منو

یکشنبه, 09 ارديبهشت 1403 - Sun 04 28 2024

A+ A A-

تعمقی در سوره انبیا بخش دهم

بسم الله الرحمن الرحیم

قُلْ إِنَّمَا أُنْذِرُكُمْ بِالْوَحْيِ وَ لَا يَسْمَعُ الصُّمُّ الدُّعَاءَ إِذَا مَا يُنْذَرُونَ ﴿٤٥﴾

بگو من تنها با وحی شما را هشدار می دهم .
این اشاره خیلی زیبایی است که آن چه را که پیامبر بیان می کنند و آن چه که به مردم می رسانند کلام خداست نه کلام پیامبر . پیامبر تنها اعلام کننده و آورنده پیام به نزد مردم هستند و این کلام چه به صورت کلام قرآن در میان مردم می چرخد و چه نگاه ها و دستاوردهایی که این ها از جانب پیامبر دریافت می کنند . اگر توجه به این مسئله نکنیم که قرآن کلام خداست و آن چه که گفته می شود نگاه خداست خیلی شرایط در دینداری برایمان سخت خواهد شد . شکّ و بدبینی که از ثمرات هم نشینی با اجنّه است بسیار بسیار به ما هجوم خواهد آورد که امروزه متأسفانه این هجوم را در جامعه شاهد هستیم ، در میان مردم خیلی شایع است . در میان کسانی که مدعی دین بودند ، مدعی خداپرستی بودند امروز خیلی به عینه می بینیم که پایه هایشان لرزان شده است . یاد بگیریم و در خاطر بسپاریم که کتاب خدا ، فقط به کلام پیامبر نیست که پیامبر در زمان خودشان انسانی بودند همچون انسان های دیگر با این تفاوت که این انسان از کرامات الهی برخوردار است و دچار خطا ، لغزش و گناه نمی شود نه این که خداوند اجازه ندهد ، نتواند خطا نکند بلکه درجه فهم و ادراکش به جهان هستی و به ماهیّت خدا آن قدر بالا بود که مانع از این می شد که در محضر خدا خطا و گناه کند وگرنه پیامبر خدا و ائمه معصومین که همگی معصوم هستند ، عاری از گناه هستند . همه شان آن روابطی را که لذّت بخش است و می توانند از آن لذّت ببرند را می شناختند اما چیزی که سدّ راه آن ها می شد میزان فهم و ادراکشان بود ، حالا چرا ؟ این یک قصّه جداگانه است که در یک فرصت دیگر با هم گفتگو می کنیم .
بگو من تنها با وحی شما را هشدار می دهم ولی کَران چون بیم داده شوند دعوت را نمی شنوند . به عبارت دیگر خداوند این را می خواهد بگوید که کسانی که دعوت خداوند را نمی پذیرند چون کَرند ، اگر کَر نباشند ، شنوا باشند حرف حق را می شنوند و از آن استقبال می کنند . اگر امروز ما در جامعه بشری شاهد هستیم کسانی هستند که مخالف دین و مخالف خداشناسی هستند این ها کسانی هستند که گوش هایشان در مقابل کلام حق کَر و ناشنوا است . دوست می دارید ناشنوا باشید ؟ می گوید من این جا مردم مرا شنوا می بینند . اما آیه ای داریم در قرآن که خداوند در مورد جهان باقی می گوید . کسانی هستند که می گویند : خدایا من در دنیا بینا بودم پس چرا این جا کور هستم یعنی در جهان باقی ما کَر خواهیم بود ، جهانی که زیست خیلی بالاتری ، فهیم تری دارد چون روح انسان از قید این جسم سنگین خارج می شود ، راحت تر پرواز می کند و راحت تر همه چیز را می بیند . برای آن روز باید واقعاً اندیشه ای کرد که خیلی زود دیر می شود
ولی کَران چون بیم داده شوند دعوت را نمی شنوند . پس آن هایی که دعوت خدا را نمی پذیرند ، حاضر به گوش کردن نیستند چون در دنیا کَرند منتها نه آن کَری که در دنیا در شرایطی قرار بگیرد که به اصطلاح مردم او را کَر بدانند ، نه ، این ها کَری هستند که در جهان آخرت آن ها را کَر می شناسند .
وَ لَئِنْ مَسَّتْهُمْ نَفْحَةٌ مِنْ عَذَابِ رَبِّكَ لَيَقُولُنَّ يَا وَيْلَنَا إِنَّا كُنَّا ظَالِمِينَ ﴿٤٦﴾
اگر شمّه ای از عذاب پروردگارت به آن ها برسد حتماً خواهند گفت ای وای بر ما به راستی ما ستمکار بودیم .
یعنی انسان در جایگاهی است که وقتی دچار سختی و عذاب می شود تازه می فهمد که کار بد و زشت کرده و امروز باید تاوان آن را بدهد . بحث ردّ مظالم و توصیه به ردّ مظالم را همه آشنا هستید . یکی از دلایلی که برای ردّ مظالم گذاشته شده نه برای گناهان آشکار ، نه برای ظلم های آشکار . ظلم های آشکار خیلی فراتر از این مجازات و تاوان می خواهد ، این برای آن مواقعی است که ما نمی فهمیم و می گوییم . بنده معمولاً از خانه بیرون نمی روم ، خدایا شکرت که در جایگاهی قرار دادی که کم بیرون می روم اگر هم بروم با بچه هایم می روم ، مجبور نیستم در خیابان ها ، اتوبوس ها و متروها بگردم و چرخ بخورم اما همین این هم که بیرون می روم شروع می کنم به استغفار گفتن . چون آن قدر در جامعه افرادی را می بینم که هم چون زنبور عسل هایی هستند که از گل های سمّی چشیدند . این ها اگر به کندو برگردند سرشان از بدنشان جدا می شود برای همین جایی ندارند . انسان هایی که خلاف حکم خدا و خلاف دستورات خداوند رفتار می کنند زنبور عسل هایی هستند که گل های سمّی چشیدند . آیا دوست می داریم زنبور عسل هایی باشیم که گل سمّی چشیده و بوی بدش از فرسخ ها برای آن هایی که زنبور عسل واقعی اند قابل استشمام است ؟ که اگر انسان ها هوشیار باشند این جور افراد را به دوستی ، زندگی ، معامله به هیچ شکلی نمی پذیرند . سرت سلامت برو با افراد هم سنگ خودت بپر . من این را نمی خواهم ولی افسوس بسیار افسوس . می گوید این ها وقتی عذاب به آن ها برسد تازه می فهمند عجب کاری کردند . تازه می خواهند فکری کنند اما تنها چیزی که از آن ها بر می آید این است که اقرار کنند که ما به خود ستمکار بودیم ، ما به نفسمان ظلم کردیم . نفسمان در اختیار ماست او هم ما را به بدی هدایت می کند ، هم به خوبی ، شمایید که اختیار دارید .
وَ نَضَعُ الْمَوَازِينَ الْقِسْطَ لِيَوْمِ الْقِيَامَةِ فَلَا تُظْلَمُ نَفْسٌ شَيْئًا وَ إِنْ كَانَ مِثْقَالَ حَبَّةٍ مِنْ خَرْدَلٍ أَتَيْنَا بِهَا وَ كَفَى بِنَا حَاسِبِينَ ﴿٤٧﴾
و ترازوهای عدل را در روز رستاخیز می نهیم .
ترازوهای عدل خیلی قشنگ است . نگاه بنده به ترازوهای عدل بر این اساس است . ترازوی عدل وقتی برقرار می شود یک کفه اش اعمال خوب ، نیکو و کاملاً صحیح است . دیدید که ترازو یک کفه اش سنگ وزنه است ، یک کفه اش چیزی است که شما می خواهید بخرید ، می کشد و می گوید این معادل این است . ترازوی عدل الهی یک کفه اش اعمال نیکو و شایسته است . شایسته این طور که یک بشر شایسته می تواند چنین رفتار کند نه شایسته به معنای من یک طور تعریف کنم و او یک طور تعریف کند . شایسته ای که خدا تعریفش را کرده در یک کفه ، بعد معادل همان اعمال ، معادل همان کارها ، کارهای ما در این یکی کفه . اگر هم وزن باشند که خیلی هم عالی است . حالا این ترازو چه می کِشد ، به من و شما چطور جواب می دهد ! ولی ترازوی عدل الهی اعمال را در روز موعود می سنجد ، خدا به داد ما برسد . مثلاً سخن گفتنمان ، فکر کردنمان ، تحکم کردنمان ، مهربانی کردنمان .
پس هیچ کس اندک ستمی نمی بیند . به هیچ کس ستمی نمی شود . اگر امروز از چشم بنده که مثلاً مسئول این کلاسم پنهان بماند یک کسی کار خوب یا کار بد کرده که بتوانم در ازای آن رفتار مناسبی داشته باشم در آن روز از این خبرا نیست . هیچ کس اعمالش از ترازوی الهی جای نمی ماند . اگر حتی عملی هم وزن دانه ای خردل داشته باشد یعنی آن قدر ریز و کوچک چه خوب ، چه بد آن را می آوریم .
می گوید اگر عملی حتی هم وزن دانه خردلی باشد ما آن را می آوریم و در آن ترازو قرار می دهیم کافی است که ما حسابرس باشیم . من هر کجا از دست آدم ها کلافه می شوم ، دیگر نمی توانم تحمل کنم ، این طور مواقع می گویم خدایا حسابرسی با تو . چه در مورد من و چه در مورد آن آدم ، حسابرسی با تو . چون حسابرس واقعی خداست بی کم و کاست ، بدون هیچ گونه تعصّبی ، بدون هیچ گونه پیش داوری و ذهنیّت خاصی و ..... .
وَ لَقَدْ آتَيْنَا مُوسَى وَ هَارُونَ الْفُرْقَانَ وَ ضِيَاءً وَذِكْرًا لِلْمُتَّقِينَ ﴿٤٨﴾
و بی شک به موسی و هارون فرقان دادیم .
فرقان نام دیگر قرآن است اما در واقع نام کلّی آن جدا کننده حق و باطل است . یعنی در این کلام حق را از باطل جدا می کند به صورت بسیار واضح به همین دلیل به آن فرقان می گویند . می گوید به موسی و هارون بی شکّ فرقان دادیم که برای پرهیزکاران روشنایی و یادآوری بود . یعنی هم مطلب را روشن می نمود و هم یادآوری می کرد ؛ باید این طور باشی ، تو باید این گونه رفتار کنی . چطوری این یادآوری را می کرد ؟ این کتاب ها ، کتاب های بیرونی است که اشاره می کند به کتاب درونی شما . کتاب فرقان درونی شما درون قلب شماست و یک ذرّه هم اشتباه نمی کند مگر آن که نفس شما آن قدر سیاهی گرفته باشد که روی قلب را دوده زده باشد و دیگر هیچ چیز دیده نشود .
برای پرهیزکاران روشنایی و یادآوری بود . یاد می آوردند که آن چه را که ما می دانستیم و عمل کردیم از نور است و درست است .
الَّذِينَ يَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ بِالْغَيْبِ وَ هُمْ مِنَ السَّاعَةِ مُشْفِقُونَ ﴿٤٩﴾
آنان که از پروردگارشان در نهان می ترسند و از قیامت بیمناکند .
مردم در بیرون زیاد اِبراز می کنند خدا به دادمان برسد ولی دروغ می گویند آن که از خدا می ترسد در درونش از خدا می ترسد . می خواهد دهانش را باز کند می گوید : بگویم ، نگویم ، مرتب سنجش می کند . کلامی که می خواهم بگویم آیا خدا از من می پسندد ؟ من این اتفاق در روزهایی که پشت سر گذاشتم بسیار برایم افتاد . در جایگاهی قرار گرفتم که خیلی جاها گفتم بگویم ؟ اگر بگویم طوفان می کنم و اگر طوفان کنم چه ها خواهم کرد ! اگر نگویم چه می شود ؟ کوچک ، مقصر و گاهاً بی مقدار جلوه می کنم ، بگویم ، نگویم ؟ نه نمی گویم چون اگر قرار است طوفانی به پا شود بگذارید خدا به پا کند آخر من و شما چه کاره هستیم ؟ آرام بنشین تا چه موقع می خواهی تو خدایی کنی ؟ آرام بگیر ، نه تو تعیین کننده درست و غلط آدم های دیگر هستی ، نه تو دستور دهنده هستی و نه تو مجازات کننده ، تو فقط در مورد خودت تصمیم بگیر . اگر در جایی خواستی کاری بکنی می توانی تذکر بدهی ، اِعمال زور نمی توانی بکنی . از زن و شوهر بالاتر که نداریم خداوند پایان راه ، جدایی گذاشته است که اگر دیدید کنار هم باشید دین تان به خطر می افتد از هم جدا شوید ، به همین سادگی اما تو حق نداری اِعمال زور کنی ؛ بچه ها را برای نماز علی الخصوص نماز صبح بیدار می کنند معمولاً هم پدرها این کار را می کنند کمتر مادرها چنین حالتی را دارند ، بغل دست او می ایستد با نوک پنجه خود به ران او می زند ؛ بلند شو ، نماز رفت لنگ ظهر شد ، این نماز بیدار کردن نیست ، در جایی که به ما می گویند برای نماز یک بار صدا کردن واجب است ، بار دوم مستحّب است ولی اگر بار سوم صدا کردید گناه است ، خطا است ، نکن . شما موظف به بیدار کردن هستید آن هم در آرامش ، در نهایت احترام و محبّت ، بنده ای را بیدار می کنید به محضر خدایش بفرستید آخر این بنده ای که از یک بنده بزرگ تر از خودش لگد می خورد تا بلند شود چه طوری می خواهد به محضر خدا برود ؟ می رود آن جا بد و بیراه می گوید این چه چیزی بود نصیب من کردی ، این شد دین ؟ این شد ایمان ؟ این شد خدا ؟ آنان که از پروردگارشان در نهان می ترسند از قیامت بیمناک هستند . از قیامت چطور بیمناک هستند ؟ برای این که در آن روز همه اعمال نمایش داده می شود بیمناک است که مبادا عملی از او نمایش داده شود که در محضر خداوند آبروی او برود ، در محضر بزرگان خداوند آبروی او برود چون آبرو رفتن بیشتر از عذاب و مجازات ، انسان ها را ناراحت می کند .
وَ هَذَا ذِكْرٌ مُبَارَكٌ أَنْزَلْنَاهُ أَفَأَنْتُمْ لَهُ مُنْكِرُونَ ﴿٥٠﴾
و این ذکر مبارکی است که آن را نازل کردیم ، چه چیزی ؟ قرآن ، قرآن یک ذکر است . ذکر یعنی یادآوری . وقتی ما می گوییم یا رحمان و یا رحیم یعنی یاد می آوریم که خدایی را ستایش می کنیم که رحمانیّت و رحمیّت دارد پس یادآوری است . وقتی به نماز می ایستیم تمام اذکار نماز ، تمام آن چیزهایی که در نماز می گوییم یادآوری است . بنده روزی مثلاً 14 هزار تا صلوات نذر می کنم ، یکدفعه هزار تا حمد نذر می کنم ، گاهی اوقات برای خودم وقت تعیین می گذارم ، کسی دنبال من نیست خودم برای خودم می گذارم که یک 24 ساعت باید هزار تا حمد را بگویم پس دیگر چه لزومی دارد سر نماز بگویم ؟ نه ، خیلی با همدیگر فرق می کند . تمام قرآن ذکر است ذکر یعنی یادآوری ، یادآوری یعنی همه آن چیزی که در درون قرآن هست ، درون تو همهست ولی یادت رفته است این را بخوان که آن چیزی که درون تو هست بیرون بیاید ، عیان شود تو ببینی . به همدیگر می گوییم یک ختم قرآن آن قدر خانه در بهشت به تو می دهند ، آن قدر فلان جا این طوری به تو می دهند ، نه ، قرآن نمی خوانیم برای این که این ها را در دنیا یا در آخرت بگیریم ، قرآن را می خوانیم برای این که بفهمیم کلامی که دارم می خوانم از تو قلبم هم بیرون آمد ، پس یکی است ، آن وقت دیگر سطح اعتقاد و باورم صد درصد می شود .
این ذکر مبارکی است که آن را نازل کرده ایم آیا شما آن را انکار می کنید ؟ خیلی متأسفم ! می گوید همه جای قرآن خوب است ولی به نظر من این بخش آن دیگر به درد این دوره نمی خورد . تو اصلاً که هستی که نظر می دهی ؟ بحث حجاب برای دوره پیغمبر بود که همه با عبا می رفتند ، با فلان می رفتند ، تو اصلاً که هستی که اظهار نظر می کنی ؟ کلام خدا ذکر مبارکی است بر ما نازل شده است آیا شما انکار می کنید ؟ چطور شد ؟ خیلی جاها به نفع تو است خوشت می آید ، چطور شد یک وقت خواستی خانم خود را آزار بدهی به او خواهی گفت من در دینم چهارتا عقدی ، 60-70 تا صیغه ای می توانم داشته باشم ، چه شد ؟ قرآن که اشکال داشت ؟ افرادی که در قرآن تفحص می کنند و بعضی مسائل را به دلیل منافع شخصی خودشان انکار می کنند ، این ها منکر هستند ، خدا به داد آن ها برسد باز آن کسی که منکر کامل است خوب است چون جهت او مشخص است دیگر بقیه گول او را نمی خورند اما آن کسی که به ظاهر به راه دین است و این طور جاها ضربه به دین می زند آن ها خیلی ایراد دارند ، گناه آن ها خیلی سنگین است .

نوشتن دیدگاه





تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید