منو

پنج شنبه, 13 ارديبهشت 1403 - Thu 05 02 2024

A+ A A-

چگونگی اصلاح پازل درونی

بسم الله الرحمن الرحیم

امروز اول ذیحجه، روزی بس مبارک است و در ابتدا به همه شما عزیزان، همه مؤمنان جهان، علی الخصوص شیعیان و محضر مبارک مولا صاحب الزمان حجت ابن الحسن عسکری (عج) تبریک و تهنیت عرض می کنم. امروز سالروز پیوند آسمانی آقا امیرالمؤمنین علی(ع) و خانم فاطمه الزهرا(س) است، از سوی دیگر آغاز دهه اول ذیحجه ست. این دهه خیلی بزرگ است، خیلی مهم ، عزیز و پر کرامت است ، حاجی های ما در مکه، شما که این جا نشسته اید و مردم مسلمان، مردم شیعه، این را بدانید؛ در دهه اول ذیحجه، اعمال خیلی پُر بار است و می تواند ما را از همین جا همسفر حاجی ها در خانه خدا کند و اعمال حج تمتع را با آن ها انجام بدهیم، خوش به حال آن هایی که از قیل و قال دنیا خودشان را کمی دور کردند تا به این پیوند نزدیک بشوند و سود ببرند. ازدواج از آن دسته کارهایی است که انسان ها از هر رنگ ، نژاد ، کشور ، دین ، مذهب و زبان در آن اتفاق دارند و همگان ازدواج را مبارک و پسندیده می دانند، به دلایل مختلف این اتفاق می افتد مثلاً می گویند: با ازدواج نسل تداوم پیدا می کند، نسل می تواند تداوم پیدا بکند اما پاکیزه نباشد، اما با ازدواج در نهایت پاکیزگی و امنیّت، در سایه مسئولیت پذیری کامل انسان ها و کسب لذّت از این که جفتی موافق، دم ساز و همسفری مطمئن در ایّام تاریک و هولناک دنیاست، داشتن خانواده ای که زنجیروار به هم پیوستند و از هم جدا نمی شوند و این از لذایذ بزرگ در جهان زمین است که نصیب آدم ، حوا و اولاد آن ها شده است، پس ازدواج یا ساده تر بگویم زن و شوهری موهبتی است الهی که به انسان عطا گشته است، وارد مقوله این که هر مردی جفتی از زن مخفی در خود پنهان دارد یعنی هیبت اصلی او مرد است ولی در درون او یک زن با خصوصیات زنانه پنهان دارد و بالعکس، هر دو. اگر جفت پنهان خود را چه مرد، چه زن در بیرون پیدا کنند کامل می شوند، مرد است زن هم دارد و به خوبی حتی اگر سختی های دنیا داشته باشند، حتی اگر نان خشک را در آب بزنند بخورند ولی در خوشبختی زندگی می کنند، امروزه چیزی که زیاد به چشم می خورد زندگی های در حال متلاشی شدن یا متلاشی شده است یا زندگی ادامه دارد ولی در حد تحمل کردن هم، یا در سایه اعمال نا ثواب، گذران کردن عمر، زندگی های موفق و شاد، ساده و پر از امنیّت، عشق، صلح، خیلی کم به چشم می خورند، این درد خیلی بزرگی است، علی الخصوص بر امت مسلمانی که در ظاهر پیامبری چون پیامبر ختمی مرتبت دارد الگوی زندگی خانوادگی مثل زندگی امیرمؤمنان و دخت پیغمبر دارد، به طور متوالی از آن زمان تا به امروز در هر دوره از زندگی آدم ها، صاحب یک الگوی معصوم و بدون خطا بودند و هستند واقعاً چرا باید این طور باشد؟ این مسئله مهم از جمله مسائلی است که این بنده حقیر خدا را با توجه به موقعیتی که در میان مردم دارم خیلی زیاد با این مسئله روبرو کرده است. مدتی است که در پی راه حلی هستم چون در الگوها، خط مشی این الگوها و کلام حق هیچ خللی نمی بینم و وجود هم ندارد، پس برگشتم به سوی آدم ها. دستورالعمل ها خوب هستند، ایراد ندارند پس آدم ها ایراد دارند. در جلسات پیشین اگر به خاطر داشته باشید، در پی گفتگوی خداشناسی به صورت یک تمثیل اشاره کردم به پازل عالم هستی، که در این پازل همه چیز بوده و عیان نگشته بود، زمانی که اراده حضرت حق تعلق گرفت که آن ها پیدا شوند، فقط فرمود: کن فیکون، باش و موجود شد، و در عرصه هستی عیان شد. کلام، کلام امیرالمؤمنین بود و فرمودند: همه چیز وجود داشت و عیان نبود، خداوند عیان فرمود. این مسئله خودش به تنهایی به جلسات زیادی بحث و گفتگو نیاز دارد، اما امروز درخصوص مشکل نسل جوان و علی الخصوص ازدواج های ناپایدار و تعمیم این مسئله به تمامی روابط انسانی نامعقول از این تمثیل کمک گرفتم، حال ببینید چطور؟ گفتیم هرچه در عالم هستی موجود شده است در آدم هم موجود است ؛ گفتیم انسان خودش به تنهایی عالم کبیر است، پس آمدم از خودم شروع کردم، در دل شب که تلفن ها زنگ نمی زند، موبایل پیام نمی دهد، کسی با من کار ندارد و... از کوچه هم صدا نمی آید، من هستم و خدای من، آمدم گفتم؛ وجودت را مثل یک صفحه خیلی بزرگ و سفید پهن کن، به این صفحه نگاه کردم، خالی بود هیچ تصویری در این صفحه موجود نبود، از پروردگار تقاضا کردم که پازل وجود من را هم، مثل پازل جهان هستی، امر به عیان شدن بفرمایند. گفتم: خدایا من می خواهم کاری بکنم به من کمک کن، این پازل نمی تواند خالی باشد چون من هستم که سال ها زندگی کردم پس یک چیزهایی در آن دارم، مثل پازل جهان هستی، اراده کن که عیان بشود، من نگاه کنم. کم کم یک تصاویر زنده ای روی آن ظاهر شد، خیلی مسحور کننده بود، خیلی قشنگ و زیبا بود، تصاویری زیبا از نوع بودن من در این دنیا، در زندگی شخصی ام، از بودن من در میان انسان ها، نمایان شد، چقدر قشنگ و لذّت بخش بود. بعضی ها خیلی قشنگ و زیبا بودند؛ مثلاً من معتقد هستم که همه را باید دوست داشت، تصویر من درونی ام در این قسمت از پازل، خیلی پُر از نور و زیبا بود، چون همه آن دوست داشتن بود. باور دارم از آن چه که خدا به ما عنایت فرموده است، می بایستی در جهت رفاه ، آسایش و آرامش افراد مضطر استفاده کنیم و دریغ نکنیم، این جا هم تصویر آن من یا خود درونی ام خیلی فرح بخش بود. یکی یکی گشتم تا به یک بخشی رسیدم که تاریک بود، کم کم عیان شد، پس از عیان شدن تازه فهمیدم که چرا اذن الهی بر روشن شدن آن نبوده است، در ابتدا از دیدن خود درونی ام خیلی وحشت کردم ولی مجبور بودم آن را نگاه کنم، مُردم و ماندم، خودم تقاضا کردم باید نگاه کنم و نگاه کردم. کم کم از دیدن این تصاویر خجالت کشیدم، تا جایی که دیگر به گریه افتادم، عجب شبی بود، چقدر تصاویر خود درونی ام در این قسمت چرک ، کثیف و زشت بود، نمی دانم چقدر گذشت تا به خودم آمدم، از خدایم پرسیدم: این قسمت ناشی از کدام خطا یا قصور من در دنیا است؟ راهنمای من که همیشه در رؤیاها از سمت راست من گفتگو می کند به من گفت: تو گفتی همه را دوست داری، مگر نه؟ گفتم: آری. گفت: گفتی همه را بخشیدی و گذشت کردی، گفتم: آری. گفت: اما در زندگی تو، افرادی را که تعداد آن ها به قدر انگشت های یک دست حتی نمی شود، هر بار به خاطر می آوری، وجودت در هم می شود، رنگی تلخ بر چهره و قلبت پاشیده می شود، درست است یا نه ؟ گفتم: همین طور است، بله. گفت: چرا ؟ گفتم: چون من خیلی آسیب دیدم، عزیزان من هم آسیب دیدند، من نمی خواهم دیگر با آن ها همنشینی داشته باشم، اما برای آن ها بد هم نمی خواهم، هیچ وقت بد نخواستم. گفت: درست است، اما همین که هنوز با شنیدن نام آن ها رنگ چهره و رنگ قلب تو تغییر می کند، بودن تو را در میان انسان ها دچار تزلزل می کند، در رابطه تو با دیگران به تیرگی و دلتنگی می رسی، بهتر است که این مقوله که فعلاً به اذن پروردگارت عیان گشته است را رسیدگی کنی، به روشنی و زیبایی برسانی. صحنه پیش روی من حذف شد و رفت، نمی دانم چقدر در بُهت و حیرت خود ماندم، نمی توانستم تکان بخورم، عظمت الهی بی انتها است، همراهی و همیاری حضرت حق برای بندگان خود تا جایی که آن ها را لایق دیدار خودش بگرداند همیشگی است، قطع نمی شود، ای کاش ما بفهمیم. تصور کنید در روزی که حقایق هستی همان طوری که هست بر ما عیان می شود، می فهمیم در چه شرایط سختی دست خدا بر سر ما بود و به ما گفت و ما بر آن اعتنایی نکردیم، بهره نبردیم، از شدّت تنهایی ، بدبختی و آزردگی مثل مار به خودمان پیچیدیم و بهره ای نداشتیم که هیچ، بهره خود را هم لگدمال کردیم. آیا در آن لحظه، جهنمّی سوزان تر و پرشعله تر از این حال سراغ دارید؟ خدا به ما کمک کند، من در خلوت خود گریه هایم را کردم. القصه، برمی گردم در ابتدا به این همه پیوند در حال متلاشی شدن یا پیوندهایی که دو طرف با کنار هم بودن، خودشان در حال متلاشی شدن هستند. امروز در اول ذی الحجه به یُمن این پیوند آسمانی به کمک شما عزیزان آمدیم، قبل از هر تصمیمی یا فروپاشی به خودتان فرصت دهید، بر روی یک صفحه کاغذ سفید، خط های افقی و عمودی بکشید تا چهارخانه شود، هر خانه را اختصاص به یک نوع آلام و سختی های روحی خود دهید، مثلاً در رابطه با همسرتان، نگویید او چگونه است، بگویید؛ من در رابطه با همسرم چه طوری هستم؟ دوست داشتن او، نگه داشتن آبرو و حرمت او، همراهی و همسفری با این شوهر چگونه است؟ و صدها پارامتر دیگر در رابطه خود با همسرتان را هر کدام را زیر خانه ای بنشانید. نگویید او با من این طوری است پس من هم باید این طوری باشم، اگر کسی در مترو یا هر جای شلوغی دست در کیف شما کرد و پول های شما را برد، آیا خودت را مجاز می دانی، تو هم یواشکی دست خود را در جیب یا کیف شخصی بکنی و پول های او را بدزدی؟ مجازی؟ هرگز، اگر او چنین است و چنان است، تو نمی توانی چنین باشی و چنان باشی. استیکرهای مختلف را از اینترنت بگیرید، من جای شما باشم این صفحه را در صفحه کامپیوتر درست می کنم، که هر مربعی را درست کردم، اگر آن روحیه و آن رفتار عالی بود، یک دانه از آن استیکرهای قشنگ داخل آن می گذارم که وقتی نگاه می کنم برای من مفرح باشد، و هر رفتار مشمئزکننده و زشت خود را یک استیکر بد، هولناک ، کثیف، زشت می گذارم و بعد از این که این را حاضر کردید به بررسی این رابطه بپردازید، عمیق و با تفکر، تا میزان سیاهی ، کدری و زشتی خودتان را پیدا کنید. بر اصلا ح این زشتی ها تلاش کنید، باید صبور باشید خیلی راحت نیست، صبورانه در بودن جدیدتان، رابطه فرد مقابل خود را با خودتان نگاه کنید، شما تغییر کنید اگر فرد مقابل همچنان شقی ، سفیه و نامرتب بود، آن وقت اقدام به جدایی کنید ولی اول بودن خود را اصلاح کنید. دخترها و پسرهای مجرد توجه کنند؛ قبل از اقدام به ازدواج، اول پازل خود درونی تان را رسم کنید، برای اصلاح زشتی ها و سیاهی های آن، عزمی جزم کنید، اراده ای کنید، اصلاح کنید بعد جفت انتخاب کنید، اگر در این امر موفق بودید، به فرد مقابلی که می خواهید سراغ او بروید هم منتقل کنید. نگران از دست دادن آدم های روبه روی خود نباشید، اگر در بخش منطقی بودن، همیشه آن ها در حال کندن موهای خود و خراشیدن شما هستند ، همان به که بروند، آتش به جان خود نزنید. مناسبت امروز ازدواج بود، در باب زن ها و مردها گفتگو کردم، اما این شیوه پاکسازی رابطه ها را در تمامی روابط خود با دیگران یک به یک انجام دهید، نگویید که حالا من هم درست شدم، بقیه چه؟ وظیفه شما اصلاح پازل وجودی خودتان است نه دیگران، گرچه که هر کجا پاکیزگی و روشنی آمد به بقیه هم سرایت خواهد کرد، این ارتعاشی است که از این طرف کره زمین به آن سوی دیگر هم خواهد رسید، حتی اگر آن قدر طول بکشد که ما دیگر نباشیم، اما سهم خود را به دنیا ادا کردیم .
یارب تو مرا به نفس طناز مده ( ما را به حال خودمان وا مگذار )
با هرچه به جز توست مرا ساز مده
من در تو گریزان شدم از فتنه خویش
من آن توام مرا به من باز مده (من را به خودم بر نگردان . من مال تو هستم)

نوشتن دیدگاه





تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید