منو

یکشنبه, 16 ارديبهشت 1403 - Sun 05 05 2024

A+ A A-

تعمقی در سوره طه بخش پنجم

بسم الله الرحمن الرحیم

در ادامه داستان حضرت موسی در سوره طه قرار داریم . در آیات قبل موسی(ع) از خداوند درخواست کرد که خدایا سینه ام را وسعت بخش ، کارم را آسان بفرما و گره از زبانم بگشای یعنی سخنورم بفرما که بتوانم مقصودم را بیا ن کنم . برای من دستیاری قرار بده ، برادرم هارون را دستیارم قرار بده و.... . خداوند فرمود :
قَالَ قَدْ أُوتِيتَ سُؤْلَكَ يَا مُوسَى ﴿۳۶﴾
ای موسی خواسته ات به تو داده شد .
یعنی آن چه که خواستی به تو داده شد .
وَ لَقَدْ مَنَنَّا عَلَيْكَ مَرَّةً أُخْرَى ﴿۳۷﴾
و البته یک بار دیگر هم بر تو عنایت کردیم .
یعنی به خاطر داشته باش که قبل از این ما بر تو تفضّلی داشتیم ، عنایتی داشتیم .
إِذْ أَوْحَيْنَا إِلَى أُمِّكَ مَا يُوحَى ﴿۳۸﴾
آن گاه که به مادرت آن چه باید وحی می شد ، وحی کردیم .
مادر در قصر فرعون باردار شد بر خلاف همه سختگیری های سربازان فرعون ، بچه را باردار بود و بچه به دنیا آمد . چه هول و ولایی ، چون اگر اولاد پسر بود به دستور فرعون می کشتند . بچه به دنیا آمد در چنین شرایطی هر مادری یک اندیشه ای اندازه تعقّل خودش دارد اما خداوند بر او آن چه را که بایستی انجام بدهد وحی کرد .
أَنِ اقْذِفِيهِ فِي التَّابُوتِ فَاقْذِفِيهِ فِي الْيَمِّ فَلْيُلْقِهِ الْيَمُّ بِالسَّاحِلِ يَأْخُذْهُ عَدُوٌّ لِي وَ عَدُوٌّ لَهُ وَ أَلْقَيْتُ عَلَيْكَ مَحَبَّةً مِنِّي وَ لِتُصْنَعَ عَلَى عَيْنِي ﴿۳۹﴾
که او را در صندوقی قرار ده آن را به دریا بیفکن تا دریا آن را به ساحل اندازد .
تصوّرش را بکنید مادر اولادش را در داخل یک صندوق بکند و درش را ببندد و به آب دریا بیندازد چه حالی خواهد داشت ! اما وقتی کلام ، کلام خداوند است اطمینان قلبی همراهش است .
تا دریا او را به ساحل اندازد و دشمن من و دشمن وی او را برگیرد .
یعنی کسی که دشمن خداوند است و دشمن پسرهایی که از نسل این قوم به دنیا می آیند .
و بر تو از جانب خود مِهری افکندم .
وقتی این پسر را در قصر فرعون پیدا کردند هر که او را دید خوشش آمد از جمله فرعون .
تا زیر نظر من پرورش یافت . این اولین عنایت خدا .
إِذْ تَمْشِي أُخْتُكَ فَتَقُولُ هَلْ أَدُلُّكُمْ عَلَى مَنْ يَكْفُلُهُ فَرَجَعْنَاكَ إِلَى أُمِّكَ كَيْ تَقَرَّ عَيْنُهَا وَ لَا تَحْزَنَ وَ قَتَلْتَ نَفْسًا فَنَجَّيْنَاكَ مِنَ الْغَمِّ وَ فَتَنَّاكَ فُتُونًا فَلَبِثْتَ سِنِينَ فِي أَهْلِ مَدْيَنَ ثُمَّ جِئْتَ عَلَى قَدَرٍ يَا مُوسَى ﴿۴۰﴾
خواهرش وقتی صندوق روی آب می رفت مخفیانه صندوق را از کناره ساحل رود پی گیری می کرد . آن گاه که خواهرت پی صندوق تو راه می رفت . بچه را پیدا کردند و به ساحل آوردند و می گفت آیا کسی را به شما نشان دهم که سرپرستی او را عهده دار شود پس تو را به آغوش مادرت بازگرداندیم .
قصّه اش خیلی هم طول و تفسیر دارد ؛ زن هایی که شیرده بودند هیچ کدام را سینه شان را نگرفت تا مادرش را آوردند .
تا چشمش روشن شود . پس هر کس کلام خدا را به گوش گیرد و عمل کند خداوند چشمش را روشن خواهد کرد . این را از خاطر نبرید ، وعده حق است خدا خودش می گوید که آن جا وقتی مادر موسی کلام پروردگار را گوش کرد و بچه را به داخل صندوق گذاشت و روی آب رها کرد ما کاری کردیم که بچه به نزد مادر برگردد تا او را بزرگ کند .
و چشمش روشن شود و اندوه نخورد ، غصه نخورد .
و شخصی را در بزرگسالی کشتی . شخصی از فرعونیان را می کُشد در یک دعوا آن هم به دادخواهی یک فرد دیگر . شخصی را کُشتی ؛ قصّه اش را همه می دانید از خانه یا قصر بیرون آمد دید دو نفر دعوا می کنند و یکی بر دیگری زور است و آن یکی کمک می خواهد ، آمد کمک کند یک ضربه زد آن ها را جدا کند آن که از طرف فرعونیان بود افتاد و مُرد .
ما تو را از اندوه رهانیدیم . بسیار نگران شد ، خدایا حالا چه می شود ، چه اتفاقی می افتد ؟ کسی از آن طرف شهر دوان دوان آمد ، او هم فرستاده خدا بود به موسی گفت که از شهر خارج شو که به دنبال تو می آیند .
و بارها تو را آزمودیم . پس آزمایش های خدا هم جزو تفضلّات الهی است در حالی که آزمایشات همیشه سخت است ، همیشه ناراحتی به بار می آورد چه طور که برای موسی بارها به بار آورد ولی یادمان باشد که خداوند آزمایشات و امتحاناتی که از انسان می گیرد آن ها را در بوته های سخت امتحان قرار می دهد ، آن ها هم جزو نگاه پرتفضّل خداوند است .
پس چند سالی در میان اهل مدین به سر بُردی .
موسی فرار کرد و رفت تا به آن شهر رسید که شعیب نبی در آن جا زندگی می کرد ، قصّه اش را همه می دانیم چگونه به خانه شعیب فرستاده شد . آن گاه ای موسی ، می گوید حالا توجه کن حالا حواست به من باشد بر طبق تقدیر و برنامه ای آمدی . چون موسی بعد از این که دوره تعهّدش را با شعیب تمام کرد زن و بچه را برداشت و راهی مصر شد . در بیابان بود ، شب بود ، سرد و تاریک بود از دور آتشی دید ؛ آتش باز از جانب خدا تفضّلی بود . یک گرمایی ، حرارتی و نوری او را جذب کرد به سمتش رفت و قصّه این چنین شد که تا این جا دیدیم . همه این ها یک تقدیری بود که خداوند برای موسی تدبیر و آماده کرده بود . حالا یک ذرّه به زندگی هایمان نگاه کنیم ، به گذشته مان نگاه کنیم ببینیم کجا بودیم ، چطور زندگی کردیم و امروز کجاییم ؟ این فاصله زمانی عمر را چگونه گذراندیم و با چه چیزهایی روبرو شدیم ؟ اگر به خاطر بیاوریم این کلام خداوند را به حضرت موسی که فرمود بر طبق تقدیر و برنامه ای این جا آمدی . امروز در جایگاهی که قرار داری چه سخت و چه آسان و چه غمگین و چه خوشحال ، در هر شرایطی سالم ، بیمار ، در نهایت بیماری این تقدیری بوده که برای ما چیده شده تا در این بوته تقدیر آزمایشاتمان را پس دهیم جای شکایت ندارد ، گِله نکن . فرصت های طلایی را که می توانی به جای گِله کردن لحظات بسیار پُر نور را مشاهده کنی از دست نده .
وَاصْطَنَعْتُكَ لِنَفْسِي ﴿۴۱﴾
و تو را برای خود پروردم .
آن هایی که در بوته های سخت آزمایش های الهی قرار می گیرند این کلام خداوند را آویزه گوششان کنند . و خداوند آن هایی را که برای خودش می پرورد و برای خودش می خواهد سخت امتحان می کند . ما بر می گردیم مگر یک روزی از حضرت حق جدا نشدیم و روی زمین آمدیم ؟ آن هایی را که بوته های آزمایششان را خوب عبور نکردند چه اتفاقی برایشان می افتد ، آن ها کجا خواهند بود ؟ این آن نتیجه ای است که الان باید در کنارتمام درس هایی که از این آیات گرفتید به آن اندیشه کنید ، چه خواهد شد ؟

نوشتن دیدگاه





تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید