منو

شنبه, 08 ارديبهشت 1403 - Sat 04 27 2024

A+ A A-

نگاهی کنیم در همسفریمان و نتیجه آن در پایان ماه رمضان

بسم الله الرحمن الرحیم

به صحبت های امروز خوب توجه کنید چرا که ما سال جدید معرفتی مان آغاز می شود . و من امروز تصمیم گرفتم تا در آغاز سال معرفتی کمی با هم حرف بزنیم .
یکی از ویژگی های بارز و چشم گیر ماه رمضان این است که آدم ها را کمی با خود تنها می کند . آیا آن را تجربه نکردید ؟ در ماه رمضان بخصوص آنهایی که روزه هستند و حتی آنهایی که بیمار هستند و نمی توانند روزه بگیرند ولی مقید به روزه داری و اعمال عبادی و ذکر هستند در آن فضا خود به خود می افتند . انسان از هیاهوی بیرون و آدم های دیگر منفصل می شود . این فرصت خوبی است که سال ها و ماهها و روزها و ساعت ها و دقیقه ها و خلاصه پشت سرش را نگاه کند که چگونه گذرانده است . و آن چه که در دستانش پیش روی قرار دارد چقدر حق او است . چه قدر از آن چه که امروز پیش روی دارد با تلاش و آگاهی کسب کرده است . و چه قدر از آن به مقام احسان و عنایت الهی نصیبش شده است .و شاید هم هیچی ندارد . شما را نمی دانم که چه کردید . اما آن چه که سالیان سال است که من در ماه رمضان از عنفوان جوانی حتی نوجوانی تا به امروز انجام دادم این طور بوده است . گرچه که سالیان سال کسی نبود من هم آدمی نبودم تا از کسی سوال کنم و این بسیار بد است که آدم پرسش نمی کند اما به هر حال کسی نبود که بگوید چه می کنی ؟ به چه می اندیشی ؟ برای بزرگترها صالح بودن و مقید بودنم به انجام واجبات نه تنها که به مستحبات هم بسیار می پرداختم کافی بود . آیا برای شما بزرگترها اگر بچه هایتان این طور باشند کافی نیست ؟ اما امروز می گویم کافی نبود . پس همیشه کارهای عیانی که می کردم و پشت سر گذاشتم را بررسی می کردم و والسلام که این بسیار کم بود .
القصه الان سال های زیادی است که تنها کارهای مادی دنیایی را نگاه نمی کنم . در دوران نوجوانی و جوانی این کار را می کردم فقط این که در طول یک سال چه کردم .چه خدمت هایی کردم و چه کارهایی را توانستم انجام دهم و.... اما الان سالهاست که دیگر تنها کارهای مادی دنیایی را نگاه نمی کنم . بلکه عمده به تغییرات اخلاقی و روحی و شخصیتی خودم نگاه می کنم . و این که در این راستا چه کردم ؟ امسال هم این کار را کردم . و امسال علاوه بر خودم بر جمعی که سالیان زیادی است که همسفر و همراه شان بودم یعنی شما هم نظر دوختم . سعی کردم تفاوت سال گذشته را با سالهای قبل از آن پیدا کنم که چه قدر فرق کردید . نقش همسفری خودم را با شما در این روند نگاه کنم . کار خیلی ساده ای نبود اما بسیار انجام دادم . چون در واقع با این ارزیابی خودم را و نگاهم را به ماجرای آگاهی و تلاشم را برای عرضه این آگاهی به همسفرانم به طور دائم نقد کردم . امتحان کنید کار ساده ای نیست . بسیار سخت و کشنده است .
ما روزهای زیادی با هم بودیم . بگذارید مَثَلی برایتان بزنم . مَثل باهم بودن ما مَثل پادگانی است که پذیرای تعداد زیادی از جوانانی است که هرکدام از یک خانه و خانواده هستند و به اینجا آمدند و یک جور لباس پوشیدند و همه با هم به خط می شوند و با هم تعلیم میبینند و در حین تعلیم خاطرات خنده دار پیدا می کنند و تیر در می کنند اما مشقی . پس ترسی ندارند که کسی کشته شود چرا که تیر مشقی است . در نهایت کشیک می دهند تا دشمن را پیدا کنند اما خیالشان جمع است چون در نهایت دشمنی نیست و همه خودی هستند . آخرش هم اگر کم کاری کنند شاید کمی تنبیه شوند و بس .
ما سالها به مناسبت های مختلف این جا جمع شدیم . شادی کردیم و گریه کردیم . عزاداری نمودیم و با هم کار کردیم و انفاق کردیم . و خوشحال و راضی که بالاخره ما هم کاری کردیم . پس دیگر به ما ایرادی نیست که فقط به دنیای مادی چسبیدیم . و می گوییم یک هفته به ماه رمضان هزار بسته آذوقه پخش کردیم پس ماه رمضان با خیال راحت پای سفره خدا می نشینیم . در کلاسهای درس کمی گوش کردیم و کمی به کنار دستی مان چشم غره رفتیم که گوش کن و حرف نزن . و فکر کردیم که معرفتمان بالا رفته و در دلمان کمی ذوق کردیم و بعد از کلاس هم هر چه که آموخته بودیم به دیگران گفتیم . اما آنهایی که به دیگران گفتیم به خودمان که رسید کمی سخت بود . و به خودمان گفتیم که من چاره ای ندارم و مجبورم که نقض کنم . بعد گفتیم که چه قدر خوب است که من می دانم ، چه خوب است و چه غلط . اگر من موردی را رعایت نکردم در عوض به بقیه گفتم تا رعایت کنند . در آن پادگان تیر واقعی هم به سربازان می دهند . کشیک می دهند برای جلوگیری از ورود دشمن واقعی . آیا فرمانده توانسته که سربازان را به آگاهی حقیقی از جنگ و وظیفه و دفاع و فقط کشتن برای دفاع و جلوگیری از تجاوز به حریم برساند . آیا واقعا توانسته ؟ که اگر نتوانسته برساند فقط خدا می داند که چه خواهد شد . حالا من سرکرده این گروه جستجوگر معرفت و آگاهیم . آیا توانستم که همراهانم را به حداقل، منزل اول آگاهی برسانم . نمی دانم . اما آنچه که طی روزهای گذشته مشاهده کردم دریافتم که چندان هم موفق نبودم . این اعتراف سختی است . اما واقعیت دارد . من به شما نگفتم که نیایید ورود به وادی طریقت آسان نیست . زیرا که با دیو و ددهای فراوان روبرو می شوید . گذر از آنها بدون نور سخت و غیر ممکن است . دیو و ددهای مقابل شما فقط با اشعه های نور نابود می شوند . آیا با خودتان نور داشتید . من قبلا هم گفته بودم ولی ظاهرا من قصه گوی شیرینی هستم . ولی آیا من شهرزاد قصه گوی هزارو یک شب هستم ؟ چون چندان خبری از این قصه های گفته شده موجود نیست . گفته بودم اگر در شریعت پای لنگ داری و با استواری قدم برنمی داری نیا . در طول سالهایی که پشت سرم گذاشتم در قالب افراد بسیاری متفاوت از هم و هر کدام صاحب درجاتی ابلیس از زبان آنها تلاش کرد که من را فریب بده و در باور من بگنجاند که از این مرحله به بعد شرع هم چندان مهم نیست . دیگر تاثیر گذار نیست . چون حلال و حرام در جانتان نقش بسته . توجه دمادم به شرع در مسیر طریقت فقط کندی حرکت برایت می آورد . خیلی ها به گوشم خواندند . ولی به لطف خدا و عنایت خاصه امام زمان نتوانستند رویم تاثیر بگذارند. منم تلاش کردم همان طوری که آموختم بیان کنم . اما در جریان مسائلی که می آیند و می روند دیدم که اکثرا باور کردند که از مرحله شرع عبور کردند . و نیازی به توجه بیشتر ندارند . نمونه بارز آن در مورد دوستانی است که وقتی من یک مدت راجع به حجاب ظاهریشان تذکر نمی دهم همه چیز گشاده می شود . و رها می گردد .می گویند: اینجا همه با هم خواهر و برادریم . کسی به کسی حس دیگری ندارد حالا اگر حجابم هم کنار رفت طوری نمی شود .
به شما که این طوری رفتار می کنی می شود مطمئن بود که در حجاب خصلت های باطنی کوشا باشی ؟واقعاً می شود؟به شما که در این حد نتوانستی جمع و جور کنی در بحث داد و ستد شغلی فضاهای بیرونی که برای تحصیل معاش می روی می شود به شما اطمینان کرد؟ خیلی جالب است اولويت های آدم ها من را به حیرت در می آورد جستجو گر معرفت و آگاهی ولی سه شنبه فلان جا دعوت کردند مجبور است برود چه کسی شما را مجبور کرد؟
سه شنبه واحد خوب می دادند من سه شنبه را برداشتم چون روزهای خود را می توانم تنظیم کنم و به جای مثلاً چهار روز در هفته دو روز بروم خوب سه شنبه شما همین قدر می ارزد. کلاس معرفت شما هم همین قدر می ارزید معرفت شما هم همین قدر است بیشتر از این نیست این اولویت ها من را به حیرت وا داشت و از سوی دیگر من را به شدت ترساند در خلق و خو هنوز بسیاری از خصلت های ناپسند به شدت جلوه گری می کند خصلت های ناپسند میان آدم ها مثل بوی بد دهن می ماند کسی که دهن آن بوی خیلی بدی می دهد به یک گل که تازه شکفته است دوتا ها کند گل پژمرده می شود و می افتد خصلت های ناپسند آدم ها فضای اینجا را بی رمق می کند بی نور می کند نمی دانم واقعاً چه فکری می کنید من آزار می بینم ، من نمی توانم تحمل کنم برای همین هم نتوانستم بیشتر از این چیزی بنویسم ودست نگه داشتم.................

دیدگاه‌ها   

 
0 #1 فاطمه 1395-04-29 08:41
سلام و درود خداوند بر شما
من تقریبا مدتی است از آموزشهای شما استاد گرامی بهره می برم و از خداوند بابت چنین آموزشهای نابی شاکرم ، امیدوارم لیاقت دریافت این آموزه ها را داشته باشم و رضایت استادم را به دست آورم
نقل قول کردن
 

نوشتن دیدگاه





تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید