پرسش و پاسخ شماره صد و سی و چهارم
- نوشته شده توسط مدیر سایت
- دسته: پرسش و پاسخ
- بازدید: 67
بسم الله الرحمن الرحیم
سوال : وقتی ما به آقا علی ابن موسی الرضا (ع) سلام می دهیم و می گوییم السلام علیک یا شمس الشموس و یا انیس النفوس خاطرم هست شما فرمودید هر زائری که وارد حرم مطهر می شود آقا همراهش است بلا تشبیه به خدا یک چنین چیزی در قلب و دلم زنده شد آیا می توانم این را برای خودم شبیه سازی بکنم؟
استاد : حالا یک چیز جالب تر اضافه بکنم هر سلامی را که شما به آقا علی بن موسی الرضا(ع) می دهی یک دلیل بیشتر ندارد اول ایشان به شما سلام کردند وگرنه شما هیچ وقت سلام نمی دادی.
صحبت از جمع : ما یک تفاوتی که با نسلهای قبل می کنیم این است که اطلاعات خیلی زیادی داریم ولی واقعیت این است که در کنه قضیه که می رویم اصلا عامل به آن نیستیم. من هنگام اذان با بچه بازی میکنم و شما دوباره تذکر می دهید و حرف کاملا درست است ولی نگاه می کنم قبل آن صحبت این بوده است که خدا همه جا هست، امام زمان همه جا هست، یعنی وقتی اذان پخش میشود هم خدا اینجا بوده و هم امام زمان و من به هیچ کدام این مسئله توجه نکردم و داشتم بازی می کردم و اگر این را بپذیریم نمی شود جایی اشتباه کنیم، اگر بدانم خدا آن جاست من جرات نمیکنم با کسی بد حرف بزنم اینکه شعورم برسد خوب صحبت بکنم به جای خودش. بین همان خوف و رجاست یعنی من همیشه خوشحالم که خدا در تمام سختی ها کنار من است در آن واحد من از خودم میترسم که جلوی خدا یا جلوی امامم چگونه برخورد کنم. یک نگرانی که برای شخص خودم هست این است که ما مثلا در محرم آنقدر برای امام حسین(ع) عزاداری می کنیم ولی با قبول اینکه آقا امام حسین(ع) اینجاست خطا می کنیم این برای خود من خیلی عذاب آور است می گویم من در امروزِ خودم در فلان لحظه به سپاه دشمن رفتم ایستادم وقتی امامم بود و امرش را انجام ندادم چیزی که می گویم برای من حتی ازعطش امام حسین(ع) سنگین تر تمام می شود این است که من همین الان حس می کنم که خودم آن خائن هستم که آن حرمت زیر پا می گذارم.
استاد: میدانید چرا ؟ ما این همه خواهش کردیم که آقا، خانم، بروید امامتان را بشناسید چگونه بشناسیم ما که الان دیگر دستمان به امام مان نمی رسد، شرح حال امام را در گفتارش در رفتارش در عملکردش در مقاطع مختلف، بروید و اینها را بخوانید که ببینید امام چه کار کرده است اگر شما یک روز عاشورای امام حسین(ع) را فقط کامل بخوانید چقدر درس دارد همان ها را تیتر وار یادداشت کن. امام حتی به دشمن نمی تازد تا قبل از اینکه توجیهش کند چه اتفاقی دارد می افتد ولی من و شما این کار میکنیم ؟ نمی کنیم، ما به محض اینکه چیزی پیش میاد میگوییم دیدی برای آن جریان است ، کدام جریان ؟ صبر داشته باش. اگر شما برای هر امام و برای هر بزرگ خود اینها را در یک یادداشت کوچک در چند سطر بنویسی و بزنی جایی که مرتب ببینی و اگر هر روز یک نگاه کنی به عملکرد از صبح تا شب خود ببینی کدام یک از آن مغایر بود با یکی از اینها برای آن چیزی که مغایر بود خودت را تنبیه کن. خیلی سال پیش یک جلسه ای به همه گفتم؛ هر غیبتی که کردید یک گاز از گوشه لبتان بگیرید هفته بعد عده ای آمدند گفتند تمام لب و دهان ما تکه پاره شد خب غیبت نمی کردی مگر مجبور بودی کسی دنبالت کرده بود غیبت کنی اولی را نفهمیدی دومی را نفهمیدی سومی هم دردت نیامد وقتی لبت را گاز گرفتی ! خب نمیکردی دیگر و واقعیت این است اگر جریمه نشوید درست نمیشوید.
ادامه صحبت از جمع : شما فرمودید که هر بار در مقابل کسی که فکر بدی کردید 14 بار استغفار برای او بگویید خیلی خوب بود و چقدر در حجم آن ها تاثیر خوبی داشت وآدم می فهمد که خطاها چقدر زیاد است.
استاد : حالا مقداری جریمه مالی هم برای خودتان در نظر بگیرید.
گفتگو های دو طرفه از اعضای جمع:
سوال دوستی از جمع: آیا نوشتن و جایی نصب کردن به شما جواب می دهد؟به من جواب نمی دهد.
جواب : بله در دوره ای که استغفار می کردم جواب می داد.
ادامه سوال : آیا وقتی گناهی را مرتکب می شوی آن وقت شرمگین میشوی؟
ادامه جواب : یک خجالتی است از اینکه من می دانستم و انجام دادم واقعا برای اشتباهی که نمی دانستم انجام دادم هیچ وقت خودم را سرزنش نمیکنم. در عین حالی که خوف و رجاست می گویم اگر من خطایی مقابل امام خود انجام دادم حُر را هم نگاه می کنم می گویم امام آنقدر بخشنده است که او را ببخشد سریعا سعی می کنم تکرارش نکنم و واقعیت این است که وقتی خودم را نسبت به سال قبل مقایسه می کنم می بینم که خیلی فرق می کند شاید مثال ساده اش در محیط کارم صحبت کردنی که ختم به یک غیبت می شود الان خیلی کمتر شده است من خیلی راحت الان به روی یک نفر نگاه میکنم می گویم فلان صحبت را قیچی کن… می بینم که اصلا این توانایی را من سال قبل نداشتم و اصلا ربطی به توانایی مدیریتی و کاری من ندارد این جراتی است که از جای دیگری اضافه می شود به خاطر همان شرم است هِی شرمگین شدم رفتم گفتم ببخشید این دفعه هم ببخشید 1000 بار ببخشید شده آخرش به این رسیده که خودمم نمیفهمم یک چیز یاد گرفتم یک دفعه ای نبوده است که بگویم این کار را کردم از این به بعد دیگر درست شد.
ادامه سوال : یعنی کم کم از یک سال پیش تا الان باعث شده اتفاقات جدیدی برای شما بیفتد. درعلم روانشناسی گفته شده من هم به آن اعتقاد دارم شرم ذاتا چیزی است که آدم باعث انفعال می شود اگر شرم از اینجانب باشد من با شرمی که آدم را به انفعال و نا امیدی بکشاند مبارزه می کنم.
استاد : کجای صحبت دوست ما ناامیدی و انفعال وجود دارد؟
ادامه جواب : من شرم در مقابل امامم را افتخار می دانم ، من بحث روانشناسی خیلی دوست دارم ولی مشکل آن اینجاست که ته ته آن یکی مثل خودم ایستاده و راجع به آن حرف می زند من در مقابل آدمی شرمگین هستم که حتی موقعی که مثلا شمرآمده هتک حرمتی بکند هنوز هدایت می کند این اصلا تو هیچ روانشناسی نمیگنجد و کاملا بی معنی است چون شرم در مقابل آن شخصیت است با جنس شرمی که من مثلا از مدیر خودم شرم کنم یا فکر کنم فلان اشتباه در مقابل برادر خودم کردم وای چقدر بد ، خودم را بی دلیل سرزنش بکنم آن نیست .
ادامه سوال : این شرم تو را کجا می برد ؟
ادامه جواب : من را رشد می دهد.
ادامه سوال : چگونه ؟
ادامه جواب : اصلاح میکنم، مثلا شروع به ورزش کردن می کنی ولی وقتی یک روز باشگاه نروی و ورزش نکنی اگر خود خوری کنی بد است اصلا سطح ورزش آنقدر کوچک است آن شرم آدم را اذیت می کند ولی سطح این موضوع آنقدر بزرگ است می بینم خیلی از من بزرگتر است خب اشتباه کردم پس درستش می کنم. حالا طرز فکر خودم این است اگر یک آدمی با من بد برخورد کند یا اصلا بدبختی در زندگی ام دارم به قول استاد آن بی حرمتی ، حقیری در آن نیست واقعا بدبختی است مثلا طرف بیپول است ، خدا خواسته است اگر من شاید اشتباه کردم هر چیزی که هست خدا این توانایی را دارد مرا آنی از این مشکل بیرون بیاورد حتما به صلاحم است اگر از آن بیرون نیامدم یا یک پیامی دارد باید بگیرم چون اینها را نمی گیرم شرمی در آن نمی بینم، می بینم که یک تلنگری است که باید بگردم تا یک چیزی را پیدایش کنم و اگر آن تلنگر نباشد من همیشه دور خودم میچرخم ، من در روانشناسی با هدف گذاری مخالفم ولی آدمی که هدف دارد از کجا معلوم درست است من مسیرم را می روم به مرور هِی تغییر میکند مدام در حال تغییراست این من را کمک میکند تا رشد کنم ولی اگر بخواهم بگویم شرمی که من چرا این کار کردم ؟ در مقابل امام کردم خب فردا صبح تمام شد یا امشب بود دیگرمن نمی توانم ، اگرهم قرار بیشتر از این با من برخوردی بشود حتما به صلاحم است شاید آن دنیا می خواهند با من برخورد کنند ، هرکار می خواهند بکنند من در همین حد عقلم می رسید یا تواناییم در همین حد بود که خودم را تا این جا جمع کنم فلان اشتباه کردم دفعه بعد ان شاءالله انجام نمی دهم.
صحبت از جمع : این بحثی که دوستمان در روانشناسی می کنند دقیقا درست است اگر که در واقع شرم شدتش زیاد شود آدم را به انفعال می کشاند اما آن شرمی که در روانشناسی است شرم من در مقابل فردی مثل خودم است یعنی من شرم میکنم در این جمع حرف بزنم، خب حرف نمیزنم، انفعال یعنی حرف نزدن. اما شرمی که ایشان می فرمایند جنسش با آن شرم مقابل افراد فرق میکند من در مقابل امام در مقابل خدا شرم میکنم دنبال این بحث این است که کسی که آن بالاست خداست شرم من را میبیند من نمی توانم پنهانش کنم من میتوانم شرم خودم را در رابطه با صحبت کردن صحبت نکنم از جمع پنهان کنم اما در مقابل خدا که اینطوری نیست خدا میبیند که من شرم کردم بنابراین نمی توانم پنهانش کنم نتیجه ای که از این شرمی که در رابطه با امام حسین(ع) یا در رابطه با خدا ایجاد می شود نتیجه اش انفعال نیست نتیجه اش پشیمانی است از کاری که انجام میدهم و منتهی میشود به اصلاح من بنابراین این شرم در بحث دینی و اجتماعی متفاوت است .
استاد: کاملا درست است.

