منو

شنبه, 03 آذر 1403 - Sat 11 23 2024

A+ A A-

پرسش و پاسخ شماره هفتاد و هشتم

  • نوشته شده توسط مدیر سایت
  • دسته: پرسش و پاسخ
  • بازدید: 315

بسم الله الرحمن الرحیم

سوال: ما وقتی من و خود را به نحوی از هم جدا می کنیم و اینها هر کدام ویژگی هایی دارند آن ماهیتی که در واقع انتخابگر هست را یک مقداری توضیح بدهید من فکر می کنم اگر همه ی انتخاب با "خود" بود شاید شکل زندگی ما متفاوت می شد اما آن ماهیتی که انتخاب می کنیم گاهی به سمت من می رود وگاهی به سمت خود می رود. 

استاد: سوالی که شما می پرسید در باب اینکه "من" داریم و "خود" داریم حالا آن ماهیتی که من را انتخاب می کند خود را انتخاب می کند آن چیست؟ یعنی شما به اصطلاح یک سومی در این وسط قائل می شوی درحالی ما با گفت و گوی آخرین شب در ماه های محرم یک مطلبی را برای شما بیان کردم و آن اینکه واحد انسانی برای آفرینشش گفتیم که تفکیک کردیم چون اصولاً تفکیک کردن را خیلی دوست نمی دارم چرا؟ چون اصلاً تفکیکی وجود ندارد همه چیز به هم پیوسته است بارها در جلسات گفتم الان هم می گویم این پیوستگی مثل طیف رنگین کمان است شما هرگز نمی توانی بگویی که این رنگ کجا تمام شده آن یکی کجا آغاز شده بلکه چنان در هم به اصطلاح سرازیر است و با هم حرکت می کند که شما هرگز نمی توانی این مرز را مشخص کنید .در مورد این گفت و گوهایی هم که این طوری می کنم فقط برای خاطر اینکه شناخت نو و یک حرکت نو، برای همه بوجود بیاید. آن جلسه صحبت کردم که در پکیج دومی که خداوند برای انسان به اصطلاح هدیه فرمود همه ی اینها در یک بسته حمایتی آمد و همه ی این بسته ی حمایتی در قلب آدم آمد بنابراین من از این حیطه بلند و خارج می شود منتها وقتی در دنیا بحث اختیار مطرح می شود اینجا هر کدامشان می توانند اختیار خودشان باشد .می خواهی بگویی عامل حرکتی اینها چی است ؟ عامل حرکتی همه ی ما و همه ی اینها آن انرژی هستی است آن انرژی الهی است اصلاً به طور کامل پیوسته است ما از هم جدا می کنیم و در واحدهای مختلف بررسی می کنیم منتها تا زمانی که شما می توانید به آن "من" واقف شوید به ماهیتش به عملکردش و بعد چگونه کنترل کردن آن واقف نشوید این انرژی را درک نمی کنید ما فی الواقع الان هم در همان انرژی در حال زیست هستیم اما چرا آن را حس نمی کنیم فقط یک دلیل دارد برای اینکه با یک واحدهای کوچک سرگرم هستیم هنوز هم با "من" درگیر هستیم هنوز هم گرفتار آن هستیم بعد یک جاهایی از آن بدمان می آید می گوییم "من" خیلی بد است خیلی چیز بدی است اما فی الواقع خیلی جاها "من" لازمه ی زندگی ماست .من باید باشد تا ادامه ی حیات بدهیم، بعضی جاها می گوییم خود دست نیافتنی است اما خیلی سریع من را که کنار می گذاریم به "خود" خیلی زود و با سرعت هر چه تمام می رسیم اما نمی توانیم با آن بمانیم ،دائم می گوییم چرا ؟ما اینها را از هم تفکیک کردیم تا شما دنبال این چرا بگردید ببینید کجا باید دنبال آن بروید . اینها از هم جدا نیستند یک جایی هست عین طیف رنگین کمان تو نمی توانی بگویی چی کجا تمام می شود وکجا آن یکی آغاز می شود این فقط در سایه ی عمل کردن به دست می آید هرچقدر شما با من خودتان روبه رو می شوی و می فهمی ودرکش می کنی که اینجا می خواهد تحت تسلط خود تو نباشد میخواهد سرکشی کند اما یک جاهایی برای تو خدمتگزار است اما تحت نظارت خود .
مثلا میخواهی یک چیزی بخوری انتخاب می کنی می گویی من احساس می کنم که یک چیز سرد را نمی توانم بخورم "من" شما می گوید نباید بخوری من در این زمینه به شما خیانت نمی کند ، اما خود تو باید ریاست کنی مدیریت کنی این اعلام وجودش تا همین جا بود اگر تو این را درک نکنی و به آن میدان بدهی، می گوید مثلاً تمام چیزهایی که دوست می داری بخور پفک وچیپس بخور در حالی که همه ی آنها برای تو مضر است ولی تو را می فرستد دنبال این انتخابها اما وقتی که تو مرز من را می شناسی خود واردحیطه می شود و راهنمایی می کند اما تصور کنید حریری از آسمان به زمین آویزان است و همه ی اینها در آن حریرهستند تو اصلاً نمی توانی بکنی و بیندازی این را باید حسش کنی درکش کنی اینها همه مثل گل های قشنگ یک پرده ی حریر هستند کندنی نیستند اما در جای خودش درست دوختنی هستند اگر یک کارخانه ای موقعی که داشت پرده حریر شما را می بافت اگر اشتباهی یک گلی را به یک جای دیگر بزند غلط است . وقتی من تو در جای خودش حرکت نمی کند غلط است. آنجاست که یک خودی باید باشد که آن را اصلاح کند . اما این خود آن گل غلط را نمی کند . اگر بکند پرده سوراخ است . آن که دیگر پرده نمی شود . قاب دستمال آشپزخانه هم نیست . پس اگر بخواهی به آن مرحله برسی که ، من می دانم خیلی از شما دنبال این هستند که پس آن کیست ؟تو دنبال آن نگرد. این ها را بشناس وقتی این ها را شناختی و این ها افتادند سر جای خودشان یک دفعه می بینی که عجب فضای بزرگی هستی تو. من ، او ، او ، همه ما فضای بزرگی هستیم .و قشنگترش که همه ی ما فضاهایمان به هم چسبیده و اصلاً خط جدا کننده ندارد.
یادتان هست که یک روزی در جلسه می گفتم که بین من و شما هیچ چیزی فاصله ای نیست . من نگاه های خیلی عاقل اندر سفیه شما را می دیدیم . که فکر می کردید من به سرم زده ولی من به سرم نزده و درست می بینم . این شما هستید که خوب نمی بینید . حالا چرا الان می گویم که من درست می بینم ، برای اینکه من ، شما را خودتان را می بینم اما شما از من جدا نیستید . حالا اگر شما، من را نمی بیند و من را به خودتان پیوسته نمی بینیدتقصیر خودتان است تقصیز من نیست .... . اگر می خواهی ببینی این ها را برچسب بد و خوب نزن . من گفتم من هایتان را ببینید . من گفتم من هایتان را سرزنش کنید . من گفتم روی این من ها را کم کنید . اما امروز به شما می گویم بس است . شما من ها را لازم دارید . اما اندازه . اندازه ی نیازتان . شما زیادی بهش بال و پر می دهید .
صحبت از جمع : من در چارچوب تمریناتی که از هفته قبل سعی کردم انجام بدهم ، یکی دوبار البته با منیت های خودم برخورد داشتم و متاسفانه از دستم در رفت و موجب این شد که احساس کردم چقدر وقتی منیت من پررنگ می شود در واقع عجله در کار من صورت می گیرد . و خرد و تعقل من را دقیقاً تحت الشعاع خودش قرار می دهد . اما امروز دقیقاً یک مسئله ای پیش آمد که فقط نتیجه آن را عرض کنم این بود که یک مسئله ای اتفاق افتاد و وقتی منیت من آمد که بالا بزند ، به خودم آمدم و دیدم که خود را و خدا را که دارم در نظر می گیرم چقدر صبر به من مستولی شد . و وقتی صبر بر من مستولی شد اولش این صبر سخت بود ولی نتیجه اش آرامش شد و نتیجه آرامش تعقل بهتر شد و بیان یک مطلبی که شاید خیلی تاثیرگذارتر بود روی افرادی که من با آنها در آن حیطه در ارتباط بودم . و اگر از قرآن استفاده کنم حضرت مریم (س) زمانیکه به خودش رجوع کرد روزه سکوت گرفت . و چقدر این روزه و سکوت از طرف خداوند به ایشان آرامش داد و توانست تاثیرگذار باشد . یا حضرت آقا اباعبدالله الحسین (ع) آنقدر صبور بودند که آغازگر جنگ نبودند .
استاد : بله بسیار عالی بود . همینطور است . شاید روزهای اول و بارهای اول یک مقدار سخت تر باشد ، به هر حال آدم را در یک دست اندازهای سخت می اندازد ولی به مرور دست اندازها و چاله ها کمتر می شود و سرعت شما در این زمینه بیشتر خواهد شد . حتی مثال هایی که هم زدید بسیار راه گشا هست و حتماً خوب است . ما مثال می زنیم مفهومش این نیست که ما هم آنها هستیم . نه . ما این مثال ها را وقتی می زنیم یعنی از آنها درس می گیریم . سعی می کنیم که بفهمیم آنچه را که آنها انجام می دادند .
صحبت از جمع : فقط می خواستم این را خدمت دوستان و استاد عرض کنم که در راستای مطلبی که استاد هفته گذشته فرمودند که همیشه هم سکوت نباید باشد و زمانیکه بستر آرامش را از طریق خود فراهم می کنیم می توانیم مطلب را به طرف مقابلمان ارائه کنیم این اتفاق هفته گذشته برای من افتاد . اتفاقا با یک فردی که از لحاظ پوزیشن اجتماعی هم بالا بود و یک جورایی خودش را محق می دانست در واقع من با این مطلب روبه رو شدم . در واقع با آرامش خودم او را به آرامش دعوت کردم و در واقع بعد از آن ماجرا زمانی را بدست آوردم که بتوانم در آرامش تصمیم گیری درست و عقلانی داشته باشم و مطلب را بیان کنم و حتی با بیان کردن مطلب فرد مقابلم در واقع اعتراف کرد که بله حق با شماست و من اشتباه کردم . مطلب دوم هم تمیز دادن خود و من . که یک جاهایی خود می آید و به من می گوید که مواظب باش داری اشتباه می کنی . من این موضوع را این هفته قشنگ سر یک ماجرای مادی لمسش کردم که انگار یک نفر داشت به من می گفت مگر تو کی هستی . کی هستی . و من هی داشتم این جمله را در ذهنم تکرار می کردم که بعد از ماجرا دیدم که بله در آن برهه اگر می خواستم به من ندا پر و بال بدهم دقیقاً همه چیز به هم می ریخت .
استاد : بسیارعالی . یک نکته ای را می خواستم در جواب گفته های شما عرض کنم وقتیکه شما خودتان را و یعنی خود درونی تان را در حیطه عمل قرار می دهید عملاً حتی بدون هیچ گفتاری یا بدون هیچ گونه حرکتی دیگران را در مقابلتان دعوت می کنید به فضای خودتان . چرا دعوت می کنید و می توانید این کار را بکنید ؟ چون دیگران یک محیطی دارند و یک فضایی دارند در درونشان ، عین فضای شما . مگر نفخه الهی به من و به شما فقط داده شده است ؟ به همه آدم ها داده شده . اگر من از نفخه الهی کمک بگیرم و دعوت کنم ، دعوت کننده ی من نفخه الهی است . چه چیز را دعوت می کند ؟ همتای خودش را . الان کشورها از لحاظ سیاسی وقتی ملاقات دارند ، همتاهای سیاسی همدیگر را در کشورهای هم می بینند . وزیر خارجه اینجا با وزیر خارجه آنجا . نمی دانم وزیر بهداشت اینجا با وزیر بهداشت آنجا . همه همتاها همدیگر را ملاقات می کنند . حالا وقتی من از فضای خود درونی ام ، از آن فضای نفخه الهی دعوت می کنم ، چیزی که از شما بر من می آید یا از فرد مقابل بر من وارد می شود از همان فضا می آید . دعوت کننده ی من ، دعوت کننده ای است که همتای خودش را می خواهد . نتیجتاً جواب بسیار بسیار عالی خواهد بود .

نوشتن دیدگاه