منو

یکشنبه, 16 ارديبهشت 1403 - Sun 05 05 2024

A+ A A-

تعمقی در سوره مومنون بخش یازدهم

بسم الله الرحمن الرحیم

إِلَى فِرْعَوْنَ وَمَلَئِهِ فَاسْتَكْبَرُوا وَكَانُوا قَوْمًا عَالِين (46)
به سوی فرعون و سران قوم او ، ولی تکبر نمودند(برمی گردد به آیه 45 که خدا فرموده : سپس موسی و برادرش هارون را با آیات خود و حجتی آشکار فرستادیم .) مردمی گردنکش و برتری طلب بودند .
خداوند بعد از این که حضرت موسی(ع) را به عنوان پیامبر انتخاب فرمود دستور داد که فرعون و سران قومش در حال گردنکشی هستند و سرکشی را شروع کردند پس بروید به سوی قوم فرعون که آنها را هدایت کنید نه به جهت جنگ ، جهت هدایت . ولی تکبّر نمودند ، خداوند تکبّر را در پشت آیه معنا می کند "و مردمی گردنکش و برتری طلب بودند ."یکی از راههای شناخت کسانی که دچار کبر می شوند این است که اینها یاغی و گردنکش می شوند ، یاغی به چه چیز ؟ یاغی به تمام قواعد موجود و کامل جامعه شان از خانواده تا ده و روستا و شهر...... . در اطراف شما اگر کسی صاحب گردنکشی شده است به طور حتم کبر بر او مستولی شده است . در همسایگی ، قرار بر این است که زباله ها آب نداشته باشند در کیسه بگذارید و دم در بیاورید یک قانون کلّی و 100% صحیح و همه رعایت می کنند . همسایه ای اصلاً و ابداً رعایت نمی کند هم در کیسه های کوچک و نامناسب می گذارد و هم آب زباله اش را نمی گیرد ، در نتیجه تمام راه پله را آلوده می کند تا به جلوی در برسد و تا زمانی که برای جمع کردن زباله بیایند فضای جلوی در را با کثیفی آغشته کرده است . وقتی از او می خواهید که این کار را انجام ندهند ، یعنی مؤدبانه توضیح می دهید این کار ، درست نیست و محیط را آلوده می کند ، در مقابل شما می ایستد و می گوید من همینی که می بینی هستم . این آدم بطور حتم صاحب کبر و برتری طلبی است ، یعنی من برتر از بقیه هستم و قوانینی را که همه رعایت می کنند نمی خواهم محترم بشمارم ، من تابعیت ندارم . یا خیابانی یک طرفه شده است و قرار است که ماشینها از جهت دیگر وارد خیابان نشوند و راننده می پیچد ، می گویند : این کار را انجام نده ، می گوید : این قانون برای بقیه است برای من نیست این هم مقداری ناشی از کبر است . دراطرافیان خودتان توجه کنید ببینید اگر از این گردنکشی ها و یاغی گریها وجود دارد ، این آیه قرآن را به او نشان بدهید و بگویید مگر تو صاحب کبر هستی ؟ چون اکثر مردم کبر را دوست نمی دارند اگر به آنها بگویید تو صاحب کِبری به آنها برمی خورد و ناراحت می شوند ، افرادی که کمی رقیق هستند را می شود اصلاح کرد ، به ایشان بگویید آیه قرآن چنین فرموده ، سخن من نیست . کِبر بسیار مخرّب ، بسیار بزرگ و تأثیرگذار است . شما که می خواهید از کِبر فرار کنید راه حلی به شما ارائه می دهم : شما می خواهید آش بپزید ، حبوباتش را در یک سینی می ریزید و آنها را پاک می کنید . برای من هر وقت اتفاقی می افتد و هر گونه برخوردی که با دیگران برایم به وجود می آید مثل نخود و لوبیا در سینی می ریزم چون بطور حتم لابلای این اتفاقی که افتاده نخاله هایی وجود دارد ، نخاله هایی که ما در حبوبات به آنها ریگ می گوییم . در میان اتفاقاتی که برای ما می افتد همه شان بد نیست شاید بسیاری از مسائلی که به وجود می آید حق باشد اما متأسفانه مقدار کمی نخاله هم که آن وسط هست ، همان بسیار آن مجموعه گفتگوها برخوردها را زشت می کند . من برخوردها را در سینی می ریزم و شروع به جداسازی می کنم ، خوبها را جدا می کنم و کنار می گذارم (سهم هر دو طرف را جدا) ، بعد مقداری نخاله می ماند و رسیدگی کردن به اینها خیلی راحت تر است تا بخواهی درهم رسیدگی کنی اگر جدا نشوند هیچ وقت متوجه نمی شوی چه خبر است . وقتی این ها را جدا می کنی ، سهم تو جدا ، سهم من جدا ، تو خوبی ، من هم خوبم دیگر این جا برتری وجود ندارد چون پذیرش کردم در طرف مقابل این ها خداپسندانه است ، هم عرف و هم قانون پسندیده است . این ها هم که در من پسندیده بود پس هیچ کدام به هم برتری نداریم ، دیگر به چه چیزی می خواهم کِبر کنم ؟ بخش نخاله ها را که جدا می کنم یک چیزهایی برای بنده است و یک چیزهایی برای طرف مقابل ؛ آنهایی که برای او هست را کنار می گذارم و آنهایی هم که برای من است کنار می گذارم . اول برای او را نمی شمارم اگر اول برای او را بشمارم باختم که اکثر مردم تا اینجا را شاید بیایند ولی به اینجا که می رسند درجا می زنند و اول برای طرف مقابل را نگاه می کنند . من اول سهم خودم را می کشم جلو و نگاه می کنم و طرفم هم باید برود و سهم خودش را نگاه کند . اگر چندین مرتبه وقایعی را که برای شما اتفاق می افتد را توانستی این طوری حل و فصل کنی مطمئن باش دفعه بعدی نخواهد داشت . اگر هم پیش بیاید آن قدر زود متوجه می شوید که همانجا می ایستید و دیگر نمی توانید ادامه بدهید . مشکل آدم ها خودزنی های درونی شان است ، خودتان را نزنید مشکل را حل کنید ، اگر خودزنی نمی کنید دیگر زنی هم نکنید چون آدم ها عادت کردند یا خودشان را می زنند یا دیگران را . باید اشتباهاتمان را بپذیریم و لکه های روی روحمان را برداریم ، آن لکه ها کِبر و برتری طلبی است .
فَقَالُوا أَنُؤْمِنُ لِبَشَرَيْنِ مِثْلِنَا وَقَوْمُهُمَا لَنَا عَابِدُونَ(47)
پس گفتند آیا به دو انسانی که مثل ما هستند ایمان بیاوریم در حالی که قومشان بردگان ما هستند . باز تکبر خودش را اینجا نشان می دهد ؛ همه انسان ها با هم برابر هستند ، رنگهای مختلف ، زبان های مختلف ، بهره های هوشی مختلف و..... از ماهیت انسانی با هم برابر هستند اما از نظر درجه کاری و تخصصی برابر نیستند و این طبیعی است . کسی که فقط در حد یک کارگر صفر می تواند کار کند آیا می توان به عنوان یک مهندس متخصص بکار گرفت و جایگاه او را به او داد ؟ نمی شود اما مفهومش این نیست که از درجه آدمیت و انسانیت پایین تر است . جواب فرعون و سران قومش این است ما به دو آدم که مثل خودمان هستند و از قومی هستند که برده های ما می باشند ، ما از آنها تبعیت کنیم ؟ شما به گفتگوهایتان با مردم و اقوام مختلف نگاه کنید . اگر از دست عربستان ناراحت می شوید حق دارید اما یادمان باشد قومی که در عربستان زندگی می کنند انسانهای بدی نیستند آن چیزی که آنجا بد است سیستم حکومت است ؛ سیستم تفکری است که دارد جامعه را می گرداند حتی اگر در آن جامعه مردمانی باشند که همسوی با سیستم شان باشند ما نمی توانیم بگوییم که آنها آدم های بدی هستند چون سیستم آنجا این تفکر را بر آنها تحمیل کرده و آموزش داده است و ما نمی توانیم برای آنها بد بخواهیم . مواظب نوع نگاهتان ، نوع تکلم تان ، حتی ایراد گرفتنتان و اطلاق بعضی خصلت ها به آدم ها باشید همه این ها ردّ مظالم دارد ، ثانیه به ثانیه عمرمان رد مظالم داریم . در ماشین بودیم یکی از ما سبقت گرفت و از فاصله بسیار کم از لاین کنار اتوبان عبور کرد و بوق خیلی بدی زد . بنده تکان خوردم و گفتم ای زهر مار ! زبانم را گاز گرفتم ، لبم را گاز گرفتم . خدایا حالا این را چطوری صاف کنم ؟ گفتم خدایا ! برای این حرفم استغفار می کنم ولی این همه سختی که بنده کشیدم از او بگیر . برای اینکه مرا ترساند ، بعد ندامت و پشیمانی برای بنده به بار آورد ، سپس مجبورم کرد که به جای این که ذکرهای زیبا کنم و فضای روحم را شاد کنم با خجالت استغفار کنم . ببینید چقدر به بنده صدمه زد ، مواظب باشید همه حرکاتتان باشید . جامعه شما رانندگی اش اصلاح نخواهد شد مگر اینکه آدم ها این طور که بنده نگاه کردم نگاه کنند ، هر کسی در حد خودش . اگر این سمت خلوت شود ، خالی شود و اگر شما بتوانید حتی به قیمت این که پشت سری خود را سکته قلبی بدهی می کشید در لاین خلوت می روی . خب چرا این کار را می کنی ؟ می گوید بابا من می خواهم جاده خلوت شود ، می خواهم مسیر باز شود . دروغ نگو ! به من دروغ می گویی به خودت که نمی توانی دروغ بگویی . تو کشیدی از سمت راست رفتی که زودتر روی چون فکر کردی خیلی زرنگ تری ، چون فکر کردی تو دل و جرأتت خیلی بالاست ، رفتی تو شکم طرف او ترسید و ایستاد تو رفتی . هیچ وقت هم فکر نکردی طرفت چقدر آقا بود و در برابر حرکت اشتباهم حتی بوق هم نزد . در اتوبان می رفتیم راننده کوبید روی ترمز ، ماشین تکانی خورد و دیدم کلّ اتوبان همه ماشین ها ایستادند . گفتم حتماً تصادف شده است ولی در نهایت تعجب دیدم یک ماشین از لاین سمت چپ ، عرض اتوبان را آمد انداخت توی راست ترین لاین اتوبان و رفت . هر چه فکر کردم چه چیزی باعث می شود آدم این کار را کند جز کبر و برتری طلبی و این که آدم فکر کند من آدم زرنگی هستم . در حالی که بنده این طور زرنگ ها را احمق ترین آدم ها می دانم چون بارشان خیلی سنگین می شود .
فَكَذَّبُوهُمَا فَكَانُوا مِنَ الْمُهْلَكِينَ(48)
پس آن دو را تکذیب کردند و از هلاک شدگان گشتند . مراقب باشیم که در اصول حقیقتی جهان هستی بیراهه نرویم . به استناد حرف بعضی از گروه های مختلف منکر وجود مبارک آقا امام زمان(عج) نشویم چون هر سیستمی در دنیا اگر گرداننده ای نداشته باشد بطور حتم آن سیستم خیلی زود از هم می پاشد . یک اداره ، یک شرکت اگر یک رئیس و یک مدیر نداشته باشد خیلی زود آن شرکت از بین می رود و از هم می پاشد چطور ممکن است عالم هستی با این همه نظم و تکامل بچرخد ، اداره شود و صاحب یک مدیر مدّبر در امور نداشته باشد ؟ چون خداوند عالم در روی زمین حجّتی را قرار داده است ، حجّتی که عینی باشد و آدمی بتواند از آن بهره برد . مواظب باشید به تکذیب نیفتید که جزو هلاک شده ها خواهید بود . اصلاً این بحث هلاک شدگی با سوختن در آتش جهنّم فرق می کند . این خودش یک مبحث بزرگی است که هلاک شده یعنی چه ؟ ما از هلاک شدن در دنیا چه تصوری داریم ؟ هلاک شدگان چه کسانی هستند ؟ هلاک شدن هم در دنیاست و هم در آخرت . در آخرت را که قرآن تعریف کرده است وقتی حسابرسی می شود آن هایی که جز بدکاران هستند سر از جهنّم در می آورند . جهنّم هم که دارای طبقات مختلف است ، این یک بخش جداست . در دنیا هلاک شده کیست ؟ آنهایی که قرار است جزو هلاک شده ها قرار بگیرند کسانی هستند که خداوند به حال خودشان وا می گذاردشان . شما شاید فکر کنید عقلی که من دارم به خوبی مرا اداره خواهد کرد . عقل شما امروز به خوبی شما را اداره خواهد کرد چون دمادم در دایره قدرت الهی دارد نیرو می گیرد . این مخلوقی است که دمادم از سوی پروردگار دارد تغذیه می شود طبیعی است که شما را در دنیا کفایت است . اما اگر خداوند شما را به حال خودتان بگذارد دیگر تغذیه در کار نیست و آن وقت است که واویلا . بنده که فکر نمی کنم هیچ وقت راضی باشم که امتحان کنم ببینم چه عواقب یا مزه ای دارد ، شما میل و اختیار خودتان است .
وَ لَقَدْ آتَيْنَا مُوسَى الْكِتَابَ لَعَلَّهُمْ يَهْتَدُونَ( 49 )
به راستی به موسی کتاب آسمانی دادیم . تصریح شده است که حضرت موسی(ع) با کتابی آسمانی و با احکامی از جانب حضرت وحی به میان قومش آمده است باشد که هدایت یابند . اقوامی که تحت نظارت حضرت موسی(ع) دین پذیرفتند و زیر لوای هدایت ایشان حرکت کردند هدایت یابند پس حضرت موسی(ع) صاحب کتابی آسمانی است .
وَجَعَلْنَا ابْنَ مَرْيَمَ وَأُمَّهُ آيَةً وَآوَيْنَاهُمَا إِلَى رَبْوَةٍ ذَاتِ قَرَارٍ وَ مَعِينٍ (50)
و پسر مریم و مادرش را آیتی ساختیم . آیه یعنی نشانه ، نشانه بطور مستقیم بیانگر قدرت حضرت حق است . خداوند حضرت مسیح(ع) پسر حضرت مریم و خانم حضرت مریم(س) را آیتی ساختند . نشانه هایی جهت ابراز قدرت لایتناهی . قدرت بزرگ خداوند و آن دو را در سرزمین مرتفعی که جای زیستن و دارای آب جاری بود جای دادیم . قصه حضرت مریم را همه می دانند که در زمان بارداریشان در چه شرایطی بودند و موقعی که فرزندشان را به دنیا می آوردند چه اتفاقی افتاد و چگونه درختی خشک ، خرمایی تازه داد و چشمه ای آب از زیر پایشان جاری شد و بچه را آنجا به دنیا آوردند و آنجا بعدها سرزمینی شد دارای سکنه ، چرا که آباد شد .
***************************

سوال و جوابهای سوره مومنون بخش یازدهم
صحبت از جمع : حضرت مریم(س) برای فارغ شدن در حالت تنهایی که قرار می گیرند به پروردگار می گویند کاش پیش از این مُرده بودم . آیا این بار امانت سنگین حضرت عیسی(ع) بوده است که ایشان را وادار به چنین گلایه ای نزد خداوند کرده است ؟ چون ظرفیت حضرت مریم که بسیار بالا بوده و قبل از بارداری از آسمان طعام برای ایشان نازل می شده است و حتی حضرت زکریا(ع) را راهنمایی می کنند که من دعا می کنم برایم غذا می آید . از طرفی در قرآن می خوانیم که حضرت عیسی(ع) از کلمات پروردگار است . آیا می شود این دو موضوع را به هم ربط داد که حضرت مریم باردار کلمه پروردگار بودند و زیر بار این امانت عرضه می کنند کاش من مرده بودم . از طرفی حضرت زهرا(س) مستقیماً حامل دو کلمه پروردگار بوده اند . آیا این مصیبت هایی که بر سر حضرت زهرا(س) بوده است در ادامه سنگینی این بار امانت الهی است ؟
استاد : اشکال کار اینجا در یک نکته بسیار ریز است که شما به آن نکته توجه نکردید . بحث به بار کشیدن کلمه پروردگار سنگین نیست آن چیزی که به حضرت مریم سنگین آمد برخوردهای مردم بود و شرایط ویژه ای که ایشان باردار شد نه این که بارداری کلمه خدا برای ایشان آن قدر سنگین باشد . برای کسی که از جانب حضرت حق مائده آسمانی برایش فرو فرستاده می شود کشیدن بار کلمه خداوند اصلاً نمی تواند سنگین باشد آن هم سنگینی که به واسطه آن حضرت مریم بیان کنند که ای کاش قبل از این مُرده بودم یعنی آن قدر این برای من سخت و سنگین است ، این طور نیست بلکه شکایت حضرت مریم نه از جهت کشیدن این بار است بلکه از جهت کشیدن شرایطی است که به واسطه باردار شدن برای او به وجود آمده بود و تهمت هایی که به ایشان می زدند و نیش زبانهایی که ایشان دریافت می کردند . ایشان آن چیزی را که بیان می کند گله و شکایتی است که از آن شرایط می کند که حتی حاضر به مُردن می شود ولی این به خاطر کشیدن بار کلمه خدا نیست . در مورد حضرت زهرا (س) اگر بخواهیم دنبال چیز مشابهی بگردیم باز کشیدن دو بار که ولیّ خدا هستند سخت نیست بسیار هم لذت بخش است چون مادر و فرزند در شکم با هم گفتگو می کردند و امروزه مادرهای معمولی صاحب یک بچه معمولی هم می شود و چنان کیفی می کند که همه می گویند چنان سختی کشیده که دیگر حامله نمی شود ولی می بینیم که بعد از چند سال دوباره باردار می شود چرا که لذتی که مادر از مجاورت با اولاد کسب می کند بسیار بی انتها است . حالا چه رسد به کسی چون خانم حضرت مریم(س) یا خانم حضرت زهرا(س) . اما این سختی و ناراحتی بر حضرت زهرا(س) هم روا شد و این زمانی بود که پدرشان رحلت کردند . بعد از فوت پیامبر سختی بسیاری بر حضرت زهرا(س) وارد شد . مشابهت با این می توان به کلام آسیه همسر فرعون هم اشاره کرد . حضرت مریم(س) مادر کلمه خداوند بود و حضرت فاطمه(س) مادر دو حجت خدا بود و آسیه همسر فرعون که زنی پرهیزکار بود و با آن همه ناز و نعمت و امکانات به درگاه خداوند دعایی شکایت آمیزمی کند زیرا که بی عدالتی و کارهای خلاف می دید در حالی که ایشان همه چیز داشت و هیچ باری هم به دوش نکشید و بچه دار هم نشد که بگویید بار سنگین بچه داری را داشت ولی شکایت می برد به خداوند از نامردمی و ناعدالتی که در جامعه حکمفرما بود یعنی همان چیزی که بر حضرت مریم(س) و حضرت فاطمه(س) هم وارد شد و شکایت آن را می کردند . خانم حضرت زهرا(س) همسری داشت چون امیرالمؤمنین و پدری داشت چون رسول خدا و فرزندانی چون امام حسن(ع) و امام حسین(ع) . پس چه چیزی این قدر ایشان را گله مند می کرد ؟ از نامردمی ها و بی دینی ها شکایت به خدا می برد و مرگ را از خدا می طلبد . پس می بینیم که این در همه بزرگان وجود خارجی دارد ولی نه به وا سطه وجود کلمه خدا .
صحبت جمع : به نظر می آید که تفکیک منشأ شکر و شکایت کمی سخت است ؟
استاد : این هنوز در تفکر من جای نمی گیرد زیرا من مثالی زدم . یک مادر معمولی ازدواج می کند و صاحب فرزند می شود و دوره بارداری سختی دارد و همه فکر می کنند که شخص تا آخر عمرش هرگز باردار نمی شود ولی می بینیم که به فاصله دو سال دوباره باردار می شود . درست است که سختی کشیده ولی این سختی آن قدر بوده که جاهایی شکایت کرده ولی نه آنکه طلب مرگ کند حالا چه رسد به خانمی چون حضرت مریم(س) یا بانو حضرت زهرا(س) . طلب مرگ کردن به هیچ عنوان نمی تواند در ارتباط با بحث بارداری باشد . مسئولیت یک مقوله است و بار سنگین امانت چیزی دیگر است . در اینجا امانت کودکی درون شکم است این با آن امانتی که حکومت به دست امیرالمؤمنین دادند بسیار متفاوت است . آن جا یک بار مسئولیتی اجرایی دارد در حالی که در اینجا یک بار سنگین در درون یک آدم است و هیچ بحث اجرایی ندارد . آن چیزی که حضرت مریم از آن شکایت می کند نامردمی است .
صحبت از جمع : حقیقت یک ظرفی می خواهد و آدم ها تا بخواهند به آن برسند باید سختی بکشند و در این فرایند شکری است با شکایت .
استاد : این در مورد خانم حضرت مریم(س) که به طرز معجزه آسایی صاحب اولادی می شوند که فرزندشان پیغمبر خدا خواهد شد و در آغوش مادر به زبان می آید اصلاً صدق نمی کند چون این ظرف اگر به اندازه کافی بزرگ نبود نمی توانستند این امانت را در آن بگذارند . وقتی ما می گوییم نا مردمی یعنی مخلوقی که صاحب اختیار است و اختیار می کند تا بد باشد .
صحبت از جمع : در قرآن خیلی از آیات نشان می دهد که حضرت مریم در ابتدا به خداوند پناه می برد و می گوید که من زنی پاکیزه هستم ولی خداوند بشارت فرزند می دهد و زمان وضع حمل هم آرزوی نبودن ، آرزوی فراموش شدن از خاطره ها می کند . در اینجا این نگرانی حرف مردم است . بعد خداوند کم کم این اضطراب او را پایین می آورد و برای او خرما می فرستد و نوید چشم روشنی برای او می دهد و در آخر با گفتن داشتن روزه سکوت خود را از دغدغه مردم نجات بده وبگذار طفل خود سخن بگوید . این ها نشان می دهد که سنگینی بار حضرت مریم(س) به خاطر آبرویش نزد مردم بود .
استاد : خداوند در تمام مراحل دقیقاً به قسمتهایی اشاره دارد که حضرت مریم(س) نگران آنهاست و خداوند تمام آنها را برای حضرت آسان می کند .اگر شما را به اینجا بیاورند و چشمان شما را باز کنند و حقیقتی که اینجا می گردد را ببینید در آن صورت شما تاب نخواهید آورد . با این که خیلی بار سنگینی را حس می کنید ولی باز هم آن را طلب می کنید .

نوشتن دیدگاه





تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید