منو

جمعه, 02 آذر 1403 - Fri 11 22 2024

A+ A A-

پرسش و پاسخ شماره پنجاهم

  • نوشته شده توسط مدیر سایت
  • دسته: پرسش و پاسخ
  • بازدید: 450

بسم الله الرحمن الرحیم

جلسه ی پیش راجع به تمامیت صحبت داشتیم این مقوله ای نیست که با یک جلسه دو جلسه ده جلسه و بیست جلسه و بالاخره یک سال و دوسال تمام شود این مقوله ای که ما تا روزی که چشممان به دنیا باز باشد به طور دائم به هم می خورد صدا می دهد و باز قطع می شود دوباره وصل می شود و دوباره قطع می شود.و باید به طور دائم مراقبت کنیم پس خوب است که با آن خیلی ریشه ای آشنا شویم و خیلی ریشه ای با آن روبه رو شویم وگرنه در دنیا بازنده هستیم امروز می خواهم از شما سوال کنم چه کسانی که در باب تمامیت فکر کردند ؟چه سوالاتی برای آنها مطرح شده است ؟
سوال: ما گناه نمی کنیم چون از خدا می ترسیم و در کارهایمان هم همین طوریم مثلا خیانت نمی کنیم تا خیانت نبینیم یا دزدی نمی کنیم تا کسی از ما دزدی نکند . پس چه بهتر است که ما بندگی بکنیم برای بنده بودن نه ترس از خدا . حالا در بحث تمامیت در رابطه ما با خداوند این ترس کجا معنا پیدا می کند ؟چرا ما باید از خدا بترسیم .
استاد :تمامیت یک فضیلت نیست برای این است که مردم فکر نکنند که کسی که تمامیت دارد و آنچه که باید انجام دهد به نحو احسنت انجام میدهد این یک فضیلت است نه این یک وظیفه است . مثل من که شاگرد مدرسه ام که همیشه هجده می گرفت امروز گرفته نوزده . ولی شاگردم که همیشه می گرفت دو امروز گرفته نه . ومن او را تشویق می کردم و آن شاگردی که هجده می گرفت و حالا نوزده شده می گفت چرا مرا تشویق نمی کنید ؟و من گفتم که تو به جایی رسیدی که درس خواندن وظیفه ات است و باید انجام دهی و تشویقی نداری و یک نمره هنوز عقبی . و این نشان می دهد که یک بخش را کم کار کردی . پس در بحث تمامیت ما به عنوان یک جنبه خاص یا ثواب به آن نگاه نمی کنیم بلکه یک وظیفه است . برای شما یک شرایطی گذاشتند و شما در آن باید درس بخوانید . و باید درسی بخوانید که در حد وسع وجودی آخرین حد باشد . حالا شاید آخرین وسع وجودی شما چهارده باشد یا ده باشد اشکالی ندارد . ولی نهایت وسع وجودی را تا آخرین حد بالا آورده باشید . نه آن که کمی از آن را هدر داده باشید و پایین ریخته باشید . بنابراین تمامیت یک وظیفه است نه یک فضیلت . یعنی کسی که تمام کارهایش را تمام و کمال انجام می دهد ما به او نمی گوییم یک موجود برتر. ما می گوییم شما موجودی هستید که تمام تعهداتت را به اندازه ای که وسع وجودی داشتید و بر گردن توست انجام دادید اما من در بحث دین ، ترس از خدا را میبینم . ترس از خدا را قبول کنیم یا رد کنیم ؟ تا زمانی که شما به آن نقطه نرسیده باشید که وسع وجودیتان راتمام و کمال بهره برداری کنید ترس نگه تان می دارد . وقتی من به آن نقطه نرسیده باشم که وقتی وارد حسینیه می شوم باید با وضو باشم و باید از گفتن حرفهای لغو صرفنظر کنم و باید یک احترام خاص داشته باشم و چیزی که سبب می شود تا من این کارهای بیهوده را نکنم ترسیدن از مسئول جلسه است . اما زمانی که به آن نقطه برسم که وسع وجودیم باز می شود و می فهمم که اینجا صاحب یک فضای خاصی است که این فضای خاص جز این حالت را نمی پذیرد و در آن زمان ترس از مسئول جلسه اصلا مطرح نیست و خنده دار است . ما این که در فضای دین گفتند خدا ترس برای این است که وسع وجودی تمام آدمها با هم رشد نمی کند و زمانی که کسی به اندازه خودش رشد کرد می گوییم دیگر بس است . پس بقیه را چگونه بالا بیاورد ؟یک اهرم فشار می خواهد که او را به زور به جلو حرکت دهد . در دین ما ترس از خدا ، ترس از جدا شدن از قرب خداست . ترس از این است که خداوند دیگر شما را نخواهد و قبول نکند . آیا در جایی دیدید که ائمه بگویند که از خدا بترسید چون چاقو برمی دارد و تکه تکه می کند؟
ادامه صحبت جمع : و این معانی هم که می فرمایید چقدر حقیقی است ؟ و کجا خداوند گفته است که من اگر بنده ام گناه کند رویم را برمی گردانم نص قرآن است که شما به هر سو رو کنید خداوند آنجاست .
استاد : ما وجه الله را می بینیم اما بحث اینجاست اگر خداوند نخواهد ما او را ببیینم ما او را رویت نمی کنیم . او وجه الله است برای کسی که آماده دیدن خداست . ما همان را می خواهیم . که از من این منظر را نگیر . یا منظر منظری است از وجه خداوند یا اگر غیر از آن باشد به طور حتم تنها ظلمت است . دیگر چیزی نیست . من چه طور چیزی نیست را نشانتان دهم ؟
ادامه صحبت از جمع : نکته من این است که در مثال تربیتی ما بچه را از لو لو می ترسانیم تا خلاف نکند . و بزرگتر که شد می بینه لولو وجود ندارد با چیزهای دیگر می ترسانیم . حالا آیا واقعا خدا ترسناک است ؟ یا نه ما در دوره های تربیتی آن را تعریف می کینم و حالا که به اینجا می رسیم این ترس از خدا ساخته دست انسان ها است . یا حقیقت خارجی دارد . انسان نرمال در هر سطحی باید یک سری مقاطعی را بگذراند و زندگی آبرومندی را تشکیل دهد حالا در این مسیر می توانم خلاف هم بکنم یا سالم زندگی کند . حالا یک انسان هم اگر بخواهد به سمت خدا برود می رود . امروزه روی ان کار می کنند که فلسفه تمامیت کارایی است . یعنی هرچه قدر سطح تمامیت را بالا بیاورید معادل آن کارایی بالا می آید . برای یک آدم مسلمان معتقد این ترس از خدا کاراییش و بندگی اش را بالا می آورد ؟
استاد : ترس از خدا ماننداین است که شما رانندگی می کنید و به جایی که دوربین دارد میرسید آهسته تر می روید . مگر دوربین ترس دارد ؟ یا در جایی که پلیس هست قوانین را رعایت میکنید . تا جایی که بنده به آن فهم نرسیده است که سر چراغ قرمز باید بایستد حتی اگر هیچ ماشینی نیاید . خلاف را نباید رفت حتی اگر این قسمت خیلی هم پهن باشد . مگر پلیس ترسناک است ؟ و این برای آن است که ما را جریمه می کند . و این جریمه برای آن است که شما آن قدر رعایت کنید تا بالاخره برسید به آن درجه فهم که مثلا نباید دوبله ایستاد یا نباید چراغ قرمز را رد کرد .
صحبت از جمع : اصل جریان ترس از خدا برای من این معنا را دارد که مثلا در کلاس درس دانش آموزی که درس می خواند و می خواهد امتحان خوبی را بدهد به خاطر جلب محبت معلم است نه ترس از معلم بلکه ترس این را دارد که محبت و عشق معلم نسبت به او کم شود . در مورد بنده ها هم همین است . اگر بنده ای کار نیک انجام می دهد چون می خواهد عشق خداوندی را داشته باشد نه از ترس خدا . اگر هم کسی در کلاس درس شیطنت می کند چون مانعی در سر راهش قرار می گیرد که با برطرف شدن آن مانع دوباره شاگرد خوب کلاس می شود . فطرت تمام انسانها بلا استثنا عشق به خداوند است وذاتا میل به خدا داریم تنها مختص بنده های خوب خداوند نیست . این ترس از خداوند در همه ذاتی است و این ترس ترس از دست دادن عشق خداوند است . در آیات قرآن در مورد پیامبران اگر بشیر آمده است نذیر هم آمده است . نذیر تنها فقط برای پیامبر آمده است . مثلا در مورد نماز صبح برای کسانی که اعتقاد دارند با تمامی سختیهایش بیدار می شوند اما همین افراد شاید نماز شب را نمی خوانند با این که می دانند چه قدر فضیلت دارد . اما این فقط چون تشویق است اما نماز صبح تشویق و تنبیه است . ترس از خدا برای این است که ما دوست نداریم ذره ای از آن محبت خدا نسبت به ما کم شود .
صحبت از جمع : اگر سرتاسر قرآن را بگردید بیشترین کلمه ای که به ترس گفته شده کلمه تقوا است . در شرایط خیلی کم و اندک از خوف هم استفاده شده است به نظر می آید که ریشه این کلمه تنها در کلام اهل بیت پیدا می شود و این هم به واسطه کلام خود قرآن است . که تبیین قرآن به عهده پامبر و اهل بیت است . به نظر من درمورد ما آدم ها مخصوصا شیعیان ترس از از دست دادن عشق خداوند وجود ندارد زیرا که ما خداوند را بسیار مهربان می بینیم و اصلا یک لحظه هم شک نمی کنیم که مبادا خداوند محبتش را از سر ما ذره ای کم کند . حتی در ادعیه هم این را می خوانیم که تو آن قدر مهربانی که نسبت به ما ذره ای بی مهری نداری.مرا بی پروایی داده تا گناه کنم اگر ترس از خداوند را در ریشه تقوا به دنبال آن برویم بهتر می توانیم نتیجه بگیریم . در مورد ترس بعضی واژه ها به دین ما اضافه شده مثل شب اول قبر که ماجرایی دارد و از اصلش خیلی فاصله دارد . ریشه کلمه ترس که در قرآن آمده است به عنوان تقوا خیلی ها به ترسیدن از خداوند و جدیدا به پرهیز و پروا از انجام کارها در محضر خداوند ترجمه می کنند . کلمه پروا کنید خیلی برای ما واضح نیست و درست به دست ما نمی رسد ولی آنچه که هست ترس از خدا با ترسی که ما در وجودمان است زمین تا آسمان فرق دارد .
استاد : نکته هایی که مطرح شد و اطمینان قلبی برای ما درست کرد بحث نگاه بود . و به گفته دوستمان خداوند نگاهش را از روی بنده برنمی دارد . اصلا خداوند نگاهش را بردارد و در کجا بگذارد ؟ آن قدر این مسئله تنگاتنگ و یکی است که باورکردنی نیست ولی بحث اینجاست که او نگاهش را برنمی دارد بلکه این من هستم که نگاهم را برمی دارم . به واسطه عمل غلطم و دور شدنم من چشمم را می دزدم نه آن که او چشمش را بردارد . خدا چشمش را بردارد کجا بگذارد؟ مگر از اینجا به آنجا نگاه می کند؟ خدا چشمی که اگر ما چشم تصور کنیم آن چشمی ست که در آن در لحظه همه چیز و همه چیز و همه چیز را در کائنات می بیند، پس او برنمیدارد اتفاقی که می افتد من چشمم را برمی دارم، از آن منظرگاهی که برایم تعیین کرده بود تا با نگاه کردن به آن برسم نگاهم را برداشتم، در بحث تمامیت به این اکتفا کنید تا بعدآً روی آن کار کنیم، به عنوان یک وظیفه نگاه می کنیم مثلاً کسی که نماز می خواند (به بچه های کوچک کادو می دهیم) آیا به بنده هم کادو بدهند نماز می خوانم؟ نه همچین چیزی نیست، شما وظیفه تان را انجام میدهید، اگر وظیفه تان را انجام ندهید توبیخ خواهید شد، بترسید، چون آن توبیخ این می شود که شما از حیطه امن خودتان را می برید کنار وقتی امنیت را از دست دادید همه چیز ترس و نگرانیست بنابراین به مسئله یک جور دیگر هم باید نگاه کرد.

نوشتن دیدگاه