منو

چهارشنبه, 19 ارديبهشت 1403 - Wed 05 08 2024

A+ A A-

با فروع دین بگونه ای متفاوت آشنا شویم بخش چهارم

بسم الله الرحمن الرحیم

امروز تاسوعا است.همه می دانیم.هر کدام از ما به اندازه سال های عمرمان روز تاسوعا دیده ایم. آن کس که 20 سالش است 20 دفعه دیده،کسی که 70سالش است 70دفعه دیده و الی آخر.در مراسم عزاداری به تعداد سال های عمرمان شرکت کرده ایم. حالا بگذریم که در این چند سال اخیربه یمن برکت وجود کرونا خودداری کردیم و الان متاسفانه شرایط را بدتر می کنیم.ولی به هر حال در عزاداری ها شرکت کردیم یا لااقل اگر هم خودمان شرکت کننده نبودیم تماشاگر بودیم.دیده اید یک عده در کنار خیابان ها می ایستند تخمه ی آفتاب گردان می شکنند و بعد با هم می خندند و دسته جات سینه زن تماشا می کنند.عیبی ندارد هر کسب بهره اش به اندازه وسعت وجودش است.اما اگر ما شرکت کننده یا حتی نظاره گر بودیم آن طوری که باید تغییر می کردیم،نکردیم.خدا وکیلی به خودتان فکر کنید.آن قدر که تغییر در یک سال گذشته کردید در تمام سال های عمرتان کرده اید؟.چه تغییر خوب،چه تغییر خدای نکرده بد که ان شاءالله نداریم.
چند سال پیش نمی دانم چقدر قبل یک مبحثی را آغاز کردم تحت عنوان انقلاب عاشورا آن موقع عرض کردم به دوستان که به ماجرایی انقلاب می گویند که سیستمی را در مملکتی کاملا تغییر می دهدکودتا می کنند،انقلاب می کنند چه طور که در مملکت خودمان عینا اتفاق افتاد و دیدیم و حکومت را جا به جا کرد.اما در انقلاب عاشورا هیچ حاکمی و هیچ حکومتی عوض نشد، یزید سرجایش بود.عبیدالله بن زیاد سرجایش بود.عمالشان سرجایشان بودند.آن موقع لااقل هیچ کدام محاکمه نشدند،همه چیز سر جای خودش ماند. تنها اتفاقی که افتاد خون پاک ترین و مخلص ترین انسان ها بر زمین ریخت و فجایعی که بعد از روز عاشورا به وقوع پیوست.اما باز ما این حرکت را انقلاب عاشورا می گوئیم.نام انقلاب عاشورا می گذاریم.چرا؟چون آن زیرورویی که قرار بود در هر انقلابی رخ بدهد و یک باره باشد این جا رخ داد ولی یک باره نبود طی سال ها اتفاق افتاد و جالب است هنوز هم در جریان است ،ادامه دارد و به پایانش نرسیده است.هر سال امام حسین(ع)با یاران پاکش باز به میدان می آید .هرسال.می دانیدچرا؟بعد یک بار هم به میدان نمی آید در هر سینه زنی در هر تکیه و حسینیه ای در هر مسجدی در هر مملکتی حداقل صدها از این گونه دسته جات است و در این گونه دسته جات دقیقا جنگ آقا را در میدان کربلا بیان می کند.هر سال امام حسین(ع)و یارانشان می آیند و داوطلب جنگ با کفار می طلبند.هرسال به دسته های سینه زن می گویند کدام ازشما حاضر هستید که با کفار بجنگید؟امام حسین(ع) در یک سال و در یک دوره نگفت هَلْ مِنْ ناصِرٍ یَنْصُرُنی هر سال می گوید. ایشان به دل ها نفوذ می کند. دل هایی که نفوذپذیرند تا به آبادی بکشاند. اما قلیل دل هایی بعد از ایام عزاداری به این تغییر باقی می مانند.یعنی واقعا عوض می شوند، واقعا یک چیز دیگر می شوند و واقعا دل و روح آن ها را مولا امام حسین(ع) فتح می کند.مابقی دوباره به خیل ابلیس بر می گردندخیلی ساده.چرا؟در عزاداری و محرم این قدر شور داریم و این همه خودکشی می کنیم . اما چرا تا دهه تمام می شود یک چند روزی هم از آن گذشت تمام می شود،همه چیز عادی می شود باز ما همانیم که هستیم،باز همان کارهایی را انجام میدهیم که قبلا انجام دادیم.آیا واقعا نباید با خودمان بگوئیم چرا؟من گفتم چرا؟دنبال علتش هم گشتم.این سیر غلط را نمی شود این طور ادامه داد.نباید ادامه بدهیم. کسانی که حضور پیامبر خدا را سال ها درک کرده بودند،در محضرشان بودند،در بستر بیماری پیغمبر تمردشان را آغاز کردند.گفتند پیغمبر تب دارد،هذیان می گوید،کاغذ ندهید،وصیت ننویسد.ورق حرکت آن ها که تا آن روز کنار پیغمبر بودبرگرداندند.حالا من و شما این وسط چه کاره ایم؟خودمانیم و خودمان.سروکله می زنیم.می خواهیم بفهمیم،وقت نمی کنیم،خسته می شویم و الی آخر.چرا این اتفاق برای آن ها افتاد؟ دلیل دارد.آن ها در ابتدا توحید یعنی اولین اصل از اصول دین را درک نکرده بودند. با زبان پذیرای توحید شده بودند اما این که توحید را بفهمند،با گوشت و پوست شان عجین بشود این اتفاق برای آن ها نیفتاده بود.توحید باید با گوشت و پوست ما عجین بشودکه ما باور کنیم. آن هم در تک تک ذرات عالم همراه است، از ما جدا نیست. اگر بشود مثل فرعون ادعای خدایی می کنیم،اما کار خدایی نمی کنیم.ادعای خدایی ما خیلی بالا است اما کار خدایی مون خیلی پایین است.کسی که توحید را پذیرفت دیگر تمرد نمی کند.همه چیز او است.من چه کاره ام؟من چه کسی هستم؟این من وقتی به کار می رود برای اینکه اسم من را بشناسند از ایشان جدا بشود من دارای اسمی باشم ایشان هم دارای اسمی.فقط همین.آن چه که خداوند امر می کند دیگر سرپیچی نمی کند.وقتی نبوت آقا رسول الله را پذیرفت ، هرچه پیغمبر خدا بفرمایند بدون هرگونه عصیانی پذیرش میکند ، چرا ؟ چون توحید را قبول کرده . چون خدایی خداوند را پذیرفته . همان خدا ایشان را فرستاده ، چطور میتوانیم نفی اش کنیم ؟ بعد از پذیرش توحید و بودن پروردگار در تک تک سلولهای حیات جهان هستی پیامبر را خلیفه و جانشین خدا می بیند . آنوقت امر جانشینی پیغمبر را که خداوند امر فرموده را پشت سرش نمی اندازد . بگوید : باشد حالا بعدا . او سنش کم است به درد خلیفه بودن نمیخورد . چه کسی گفت خلیفه ؟ گفت : امیر المومنین . خلیفه چه کسی است ؟ خلیفه برای یک جای محدود است . گفت : امیرمومنین . امیر بر تمام مومنان عالم است . خب ، آنچه که آدم را به این سمت و سو سوق میدهد باور نکردن اصول دین است . آن کسی که اصول دین را باور نکرد ، آنوقت می آید فروع دین را باور کند ؟ تازه می آید در فروع دین برای خودش قانونگذاری میکند . چنانکه در زمان اگر اشتباه نکنم عُمَر است ، در حج هم قوانینی برای خودش جابجا کرد . قانونگذاری میکند پیش میرود . به هر مسلما نی واجب است، ای کسانی که سینه میزنید ! ای کسانی که اینجا اگر سقف بالای سرتان نبود فکر میکنم پرواز میکردید ! آنقدر که خالصانه سینه میزنید . ولی یادتان باشد اول باید اصول دین را بفهمی و بپذیری . میگوید : من پذیرفتم . پذیرفتن تنها به درد نمیخورد . باید بفهمی و بپذیری .اگر فهمیدی و پذیرفتی در فروع دین همان گونه که خداوند در قرآن فرموده عمل میکنی . دیگر لازم نیست چوب پشت سرت باشد . خدارحمت کند آیت الله حسن زاده آملی را ، رفتیم پیش ایشان برای حساب خمس ، چندین سال پیش ، حساب کردند انجام شد . همسرم برگشتند گفتند : آقا من نمیتوانم الان همه این پول را پرداخت کنم . ایشان گفتند : ماه به ماه بده . سال دیگر دوباره حساب کن . همسرم گفت : اگر تا سال بعد تسویه نشده بود چه کار کنم ؟ ایشان گفتند : آقا جان ! شمشیر پشت گردنت بود شما را تا اینجا آورد ؟ شما خودت با پاهای خودت آمدی . یعنی مقید هستی که پرداخت کنی پس انجام میدهی . یک کلام تاثیر گذار بود . ما اصلا دیگر نمیدانیم الان خمس داریم یا نداریم ، چون همه ماهها و سالها از آنموقع پرداخت کردیم . همه اینها را عرض کردم که مبادا یک دوستی بین شما با خودش فکر کند که ای بابا همه اینهایی که او میگوید چه دخالتی در ماه محرم دارد ؟ چه دخالتی به عزاداری دارد ؟ اتفاقا میخواهم همین را بگویم ، آنچه سرور شهیدان و یاران و خاندانش را در صحرای کربلا به خاک و خون کشید از همین نا فهمی ها شروع شد . با سرکشیهای نفس اماره دنیا پرستان روز به روز مخلوط و غلیظ تر شد . چیزی شد که امروز در آن هستیم و گرفتارش هستیم و تازه هنوز هم ادامه دارد ، بعد از این هم ادامه خواهد داشت . الغرض ، شب گذشته در مورد حج میگفتیم . من قصد ندارم تعلیم چگونگی اعمال حج را برای شما بیان کنم . فقط به موارد خاصی میخواهم اشاره کنم تا حج رفتن از این حالت کلیشه ای دربیاید . میروند می آیند ، میروند می آیند ، عین یک ربات ، هیچ برداشتی ازحج نمیکنند . اگر برداشتی بکنند جامعه اصلاح میشود . هر حاجی به واقع حاجی طیف وسیعی دور خودش را آباد میکند . الان به دوستمان که از کربلا برگشته گفتم : گوهر گرانبهایی به شما دادند . تا پایان عمرت هم دیگرهمچین چیزی بدست نخواهی آورد . مواظب باش از دست ندهی . حالا این گوهر گرانبها چیست ؟ تاثیر گذاری قلبی ایشان روی همه افراد خانواده . همه را به آن سو میکِشد . حرف نمیزند ولی میکِشد . بعد ازحج عمره مفرده نوبت به تمتع میرسد . دوروز قبل از عید قربان همه حاجیها باید دوباره مُحرِم بشوند . محرم بشوند و عازم صحرای عرفات شوند . صحرای عرفات عالَمی است که با همه مراحل دیگر حج تفاوت دارد ، خیلی هم تفاوت دارد . خدا قسمت آنهایی که نرفتند بکند . با فهم بروند تا ببینند و آنجا مرا یاد کنند . چرا تفاوت دارد ؟ چون همه حاجیها باید در صحرای عرفات یک زمان معینی را بیتوته کنند یعنی آنجا بمانند . حق ندارند جای دیگری باشند یا از آنجا خارج بشوند . امیر و سرور حاجیان مولا امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف بطور حتم طبق قانون حجی که در زمان پیغمبر تعیین شده قطعا آنجا هستند . صحرای عرفات به تنهایی یک فضای عجیبی است . انسان در آن سرزمین نمیداند کیست . آزاده است ؟ اسیر است ؟ در آرامش و سکون است ؟ میفهمد ؟ نمیفهمد ؟ خلاصه احوالات هر کسی به گونه ای است . حالا این فضا مزین به بودن حتمی و جسمانی مولا هم باشد دیگر ببینید چه خبر میشود . امروز وقت نماز صبح فکر میکردم که صحرای کربلا در سال 61 حجری بی شباهت به صحرای عرفات نبود . چرا ؟ در صحرای عرفات وقتی که شب آنجا بیتوته میکنید و ماندگار میشوید ، شب تا صبح همینطور گوشه و کنار صدای زمزمه و راز و نیاز با خدا است . انگار که زنبورهای عسل روی گلهای معطر میچرخند و شهد جمع میکنند . در شب عاشورا در صحرای کربلا هم همینطور بود . یاران امام همینگونه قرار داشتند و زیباتر اینکه حدود 1400 سال گذشته از این ماجرا ولی این راز و نیازها هر ساله به نوعی دیگروجود دارد و شگفت انگیز تراینکه در کل دنیا درگوشه وکنار آن صحراهای کوچک و بزرگی به وجود آمده که این رازو نیازها و این اشکها ازهمه سو ریخته میشود و به گوش میرسد . این از ثمرات انقلاب عاشورا است . صحرای عرفات را باید درک کرد وگرنه اگر در آنجا چند قرآن هم ختم کنی اما درکی نداشته باشی بازهم بعد از حج به زندگی قبلیت برمیگردی . خوب است ، قرآن بخوانید . چه اشکالی دارد ؟ ولی رفته بودیم که برمیگردیم یک چیز دیگر باشیم ، نه اینکه بازهم همان باشیم . در صحرای عرفات تازه شیطانکهای وجود و نفست را میشناسی . می بینی اوه ! چقدر است ! یکدانه دوتا نیست ! به تعداد زیادشان در وجودت پی میبری . از دست خودت عصبانی میشوی . به دکترم گفتم : من خیلی بدنم ورم میکند . حالم اینطوری است آن طوری است ، چه کار کنم ؟ فقط من را نگاه کرد . گفت : خانم شما هیچ مشکلی نداری فقط استرس خرکی داری . گفتم : بسم الله الرحمن الرحیم ، این مدل استرس را نشناخته بودم ! آن هم من استرس داشته باشم ؟
من اینجا نشسته ام اگر صدای بزرگی هم در کنند . همه می ترسند . مشوش می شوند . من می گویم بچه ها ببینید چه خبر بود . صدای چی بود . بعد از حرف ایشان به خودم نگاه کردم و دیدم راست می گوید . من اصلاً استرس بیرونی ندارم . ولی طی سال ها نگرانی برای همسرم ، شرایطی برای من به وجود آمد که همه استرس ها در درون من است . همه ی این ها شیطانک ها هستند . باید بروند . حالا مال شما خشم است . مال شما خودخوری است . مال شما خودبرتربینی است . عالم بودن است . که دائم باید در حلق مردم کنی که من بیشتر می فهمم . من بهتر می فهمم . خلاصه در صحرای عرفات آن شب تا صبح شیطانک هایت می آیند و ظاهر می شوند . وقتی دیدی زیاد هستند از دست خودت عصبانی می شوی . وقتی از دست خودت عصبانی شدی در عرفات نمی توانی کاری کنی . غروب عرفات که می رسد ، شب عید قربان باید از آنجا خارج شوید . خارج می شوید بین عرفات و منی در مشعر وقوف می کنید . شب را آنجا می مانید . آنجا تا دلتان بخواهد سنگ ریزه دارد . آدم اینجور مواقع دلش می خواهد این سنگ ها را بردارد و پرتاب کند . بزند. بزند . ندیدید وقتی کنار دریا می روید چقدر سنگ می زنید به آب ها . آب های بدبخت . چه کار کرده بودند به شما . بچه ها با چنان حرصی سنگ را پرتاب می کنند . بچه ها از کی یاد گرفتند ؟ بزرگترهایشان . آدم دلش می خواهد سنگ داشته باشد . آنجا باید سنگ هایتان را جمع کنید . سنگریزه هایتان را که جمع کردید فردا صبح نماز صبح که خواندید به منا وارد می شوید . می روی رمی جمره . یعنی سنگ زدن به شیطان را شروع می کنید . سنگ های شما به شدت انزجارت از شیطان های نفست به دیوار اصابت می کند . بعضی ها یواش می خورد . که زیاد دردش نیاید . ولی بعضی ها را همچین می زنی که حسابی دردش بیاید و دیگر به تو نزدیک نشود . بستگی دارد چقدر دلت بخواهد شیطان هایت را نگه داری . بعد از رمی باید بروی و دیگر کاری با پشت سرت نداشته باشی . وقتی از این دیوار و از این محوطه عبور می کنی نباید به پشت سرت برگردی . چون این سنگ ها در آن فضا شیطان ها را در بند می کند . شروع می کنند به فریاد کشیدن . می خواهند که تو برگردی و آزادشان کنی . برنگرد . یک راست برو قربانگاه و قربانی کن . و اعمال بعد را که بعداً خواهم گفت انجام بده . چقدر جالب است . بزرگان می گویند وقتی عاشورا به دیدن امام می روی زیارت کن و زود خارج شو . نمی گویند ؟ این را من در بسیاری از کتب خوانده ام . از بسیاری از آقایان هم شنیده ام و چقدر برای من جالب بود . چرا زود خارج شوم ؟ من به هزار مصیبت خودم را به آنجا رساندم . حالا بدو بدو برگردم . یا در اربعین . خیلی فکر کردم و دیدم چقدر شبیه به عرفات است . امام کسی که به زیارتش می رود نوازشش می کند . وقتی نوازشش می کند بندهای وجودش را باز می کند . تا آن فرد رها شود . خدایا چگونه این همه بزرگی و لطف را سپاس بگوئیم . چگونه برای داشتن امامانی که در هر دوره از زندگی مان وقتی به آنها روی می آوریم به اذن خودت بندهای روح و قلب ما را باز می کنند . ما چطور شکر کنیم . هرکجا که هستیم به برکت وجود امام حسین و شهدای کربلا هر ساله صحرای عرفات را می توانیم درک کنیم و بهره ببریم . ولی این فیض الهی نصیب کسانی می شود که اصول دین ، احکام فروع دین را با تمامی لایه های پنهانی آنها با عمق وجودشان درک کرده باشند . وگرنه فایده ندارد .
تا که از سوی حق آوای بیا می آید
وسط رور گدا پشت گدا می آید
حاتفی زد به روی شانه ام گفت بیا
از شفاخانه ی حق بوی دوا می آید
وقتی یک کوه گنه با پر خاکی پاک است
از گنهکار نپرسید چرا می آید
ناله ها از سر این است که بی چیز شدم
کیسه ی زر که فروریخت صدا می آید
حج نرفتم ولی یک لک لبیک حسین
از همین جا که بگویم خدا می آید
رخت احرام نبسته همه محرم شده ایم
خودمانیم سپیدی چه به ما می آید
آنقدر جرم و خطا سرزنده از ما که فقط
به تو بخشیدن این جرم و خطا می آید
عرفات است ولی هرکه بگوید یارب
پاسخش از طرف کرب و بلا می آید
کیست تا کشتی جان را ببرد سوی نجات
دست ما را برساند به دعای عرفات
خوش به حال شهدایی که نمردند هنوز
که دلی دارند بشکسته تر از پیر هرات
دردشان دردی است از ابوالفضل علی
تشنه لب با تن پرزخم لب شط فرات
نیست جز از جگرخونی شان این همه گل
نیست جز از نفس زخمی شان این برکات
یاحسین ابن علی عشق دعای عرفه است
عشق آن عشق که بیرون بردم از ظلمات
پشت بر کعبه نکردی که چنان ابراهیم
به منی با سر رفتی پی رمی جمرات
به منی رفتی و قنداقه ی توحید به دست
تا بری باشی از ملعبه ی لات و منات
تو همه اصل و اصولی تو همه فرع و فروعی
تو همه حج و جهادی تو همه صوم و صلاتی
ظاهر و باطن تو نیست به جز جلوه ی حق
که هم آیین صفاتی و همه آئینه ی ذات
نیست در دست تو جز نسخه ی حاجات و برات
شعر ناقابل من چیست که نذر تو شود
جان ناقابل من چیست که گویم به فدات
تو کدامین غزلی عطر کدامین ازلی
از تو گفتن نتوانند چرا این کلمات
جبل الرحمه همین جاست همین جا که تویی
پای این سفره که نور است و سلام و صلوات
استاد: سوره الاعراف آیه ی یک هم گفتی المص حروف مقطع قرآن جزو اسرار قرآن است هرکس با قرآن مانوس شد اسرا ر به آن آشکار می شود آرام آرام این اسرا رموز زندگی در دنیا به گونه ای که کامل از این دنیا برویم در جای درست خودمان قرار بگیریم به ما یاد می دهد
من خواب دیدم مثلاً فکر کنید نشستم در مقابل من موجوداتی به اندازه ی شاید دومتر یا دومتر ونیم به شکل بچه تمساح من اصطلاحاً به آنها می گویم بز مچه اینها در مقابل من مستقیم عمود بر من می آمد بپرد روی من خیز برمی داشت من آنها را خونسرد نگاه می کردم خیز را که بر می داشت این طرف چپ می رفت دفعه ی بعد خیز برمی داشت این طرف راست می رفت یعنی به من نمی توانست نزدیک بشود وقتی بیدار شدم فقط به یک چیز فکر کردم به دلیل اینکه به طور دائم من یک لباسی از ذکر آن هم با آگاهی شعور اینکه چه چیزی دارم می گویم نه لق لق زبان شما وقتی می گویید یا رئوف و یا رحیم باید بدانی چه کسی را دارید صدا می کنید کی را با چه خصلتی دارید صدا می کنید آنهایی که در این دوره ، دوره ی سختی است ببینید چقدر وقت است می گویم دوره ی سختی است نمی گویم تمام شد هنوز نمی گویم بالاخره آسانی هم می رسد می رسد ولی هنوز در دوره ی سخت آن هستیم همان طور که چند سال پیش گفتم خیلی زود دیر می شود و خیلی زود دیر شد چه تعدادی از دوستانمان در ماجرا های کرونا و جدایی از جلسات پشت رو شدند آن موقع که دیگر با ما نبودند پس حواس بدهید تا انشاالله در این شب ها و شب های باقی مانده ما دست خالی بر نگردیم.

نوشتن دیدگاه





تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید