پرسش و پاسخ شماره بیست و هفتم
- نوشته شده توسط مدیر سایت
- دسته: پرسش و پاسخ
- بازدید: 470
بسم الله الرحمن الرحیم
استاد: در این هفته چقدر در زمینه ترک غیبت پیشرفت کردید؟
صحبت از جمع: بیشتر روی غیبت ذهنی تمرکز کردم چون از داخل هم تأثیر گذار است، نمی گذاشتم ذهنم زیاد درگیر غیبت شود.
استاد: متأسفانه ذهن از مخلوقاتی ست که به شدت می تواند در خدمت آدمی باشد و به شدت می تواند خائن به آدمی باشد، همه ما با ذهنمان درگیریم وقتی به آن پر و بال می دهیم از خفا بیرون می آید و در ظاهر هم هر کاری که دلمان بخواهد انجام میدهیم که این زشت است. شما که با ذهنتان مقابله کردید خوب است .اینجور مواقع که ذهن می خواهد حرف بزند شما به کارتان مشغول باشید وبه ذهنتان هم بگوید خب بگو و شما کارتان را ادامه دهید و معطوف به کار دیگری شوید ذهن دائماً می خواهد که توجه شما را جلب کند و قتی نمی تواند کلافه می شود و مجبور می شود شما را ترک کند و برود، بنابر این مقابله با ذهن بسیار کار پسندیده ایست.
سؤال: در قرآن آمده که تهیه وسایل زندگی به عهده مرد است، چرا ما کم کم به دستور قرآن عمل نکینم و جهاز به دختر ندهیم؟
پاسخ: متأسفانه بعضی موارد در مرور زمان به عرف تبدیل می شود و عرف هم تبدیل به قانون می شود و در جوامع بشری حرکت می کند این بد است و ما مقصریم ما وارد عرف و قانون کردیم عملاً به پای ما هم نوشته می شود چون نسلهای بعدی هم گیر می افتند و چوب می خورند و ما هم سهیم هستیم، در بطن اسلام همینطور است یعنی تهیه لوازم زندگی بعهده مرد است اگر شرایط ازدواج حضرت علی و حضرت زهرا را بخوانید می ببینید که آقا رسول الله به امیرالمؤمنین گفتند چه دارید؟ گفتند اسب و زین و شمشیر و زره دارم، حضرت فرمودند شمشیر را که لازم دارید، اسب هم که مرکبت است زره را بفروش و پولی تهیه کن و وسایل اولیه زندگی خریداری شود و مبلغی را برای ولیمه بگذارید، هیچ کجا از رسول الله نوشته نشده که این مبالغ عمده را از من بگیرید و برای این زوج وسیله تهیه کنید و در جوامع عرب اگر مردی از زنش جهیزیه طلب کند بسیار زشت ومزموم است نه تنها که هزینه تهیه جهیزیه را میدهد شیربها نیز میدهد چون مردی که با زنی ازدواج می کند و از او بچه دار می شود در عربستان قانون است که مرد یا باید دایه بگیرد یا اگر مادر این کار را نمی خواهد انجام شود آن حق دایه را به مادر بدهد، نتها در کشور ما از حق و حقوق اسلامیشان اصلاً اطلاع ندارند، این قانون است برای همین مردی که دختری را به خانه خودش می برد نه تنها مایحتاج زندگی را باید آماده کند بلکه شیربها هم باید بدهد، چون پدر دختر در زمانی که بچه به دنیا آمده یا به دایه داده یا به مادر داده، اینجا همه چیز متفاوت است این تفاوت بخاطر سنتهای پیشین ما و یک سری خلقیات خودمان است، جدیداً به داماد می گویند چهار تیکه بزرگ را باید شما تهیه کنید، این یک واقعیت است اما وقتی توقع و تمناها خیلی اوج دارد هر دو طرف باید تهیه کنند. پسرها و دخترها وقتی می خواهند ازدواج کنند باید خودشان را آماده کنند، چطور آماده کنند؟ یک نیازهای اولیه ای را اگر پدر مادرهای دختر می توانند آماده کنند، پسر هم یکسری نیازهای واجب زندگی را تهیه کند، در اسلام تهیه وسایل بعهده مرد است، اگر ما امروز گرفتاریم مقصر خودمان هستیم نه دینمان.
صحبت از جمع: مردمی که می گویند کی هستند؟ مردم خود مائیم از خودمان شروع کنیم.
استاد: اگر خانواده ها دارند انجام دهند اما واقعیتش این ست که به داماد حکم نکنید، پسر در جنوب شهر خانه دارد ماشین دارد کار خوب و پر درامدی دارد، دختر در تهران با خانواده دائیش زندگی می کند و در بالای شهر، از پسر خواست خانه را تغییر دهد و به بالای شهر منتقل شود. اما نتوانست و این وصلت بهم خورد.
سوال: در جلسه قبل سؤالی پرسیده شد مبنی بر اینکه اگر گناهی را مرتکب می شویم و توبه می کنیم باز هم نتیجه آن به ما برمی گردد؟ شما فرمودید بله در دنیا به شما برمی گردد، یک آیه ای در قرآن هست از سوره انفال آیه 33، می فرمایند و تا تو در میان آنها هستی خدا بر این نیست که بر آنها عذاب کند و تا آنها استغفار می کنند خدا عذاب کننده آنها نیست.
استاد: عذاب با توبیخ متفاوت است، عذاب بصورت گروهی و دسته جمعی وارد می شود نسلی را در یک سرزمینی جابجا می کند، اما توبیخ برای جرائمی که خیلی بزرگ نیست و شخص توبه کرده و تکرار هم نکرده و سعی در جبرانش می کند اما در میان راه سختی هایی هم وجود دارد، شخصی نزد امیرالمومنین رسید و گفت من توبه کردم گفت مادرت به عزایت بنشیند، گفتند چرا؟ گفت توبه کردن شرایط دارد یکی از شرایط توبه اینست که گوشتی که از مال حرام و کار حرام به تنت روئیده با سختی ،گوشت آب شود وگرنه این توبه نمی شود، طرف یک عمر ربا خورده و پیر شده می بیند که تا مرگ فاصله ای ندارد، توبه میکند توبه کردی قبول اما در دنیا توبه را نشان بده، این چیزی که بر تو فربه شده چه از لحاظ بدنی و چه از لحاظ مالی چون از راه حرام آمده، اینها را از مالت خارج کن، می دانی کسی که مال اندوخته بخواهد از مالش خارج کند چه سختی و عذابی را باید تحمل کند؟ این همان است، منتها اینها فردی ست، اما آن عذابی که خداوند در قرآن اشاره کرده دسته جمعی ست قومی مشغول گناهی هستند در همه اقوام پیشین چنین بوده، آنقدر گناه کردند و حرف پیغمبرشان را گوش نکردند که به پیغمبرشان گفتند از آن سرزمین به همراه خانواده تان خارج شوید،خداوند به حضرت نوحوحی کرد کشتی بساز و با شرایط خاص از آنجا خارج شو که آب تمام سرزمین را فرا خواهد گرفت اینها که از آن سرزمین خارج شدند آن قوم را بطور کامل عذاب کردند، این یک امر متفاوتی ست، و این موضوعی که ما صحبت کردیم موضوع دیگریست، شما غیبت می کنید بعد می گوئید خدایا منو ببخش، خدا می گوید گناه کردی و بعد متوجه شدی و توبه کردی اما فعلا این یک ضربه را نوش جان بفرما، همان موقع انگشت پایت می خورد به گوشه دیوار و دردش امانت را می برد، بعدش هم خوب می شود، توبه کردی این را خوردی اگر توبه نمی کردی در آن دنیا چه می خواست بشود؟ دقت کنید، فردی بد رانندگی می کند و کسی را می کشد بحث دیه را مطرح می کنند و اولیاء دم به توافق می رسند بجای قصاص دیه را بگیرند؛ قانون می گوید آنها از کشتن تو در مقابل کشته شدن عزیزشان صرف نظر کردند و قتل غیرعمد بوده اما باید مجازاتش را پس بدهی به هر حال خون بی گناهی بخاطر بی توجهی راننده ریخته شده پاسخش اعدام نیست اما جوابش حبس است، وگرنه برای بار بعدی راننده نفر بعدی را هم که بکشد باز امید به بخشش و دادن دیه دارد، این که نمی شود، فرد دیگری پول مردم را خورده و در زندان است، میروند و از مال باخته رضایت می گیرند تا آزاد شود، مال باخته می گوید من می گذرم از زندان کردنش اما در قبال آزادیش باید پول را پس بدهد.
سوال: آن بخششی که از ما خواسته می شود و ما هم می بخشیم تا فرد از عذاب رها شود، بعد حساب و کتابش با خداوند است؟
استاد: اگر ما نبخشیم که حسابش با خداوند دوبل است چون خدا می گوید بنده مرا عاصی کردی تا او رضایت ندهد من هیچ چیزی را از تو گذشت نمی کنم البته اگر بجا باشد، اما اگر ما گذشت کردیم اما قانون باید اجرا شود خداوند در حدش برایش مجازات درنظر می گیرد. وقتی کسی مرا آزرده می کند من در درونم شکایت می کنم، صدایی با من صحبت می کند می گوید مگر تو خدا نداری؟ او اشتباه کرده که کرده اگر می خواهی خودت قصاص کنی برو و آبرویش را ببر، من می گویم نه من قصاص نمی کنم، می گوید ما خودمان جوابش را پس میدهیم، او باید جواب حرصی را که به من داده بگیرد، من نمی خوام اما خدای بالای سر من می گوید بنده من گذشت کرد و رفت مجازاتت بزرگتر بود اما حالا نشستی تماشا کن تو به نا حق آبرو بردی الان فلان کس به حق آبروی تو را می برد. اگر آدمها اینها را می دیدند و می فهمیدند هر کسی در پستوی خانه اش پنهان می شد، چون آدم نمی تواند از پس این نوع روابط ریز بر بیاید، برای بچه هایی که کوچکند و در حال تربیتند از حالا امکان پذیر است. ولی ما که این طور بزرگ نشدیم و این سختی ها را ندیدیم و با آن خو نگرفتیم . حالا باید ذره ذره آن را جان بکنیم و تاوان آن را بدهیم . می گوید ما که از قبل نمی دانستیم و کسی به ما یاد نداده است پس گناه ما چیست ؟ می گوید تا آنجا که یاد نگرفته بودی هیچ ، نه قصاص می کنیم و نه حساب و کتاب پس می دهید ولی امروز که فهمیدید از اینجا به بعد چه کردید ؟ هنوز هم غیبت می کنید ؟ اگر خود را سفت نگیرید به هیچ عنوان نمی توانید . مگر امام زمان بیایند و در شما تصرف کند . اما تا تصرف امام هست شما همانند آدم های خواب آلود می روید و می آیید بدون آن که گناهی کنید ولی امروز که تصرفشان را بر می دارند دوباره برمی گردید به جای اصلیتان و این نمی شود مگر آن فهم و درک به جای تصرف به شما داده شود که آن را مرتبا می گیریم پس چرا از آن بهره نمی بریم ؟ می دانید چه قدر از آدمهایی که اینجا آمدند به صرف این که پذیرای این آدم ها بودم خودشان را مقابل من دیدند ؟ و خودشان را شاگرد کلاس ندیدند که اینجا بنشینند و کسی چیزی را به آنها یاد بدهد . و این چه چوبی به این آدم ها و من زد . در حالی که من بد نکرده بودم بلکه من همه را به جان پذیرا هستم . چرا شما تابع دستور نمی شوید ؟ ما متاسفانه اگر قدر چیزهایی که داریم را ندانیم آن وقت از ما می گیرند و در آن زمان افسوس فایده ای ندارد و آن وقت معلوم نیست که در این دور عمرمان دوباره آن را به ما بدهند . بعضی چیزها در طول عمر فقط یک بار است . حج تمتع اصلی فقط یک بار است . آیا خداوند گفته است که دائم به حج تمتع بروید ؟ ولی در مورد حج عمره می گوید . زیرا که یک زیارت است . ولی حج تمتع یکی است . در آن اولی اگر فهمیدی بردی و اگر نفهمیدی همه عمرت را باختی . زیرا که دیگر نمی توانی آن تمتع اول را بدست آوری . می گوید تمتع دوم را می روم سومی را می روم از ایران نمی توانم می روم از کانادا می روم . می توانی صد بار دیگر بروی . تو اولین بار که حج تمتع رفتی یک بچه نوپا بودی که هیچ نمی دانستی . دستت را گرفت و پا به پا با تو راه رفت و تو را گرداند و همه چیز را برایت توضیح داد ولی سری های بعدی از این خبرها نیست . آنهایی که حج تمتع نرفته اند حواسهایشان را جمع کنند که اگر خواستند بروند لااقل کمی هوشیارتر باشند . می گوید من می روم حاجی می شوم و تمام آن چیزهایی که استادم در سفرنامه اش نوشته را خودم تجربه می کنم نه این خبرها نیست چون هر کسی تجربه اش مخصوص خودش است . آن چه که برای من اتفاق افتاد اصلا قرار نیست برای کس دیگری هم اتفاق بیفتد . همان طور که چیزی که برای شما اتفاق افتاد قرار نیست برای من اتفاق بیفتد . همه مان متفاوت هستیم . امیر المومنین فرمودند همیشه اولین ها را در زندگی تان مراقب باشید ( خطبه 192 ) . قابیل هابیل را کشت و از آن زمان هر قتل نفسی که اتفاق می افتد بخشی از آن به پای قابیل نوشته می شود . این جمله بسیار بزرگی است . نهج البلاغه را پاراگرافی بخوانید و روی آن تعمق کنید . من چند سری نهج البلاغه را خواندم اما سری جدید را که شروع کردم هنوز از صفحه اول نتوانستم بیرون آیم . زیرا که خیلی چیزها را نمی توانم بفهمم . موسس و ایجاد کننده هر اولینی شما نباشید شما ایجاد کننده اولین های خوب باشید نه بد .
سوال: گاهی انسان که روی زمین زندگیش را شروع کرده تولدی دوباره اتفاق می افتد .آیا این تولد دوباره روح است ؟
استاد : روح اصلا متولد نمی شود بلکه از عالم امر است . و این تولد مربوط به نفس است . نفس دنباله روح است و این که این ها چگونه دنبال هم هستند در این جمع نمی گنجد . از آن نفخه الهی که از جانب پروردگار است ما بالاتر نداریم . که بیاید و اشتباه کند و دوباره متولد شود و دوباره اشتباه کند . اما آن چیزی که می آید و متحول می شود نفس آدمی است و هر بار که تحولی برایش ایجاد می شود و پاکیزگی برایش به وجود می آید گویی الان متولد شده است و این تولد سبب می شود که یک درجه به روح اصلی نزدیک شوید . شما تنها با روح می توانید در این لباس دنیایی به عالم ملکوت دست پیدا کنید پس بنابراین هر گاه این نفس در آن روح ادغام شد دست شما به آنجا هم می رسد . شما دائم می روید و می آیید و مشکلی ندارید ولی تا زمانی که این اتفاق نیفتد نمی شود .