پرسش و پاسخ شماره سه
- نوشته شده توسط مدیر سایت
- دسته: پرسش و پاسخ
- بازدید: 1966
بسم الله الرحمن الرحیم
سوال : آیا در ازای توفیقی که خداوند برای انجام کار نیک به ما می دهد بهایی را باید پرداخت کنیم؟
استاد : در مورد کارهای زشت رد مظالم می دهیم که البته نباید مطمئن بود که تمام می شود . چون استغفار هم دارد و رفع ورجوع کردن مسئله دارد و...اما در مورد کارهای خوب من مثالی را گفته بودم . می خواهی جهیزیه برای دختر بی بضاعت تهیه کنی . و از خانه ات که برای خرید می روی باید کرایه تاکسی بدهی . کفش و لباست هم مستهلک می شود .عرق زیاد هم می ریزی و خستگی بسیار خواهی داشت و پول هم که پرداخت می کنی . این شکل ظاهری دنیایی آن است . اما در شکل باطنی بهایی دارد . و آن بها این است که شما خانه ای را آباد می کنی و در عوض آباد کردن این خانه امتحان کوچکی را باید پس دهی . خداوند در سوره عنکبوت می فرماید تنها با گفتن صرف این که ما ایمان آوردیم شما را رها نمی کنیم . ما شما را امتحان می کنیم تا ببینیم راست می گویی یا دروغ ؟ پس شما در عوض این کار خیلی هم خوشحال هستید و خدا را هم شاکر هستید از این که فرصت یافتید تا برای یک دختر بی بضاعت جهیزیه فراهم کنید . این "خدایا شکر" باید مصداق عینی پیدا کند که آیا شما همه جا خدا را شکر می کنید؟ شما پایتان در گودالی گیر می کند و مرتب شکایت از این می کنید که من چه کار بدی کرده بودم . من که دنبال کار خیر رفته بودم . ولی این طور نیست شما که مرتب شعار می دادید این جا هم باید خدا را شکر می کردید که اتفاق بدتری نیفتاد . بدین گونه بهای کارتان را پرداخت می کنید . خیلی هم گران نیست ولی اگر هوشیار نباشید برایتان گران تمام می شود . چون آن بهای ظاهری را دادید ولی سر این امتحان همه چیز را خراب کردید و آن یکی را هم پاک کردید و دیگر چیزی برای شما باقی نماند . مثالی دیگر می گویم . من یک عاشقانه ای با امام رضا دارم . و او را عاشقانه دوست دارم که نمی توان این عشق را معنی کرد . زیرا که در کلام نمی گنجد و حسی است . من چند روز پیش برایتان گفتم که صدای سختی را از خانه پدرم شنیدم و برایم گران بود چون من نمی توانستم آن سختی را بردارم . پس تصمیم گرفتم تا برای آن مشکل برایشان حمد بخوانم و به امام رضا (ع) تقدیم کنم و طلب شفاعت و صبر برایشان کنم . تقریبا ده روزی گذشت تا این در خودم حس آرامشی پیدا کردم و دیدم که در خانه پدرم آرامش حکمفرماست . با وجود این که بلافاصله گفتم خدایا شکر که اجازه دادی و شفاعت امام رضا را پذیرفتی ولی باز هم صدای دلتنگی مادر را یک روز بعد از آن باز هم شنیدم که شکایت می کرد . گفتم خدایا اشتباه کردم چرا این طور شد ؟من که تشکر کردم . ولی باز هم حمد خواندم و تقدیم کردم و صدای سختی قطع شد . کار بسیار ظریف است ولی آن قدر مشغولیات داریم که متوجه نیستیم . خدا آن روز را نیاورد که ما بمیریم و ظرایف جهان هستی را نبینیم . و این ظرایف بسیار زیباست . و ما آمدیم تا این ظرایف را بفهمیم و آن را اجرایی کنیم . که اگر نکنیم باختیم چرا که دیگر در هیچ کدام از عوالم امکان چنین کاری را نداریم . زیرا جسمی مثل این جسم نداریم . این جسم همان اندازه که برای ما سختی دارد و سنگین است به ما این امکان را می دهد که این پیچش و چرخش ها را با آن ببینیم و لذت آن را ببریم . و این دیدن برای همه هست . نه فقط برای من . امروز من وارد یک مسئله ای شدم و پیروز هم از آن خارج شدم .به محض این که خارج شدم به خداوند گفتم که من اجازه آن را گرفته بودم و بی اجازه کاری نکرده بودم . بعد از آن خیلی از کارهای من گیر افتاد و کاری که به زمان کمی نیاز داشت وقت زیادی را از من گرفت . و کسی هم در آن دخالتی نداشت . و درک کردم که این برای چه هست . و خداوند را شاکر شدم که تنها به همین اندازه از من بها گرفت و من راضی هستم و درک کردم که چرا این اتفاق افتاد و به دیده منت هم بهای آن را می دهم . سعی کنید کم و گزیده گویید . چرا که هر گفته شما بهایی دارد .
سوال: انسانها در سیر های نزولی و صعودی به همان چیزی که باید برسند می رسند . ولی اگر کسی در دنیای معنویات هم غرق شود می تواند حریص شود که خوب نیست . چراکه هر چیزی در سر موعد خود به شخص نشان داده می شود و اگر فرصتی برای دیدن نشد در عوالم بعدی خواهد دید . و این حس آرامش به انسان می دهد . و به مرز تسلیم شدن نزدیک تر می شود.آیا این برداشت صحیح است؟
استاد : شما در یک اتاقی زندانی هستید و بعد با خود فکر می کنید که هر طوری که هست فرار کنید وقتی شروع به کندن زمین برای فرار می کنید موانعی را سر راه خود می بینید .آیا ممکن است بدون تراشیدن و برداشتن مانع اول به بیرون برسید ؟ پس اگر این سهم الان شماست که باید آن را بتراشید و نتراشید چگونه می توانید به هدف برسید . دور عمر دنیایی شما تمام شد و این تکه را کامل نتراشیدید پس چگونه می توانید وارد تکه دوم و سوم و چهارم شوید . این ها همه یک سهمیه متعلق به یک عالمی هستند . من نمی گویم همه چیز برای این دنیاست ولی آن چیزی که سهم این دنیا با این بدن است باید همین جا انجام شود و اگر انجام نشود در قسمت دوم که شما را می برند کنده نشده باید رد شوی . رد شدن بسیار سخت است . که چون جسم نداری و فقط قالب مثالی داری رد می شوی ولی بسیار سخت و طولانی . بحث ما این نیست که چیزهای آن دنیایی را این دنیا هم ببینیم گرچه که نادر افرادی هستند که می بینند . ولی من روی سخنم با عموم است تا بتوانند تجربه کنند . من می گویم چیزی که سهم این دنیای تو است آن را بکن و جدا کن . چه قدر خوب است که این را کوتاه بکنی و وقتی هنوز در این دنیا هستی در این یکی هم وارد شوی . و این عالی است . من می گویم این را بکن و به جلو بیا . که اگر نکندی و رفتی بی برو و برگرد باید سختی بکشی . پس چگونه می توانی تاوان آن را بدهی . این جا با قالب جسمانی حرکاتی می کنی و در زمان کوتاه تری این عمل انجام می شود . پس انجام بده و رد شو و برو . اگر حواسمان به خودمان باشد و به دیگران مشغول نباشیم زمانهایی ناگهان سرریز می شود و چیزهایی یادمان می آید . بعضی ها تعبیر می کنند که ما در دنیای زمینی رفت و برگشت داریم یعنی زندگی های متوالی داریم . که من قبول ندارم . و قرآن هم به این موضوع بهایی نداده است . من یک مرحله قبل از زندگی این دنیای خود را دیده ام .
صحبت از جمع : نمی توان خیلی صریح موضوع را رد کرد زیرا روح در کالبدهای متفاوت ظاهر می شود و یا عوالم مختلف را می پیماید . به نظر من هر دو یکی است . می توان گفت با تجربیات مختلف در شرایط مختلف .
استاد : قرآن می گوید شما را با جسم زمینیتان بر می انگیزند . ولی من نمی توانم بپذیرم که با کدام جسم بلند می شوم ؟ اما چیزی که هست این است که ما مسیری را که طی کردیم و به زمین رسیدیم ما قالبها داشتیم. مثل لباس پلاستیکی که در هرکدام از این قالب ها تجربیاتی را چه خوب یا چه بد کسب کردیم و به مرحله بعدی و بعدی رسیدیم و این ها در این دنیا تجمع پیدا کردند . که فرقی در برگشت با هم داشتند . در آمدنمان نمی دانستیم که در این قالب هستیم و عالم بعدی وجود دارد ولی وقتی زمین رسیدیم و این قالب سفت و سنگین را گرفتیم که تجمع تمام قالبهای قبلی روی آن است و همه را با خود داریم مانند هاله؛ وقتی شروع می کنیم به خارج شدن از دنیا همه چیز را می دانیم . طبق آیه قرآن که محتضر هر دو دنیا را مشاهده می کند . و می گوید مرا برگردانید ولی دیگر فایده ندارد . این برگشت ، برگشت آگاهانه است . که آن جسم سنگین را تحویل می دهیم و قالبهایی را که داشتیم در برگشت تجربه می کنیم همانهایی که باید در این دنیا تجربه می کردیم و نکردیم که در اینجا کامل می شود . بعد از کامل شدن قالب ها ، همگی آنها ادغام می شود و این چیزی است که تا الان آن را دیده ام . این قالب ها آرام آرام که بالا می آید یکی می شود . و زمانی که روز محشر و معاد می رسد قالب هایی که از ابتدا گرفتیم تا به اینجا رسیدیم و همه را داریم قالب جسم روی زمین می ماند و تمام قالب ها روی همین جسم می نشیند وبا این جسم بر انگیخته می شوند .
توشیح بیشتر این که همان قالبهایی که آوردیم دانه دانه دوباره در این جهانها این دفعه دیگر با آگاهی است می فهمیم که کجاییم برای همین هم توی سرمان می زنیم ، می گوییم کاش آن موقع این کار را انجام داده بودم الان دیگر مجبور نبودم که انجام بدهم . بعد اگر آن کارها را انجام داده بودم اصلاً مجبور نبودم که اینجا متوقف بشوم ؛ برای چه در این قالبها متوقف بشوم ، سختی بکشم ؟ برای چه این را باید من تحمل بکنم ، یکباره می توانستم بروم بالا . چون لازم نبود گفته بودند این ها را طی کن ، بفهم ؛ من نفهمیدم می گویند حالا در برگشت بفهم .
سوال: ما در عوالمی که گذراندیم ، در آن جا اختیار نداشتیم ؟
استاد : در هر عالمی در خود آن عالم اختیار داشتید . اما در این جا اختیار محکم تر و اساسی تر است .
ادامه سوال: ولی این جا بنده باید پاسخگو باشم و از این به بعد هم در عوالم بعدی باز هم اختیاری دارم ؟ که پاسخگو باشم ؟
استاد : شما آگاهانه می روید از کدام اختیار می خواهید استفاده کنید ؟ از این به بعد محصول چینی است . آن موقعی که شما درخت مو می نشاندی اختیار داشتی که چه نوع درخت مویی بنشانی ؛ اختیار داشتی که چگونه به آن آب بدهی ، نگهداری کنی ، نور بدهی ، سمپاشی کنی ....... اما از این به بعد تازه می خواهی انگور بچینی دیگر چه اختیاری ؟ انگور قرمز کاشتی ، قرمز برداشت می کنی ، پُر هسته کاشتی ، پُر هسته می گیری ، انگور یاقوتی کاشتی ، یاقوتی می گیری و........ هر چه که در این مرحله انجام دادی و اینجا محکمش کردی از این به بعد محصولش را می چینی . خوب انجام داده باشی ، خوب می چینی . بد انجام داده باشی ، بد می چینی . دیگر آنجا نمی توانی درخت مو بکاری ولی باید خود مو را تجربه کنی . اگر اینجا پرستاری اش نکردی ، خوب پرورشش ندادی در این مراحل تازه باید شروع کنی به پرورش دادن .
سوال: پیرو صحبتی که با شما داشتم که کار تحت عناوین مختلف و وسوسه هایی که هست دارد مرا با خودش می بَرد و بنده آن قدر خسته ام که به هیچ چیزی نمی رسم و خودم را از دست داده ام . به فرمایش شما فکر کردم و به این نتیجه رسیدم که یک کمی بنشینم . کارم را انجام بدهم اما در حد معقول و واقعاً نشستم و احساس رضایت بیشتری دارم . صحبت های شما را بکار بستم و سعی می کنم که ظرایف را بیشتر ببینم .
استاد : در هر مسئله ای 50 درصد گوینده است و 50 درصد شنونده . ما 50 درصدش را به شما اعلام کردیم 50 درصد دومش را خودتان اطاعت کردی . اگر نمی خواستی اطاعت کنی هنوز هم سرجای اولت بودی و تازه کلام گوینده ات را هم به زیر پا انداخته بودی . این خیلی مهم است که شما چیزی را که می شنوید انجام دهید ، اگر در جایی کلامی به گوش شما رسید ، مستحق آن بودید . برای آن تلاش کردید استحقاق پیدا کردید که بشنوید . حالا که استحقاق شنیدنش را داشتید قطعاً استحقاق عمل کردنش را هم دارید ، عمل کنید . کلام امام ما است که می فرمایند : شکمتان را سه بخش کنید ، بخشی غذا ، بخشی آب ، بخشی هوا این برای ما معنی دارد یعنی زندگی تان را هم ، همین طوری بخش کنید ما اگر نخواهیم که این کار را انجام بدهیم قطعاً زمین می خوریم و کسی که اولین بار کتک آن را می خورد خودمان هستیم در کنار ما بقیه هم صدمه می خورند . حالا چرا آنها صدمه می خورند جا پاهای خودشان است اما قطعاً صدمه می خورند . شما به این نکته توجه بکنید حتماً در زندگی شخصی خودتان یک برنامه ریزی ، یک توازنی داشته باشید . باید بخش کارتان . معین باشد ، استراحت معین باشد ، قدری برای تفریح معین باشد ، قدری برای مطالعه و تفکر داشته باشید. شما برای خودتان برنامه ریزی کنید ، اکثرتان در زندگی ناموفق هستید و دلیل ناموفقیتتان اعترافی است که دوستمان کردند . وقتی به بنده مطلب را عنوان کردند گفتند عزیزم بنشین ، فکر نمی کنی که کافی است . اکثر خانم های ما زندگی نمی کنند چون زندگی های غربی به ما تحمیل کرد که باید خانم ها در محیط بیرون کار کنند . کسانی که می روید خارج از کشور ، آنجا خانواده ای سراغ دارید که فقط مرد کار کند و بقیه افراد خانواده بخورند ؟ محال است ، هر دو کار می کنند در حالی که دین ما چنین چیزی را واجب نکرده است اما ما به خودمان واجب کرده ایم و عملاً زندگی نمی کنیم . نه همسر خوبی هستیم ، نه دختر خوبی هستیم ، نه مادر خوبی هستیم ، نه خواهر خوبی هستیم ، چرا ؟ چون وقت کافی برای هیچ کدام این ها نداریم . آقایانمان هم همین طور ، زندگی ها را کوچک کنید ، شما را چه می شود ؟ چه اشکالی دارد خانه کوچک باشد ؟ چه اشکالی دارد که همه چیز نداشته باشیم ؟ چه کسی گفت که ما باید همه چیز را داشته باشیم ؟ یک خورده توقعاتمان پایین تر تا مردهایمان هم کمتر کار کنند ، بیشتر در خانه باشند ، فضای خانه را تجربه کنند . چه ارزشی دارد پولی را که به دست می آوریم انباشته می کنیم تا پیر شویم وقتی پیر شدیم دیگر حال خوردنش را نداریم و همه پول را خرج دوا ، دکتر می کنیم . جوانها متحوّل شوید ، شما باید زندگی را پشت و رو کنید . می گوییم خانم ، آقا چرا بچه دار نمی شوی ؟ می گوید : خرجش بالاست ، همه چیز گران است . یکی از چیزهایی که خدا ضمانت آن را کرده است هزینه بچه است . آن که دندان دهد ، نان دهد خودش نانش را می دهد . اما تو نمی خواهی نان ساده بدهی ، می خواهی نان فانتزی بدهی....... به زندگی تان فکر کنید ، بنده انتقاد نمی کنم ، دارم برای شما مجسّم می کنم که داریم چطوری زندگی می کنیم ؟
راهکاری از جمع : یک مسئله ای را که شما در ارتباط با ازدواج جوانان کاربردی کردید بحث مهریه بود و فرمودید که هر کسی 14 سکه را قبول کرد شما پذیرا هستید . الان مخارج و هزینه هایی که جوانان برای ازدواج می کنند خیلی گزاف هست و این می تواند یک سرمایه کاری برای جوان باشد ، یک ودیعه منزل می تواند باشد ...... شاید از همین جا این حرکت آغاز شود همان طور که شما از متن دین استخراج کردید مهریه ای که توان پرداختش نباشد عقد درستی نیست .
استاد : ما که می گوییم . بعضی چیزها را خودم می توانم عملی کنم . مثلاً بنده را به منزلتان دعوت می کنید ، اگر خانه ای بروم سفره مجلّل بیندازد دیگر به آنجا نمی روم . یک نوع غذا بپز با هزینه اندک ، یک دفعه هم که شما به خانه بنده دعوت شدی این هزینه جبران می شود در عوض رفت و آمدمان برقرار می شود ؛ مهمانی رفتنمان سر جایش می شود ، گپ و گفتگوهایمان سرجایش می شود . عروسی می گیرید خدا حفظتان کند ، ولیمه عروسی خوب است ، شگون دارد پیامبر خدا برای دخترشان گرفتند . یک غذای پرسی بگذار ، مهمانی که فقط احترام را برای شکمش می داند ، مهمان حساب نمی شود . دوست داری دو نوع غذا باشد لااقل نصف از این ، نصف از آن ، دیگر این همه هزینه نکنید به خودتان رحم کنید و به جوانانتان .