منو

شنبه, 08 ارديبهشت 1403 - Sat 04 27 2024

A+ A A-

تاثیر مروردرسهای گذشته در زندگی ما

بسم الله الرحمن الرحیم

درود بر همه ی شما که عزیزتر از جان هستید و برایتان بهترین هایی که پروردگار عالم برای بهترین هایش مقدر فرموده آرزو می کنم من برای شما بهترین ها را خواستم آیا شما برای خویش گزیده و مفید عمل می کنید؟ من از خدا برای شما بهترین ها را درخواست کردم اما بعد از این حتماً باید شما خودتان هم انتخابتان گزیده های خوب و مفید باشد. من و شما یا معلم بودیم یا کلاس درس رفتیم فرقی نمی کند به هرحال تجربه ی کلاس درس را هم همه ی ما داشتیم اگر یادمان باشد اول سال تحصیلی که معلم سر کلاس می آید خیلی با تانی درس میدهد هر جلسه یک مختصر درس می دهد استدلالش بر این است که باید برای بچه ها جا بیفتد و بعد جلسه ی بعد دوباره بر می گردد به جلسه ی قبلی تکرار و تکرار می کند و باز یک مختصر دیگر درس می دهد و این قصه تقریباً تا عید طول می کشد وقتی که به عید می رسیم بعد از تعطیلات نوروز فرصت چندانی نیست معلم می آید هرچه باقی مانده تند تند هر جلسه درس می دهد و دیگر بر نمی گردد درس جلسه ی قبل را تکرار بکند امروز احوالات دنیا چنین است یعنی در روزگاری قرار گرفتیم که متاسفانه آن تعلل ها آن تانی ها که می بایستی می داشتیم مدام تکرار می کردیم حرف می زدیم باز بر می گشتیم و دوباره می آمدیم دور تمام شد بهره بردیم که بردیم نبردیم دیگر فرصت تمام شد بنابراین بایستی که خیلی سریع و محکم کار کنیم پس درس های هر جلسه را می بایستی به طور مرتب مرور کنیم و گزیده ای از درس آن جلسه در زندگی روزمره جاری کنیم در جلسه ی پیش این دروسی که یاد گرفتیم یک بخش آن گفت و گو است و محاوره و تکرار است ولی یک رئوس مطالبی دارد که خیلی هم مهم است و کلیدی، اینها را باید جدا کنیم به صورت یک خلاصه نویسی در چندتا جمله ی کوتاه و روی آینه بزنیم هر کجا که جلوی چشم ما باشد و سعی کنیم آن گزیده ها رادر زندگی روزمره خود وارد کنیم وگرنه دوباره داخل یک دور باطل مثل گذشته می افتیم. گذشته چطور گذشته ؟اگر فوق العاده گذشته بفرمائید برگردید به همان اما اگر فوق العاده نگذشته و همین امروز فکر می کنیم کم داریم باید یک مقداری عزم را جزم کرده وبا دقت بیشتری حرکت کنیم . یکی از مباحثی که جلسات متعدد راجع به آن صحبت کردیم در ترس ها بود ترس های خود را به طور مرتب ردیابی می کنید؟نگاه می کنید ؟ یا فکر می کنید دیگر وقت آن گذشت امتحان آن هم تمام شد برود بایگانی .اگر فکر بکنید این جلسات گذشته چندتا ترس را پیدا کردید خیلی هم خوب با آن مقابله کردید پس دیگر تمام است کفایت نمی کند ،این طوری نیست من به شما این ابلاغ را بکنم ترس از بین نمی رود بلکه اگر بخواهیم بهینه کنیم باید تبدیلش کنیم ،به خاطر دارید جلسه ای که ترس را خواستیم مطرح کنیم این چنین گفتیم: شجاعت از بستر ترس برمی خیزد، پس شجاعت نمی تواند بروز کند مگر اینکه ترس بروز کرده باشد که اگر ترس بروز کند و عیان شود 50 درصد راه را رفتید 50 درصد بقیه ی این راه چیست؟ترس باید تبدیل به یک تهور به یک شجاعت بشود آن وقت است که دیگر ترس تبدیل می شودو ترسی را پیدا کردیم بعد تبدیل کردیم آن را به یک شجاعت، آن از بین نمی رود می شود یک تابلوی دیواری کم رنگ برای اینکه عبرت داشته باشیم فراموش نکنیم که ما یک روزی از همچین چیز بی ارزشی می ترسیدیم و بعد فراموش نکنیم که ما چقدر قدرتمند هستیم و چقدر شعورمند حرکت کردیم و به آن غالب شدیم ترس ها بخش عظیمی از ضعف ها و ناکامی های درون ما را بوجود می آورند خود ترس ها عامل اصلی بسیار از ضعف ها و ناکامی های درون ما هستند تمام شدنی هم نیستند یکی را پیدا میکنی آباد می کنی درست می کنی بلافاصله ذهن برای اینکه تسلط خود را بر ما از دست ندهد یکی دیگر جایگزین می کند یک ترس دیگر از آن گوشه و کنار می فرستد داخل می گوید حالا این را رد کردی این یکی هست این تعقیب و گریز ترس ها در زندگی اگر توجه بگذارید به جای اینکه تلخی به بار بیاورد ضعف به بار بیاورد نا امیدی و نا مرادی بوجود بیارود این تعقیب و گریز دمادم به دنبال ترس ها و پیدا کردن ها تبدیل کردن ها آرام و آرام می شود چاشنی زندگی روزمره ی ما ، اگر ما ترس ها را دشمن قدار ندانیم فکر نکنیم که خیلی گنده است چون واقعاً نیستند بلکه ما هستیم که به ترس ها یک هویت بزرگ و یک هویت هولناک می دهیم واقعاً ترس ها انقدر عظیم نیستند و خیلی ساده در چشمان انسان هوشیار پیدا می شوند باز به خاطر داشته باشیم قصه ی تولد ترس ها هر دم بعد از عبوریک ترس قبلی شروع می شود می دانید مثل چی ؟بگذارید یک مثال بزنم که قشنگ جا بیفتد گرسنگی آدم کی تمام می شود ؟ وقتی که آدم ها می میرند گرسنگی آنها تمام می شود ویوگی های هند هم با چندتا دانه بادام زندگی می کنند پس حتماً می خورند .در گرسنگی ها یک وعده ای می خوریم سیر سیر آدم تصور می کند این همه که خورده دیگر گرسنه نمی شود اما به چند ساعت نکشیده دوباره گرسنه می شود باز باید بخورد از این خوردن های پی در پی گله مند هم می شویم؟ اصلاً شادمان هم هستیم که باز فرصتی داریم برای خوردن تجربه ی خوردن پیدا کردن. ترس ها مثل همین است تبدیل کنید به یک تفریح هر روزه تفریح کنید، رها نکنید. پس قصه ی ترس ها قصه ی نیست که ببندیم و بگذاریم گوشه ی طاقچه گوشه ی کتاب خانه ی خود بعد بگوییم تمام شد اصلاً همچین چیزی نیست .من کتابخانه دارم داخل خانه ی خود کتابخانه من بد نیست میزان کتاب هایش بالا است هر ساله دم عید که می شود همسرم می فرمایند یک مقدار زیادی از این کتاب ها را بده برود یا ببر بگذار حسینیه می گویم که چی ؟ می گوید شما که خواندی هر کدام را چند دفعه خواندی .گفتم بگو ده بار می گوید خوب می خواهی چه کار می گویم نه به آنچه که می دانم باید دمادم رجوع کنم اینها همین است اینها قصه ی زندگی است ترس ها را پیدا کردنشان جستجو کردنشان یک تفریح بدانید پیدا کنید رهایش نکنید به حال خودشان نگذارید نگذارید عین موریانه درون شما را بخورند و یک وقت نگاه کنید و ببینید پوسته ای تو خالی بیش نیستید این اولین نکته . دومین نکته با رویاهای دیگران چه کردید ؟آیا تلاش کردید در این روزهایی که پشت سر گذاشتیم رویاهای اطرافیان خود را پیدا کنید ؟و بعد از پیدا کردن رویاهایشان آیا تلاش کردید که بستری بشوید برای تحقق این رویاها ؟آیا تلاش کردید شما یک بستر حریری و پر از عطر گل ها برای رسیدن دیگران به آرزوهایشان باشید؟این موقعیت را از دست ندهید اگر این موقعیت را از دست بدهید در آن صورت بعداً می بینید که دچار یک زندگی تکراری و ملال آور خواهید شد هیچ چیز عوض نمی شود همه چیز همان طوری که هست می باشد هر روز و هر روز و هر روز شما را از آن گریزی نیست .من پیرزنی را به خاطر دارم که در زیر میز سماورش که روی آن یک رومیزی گلدار انداخته بود و بلند که دبده نشود زیر آن میز چه خبر است همیشه دست خود را آن زیر می کرد و هر بار مشتی خوراکی که خیلی هم ارزش مادی نداشت مثل نخود و کشمش نقل حتی گاهی اوقات شکلات های خشک شده یعنی آنقدر مانده که سفت شده و دندان می شکنددر می آورد و در دست های کوچک بچه ها می ریخت ورویای خوردن تنقلات را آنها را تحقق می بخشید کار سختی نیست به شرط آنکه بخواهید شما بستر باشید نه اینکه همیشه در بستر دیگران غلت بزنید شما بستر باشید فضاهای مجازی خیلی جالب است مطالب می گذارند مسائل می گذارند عکس می گذارند کلیپ می گذارند خیلی هم جالب با التماس اگر خوشتان آمده از این کارها بکن قلب بگذار نمی دانم چه کار بکن و شما هم بی اعتنا از کنار آن عبور می کنید چرا در فضای مجازی؟
فضای واقعی زندگی این قصه ها را بسازید این داستان ها را درست کنید اگر فکر می کنید که بچه های کار نیاز دارند به توجه من و شما یادت باشد بچه های برادر و خواهر شما برادر شوهر و خواهر شوهر شما با وجود اینکه متمول هستند و پول دارند ولی به توجه شما نیاز دارند خوب است که به اینها توجه کنید حتی گاهی اوقات یک شاخه گل ناچیز و کم ارزش وقتی برای بچه ها می برید خاطره ای بسیار بزرگ و عظیم برای آنها می سازید حرف های جلسه ی قبل که گفتم آگاهی همیشه تازه است را فکر کردید؟مرور کردید؟ تلاش کردیم حقیقتی بسیار عظیم در قالبی کوچک عرضه کنیم تا هر کس به قدر فهم خود آن را بزرگ کند و از آن بهره ببرد آن جلسه عرض کردم با ورودمان به دنیای زمین آگاهی از پیش تعیین شده ای ما را در بر می گیرد کامل می پوشاند همراه و همسفر ما است و زمانی که دورجسم تمام شد و به خاک بر می گردد این آگاهی همانند روز اولش است ، آگاهی حجم ندارد مثال می زنم بچه که متولد شد این آگاهی همه ی آن بچه را دربر می گیرد روزی که این بچه جسمش به خاک سپرده می شود آگاهی هنوز هم همان قدر است شاید با خودت فکر بکنی پس چی ؟این پس چی خیلی مهم است این همه چیز است این آگاهی روز اول روز آخر نیز چنین خواهد بود کهنه وفرسوده هم نمی شود می خواستم بگویم اگر موجودی ناتوان به دنیا آمدیم و به مرور رشد کردیم و بزرگ شدیم سپس با بالا رفتن سن توانایی ها کم کم افول کرد اشکالی ندارد چون اصل ماجرا همیشه زنده وجوان است. دیدید پیغمبر خدا به پیرزن چی گفت؟گفت پیرزن ها را به بهشت راه نمی دهند یعنی ناتوانی و فرتوتی و ازکارافتادگی در بهشت خدا جایی ندارد اما اگر لیاقتش بهشت باشد او را جوان می کنند با چی ؟با ماهیت همان آگاهی.
می خواهیم بگوییم که اگر جسم ها یک روزی توانایی بالایی داشت و امروز آن توانایی ها را ندارد هیچ چیز از دست نداده می گوید یک روزی در خیابان ها میدویدم حالا در خانه ی خودم هم راه می روم پاهایم به همدیگر تعارف می زنند آن روزی که می دویدی پاهای شما می دوید اما شعور و آگاهی شما زیر این پاها قائم شده بود کار خودش را انجام نمی داد امروز پاها کار نمی کند این شعور و آگاهی رو آمده وکار می کند به شرطی که بتوانی ببینی و از آن استفاده کنی. روزی که ما به دنیا آمدیم نفس ما با ما آمده نفسی که همیشه خیلی عیان بوده و با جسم همراه بوده ولی حالا بواش بواش فروکش می کنه اما آگاهی یا همان نفخه الهی همان طوری هست و خواهد بود تا در عرصه ی تولد تا مرگ نفس پس از ارضای خواهش های جسمی وغرایز فرصتی بگذارد و با این آگاهی محشور بشود آنهایی بازنده هستند که در این فاصله ی مرگ تا تولد نفس آنها فرجه ای پیدا نکرد که پس از ارضای حوایج نفسانی خواهش های جسمی فرصت پیدا نکرد رشد هم پیدا کند اینها بازنده هستند چون نفس بعد از اینکه جسم از اسم جدا می شود و می بیند جسم خاک می شود بستر جدیدی باید داشته باشد وقبل از رسیدن به این نقطه باید بستر جدیدش را شناخته باشد به این آگاهی حداقل پس از هر نماز یومیه قدری بیندیشید .
تو گل بدي و دل شدي جاهل بدي عاقل شدي
آن کو کشيدت اين چنين آن سو کشاند کش کشان
اندر کشاکش هاي او نوش است ناخوش هاي او
آب است آتش هاي او بر وي مکن رو را گران
هرچه که تا امروز آمدی او برای تو مقرر کرده و برای تو خواسته ناخوشی هایش عین خوشی است دغدغه هایش عین آرامش است روی ترش نکنید بر پروردگاری که در تمامی لحظات عمر دنیایی، شما را همراهی کرده و شما در آغوش گرمش دنیای زمین را طی کردید.
سوال: راجع به رحمت و نعمت می خواستم بپرسم وجه تمایز این دو مورد چیست ؟ و اینکه اراده و اختیارانسان در این موارد به چه صورت است ؟
استاد :در مورد رحمت و نعمت که شما سوال کردید . رحمت همه گیر است و مثلا باران که می بارد رحمت الهی است و شامل همه می شود ولی وقتی که من می توانم از این آب باران در زمان خاص مثل آب نیسان جمع آوری کنم این می شود نعمت برای من تفاوت در این است که نعمت شما شاید الان بگویید این همه درخت ها و باغها و میوه ها همه رحمت هست ولی به طور شخصی نعمت هم هست به باغدار نعمت است به من که می روم و از باغدار میوه تهیه می کنم یا از بازار تهیه می کنم بر من نعمت است به طور شخصی اما اینکه خداوند اذن می دهد بر زمین که در آن درختی سبز شود و میوه های آنچنان بار دهد این رحمت است . بحث اراده و اختیار انسان در رابطه با رحمت و نعمت : اراده انسان و اختیارش فقط در باب چیزهایی است که تنها در رابطه با خودش است . شما نمی توانید اراده کنید یا اختیار کنید که باران ببارد یا باران نبارد اما می توانید اختیار کنید وقت بارش باران زیر آب باران قرار گیرید و از نم باران و خیسی و طراوتش بهره ببرید آن اختیار شماست که از بخش رحمت الهی مقداری را با اختیار خودتان تبدیل می کنید به نعمت خودتان و از آن بهره می برید .

نوشتن دیدگاه





تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید