منو

یکشنبه, 16 ارديبهشت 1403 - Sun 05 05 2024

A+ A A-

تعمقی در سوره طه بخش چهارم

بسم الله الرحمن الرحیم

این آیات از سوره طاها بسیار آیات زیبایی است و سخن گفتن را با خداوند به بنده آموزش می دهد . در جایی که خداوند دستور فرمود به حضرت موسی که ما تو را به سوی فرعون می فرستیم ، برو که فرعون طغیان کرده است . خب فرعون را خیلی خوب حضرت موسی می شناخت ؛ تمام کودکی و نوجوانی را در بارگاه فرعون گذرانده بود و می دانسته آن کسی را که در جوانی کشته بود از نزدیکان دربار بودند ؛ خواه ناخواه می ترسید که مبادا پایش را در آن مکان بگذارد او را به عنوان قصاص دستگیر کنند و آزار دهند حالا چه رسد به این که بخواهد برود و ادّعای پیامبری و رسالت کند و مردم را به خدا پرستی دعوت کند . در نتیجه هراسی را که در دلش افتاده بود این چنین نشان می دهد :
قَالَ رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي ﴿۲۵﴾
گفت پروردگارا سینه ام را وسعت بخش .
سینه ام را وسعت بخش جمله خیلی زیبایی است ؛ این بخش از بدن نگه دارنده قلب و علی الخصوص ریه ها است و اعضا و جوارح خرده تر و ریزتر دیگری است ؛ ولی اگر تنفّس نکنیم می میریم ، اگر قلب ضربان نکند باز هم می میریم و هر چه که در این دو عضو بسیار مهم بدن گستردگی داشته باشیم انسان در سلامتی بیشتری به سر می برد . وقتی که ریه ها وسعت دارد در نتیجه تنفّس خیلی بالاتر ، طولانی تر و سالم تر است . قلب وقتی به اندازه کافی پمپاژ می کند انسان در سلامتی بالاتری است ، چرا ؟ چون خون رسانی به تمام اعضا و پس گرفتن خون کثیفِ سوخته از اعضا و برای تسویه بردن توسط این عضو انجام می شود .
می گوید خدایا سینه ام را وسعت بخش ؛ اما همه آن این نیست بلکه در سینه که جایگاه قلب است خداوند حضور دارد هر چه این حضور بزرگتر ، وسیع تر و بالاتر باشد انسان در امنیّت ، صلح و آرامش بیشتری به سر می برد ، کمتر از محیط بیرون تأثیر می پذیرد و بیشتر یاد می گیرد ، چرا ؟ چون خدایی که در قلب او وجود دارد دستور زندگی را به او صادر می کند ، جلوی اشتباهاتش را می گیرد و بسیاری از اتفاقات را برای او از پیش بیان می کند تا بتواند خود را آماده کند . می گوید پروردگارا سینه ام را وسعت بخش .
وَ يَسِّرْ لِي أَمْرِي ﴿۲۶﴾
کارم را برایم آسان ساز .
ما همیشه می گوییم که کار را دست انجام می دهد اما چشم می ترسد . چشم همیشه خیلی کار را بزرگ ، سخت و مشکل دار می بیند در حالی که دست وقتی به کار می افتد خیلی ساده همان کار را انجام می دهد . می گوید کار را برایم آسان ساز ؛ یعنی رسیدن به آن جا ، دعوت مردم به حق و رویارویی با فرعون و قومش را خدایا برای من آسان بساز ، سهل قرار بده .
وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسَانِي ﴿۲۷﴾
و گره از زبانم بگشای .
زبان عامل بسیار مهمی است در محاورات با مردم . هر چه قدر زبان آدمی نرم تر ، صریح تر ، متواضع تر و داناتر عمل کند انسان در جایگاه بهتری قرار می گیرد .
می گوید گره از زبانم بگشای . خیلی ها خیلی چیزها بلدند وقتی به گفتگو می افتند زبانشان انگار قفل می شود و قادر به گفتگو و ارائه مسائلی که بلدند نخواهند بود اینجاست که از خدا می خواهد گره از زبانم بگشای . این ها همه درس هستند . در هر کجا که دچار مشکل هستید آن آیه را حفظ کنید و به کار ببندید .
يَفْقَهُوا قَوْلِي ﴿۲۸﴾
تا سخنم را دریابند .
یکی از مشکلات انسان این است که گفتگو می کند و افراد روبرو اصلاً کلامش را نمی فهمند و درک نمی کنند . حالا یک بخشش آن است که افراد روبرو یا اصلاً نمی خواهند گوش کنند یا اصلاً نمی خواهند بفهمند و نمی خواهند عمل کنند . و یک وقت هم این است که این فردی که سخن گو است قادر به ارائه سخنان محکم و مستدل نیست . اینجاست که درخواست می کند :
خدایا کاری کن آدم ها سخن مرا درک کنند و بفهمند .
وَاجْعَلْ لِي وَزِيرًا مِنْ أَهْلِي ﴿۲۹﴾
برای من دستیاری از کسانم قرار ده .
در امورات مهم همیشه از هم خون های خودتان استفاده کنید و آن ها را به دوستی بپذیرید . این قصّه در قرآن چندین بار در جاهای مختلف تکرار شده ، مثلاً می گوید شما از ادیان دیگر دوست نگیرید ، مگر ادیان دیگر آدم های بدی هستند ؟ نه آن ها بر آیین و کیش خودشان هستند و هر کسی بخصوص اگر خیلی خوب باشد کیش خود را تبلیغ می کند . برای همین دوستی و مشکل گشایی و گرفتن کمک را خداوند به انسان ها توصیه می کند با این گفتگو که از کسان ، از هم خون ها و از کسانی که به ما نزدیکند از خدا درخواست کنید .
هَارُونَ أَخِي ﴿۳۰﴾
هارون برادرم را .
درجه اش را هم حتی مشخص می کند . وای بر احوالات برادرانی که پشت هم نیستند . وای بر احوال برادر و خواهرانی که به هم کمک نمی کنند ، به داد هم نمی رسند و به حرف هم گوش نمی دهند . این ها فکر می کنند که من نیازی ندارم پس احتیاجی نیست یا برادر و خواهرم نیازی به من ندارند پس احتیاجی نیست که من وارد گفتگو شوم اما نمی دانند که آن دنیا اولین قدم از شما سؤال می کنند در مورد صله رحم . صله رحم پسرخاله و دخترخاله نیست ، صله رحم اول خانواده انسان است ، درجه یک های انسان است که باید انسان متوجه آن ها باشد .
اشْدُدْ بِهِ أَزْرِي ﴿۳۱﴾
پشت مرا بدو محکم کن .
خداوند بدین وسیله می فهماند که پشت تو اگر قرار باشد پشتیبانی در همه جا قرار گیرد می تواند برادرت باشد ، می تواند هم خونت باشد .
وَأَشْرِكْهُ فِي أَمْرِي ﴿۳۲﴾
او را در کارم شریک ساز .
یعنی به او اجازه بده که هم پای من گفتگو کند ، هم پای من حرف بزند و هم پای من تبلیغ کند .
كَيْ نُسَبِّحَكَ كَثِيرًا ﴿۳۳﴾
تا تو را فراوان تسبیح گوییم .
می گوید وقتی که با هم هستیم بیشتر و بهتر می توانیم خدا را ستایش کنیم و تسبیح خداوند را بگوییم . باز هم قرآن این جا انسان ها را به با هم بودن دعوت می کند حتی در تسبیح گفتن پروردگار ، انسان ها را به باهم بودن دعوت می کند . یک رسم بسیار قشنگی هست در پاکدشت ، این خانمی که نزد من می آید آن جا سکنی دارد و ظاهراً بیشتر افراد افغانستانی آن جا هستند . هر که در آن جا به مشکلی برخورد می کند خانم ها و آقایان جمعه ها یا شب جمعه ها تعیین می کنند و در جایی جمع می شوند همه با هم سفره صلوات پهن می کنند . اگر امام زاده ها باز باشند در امامزاده ها سفره را پهن می کنند ؛ تسبیحات زیادی وسط سفره می اندازند ؛ شما قطعاً شاهد این سفره بودید ، من در امامزاده صالح خیلی زیاد دیدم که می نشینند و با هم صلوات می فرستند . خب شما در خانه ات بنشین و صلوات بفرست با هم قرار بگذارید و بگویید مثلاً من امروز هزارتا می فرستم و شما هزارتا بفرست و آن یکی پنج هزارتا ، کاری که همیشه کرده ایم ولی تسبیح گفتن و ذکر کردن وقتی کنار هم باشیم راهگشاتر است .
وَ نَذْكُرَكَ كَثِيرًا ﴿۳۴﴾
و تو را بسیار یاد کنیم .
وقتی دو نفر هستیم چون با هم حرف می زنیم بیشتر خدا را یاد می کنیم . بیشتر در مورد خداوند حرف می زنیم تا در خلوتمان .
إِنَّكَ كُنْتَ بِنَا بَصِيرًا ﴿۳۵﴾
بی تردید تو بر حال ما ناظری .
در پایان می گوید خداوندا بی تردید تو در همه حال بر کار ما ناظر بودی ، الان هم هستی ، بعد از این هم خواهی بود . خداوند بر احوالات بندگانش به طور دائم نظارت می کند و به آن ها رسیدگی می کند ، چرا ؟ زیرا بندگان و مخلوقات او هستند و مخلوقاتش را بسیار دوست می دارد .

نوشتن دیدگاه





تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید