پرسش و پاسخ شماره صد و پنجم
- نوشته شده توسط مدیر سایت
- دسته: پرسش و پاسخ
- بازدید: 833
بسم الله الرحمن الرحیم
صحبت از جمع : تا جایی که من یادم هست فصل بهار است و هوا خوب است و هیچ احتیاج به سیستم گرماش و سرمایش نیست خیلی راحت و رها تنفس می کردیم اما امسال یک طوری شد که طوفان و آلودگی و آن کسانی که سن و سالی داشتند و یا مریضی های ریوی داشتند اینها مجبور شدند به پزشک مراجعه کنند گرفتار شدند قوم فرعون حقیقتاً جلوی ذهن من نقش بست و این عذاب هایی که طی سالیان بر آنها نازل شد دیدم شپش می آمد، ملخ می آمد، طوفان می آمد ،قورباغه می آمد خیلی چیزها هست که عجیب است ولی اینها در زندگی آنها می آمد یک مدتی می گذشت آنها به آن شکل معجزه گونه عادت می کردند وپیش حضرت موسی می رفتند دعا کند که برطرف بشود. من یادم می آید چهار پنج سال پیش در بهار و تابستان یک سری پشه های ریز سفید بود که وقتی در شهر حرکت می کردید و نفس می کشیدید اینها وارد می شدند یک یا دوسالی بود رفت بعد گفتند شهرداری تنه ی درختها چسب زرد زد یعنی ما شکل دنیوی خواستیم بیندیشیم خشکسالی شد باز بالاخره یک سالی سیل آمد دوسالی بیماری آمد عادی شد همه گرفتند واکسن آمد برای ما عادی شد یک یا دوسال هست گرد و خاک می آید باز برای ما عادی می شود مثلاً فکر می کنم چندسال دیگر هر نفر یک ماسک اکسیژن روی کول خود دارد می رود ماسک را هم زده با کپسول نفس می کشد یعنی یک نعمتی گرفته می شود و آن سختی عادی می شود در ورزش وقتی می خواهند فشار تمرین را به کسی اضافه کنند وقتی به مرور یک فشاری به او بیاوری تحمل می کند یعنی روز اول ممکن است نتوانی 100 کیلو را برداری اول 10 کیلو بعد از دو هفته 20 کیلو یک دفعه می بینی بعد از یک سال 100 کیلو را بلند می کند الان به نظرم ما داریم 100 کیلو را بلند می کنیم و هنوز سرمان به سمت آسمان است من خیلی می ترسم یک دفعه یک روزی کن فیکون شود یعنی آن زیر و رویی که نهایت بالاخره برای اقوام زیادی اتفاق افتاده اتفاق بیفتد و ما بالاخره جز آن کسانی باشیم که رو سفید نباشیم می ترسم که بالاخره خدا بگوید یاغی بودی می گویم خدایا من همه ی اینهایی که خودت می دانی هستم فقط بگو من یاغی نیستم هرچی بگویی هستم من در این حکومت تو هر چیزی بگویی هستم فقط یاغی نیستم من نمی خواهم طغیان کنم من نمی خواهم یاغی گری کنم این را بدان حالا ممکن است هزاران گناه بکنم هزاران اشتباه بکنم اما بدان در برابر تو یاغی نیستم من این چند روز نسبت به این همه احوالاتی که می گذرد در زندگی ما دارد عادی می شود واقعاً احساس خطر می کنم همه ی ما نماز می خوانیم روزه می گیریم شب قدر قرآن سر می گیریم ولی یک جای کار ما می لنگد یک جای کار بشر در این کره ی خاکی می لنگد ما باید به یک شکلی خودمان را جدا کنیم در کارخداوند این طوری نیست که خشک و تر باهم بسوزد فرشته های خدا رفتند خدمت حضرت ابراهیم که خواستند بروند پیش قوم لوط حضرت ابراهیم می خواستند یک جوری شفاعت کنند آنها گفتند حضرت لوط و افراد خانواده به غیر همسرشان نجات پیدا می کنند من می ترسم روزی بیاید بنده جز آن نجات یافته ها نباشم به خاطر همین گفتم اقرار کنم پروردگارا من هر چی هستم یاغی نیستم و با شما عزیزان به اشتراک بگذارم بالاخره در خلوت خودتان دوست داشتید با پروردگار نجوایی داشتید از او بخواهید که الان چه اتفاقی افتاده که این همه چیزهای عجیب دارد پشت سر هم اتفاق می افتد، در همه ی دنیا نه ما. برای دنیا وجود دارد ما چه کار باید بکنیم ؟به نظر من می آید که ما وضعیت ساده ای را نداریم . آخه فقط یکی از هر کدام از این عذاب ها برای یک قوم آمده ولی الان خشکسالی بیاید یا نمی دانم یک جایی جنگ شود و بگویند 30 درصد از گندم دنیا به خاطر این جنگ کمتر می شود . خب همین جوری گندم کم بود که یک سری از مردم دنیا از گرسنگی مثل نی شدند و پوست به استخوان چسبیده بود . این بیاید ، بیماری بیاید ، نمی دانم طوفان های شن در جاهای مختلف دنیا بیاید . باران بیاید ولی بارانی نیاید که زمین را برویاند ، بارانی بیاید که سیل جاری شود و تمام زمین را بشوراند و با اهل و عیال خودش ببرد . یعنی من از خداوند می خواهم این بشر و این چند میلیاردی را که الان روی کره خاکی داریم زندگی می کنیم ، خداوند از گناهان ما بگذرد . به حق همین ولی زمان خودش این را ثبت کند که ما یاغی نیستیم . ما نخواستیم یاغی گری کنیم.
استاد : ان شااله . شما کاملاً درست می گوئید . اتفاقاً این صحبتی بود که امروز صبح با یکی از دوستان می کردم که به او گفتم که هر دوره ای از زمان در کره زمین و اقوام مختلف یک گناه کبیره کردند ، مورد عذاب واقع شدند و نابودی . امروزه تمام آن گناهان را یک جا ما داریم انجام می دهیم . یعنی بشر روی این کره خاکی همه ی آن کارها را دارد انجام می دهد . حالا می گوئیم که من که نمی کنم . بله شما نمی کنی و حرفی هم در آن نیست . ولی یادمان باشد ، روزی که من رفتم تا رانندگی یاد بگیرم ، آن مربی که به من رانندگی یاد داد وقتی ازش خداحافظی می کردم گفت خانم یک چیزی یادت باشد ، راننده ی خوب فقط آن کسی نیست که به کسی نزند . راننده ی خوب آن کسی است که مواظب باشد تا کسی دیگر هم به او نزند . ما اکثراً مواظب هستیم که نزنیم . اما باید آنقدر هوشیار باشیم که ماشین ها یا رانندگانی که می آیند از این ور و آن ور ما می روند ، حداکثر هوشیاری را داشته باشیم که آنها نتوانند به ما بزنند . در دنیا ما گناه نمی کنیم ولی مواظب باشیم که گناهکاران در حضور ما گناه نکنند . لااقل وجود ما سبب نشود که فکر کنند کار درستی می کنند .حالا بالاخره فامیل است و به او بر می خورد . بر می خورد به جهنم . بخورد . خیلی ساده . یک چیزهایی را باید خیلی هوش و حواس دهیم که مراقبت کنیم .
صحبت دوستان: در رابطه با صحبتهای شما، آنچه که برایم مشخص شد همان تدبیر نکردن بود، تبدیل شدن به روح الهی و تا زمانیکه از زیر بار یوغ و بندگی ذهن بیرون نیاییم هیچ چیز درست نمی شود طبق صحبتهای دو سال پیش شما ما با پکیجی که آمدیم چالشمان این بوده که از زیر یوغ ذهن بیرون بیاییم، کار ذهن اینست که ما را مرتبا دچار ترس کند مسایل زندگی را برایمان سخت کند و یک جورهایی ما درگیر زندگی و بعد مادی دنیا بشویم، وظیفه این بود که ما این موضوع را متوجه بشویم و بدانیم که همه مان در خواب زندگی می کنیم آن بیداری که شما می گویید شاید تنها مسئولیت مهم همه ماست، ما صبح از خواب بیدار میشویم ولی واقعیت اینست که از یک خواب وارد یک خواب بزرگتری شدیم چرا چون این خواب ذهن دارد عمل می کند همه تصمیمها و تدبیر ها را روی ذهن عمل می کنیم ترسها نگرانیها همه را ذهن برایمان مدیریت می کند پس دوباره در خواب زندگی می کنیم،بیداری یعنی چه؟ یعنی تا زمانیکه به آن آگاهی دست پیدا کنیم تا تمرین نکنیم این اتفاق نمی افتد، و طبق آیه قران که می فرماید سرنوشت قومی تغییر نمیکند مگر آن قوم تغییر بکند؟ این سرنوشت چطور تغییر می کند؟ از من شروع می شود و از ما شروع می شود زمانی که از زیر بندگی این ذهنیت بیرون بیاییم و تبدیل شود به روح الهی،کار آسانی نیست من هم فقط حرفش را می زنم، بارها تصمیم گرفتم حواسم هست که نباید در ذهنم باشم تمرین میکنم ولی کار آسانی نیست .
استاد: آدمها فکر می کنند وقتی بیدار می شوند باید یک چیز خارق العاده ای باشد،نه همچین چیزی نیست تازه وقتی بیدار می شوید متوجه می شویدکه یک چیز خیلی ساده هستید و دقیقا به همین سادگی باید زندگی می کردید که نکردید، یا وقتی در لحظه که زندگی می کنید همه لحظه ها همین لحظه هاست نه بار سنگین از گذشته با خودتان می آورید نه اینکه تند تند وسیله جمع می کنید برای اینکه به آینده بروید، امروز خانمی که برایم کار می کند چون میدانست که میخواهم سفر بروم می گفت حاج خانم از یکهفته قبل باید ساکتان را ببندیم که مطمئن باشیم چیزی جا نگذاشته ایم، گفتم نه هیچ چیز جا نمی گذاریم نگرانی ندارد همان لحظه که عزم می کنید هرچه که نیازتان است می آید جلوی چشمتان نیازتان را بردارید تمام شد، ولی وقتیکه در لحظه زندگی نمی کنیم زندگیمان پر از قلوه سنگ است و قلوه سنگهای در گذشته که دارد می آید و قلوه سنگهایی که می پزیم و داریم حاضر می کنیم که گلوله کنیم برای اینکه پرتاب کنیم برای آینده، آنوقت خسته ایم همه مان خسته ایم و این خستگی به ما می ماند.
سوال:من نمی خواهم در ذهنم باشم ولی نتوانستم موفق شوم چکار بکنم؟
استاد: همین قدر که می گویید من نمی خواهم در ذهنم باشم پذیرش کردید که ذهن وجود دارد و باید در آن غلتی زد،چکارش دارید ولش کنید. گاها گفتگوی افرادی که درد یا مشکل دارند خیلی جالب است به حرفهایشان گوش کنیم ، مثلا رفته پیش دکتر می گوید آقا یا خانم دکتر من اینجای دستم درد می کند دکتر می گوید چند وقت است می گوید فکر می کنم یک دفعه چیز سنگین بلند کردم، فکر می کنم یک دفعه خوردم به دیوار، من فکر می کنم این استخوانم الان مو برداشته خوب تو که اینهمه خوب فکر می کنی خوب خودت را هم مداوا کن برای چه رفتی دکتر؟ درد را بیان کن، که دکتر نازنین من این استخوان دستم بطور دائم درد می کند دست خودم هم به مدت ۳۰ سال است درد می کند چون مشکل دیسک گردن داشتم این ایراد بوجود آمد فقط این را بگو این درد می کند تمام شد خلاص. ما متأسفانه ذهنمان بطور دائم ما را احاطه می کند برای اینکه تعریف کنید شاید اینجوریه، شاید آن جوریه، احتمالاً باید اینطور باشد، احتمالاً باید آنطور باشد همه اینها زاییده ذهنتان است بریزید دور، اصلاً ولش کنید هر وقت هم می خواهد حرف بزند کله یتان تکان بدهید یعنی بگو شنیدم اما واقعاً شنوایی تان راخرجش نکنید چون که خرجش کنید عمرتان باخته است.
سوال: ما خیلی از اوقات در یک مجلس ترحیمی می رویم در بلندگو دارد قرآن میخواند ما هم می نشینیم یک جزء از قرآن را به ما می دهند می خوانیم به نظر شما در لحظه کدامش است آن را گوش بدهیم یا این را بخوانیم؟ یا من در سحرهای ماه رمضان بیشتر این اتفاق برای من می افتد تلویزیون روشن است موبایلم هم اذان می گوید حالا دو رکعت نماز هم فرصتی هست و آدم می خواند گوشش به آن است و نمازش را می خواند می خواستم ببینم در لحظه بودن کدامش درست است؟ یا یک وقتها الان دارم به شما گوش می دهم ذکر شمار هم دستم است ذکر می گویم اصلاً این کار درستی است؟ مدام هم می خواهم حواسم به این باشد حواسم به شما باشد البته پرت نمی شوم شما ترجیح می دهید بعنوان استاد ما در لحظه کدامش را داشته باشیم ؟
استاد: من مثل شما چطور الان صلوات شمار دستتان است خیلی از مواقع تسبیحم دستم است بسیاری از مواقع هم مثلاً تلویزیون روشن است و من در حال نگاه کردن هستم اما عمیقاً در حال ذکر کردن هستم یا در محافلی قرار می گیرم که خیلی برای من سودمند نیست نه اینکه خوشایند نیست می بینم که گفتگوها هیچکدام به درد من نمی خورد ولی خب بی ادبی است که بلند شوم و بروم چکار می کنم شروع می کنم به ذکر کردن کل توجهم روی ذکر است اگر وسط این همه گفتگوها یکی صدایم کند و بگوید راستی این را چکار می کنی؟ می گویم هان! در حالیکه همه که من را نگاه می کنند فکر می کنند من عمیقاً دارم حرفهایشان را گوش می کنم اما فی الواقع درون آن حرفها نمی چرخم در ذکر خودم می چرخم این خوب است ایرادی ندارد. اما اگر در آن واحد شما قرآن خودت را می خوانی بعد قاری هم دارد قرآن می خواند شما در آن واحد با دو تا گوشی که فقط یک مطلب را باید بشنود نمی توانید هردو را دریافت کنید.فقط یک مطلب را باید بشنود نمی توانید هر دو را دریافت کنید باید یکی اش دریافت شود، اگر قاری قرآن می خواند خوب است احترام بگذارید قرآن تان را بسته نگه دارید تا قرآن قاری تمام شود چون اگر فکر کنید که هم قاری را شنیدید هم قرآن را خواندید دو تا با هم نمی شود اصلا نمی شود. یک نرم افزاری توی ماه رمضان آمد که ترجمه ی فارسی قرآن را می گذارد و پشت سر هم می خواند و جلو می رود؛ چون خیلی بنشینم پاهایم و کمرم ناراحت می شود مجبورم گاهی اوقات خوابیده بعضی مسائل را گوش کنم یا بفهمم یا غوری داشته باشم، یکی دو دفعه دراز کشیدم حین دراز کشیدن گفتم این را می گذارم گوش می کنم و در عین حال موبایلم دستم است قرآنم هم می خوانم، هیچکدام را سود نبردم. در حالیکه به طور عادی شما خانه ی من بیایید توجه کنید تلفن دستم است دارم با یک شخصی گفتگو می کنم این یکی خط هم هم زنگ می زند این هم جواب می دهم و در عین حال دفتر حساب کتابم هم جلویم هست دارم حساب کتاب می کنم یعنی در آن واحد چند تا کار را باهم انجام می دهم و کاملا هم به آنها محیط هستم اما این کار، کار دنیایی است کار معرفتی نمی تواند اینجوری باشد حتما باید یکی را انتخاب کنید اگر اذان می گوید شما اذان را دوست می دارید اذان را گوش کنید بعد نمازتان را قامت ببندید مگر آنکه برای بیرون رفتن عجله دارید، می گویید اذان و اقامه را هر دو را سریعتر خودم می گویم که بتوانم نمازم را بخوانم و بتوانم به فعل بعدی هم برسم یا منتظرم هستند کسی را چشم انتظار نگذارم و هزار علت دیگر. موبایلت را خاموش کن. من موبایلم هر اذانی را اذان می دهد تلوزیون هم روشن است اذان می دهد اگر دو تا هم زمان بخواهند شروع کنند که معمولا با هم شروع می کنند قطعا موبایلم را قطع می کنم چون آن اذانی را که دارد می گوید با کل وجودم بشنوم وقتی که شهادت می دهد به رسالت پیغمبر من عمق وجودم آن شهادت را درک کند وگرنه که آن به درد نمی خورد. من خودم این دستور را به خیلی ها دادم که حداقل یکبار اذان را باصدای بلند پخش کنید یا خودتان اذان بگویید که موجودات شرور از آن خانه فرار کنند حرفی توی آن نیست ولی شما پی یک هدفی آن کار را می کنی اگر ده تا گوشی هم روشن کنی همه جا بگذاری فایده ندارد یک دانه با حضور و کامل کفایت می کند
سوال :بچه هایی که تازه دارد به سن رشد میرسند سوالاتی مطرح میکنند مثلا در خصوص بازی دخترها با پسرها لطفا راهنمایی کنید.
استاد: پدرها و مادر شدن فقط این نیست که یک کوچولویی را خانم باردار شود بعد با گیلی گیلی بروید از بیمارستان بیاورید و مراسم نامگذاری برایش بگیرید ، نه این نیست . یک پدر و یک مادر وقتی میخواهد بچه دار بشود باید قوانین مذهبش را بشناسد تا حدی که بچه اش نیاز دارد . از جمله قوانین مذهب قانون حجاب و محرم و نامحرم است . باید پدر و مادر به یک دختر خانم آموزش بدهد که دخترم شما به سن 9 سال کامل رسیدی دیگر پس از آن باید یک حجاب مناسب داشته باشی . به یک پسر آموزش بدهند شما تا 15 سال میتوانی بین خانمها عبور کنی ولی یادت باشد الان 15 ساله های ما خیلی با قدیم فرق میکنند . به آنها آموزش بدهید هر جا میخواهند وارد بشوند در بزنند ، اجازه بگیرند . اگر با دختر خانمی توی فامیلشان در حال بازی هستند نباید بچه ها را از هم جدا کرد ، چون این پسر است چون این دختر است باید در کنار هم در طفولیت یاد بگیرند اما مرزها را باید بشناسند که نحوه بازی کردن با یک دختر با نحوه بازی کردن با یک پسر متفاوت است . اینها را باید از هم تشخیص بدهند و این وظیفه پدر و مادر است در هیچ کتابی ننوشته . در رساله ها هم ننوشته . رساله ها میگویند : یک پسر 15 ساله دیگر نامحرم محسوب میشود . اما واقعیتش ، شمای مادر پیش پسر 15 ساله ات لخت میگردی ؟ نمیشود . در حالیکه مادر و پسر هستید . یک محدوده هایی باید رعایت بشود ، محدوده های اخلاقی . به دخترها و پسرهایتان یاد بدهید بعدا شما را در آن دنیا بازخواست میکنند که بچه دار شدن یعنی چه ؟ اصولا پسرها را پدرها مسائل تکلیف و سنین بلوغشان را آموزش میدهند . مردی بود دیگر در آستانه بقول خودمان فارغ التحصیلی و میخواست ازدواج کند . خیلی چیزها را هنوز نمیدانست ، اِ؟! آقا چرا یاد پسرت ندادی ؟ خجالت میکشیدم . مامان من از وقتی که ما بچه بودیم همیشه میگفت : روداری کن ، دینداری کن . اشکال ندارد ، جایی که دینت اشکال پیدا میکند و به خطر می افتد ، به حمام نیاز داری ، بگو اجازه بدهید من از حمامتان استفاده کنم . میگویند : وای چقدر پررو است ! اشکال ندارد آنها نمیفهمند اما شما ناپاک در جامعه و توی خانه نگشتی . روداری کن دینداری کن ، البته روداری در جهت دین نه در چیزهای دیگر . این راهم باید به آنها یاد بدهیم که این روداری یعنی چه . حتما برای بچه ها توضیح بدهید که اشتباه نفهمند و در جامعه غلط متوجه بشوند و بعدا که بزرگ بشوند متوجه اشتباهشان بشوند به شما بد بین میشوند.
سوال: روزهای خورشید گرفتگی ، ماه گرفتگی ، قمر در عقرب نحوست دارند؟
استاد :در مورد ماه گرفتگی و خورشید گرفتگی اینکه تاثیرات بسیار عمیق و عجیب بر سطح کره زمین میگذارند اصلا شکی در آن نیست اما دلیل اینکه ما بگوییم اینها نحوست دارند ، نداریم . چون اینها اتفاقاتی است که در گردش اجرام در آسمان ، در زمین یا هر کجای دیگر که من خیلی وارد نیستم می افتد و در طبیعتشان است . در زمانی که این اتفاقات پیش می آید بهتر است که کار جدیدی را شروع نکنیم ، چرا ؟ چون خودمان یک مقداری سنگین میشویم . بعضی مواقع دیدید از جا که بلند میشویم میگوییم : انگار امروز اصلا حال ندارم هیچ کاری بکنم ، سنگین هستید. در آن عالم سنگینی دست به هر کاری بزنید خرابکاری میکنید . در چنین ایامی یعنی خورشید گرفتگی ، ماه گرفتگی ، قمر در عقرب بهتر است که دست به کار جدید نزنید . خرید و فروش جدید نکنید . اشکالی هم ندارد گناه هم ندارد . یک خرده کارتان سخت میشود ، گره دار تر میشود یعنی یک جایی مجبور شدید اینطور میشود . من برای یک مطلبی که کار خیر هم بود کاملا و هر چه کردم جلویش را بگیرم نشد پشت سرش چون انجام شد آن کار یک قربانی کامل دادم ، چند میلیون پول برای بچه یتیم نذر کردم دادم و چقذر حمد خواندم بعد صلوات 14 هزارتا 14 هزارتا که سنگین نباشد . یعنی اینجوری نیست که گناه باشد ، نه ، سنگینی است . عین این میماند که در فصل سرما شما لباس کم بپوشید بروید بیرون .پالتو نپوشیدید ، ژاکت نپوشیدید گناه نکردید که ، اما صدمه میخورید تب می کنید مریض میشوید . در ایام قمر در عقرب ، خورشید گرفتگی ، ماه گرفتگی این قصه ها صلاح بر این است که به کار جدید نپردازید کار یومیه تان را انجام بدهید بد به دلتان نیاورید ، صد قه میتوانید بدهید اگر دوست داشتید برای خاطر خودتان و خانواده تان اگر دوست داشتید یک خروسی مرغی قربانی کنید . اینها چیزهایی است که معمول است و خیلی هم خوب است ولی نکردید هم اشکالی ندارد . یک وقت متوجه نشدید . ولی حتما نماز آیات بخوانید . نماز آیات خیلی خوب است مثل نمازهای یومیه است . برای همین هم بهتر است که حتما بخوانیم . میگویند پنج تا نماز آیات واجب است . برای همسرم نماز و روزه دادم بنده خدا یک سیدی بخواند . بعد گفتم : 5 تا هم نماز آیات . گفت : این را از کجا آوردی ؟ گفتم : شما نمیدانی ولی من که میدانم . 5 تا هم نماز آیات برایش بخوانید مبادا جا مانده باشد . یک موقع آدم جوان است متوجه نیست ، انقدر که شرو شور دارد .