننشسته است . هر دفعه که بین کسی و بنده دلخوری بوده است سعی کردم که در دلم چیزی نمانده باشد . الان که شما فرمودید باز هم در دلهایمان هست؟ می خواهم بدانم من که فکر می کنم چیزی نیست ، آیا توهّم است ؟ یا نه چیزی نیست ؟
استاد : بنده در مورد آدم ها به طور شخص واحد قضاوت نمی کنم ولی آنچه که عیان است حتی در قوانین دانش بشری که وضع شده است گاهگداری استثناهایی هم دارد و باید هم همین طور باشد . اما یک راه حل برای شما می گذارم : هر کسی که فکر می کند از هیچ کسی بدش نمی آید ، از کسی کینه ای به دل ندارد و می گوید در خودم می گَردم چیزی گیرم نمی آید ، شب که خواست بخوابد وضو بگیرد و موقع خواب 403 صلوات هدیه کند به ساحت مقدس امام زمان(عج) و از ایشان کمک بگیرد که در ادعایی که کردم آیا صادق هستم یا نقاطی وجود دارد که من نمی بینم . چون خیلی جاها هست که ذهن خائن بسیار عجیبی است و در کمترین چیزها ما را گول می زند و خوشش می آید که دائم ما را گول بزند . من می گویم که از کسی بدم نمی آید اما وقتی روی مسئله بیشتر دقت می کنم و این طوری کمک می خواهم .یک دفعه نشان می دهند.
و به خودم می گویم من که از کسی بدم نمی آمد پس چرا با فلانی خیلی خوشم نمی آید که گفتگو کنم ؛ اگر بتوانم راهم را عوض می کنم که با او روبرو نشوم ، چرا این طوری هستم ؟ چرا با آدم های غریبه ای که در خیابان نمی بینم این کار را انجام نمی دهم ؟ پس یک ویژگی در مورد این فرد در من وجود دارد که من راهم را عوض می کنم ؛ جواب یک کلمه است : چون از او خوشم نمی آید پس هنوز ته وجودم یک چیزی هست . شما که فکر می کنید در وجودتان چیزی نیست این کار را انجام دهید اما آنهایی که زیاد دارند اول آنها را رفع و رجوع و درست کنند تا برسند به آن نقطه ای که فکر می کنند واقعاً از کسی بدشان نمی آید بعد از آقا تقاضا بکنید به شما عیان کنند که از چه کسانی خوشتان نمی آید یا از چه کسانی هنوز یک تصویر ناخوشایند در ذهنت هست که دوست نداری با آنها روبرو بشوی . وقتی ما آمدیم صفحه مان سفید بوده است وقتی هم برمی گردیم باید صفحه مان بی رنگ شود دیگر سفید هم نمی تواند باشد ؛ مصداق کلامم آیه قرآن است در سوره بقره خدا می فرماید : رنگ الهی بگیرید ، رنگ الهی بی رنگی است و هیچ رنگی در آن نیست . اگر هنوز گوشه دلت یک چیزی هست که هر وقت یادش می افتی ناراحت می شوی ، حتی برای او بدخواهی نمی کنی ، نفرین هم نمی کنی چون گذشت کردی ولی یادش که می افتی مکدّر می شوی و ترجیح می دهی که به آن فکر نکنی شما هنوز یک نقطه تاریک در وجود داری که باید حل شود ، میگویی نمیتوانم اشکالی هم ندارد الهی شکر که تا اینجا آمده ای به کسی هم آسیب نمیزنی ولی یادت باشد برای اینکه بخواهی برگردی به جای اصلی هنوز باید چند عالمی را صابون بزنی چرک بریزی کیسه بکشی تا همه اینها از بین برود خوشت می آید انجام بده . من میگویم اینجا همه را بریز پایین چون زمانش کوتاه است ، آنطرف که میروی چون زمانش بی زمانی است بسیار طولانی است . پس اینجا بریز و از بین ببرش تا راحت شوی وگرنه هیچ اشکالی ندارد من از فلانی خوشم نمی آید ، اشکالی ندارد ما نگفتیم شما عاشق او باش . چون ما با همه نمیتوانیم رفت و آمد کنیم باب پسندمان و باب انرژیهای وجودیمان یک تعدادی از افراد هستند . اما اگر به او بر بخورم احساس تکدر خاطر نمیکنم . هیچ اشکالی ندارد ، اتنخاب نمیکنم رفت و آمد خانوادگی داشته باشم چون باهم حرفی برای گفتن نداریم ولی اگر در جایی اورا دیدم نمیگویم مرده شور این شانس را ببرند هر جا میروم این نکیر و منکر جلوی من است . این را دیگر نمیگویم با او هم مثل بقیه سلام و علیک میکنم خوش و بش میکنم روبوسی میکنم می نشینم اما دیگر دلیلی ندارد مبا حث سیاسی فرهنگی معرفتی اقتصادی همه را با او مطرح کنم دلیلی ندارد ، چون ما هم فرهنگ نیستیم . هیچ ضرورتی ندارد که با هم وارد گفتگو بشویم . رجوع کنید چون همینها پای ما را می گیرد . در صراط مستقیم همه باید تک لباس باشند اگر روی گرده ها یمان ( شانه هایمان ) پوستینهای زیاد باشد کمرمان خم میشود . آنوقت پوستین اولی را که شیطان می اندازد اگر انداختی پایین که البته تا پایان راه هم باشما همراه است ، هی این پوستین را پایین می اندازی یکی دیگر روی گرده ات میگذارد . دوباره آن را می اندازی یکی دیگر روی گرده ات میکذارد . عیبی هم ندارد خیلی زحمت ندارد اما اگر 4-3 تا شد دیگر نمیتوانی پایین بیندازی خیلی سخت است . همانجا می نشینی چمبا تمه میزنی دیگر نمیتوانی ادامه دهی .
سوال: چیزی که فرمودید اگر در هر جایی ببینیم تصادفا یا غیر تصادفی آن تکدر خاطر برایمان اصلا اتفاق نیافتد ولی یاد و خاطرات بالاخره هیچوقت پاک نمیشود . زمانی که خاطرات می آید ظرف چند ثانیه بخواهد آن اتفاقات بیاید اگر به آنها اهمیت ندهیم و بگوییم اتفاقی افتاد تمام شد و رفت چطور ؟
استاد : موی شما روی صورتتان قرار میگیرد کنارش میزنید ، غیر از این است ؟
ادامه سوال: حتی برای این هم باید این تلاش انجام بشود ؟
استاد : اگر شما مبنای تفکر و قلبت را بر حذف اینها بگذاری خداوند چنان توفیقی میدهد که نگو . منتها باید به آن نقطه برسید که آن توفیق را به شما بدهند .یعنی خواسته شما آنقدر عمیق باشد که این توفیق را به شما بدهند و میدهد من میدانم که میدهد .
سوال: در زمینه پاک کردن ذهن از کدورت که فرمودید ابتدا کمی سخت هست ولی بنظرم کم کم واقعا محو میشود اینکه فرمودید لزومی ندارد با شخص بحثهای مختلف انجام شود ، ممکن است شخص بسیار نزدیک باشد وبحث صله رحم باشد.
استاد : شما با دو دسته آدم مکدر میشوید ، یک دسته آنهایی که روابط خانوادگی و بسیار نزدیک دارید که خب خواه نا خواه بعدا این روابط باید ادامه پیدا بکند ، ولی دیگر دلیل نمیشود همه چیز زندگیتان با هم یکی شود . دلیلی دارد شبانه روز باهم باشید ؟ هر سفری میخواهید بروید باهم باشید ؟ ولی دلیلی هم ندارد به همدیگر سرنزنید . دلیلی دارد که اگر رفتید سه روز کنار هم بنشینید ؟ ولی دلیلی ندارد که یک روز را هم با هم نباشید این نقطه تعادل را خودتان پیدا میکنید . اصل مهم پاک کردن آن تکدر خاطراست ، آن باید از بین برود تا شما آزاد بشوید .
صحبت از جمع: در مورد نحوه نداشتن و زدودن تکدر واینکه چطور آن را انجام دهیم که دستور جهانی است . یعنی هیچ کسی نمیگوید شما با کدورت میتوانید به مراحل بالای روشن بینی برسید . یک طریقه هست وآن اینکه توقع را کم کنید . تکدر از توقع پیش می آید . اگر برای برخورد اشخاص چارچوب غلط وپر توقع نسازیم آنقدرآزارمان کم میشود که تکدرمان از بین میرود ودر اثر فهم عقلی این مطلب کدورتهای قبلی هم از بین میرود واگر شروع نکنید از بین نمیرود .
سوال: اگر این شخص آزار دهنده در خاطرات خودم باشد چطور ؟
استاد : دیگر خیلی بدتر است چون اصطلاحا خود آزاری میشود . مثل این میماند که آدم دائم نوک چاقو را گرفته این تکه از پوستش را میخراشد آن تکه از پوستش رامیخراشد بعد هم میگوید دردم می آید . خب معلوم است که دردت می آید چاقو را کناربگذار . اگر میبینی که شخص در خاطراتت آزارت میدهد کمتر خاطراتت را جستجو کن ، بیشتر مشغول باش بحـث تفکر روی مسائلت را تبدیل کن به فکرکردن در مورد طبیعت . این برگها چرا اینطورند ؟ چرا این درخت اینطور رشد میکند ؟ میخواهید یک ربع در یک حیاط بایستم و برای شما 100 سوال ایجاد کنم ؟ که در 100 روز هم نمیتوانید جوابش را پیداکنید . چرا ؟ چون خوب موشکافانه نگاه میکنم . اگر شما چیزی در خاطراتتان هست که شما را دائما میکاود و از داخل میجود در خاطراتت نمان . بیا بیرون از خاطراتت زندگی کن . در خاطراتت که زندگی میکنی امروزت را میخورد و داغون میکند ، هیچ چیزی را هم در گذشته نمیتواند عوض کند . همه چیز همان شکلی میماند . خب چه کاریست ؟ مگر من و شما عقلمان کم است ؟ که به اصطلاح همچین فکری بکنیم ؟ پس چه میکنیم ؟ حذف میکنیم ، به چیز دیگری فکر میکنیم .فقط با صلوات . صلوات امروز برای من یک بالن تفریحی است . میروم داخلش قایم میشوم به اوج آسمان میروم . از آنجا همه چیز را قشنگ نگاه میکنم . دیگر آنجا غمی نیست . کسی نیست حرفی به تو بزند و آزارت بدهد ولی ما متاسفانه رها نمیکنیم ، هیچ چیز را رها نمی کنیم .
سوال: معضلی که من با موضوعی که مطرح شد دارم این است که با دو بخش مواجهیم یکی ماوقعی که اتفاق افتاده و فهم و ادراک پیدا کردن نسبت به کل ماجرا و بخش دوم آثار آن . با بخش فهم مشکل ندارم ولی با آثارش مشکل دارم . من محکومم به تحمل آثار یک عمل ، مثلا در یک تصادف یک پایم را ازدست دادم گذشت و بخشش کجای این جریان است ؟
استاد : شما مطالب را از هم تفکیک کنید قصه اینکه یک اتفاقی می افتد به عنوان مثال میگویم : من آمدم و چاقویی را به یک نفر زدم و اثری در صورتش گذاشتم که تا پایان عمر هم میماند و این نازیباییش وجود دارد حتی ممکن است عیبناک هم بشود . یکبار من چاقوزدم و درپی یکبار چاقوزدن من اگر آن گذشت و بخشش عمیقا بوجود نیاید شما هر روز یک چاقو با دست من میزنی به صورت خودت . یک بخش دوم تاثیری است که روی زندگی شما میگذارد . کسی که بحث خلقت و آفرینش را می پذیرد و درک میکند و کسی که میداند مقدر الهی در انسانها بر اساس عدل الهی یک جایگاهی دارد واگر برای کسی چیزی پیش می آید دال بر این نیست که برای اوظلم بوده است . این فرد باید این اتفاق راطی میکرده حالا فرد مقابل اختیار کرد که من این را انجام میدهم براساس اختیاری که به بدی کرده خواه نا خواه ضرر و زیانش را هم در زندگی خواهد دید . توبیخش را هم خواهد کشید ، یک واقعیتی وجود دارد ما در جریان زندگیمان در یک برهه های زمانی یک تقدیراتی داریم که جلوی پای ما می آید . چون آیه صریح قرآن است ، که خداوند میفرماید بنده دعا میکند که خدایا من را محض امتحانات بد آدمها قرار نده ، حالا آن قاعده مثلا تصادف باید میشده و من باید یک دورانی از عمرم را بدون پا زندگی کنم ممکن بود خودم از بالای کوه بیافتم پایین ولی وقتی فردی آمده میگوید من این کار را انجام میدهم من اختیار میکنم این کار را انجام دهم میگوید خب تو انجام بده . نتیجتا چوبش را هم خودت بخور وگرنه این بنده باید این تعداد سال را بدون پا میگذراند ، شما وقتی یک قصه ای اینچنینی را از جانب پروردگار چون براساس عدل است و ما هم بدنیا نیامدیم خوشگذرانی کنیم . ما اینجا آمدیم یک سری مسائل را حل و فصل کنیم و یک سری تجربیات را انجام دهیم و بعد دوباره با یک کوله بار سپید تجربه برگردیم . بنابراین تمام این عواملی که وجود دارد برای ما پیش می آمد "ایکس" نباشد "ایگرگ" ، "ایگرگ" نباشد "زد" وآن تاثیر در زندگی آینده تو زمانی میتواند باقی بماند که تو نگهش میداری . من باور کردم یک پا ندارم دیگر ندارم . میتوانم اندیشه کنم که خدایی که مقدر کرده بود دو پاداشته باشم الان مقدر کرده یک دانه داشته باشم . باهاش میسازم و زندگیم را میکنم و میتوانم برای خودم این را مقرر کنم که پای من را او گرفت خدایا پایش را بگیر عزیزانش را اینطور کن . این میشود عذاب .
ادامه سوال: این موضوع یک آمیختگی بحث دارد دو مبحث اضافه کنم اینکه من مقدراتی دارم از بین برنده قباحت و زشتی گناه ایشون نیست وگرنه ما شمر و یزید را لعنت نمیکردیم . کسی که در حق من ظلمی کرده و آشناست و دیگری که آشنا نیست و عمدی ندارد برخورد من با هردو یکیست ؟
استاد : ما میگوییم کسی که کار اشتباه کرده که اشتباه است . جامعه هم برای او تو بیخاتی در نظر میگیرد .حتی در غالب انسانی هم خداوند دیه و قصاص را قرار داده است که میتوانی انجام بدهی یا ندهی . چون اگر خیلی مسئله نبود خداوند گذشت را در پی آن نمی آورد . بحث ما امروز این است که اتفاق افتاد به هر دلیلی ، بد بود به هر دلیلی ، سایه اش توی زندگی تو آمد. امروز میخواهی چه کار کنی ؟ آیا هنوز یک کوله ذغال سیاه را میخواهی روی گرده ات و همه جا با خودت ببری ، هم بوی گند تورا بردارد هم سیاهیش به لباسهایت بریزد و هم ریه هایت را ازکار بیندازد ؟ یا اینکه میگویی : شد دیگر ، می اندازم آنطرف . ما به شما نمیگوییم عاشقانه طرف را بغل کن که کار خوبی کردی اصلا این صحبت نیست . صحبت این است که از وجود تو نفرت و سیاهی ان ذغال بیرون بیاید فقط همین .
صحبت از جمع: تکدر یک احساس درونی است یک عمل نیست .صحبت راجع به تمیز کردن قلب شماست ، وارد اعمال بعدی نشدیم . تکدر یک رنجش درونی است که باید دور بریزی که عذاب نکشی تکدر، آدم را زشت میکند و این کار رابرای خودمان انجام میدهیم نه دیگران .
سوال: کسی که مرده باشد ولی هنوز جای پایش در زندگی ما باشد با او چه کنیم ؟
استاد : جای پای مرده را خودت نگه داشتی . بیرونش کن . جای پای هیچ مرده ای باقی نمیماند .
سوال: اگر شخصی که در خاطرات آزارم میدهد خودم باشم ، یعنی از اینکه رفتار ایده آلی را در یک لحظه موعود نداشتم از دست خودم دلگیرم .
استاد : خودت هم عین غریبه ها شامل همین قانون میشوی اول از همه خودت را ببخش و قول بده که دیگر تکرار نمیکنی.