منو

جمعه, 07 ارديبهشت 1403 - Fri 04 26 2024

A+ A A-

تعمقی در سوره طه بخش نهم

بسم الله الرحمن الرحیم

به نام خدایی که بخشنده است و مهربان ؛ به نام خدایی که خاص و عام را در حریمِ رحمت و مهربانی و مغفرتش می گنجاند و هیچ کدام از مخلوقاتش از مهربانی و عشق و او بی بهره نیستند . در ادامه قصّه موسی و فرعون در آیه 62 ، پیرو گفتگوی موسی و دعوتش می خوانیم :
فَتَنَازَعُوا أَمْرَهُمْ بَيْنَهُمْ وَ أَسَرُّوا النَّجْوَى ﴿۶۲﴾
پس میان خود درباره کارشان اختلاف پیدا کردند .
افرادی که در بارگاه فرعون بودند درباره گفتگوهایی که بین فرعون و موسی و دعوت موسی انجام شد دچار اختلاف شدند ، گفتگوها کردند . معمولاً کسانی که در مَسند قدرت هستند در این جور مواقع اولین چیزی که نگرانشان می کند این است که مبادا مَسند و قدرتشان را از دست بدهند . و پنهانی به نجوا پرداختند . یواشکی با هم گفتگو کردند که چه کنیم ، چه خواهد شد ؟ این قصّه ، قصّه جدیدی است و بر سر ما چه خواهد آورد و.... .
قَالُوا إِنْ هَذَانِ لَسَاحِرَانِ يُرِيدَانِ أَنْ يُخْرِجَاكُمْ مِنْ أَرْضِكُمْ بِسِحْرِهِمَا وَ يَذْهَبَا بِطَرِيقَتِكُمُ الْمُثْلَى ﴿۶۳﴾
گفتند قطعاً این دو ساحرند می خواهند شما را با سِحر خود از دیارتان بیرون کنند ، آئینِ بالای شما را براندازند .
معمولاً در قبال حرف حق آن هایی که در جایگاه ریاست ، ثروت و مکنت زیاد نشستند اولین حرفی که می زنند در هر دوره ای به یک نامی ، یک دوره می گویند جاسوس ، یک دوره ای می گویند ساحر ، یک دوره می گویند متهجّر و هر کسی در هر دوره ای یک لقبی برای خودش صادر می کند . آن موقع چون بساط سِحر و جادو در زمان فرعون در اوج خودش بود گفتند بدون شکّ این دو برادر که آمدند (موسی و هارون) هر دو ساحرند و می خواهند با سِحر و جادو فرعونیان را از دیارشان بیرون کنند یا هر کسی که مخالف دعوت آن ها باشد و آئین بت پرستی را که به آن آئین بالا می گفتند می خواهند این آئین بالا را براندازی کنند .
فَأَجْمِعُوا كَيْدَكُمْ ثُمَّ ائْتُوا صَفًّا وَ قَدْ أَفْلَحَ الْيَوْمَ مَنِ اسْتَعْلَى ﴿۶۴﴾
پس شِگردهای خود را فراهم آورید . در یک صف شوید که بی تردید امروز هر که باید ، رستگار شده است .
خودشان به زبان خودشان می گفتند . گفتند چکار کنیم ؟ چون آن ها سِحر و جادو بلد بودند ، هر چه که بلدیم جمع آوری کنیم و در یک صف قرار بگیریم یعنی متحّد باشیم ، همه با هم باشیم .
که بی تردید امروز هر که در این معرکه پیروز شود رستگار شده است . راست هم می گفتند هر که پیروز شود رستگار شده ، خودشان این را می دانستند . می دانید این آیه قرآن من را یاد چه انداخته است ؟ کرونا در تابستان امسال خیلی اوج گرفته بود به طرز وحشتناکی کشتار می کرد . به طرز وحشتناکی مردم را در هراس و ترس فراوان فرو برده بود . یک روزی در جلسه خدمتتان اعلام کردم که همه با هم و هر که را که می شناسیم این دعوت نامه را به او اعلام کنیم که بیایید برای رهایی از این ویروس منحوس و از این که در حفاظی قرار گیریم هم خودمان ، هم خانواده مان ، وابستگانمان ، اقوام ، فامیلمان ، همسایه مان ، هر روز چهارده حمد و صد صلوات تلاوت کنیم و هدیه کنیم که این به دور ما یک حلقه ای را به وجود آورد که برای ما ان شاءالله امنیّت صادر کند . یادتان می آید چند نفر از عزیزانمان را بر اثر کرونا همین امسال از دست دادیم ، چه قدر مرگ و میر را مشاهده کردیم . در عین بیماری و سختی که قرار داشتم هر هفته بچه ها بهشت زهرا هستند یا خاکسپاری است یا سوم است یا هفت فردی . این یک نگرانی عظیمی بر من وارد کرد ، این بود که خواهش کردم ما دیگر نمی توانیم تک تک ذکر کنیم یا صبر کنیم افراد مریض شوند و برای آن ها حلقه درست کنیم ، قبل از آن که مریض شوند خودمان اندیشه کنیم و حلقه ذکر به دور تمام آشنایانمان ، تمام همشهری هایمان ، هم مملکتی هایمان که هر چه این حلقه گسترش پیدا کند تمام مردم این کره خاکی را می گیرد و امروز به عنایت خدا توجه که گذاشتم دیدم دیگر در اطرافمان ما از کرونا نمی شنویم . در اطرافمان خیلی کم است که کسی بر اثر این بیماری منحوس از بین برود یا گرفتاری های خیلی سخت داشته باشند ، چرا ؟ زیرا ما دورمان یک حلقه ای از نور باز کردیم . درست است که این آیه اشاره می کند به درباریان فرعون ولی در عمل یاد می دهد هر جایی که به مخمصه برخوردیم هر آن چه که بلدی وسط بیاور . ما چیزی که بلدیم نام خداست ، اسماء جلاله است ، آیات قرآن است ، صلوات است ؛ می گوید این را بیاورید ولی در یک صف متحّد همه با هم دست بگیرید و حلقه تان را گشوده نگذارید که هر که امروز در این معرکه بر این قصه فائق شود رستگار است و قطعاً ما رستگاریم ، چرا ؟ چون ما با این کار حجم بسیاری از بیماری ، ترس و نگرانی ها را از جمع خارج کردیم ، همه دلشان خوش بود اگر حمد و صلوات را داریم این ها ما را چه کار می کند ؟ ما را پوشش می دهد و این اعتقاد پوشش هم آورد . خداود عنایت کرد و پوشش را داد و ما امروز شاهد آن هستیم . بارها به من پیشنهاد کردند که بیاییم شمارش و اعلام صلوات ها و حمدها را در فضای مجازی نگذاریم یا لااقل به یک روز خاص آن ها را اعلام کنیم . گفتم نه برای این که وقتی شما این فضا را باز می کنید و به دنبال پیام می گردید به طور دائم حمد و صلوات ارائه شده را می بینید و این سبب می شود که تشویق شوید و شما هم شرکت کنید حتی اگر شده مقطع صلواتهایتان را بفرستید ، می فرستید ؛ حمدهایتان را مقطع و دانه دانه بگویید این کار را می کنید ؛ به همین دلیل گفتم بگذارید دائم در منظر نگاه دوستانمان باقی بماند . آیات الهی مسیر زندگی و درست زندگی کردن را حتی در قالب گفتگوی دشمن به ما ارائه می کند . قالب گفتگو در این آیه ، گفتگوی دشمن است بین فرعون و فرعونیان اما برای ما درس است طریق زندگی است . طَبق گشایش است به شرطی که بخواهیم بفهمیم و بخواهیم که بهره ببریم .
ساحران با موسی قرار و مدارشان را گذاشتند که در یک روز معین ، در یک زمین مسطح و بسیار بزرگ .
قَالُوا يَا مُوسَى إِمَّا أَنْ تُلْقِيَ وَإ ِمَّا أَنْ نَكُونَ أَوَّلَ مَنْ أَلْقَى ﴿۶۵﴾
گفتند ای موسی یا تو می افکنی یا ما اولین کسی باشد که می افکند ، چه را ؟ چون آن ها فکر می کردند موسی ساحر است . گفتند ما اول سحرمان را بیندازیم یا تو می اندازی ؟ موسی به آن ها جواب داد :
قَالَ بَلْ أَلْقُوا فَإِذَا حِبَالُهُمْ وَ عِصِيُّهُمْ يُخَيَّلُ إِلَيْهِ مِنْ سِحْرِهِمْ أَنَّهَا تَسْعَى ﴿۶۶﴾
نه بلکه شما بیندازید شما پیش قدم باشید . پس آن گاه ریسمان ها و چوب دستی هایشان از جادوی آن ها چنان به نظرش آمد که آن ها به شتاب می خزند .
آن ها ریسمان ها و چوب دستی هایشان را انداختند و آن ها در نظر موسی ، برادرش و مردم تبدیل شد به یک موجودات خزنده ای مثل مار و نظیر آن که با شتاب در حال خزیدن و حرکت کردن بودند .
فَأَوْجَسَ فِي نَفْسِهِ خِيفَةً مُوسَى ﴿۶۷﴾
و موسی در خود احساس ترس کرد .
قُلْنَا لَا تَخَفْ إِنَّكَ أَنْتَ الْأَعْلَى ﴿۶۸﴾
گفتیم مترس که تو حتماً برتری .
گفتگو خیلی قشنگ است این گفتگو مال من و شماست . زمان حضرت موسی گذشته ، به این نکته توجه می کنید ، زمان حضرت موسی گذشته امروز دیگر آن دیروزهای گذشته نیست ، امروز ، امروز من و شماست که با کوچکترین حرکتی ترس ما را می گیرد و می ترسیم . جهان غرب یا جهان سیاست های دنیایی هر ورز با یک ساز جدیدی وارد این عرصه می شود . امروز دلار پنج تومان ، ده تومان بالا می رود مردم هول و هراس می کنند ؛ پس فردا دو تومان پایین می آید و مردم خوشحال می شوند ؛ نه خوشحالی اش قابل ارزش است و نه هراسش ؛ اگر باور کنیم همه چیز از آن خداست و تحت نظارت خداوند است دیگر ترس ندارد . چوب و ریسمان انداختند تبدیل به مار و اژدها شد و با سرعت می خزید و حرکت می کرد دیگر از این ترساننده تر هم وجود دارد ؟ خداوند گفت نترس تو از آن ها برتری . این کلام امروز به من و شماست . نترسید که تورّم ما را گرسنه خواهد کرد . نترسید از این که فردا نان نخواهیم داشت . فکر می کنید من دیوانه ام ، هر چه می خواهید فکر کنید . اما آن که دل از امید به خدا قطع کرده بی شک دیوانه است . خدا رحمت کند پدربزرگم را ؛ روزگاری پدر من خیلی شکایت می کرد که چرا وضع بد است ، چرا این طور است . می گفت بابا جان روزگاری خواهد آمد در آینده نان می دود و مردم می دوند ، دستشان به نان نمی رسد . هیچ می دانید بین آهو و شیر کدام در دویدن سرعت بیشتری دارند ؟ من این را مطالعه کردم . آهو به مراتب تیزتر می دود ، عقل هم این را می پذیرد زیرا جسته ظریف تری دارد ، پاهای بلندتری دارد و به اصطلاح تنها نمی دود بلکه می جهد و می رود در حین دویدن ، اما شیر چه ؟ سنگین ، قطور ، پاهای کلفت و کوتاه به مراتب سرعتش از آهو کمتر است اما هیچ دقت کردید معمولاً آهو گیر شیر می افتد ؟ اصلاً با خود اندیشه کردید چرا آهو گیر شیر می افتد ؟ آهو می تواند بدود و خودش را نجات دهد آهو یک کار غلط می کند . دائم بر می گردد و پشت سرش را نگاه می کند . این دائم به عقب برگشتن و پشت سر را نگاه کردن سبب می شود از سرعتش کم شود ، جانش در خطر بیفتد . این کاری است که امروز ما انجام می دهیم . به طور دائم به پشت سرمان نگاه می کنیم که سال فلان شکلات را چند می خریدیم ، نان را چند می خریدیم ، گوشت را چند می خریدیم و این اندیشه های گذشته نگر سبب می شود که حال را از دست می دهیم ، آینده پیش رویمان هم خراب خواهد شد . بیایید مانند آهو بدوید به سوی جلو اما چون آهو به طور دائم سر به عقب بر نگردانید . سر به عقب برگرداندن یعنی شکست ، یعنی افتادن ، یعنی مُردن ، یعنی نداشتن ، یعنی گرسنگی و بدبختی ، یعنی ذلّت ، حالا گیریم کشور دیگری بیاید و ایران را فتح کند ، مال خودش شود و بر ما ریاست کند تا خرخره هم به ما بخوراند ، عزّت ما کجا می رود ؟ خود دانید !!! چون آهو بدوید اما چون آهو باورتان ضعیف نباشد . آهو اگر باور می کرد که سرعتش نسبت به شیر خیلی بیشتر است هرگز گرفتار شیر نمی شد . چون آهو بدوید ولی باورتان چون باور آهو نباشد . گذشته پشت سر شماست و هیچ نیازی ندارد که برگردی و نگاهش کنی شما هرگز نمی توانید گذشته ای را که توی آن یک ریال را می دادم به بقالی و با آن چهارتا آدامس بادکنکی می خریدم خروس نشان ، یعنی نصف یک ریال می شد ده شاهی ، ده شاهی دو تا آدامس بادکنکی می خریدم . شما نمی توانید گذشته را برگردانید بدردتان هم نمی خورد . آن پول دیگر نیست ، پول ها آمده بالا و یک شکل دیگر شده است . برنگردید به عقب گذشته را بیاورید ، به سوی جلو بنگرید و آینده ای را رقم بزنید که چون آهوان در دشت آزاد بگردید نه آهوی بی باوری که در کام شیر قربانی است .
موسی در خود احساس ترس کرد . گفتیم : مترس که تو حتماً برتری .
وَ أَلْقِ مَا فِي يَمِينِكَ تَلْقَفْ مَا صَنَعُوا إِنَّمَا صَنَعُوا كَيْدُ سَاحِرٍ وَ لَا يُفْلِحُ السَّاحِرُ حَيْثُ أَتَى ﴿۶۹﴾
و آن چه در دست راست داری بینداز تا هر چه را ساخته اند ببلعد . آن چه آن ها ساخته اند صرفاً ترفند جادوگر است ، جادوگر هر جا در آید رستگار نمی شود .
می دانید که دست راست وقتی در گریبان می رود ، کجا می رود ؟ روی قلب می رود . آن چه که دست راست با خودش بیرون می آورد و معجزه موسی محسوب می شود از آثار اسکان پروردگار در قلب مؤمن است می آید بیرون و می درخشد و همه را متحیّر می کند . می اندازد عصایش را ، چوبدستش را و همه حیوانات خزنده ای که جادوگران با سحرشان آفرینش داده بودند می بلعد . باور کنید که شما هم می توانید چنین رفتار کنید ، دست راستتان اگر روی قلبتان باشد بطور حتم می تواند از نیروی الهی بهره برده و به بیرون آمده و معجزاتی بیافریند . یک تعدادی شفابخش را می شناسم ولی ندیدم شفابخشی را که با دست چپ شفا بدهد همه با دست راستشان کار می کنند . بیاییم باورهایمان را قوی کنیم ، ان شاءالله .

نوشتن دیدگاه





تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید