جلسه چهارم ره توشه آگاهی 2
- نوشته شده توسط مدیر سایت
- دسته: ره توشه آگاهی 2
- بازدید: 3235
بسم الله الرحمن الرحيم
آغاز مطلب امروزمان از ره توشه های آگاهی که شاید به نوعی بشود گفت که استارت یک مرحله فشرده جدید را امروز می زنیم ان شاءالله .
با نام ویاد حضرت دوست شروع می کنیم :
امروز عزم من بر این بود پیرو سخنرانیها و گفته های قبلیمان از اول محرم تا به امروز ، بپردازم به هفت آسمان در قرآن . هفت آسمانی که خداوند در قرآن اشاره فرموده و بعد بر اساس آن به احادیث وروایات از معصومین خدا . اما واقعیتش شرایط را هنوزمناسب این کار ندانستم . چون دانستن هفت آسمان ، دانستن اسامی ، دانستن رنگ ها دردی از ما دوا نمی کند مگر زمانی که یاد گرفته باشیم از زمین یک پرش کرده باشیم به سمت آسمان اول . آن موقع وقتی راجع به آسمان ها حرف می زنیم مفهوم دارد برای شما ، الان هیچ مفهوم خاصی نمی تواند داشته باشد الاّ اینکه آسمان بالای سر ماست یک روز ابری است یک روز آبی است یک روز مِه دارد یک روز غبار هوا زیاد است ، سیاه سیاه است والسلام نامه تمام ، اما مفهوم صحبت های ما این مطلب نیست .
امروز قدم را برگرداندم به اولین روزهای شناخت و معرفت کلاس هایمان ، برای همین هم اگر فکر می کند کسی حوصله اش سر می رود یا علی از جمع خارج بشود .
هنوز نقطه های بسیار مبهمی در بین دوستان و ذهنشان وجود دارد که باید اینها برطرف بشود ، این برای قدیمی ها ، برای جدیدی هایمان هم که باب جدیدی است پس باید گشوده شود تا در یک نقطه ای همه با همدیگر همسان بشوند . باید یک تعداد دیگری الان در این جمع می بودند که متاسفانه هنوز با خودشان کنار نیامدند که بتوانند اینجا باشند ، باید می رسند تا حالا ولی حالا که نرسیدند دیگر ما صبر برایشان نخواهیم کرد . به کلمات خاصی که اشاره می کنم توجه کنید اگر برایتان مبهم بود یادداشت کنید بعداً بپرسید ، پاسخ شما را می دهم ولی روی کلمه نایستید که گیر کنید .
اولین کلمه در عالم هستی ، کلمه وجود است . خوب دقت کنید قبلاً در این مورد ما صحبت کرده بودیم اما عده ای از دوستان بدون توجه به عمق مسئله با خودشان اندیشیده بودند ، خب این که مشخص است وجود یعنی چی ؟ فوری هم دکمه درک مطلب را در مغزشان زدند و از آن به مسئله بعدی پرش کردند . خواهش می کنم این دفعه این کار را نکنید ، این برای دفعه قبلی بود که ما آغاز کردیم و آدم ها فوری دائرة المعارفشان را باز کردند ، کلمه ها را شناختند معانیش را دانستند گفتند : خب ، حالا بعدش ، این کار را نکنید . شما هیچ چیزی نمی دانید ، تازه آغاز کردید ، بر صفحه سفید هستی تان قصد داریم که یک چیزهایی را بنویسیم ، پس بیایید پیش ذهنی هایتان را کنار بگذارید . خواهش می کنم ، خواهش می کنم پیش ذهنی هایتان را کنار بگذارید .
وجود بر هر آنچه که مشهود ماست ، قابل مشاهده است از جانب ما . هر آنچه که ما در می یابیم ، هر آنچه که ما می بینیم ، هر آنچه که ما حس می کنیم ، درک می کنیم ووو ... به همه اینها "وجود" اطلاق می شود . در مقابل این کلمه "عدم" وجود دارد ، در فارسی عدم را به نیست ، هیچ، تعبیر می کنند . بحث عدم به تنهایی خودش یک کتاب سخن دارد . می گوید : اِ ، مگر می شود نیستی هم سخن داشته باشد ؟ خیلی بیشتر از اینها دارد ، شما می گویی نیستی ، من می گویم نیستی . نیستی خودش یک چیز دیگر است و یک مفهوم بسیار عجیب و وسیع دیگر دارد ، ولی الان از بحث ما خارج است . ان شاءالله در جای خودش به آن هم ، به عدم هم می پردازیم .
فعلاً "هست" را بشناسیم . چون مسئله موجود بودن یا هست بودن آنقدر اساسی است که همه مباحث دیگر از این منشا می گیرند .
در اولین قدم برای درک "وجود " می رویم سراغ چیزهایی که به لباس وجود آراسته شده اند ، مثل موجودات . وجود در محدوده موجودات خلاصه نمی شود فعلاً برای اینکه ما خوب بفهمیم روی موجودات تاکید می کنیم .
موجودات مشهود و محسوس ، یعنی آن هایی که قابل مشاهده ما هستند و قابل حس کردن از جانب ما ، سه دسته اند :
جمادات ، نباتات و حیوانات . می گوید ای بابا ، این رفت دوباره کلاس علوم شد . بله کلاس علوم داریم ، ناراحتی یا علی ، ما هم به درس علوممان بپردازیم . به ذهن هایتان بگوئید بیهوده تلاش نکند ، ذهن ها خاموش . بابا یک چند دقیقه هم به این ذهن هایتان بگوئید خاموش ، چرا به همه می گوئید خاموش الاّ ذهن هایتان . ذهن ها خاموش .
در قِسم اول ، یعنی جمادات که شامل موجودات سخت مثل سنگ ، مثل چوب ، مثل خیلی چیزهای دیگر در این زمینه قرار می گیرد . از ویژگی بارز جمادات استحکام و سفت و سخت بودنشان است . ببینید این میز جماد است ، سفت است اما انگشت مرا یک یک فشار بدهند تا می شود ، می شکند اما این میز با یک فشار ساده که به انگشت من وارد شود می شکند ، این میز نمی شکند . از ویژگی های بارز جمادات سفت بودن و سخت بودن و داشتن استحکام است . هیچ مخلوق زمینی به این سرسختی نمی رسد . به کوهها نگاه کنید ، به صخره ها نگاه کنید ، درست است ما بمب و دینامیت می گذاریم تکه تکه از آنها می کاهیم اما اگر فی البداهه با دستهایمان بخواهیم بزنیم آنها قابل شکستن و ریختن نیستند . در ظاهر این موجودات دارای هیچگونه رشد و حرکتی هم نیستند . اینها از ویژگیهای مهم جمادات بود .
قِسم دوم ، نباتات . نباتات که شامل گیاهان و روییدنی ها هستند . این دسته یعنی گیاهان و روییدنی ها دارای رشد و حرکت هستند بر خلاف دسته قبلی که جمادات ، هیچ گونه رشد و حرکت ظاهری نداشتند . یک دانه ساده را در خاک پنهان می کنید بعد از مدت کوتاهی از خاک سر می آورد بیرون ، خاک را می شکافد می آید بیرون ، سبز می شود ، بلند می شود و الی آخر .
همان دانه گیاه ضعیف که در خاک کاشتیم با این که ظاهر خیلی ضعیفی دارد با همان ضعیف بودنش سنگ سخت را گاهاً می شکافد و سنگ را شکاف داده از لای شکاف سنگسرش را می آورد بیرون . به تعریف های من دقت کنید ، سنگ شناسی برایتان باز نکردم ، گیاه شناسی هم نمی خواهم بگویم . تو را به خدا تعریف هایم را گوش کنید ، یک بار هم قبلاً همه اینها را گفتم خیلی هم مفصل گفتم . رفتم تا یک جایی رسیدم ، مجبور شدم برگردم از بس که به گوشم رساندند گفتند : وای خیلی سخت می گویی ، خیلی مشگل است فهمش دیگر اینها که سخت نیست که ، اما به تعریف هایم گوش کنید با حرف زدنم با شما کار دارم ، می خواهم یک چیزهایی به شما بگویم . دیدید قبل از اذان بحث این بود که وقتی آیات قرآن را می خوانیم ، ما ممکن است بر اساس حس های درونیمان یک برداشت دیگری از قرآن بکنیم . مگر نگفتیم این را ، مگر این اشکال نبود راجع به آن صحبت می کردیم ؟
می خواهم یک تعاریفی خدمت شما عرض کنم که هم کلّی باشد ، هم غیر قابل تغییر باشد و هم فهمش ساده باشد . آن وقت شما چهارپایه های بالا رفتنتان ، نردبان های بالا رفتنتان را پایه هایش را بگذارید روی همین این دانسته های ساده ، پس توجه کنید .
گفتیم همین گیاه به ظاهر ضعیف ، آن قدر سرسختی از خودش نشان می دهد که سنگ های سخت را می شکافد از درونش می آید بیرون و با شکافتن سنگ چه می کند ؟ به رشد و حرکتش ادامه می دهد .
بعضی از این گیاهان ساعت به ساعت ، بعضی ها روزانه رشد می کنند . این موجود یعنی نبات ، هر چه که جمادات در خودشان دارند این در خودش دارد ، یک ویژگی اضافه بر جمادات هم دارد آن ویژگی ، ویژگی حرکت است . با ویژگی حرکتش می تواند برای رشدش تغذیه کند . حواس ها با من است ؟ با ویژگی حرکت ، می تواند برای این که رشد پیدا بکند ، تغذیه کند . تغذیه اش از کجاست ؟ از نور خورشید است ، از آب است ، از خاک است .
ویژگی های هر دسته را خیلی ساده می گویم ولی خیلی برای شما مهم است ، چون خیلی به درد شما می خورد . نشانه های درک مسئله در خود شما در همین ویژگی ها می باشد به آن خوب نگاه کنید . با خودتان فکر نکنید ای بابا من که انسانم و اشرف مخلوقات ، من که از همه این ها برترم ، بالعکس معلم شما در فهمیدن خودتان همان که به آن می گوییم خودشناسی ، همین ها است که داریم می گوییم .
قسمت سوم ، حیوانات . بخش حیوانات همه خصوصیات دو قِسم جمادات و نباتات را در خودش دارد و علاوه بر سفت و سختی و استحکام و حرکت دو تا ویژگی خیلی بزرگ دارد ، " شهوت و غضب " .
شهوتش در خوردنش ، در خوابیدنش ، در ایجاد رابطه برای ادامه نسلش کاملاً نمایان است . شتر حیوان خیلی آرامی است و حیوان بسیار نجیبی است . من یکبار در باغ وحش شتری را دیدم که اشک از گوشه های چشمش سرازیر بود . خیلی تعجب کردم که چطور چنین چیزی ممکن است ؟ مسئول آنجا را صدا کردیم سوال کردیم ، دیدیم این شتر را جدید آوردند ، جا نداشتند با یک گورخر یک جا انداخته بودند . گورخر وحشی بود لگد می زد به شتر ، نصف هیکل شتر را داشت ولی شتر بر اساس آن نجابتش ، پاسخگوی این نبود و جفتش را هم از آنجا برده بودند اشک از گوشه های چشمش سرازیر بود . اما همین حیوان نجیب و همین حیوان آرام وقت جفت گیریش باید بیایید ببینیدش . باید بیایید ببینید چه هنگامه ای برپاست ، هر چه جلوی پایش باشد داغون می کند ، هر چه سد راهش باشد خُرد می کند فقط برای این که به جفتش برسد .
حیوانات دو ویژگی دیگر دارند " شهوت و غضب " . بعضی ها در خوردن ، این خوردن قشنگ نشان داده می شود . خوابیدنشان ، حیواناتی داریم قطبی که شش ماه را می خوابند . غضب و تندی کردن هم در این موجودات وحشی گری تلقی می شود و به خوی درندگی معروف است ، خیلی هم خوب به چشم می خورد . وقتی گرگها حمله می کنند ، وقتی شیر ، ببر ، پلنگ حمله می کنند تماشایی است خوی درندگی کاملا به چشم می خورد . این حیوانات دو ویژگی شهوت و غضب را علاوه بر رشد و استحکامی که در دو گونه قبلی بود این ها را هم دارا هستند ولی در این دسته سوم ، این شهوت و غضب بخصوص سبب شده که خیلی هم قوی تر از گونه های قبلی به چشم می آید و در چرخه زندگی خودشان از این ویژگی هایشان بهره بالایی می برند . خواهش می کنم خودتان را تافته جدا بافته ندانید چون ما هم از شهوت و غضبمان خیلی نفع می بریم ، در چرخه زندگی به نفع خودمان خیلی کارها می کنیم . پای بند نبودن به اصول ، شهوت غریزی در انسان ، انسان را به مراحلی می رساند که بسیار پست تر از حیوان است . چون حیوان فقط زمانی که غریزه اش در یک دوره خاص حکم می کند این چنین می شود ولی انسان بر اساس وجود تعقل و تفکرش این دوره هایش بسیار است ، سیری ناپذیر است .
انسانها زیر مجموعه این قِسم موجودات زمین هستند . تمام چیزهایی که در سه دسته قبلی گفتیم ، یعنی استحکام ، رشد و حرکت ، شهوت و غضب همه را با همدیگه دارند و علاوه بر این قوا ، قوای دیگری دارند که به آن می گویند : قوای باطنی و قوای روحانی . که از این دو تا قوه به قوه عاقله هم نام می برند .
من اگر جای شما بودم ، چون خودم این کار را خیلی انجام دادم ، منتها نه حالا دیگه . چیزی را که به شما توصیه می کنم چندین سال پیش انجام می دادم . امروز توصیه می کنم اگر به جای شما بودم در روزهای آینده به همه موجودات اعم از جمادات ، نباتات و حیوانات دقیق می شدم ، مشابهت آنها را با خودم پیدا می کردم چون خیلی مهم است . همان طور که در دوره های قبلی عرض می کردم شما را خدا چهار چوب های روابطتان را با دیگران بنویسید ، چقدر خواهش کردم از دوستان ، چقدر التماس کردم و آنهایی که نوشتند ، پای بند نوشته هایشان هم شدند خیلی برنده هستند ، دستشان درد نکند خوش به حال خودشان و آنهایی که واقعاً عمل کردند ، امروز بخش وسیعی از درگیری های درونی با خودشان و بیرونی با مردمشان حل شده است . آدم های روبرویشان که عوض نشدند قرار هم نبود ما آدم ها را عوض کنیم ، اصلاً بحثمان این نبود که ما در چهارچوب نویسی مان آدم های روبرویمان را عوض کنیم که ، بحث این بود که نقاط قوت و ضعف خودمان را پیدا کنیم و در آنها تجدید نظر کنیم ، ما می خواستیم آنها را اصلاح کنیم . و خدا شکر برای این افراد کاملا حل شد ، مشگلشان تغییر کرد . امروز از هرج و مرج اخلاقی و رابطه ای با دیگران خارج شدند ، امروز از این مسائل خارج شدند حیطه اشان را با دیگران از همدیگر تمیز می دهند ، تشخیص می دهند و چه بسا هم با این تغییرات شخصی روی افراد مقابلشان هم تاثیر بگذارند ، فبها المراد . ولی ما هدفمان فقط تغییر دادن افراد روبرویمان نبود بالعکس تغییر دادن خودمان بود . حالا اگر آن مطلب را درک کردید و سودش را بردید به حرف امروزم هم توجه کنید ، به جمادات ، نباتات و حیوانات توجه کنید ، خیلی توجه کنید . من گاهی اوقات که تنها می شوم شاید به جرات یک ساعت خوردن یک ماهی یا چند ماهی را در آکواریم از غذاهایی که کف آکواریوم است تماشا کردم . غذا آنجا یکسان است برای همه ولی بعضی از ماهی ها مثل دیس کَس هاس خوشگل من در دو رنگ ، به قدری زیبا هستند این قدر متین هستند این قدر متین حرکت می کنند ، این قدر متین غذا می خورند ، اصلا حرص نمی زنند به غذا ، مگر آنها گرسنه نمی شوند ؟ خب آنها هم گرسنه می شوند . عوضش کُوی داریم چهارتا وقتی غذا باشد هیچ کسی را نمی شناسند کف آکواریم را می خواهند جارو کنند ، بلند کنند . این ها قابل تفکر است ، آنها با ما دارای ویژگیهای مشترکند ما بعضی هایمان مثل آن کُوی هستیم و بعضی هایمان مثل آن دیس کَس ها هستیم . بیایید بنشینید تماشا کنید خانه من ، به خدا از نظر من هیچ ایرادی ندارد ولی زمان بَر است به دفعات در روزهای بسیار باید توجه کنید و تفاوت ها را درک بکنید . اگر ماهی درون آکواریم بمیرد باید خورده بشود ، قانون طبیعت است ولی نحوه حمله کردن به این جسد مرده و خوردن این جسد از سوی ماهی های مختلف قابل تفکر است . ما خودمان به افرادی که می افتند ، حالا دچار ضعف مالی می شوند ، دچار ضعف درسی می شوند ، دانشی می شوند یا هر چیز دیگری ، من کاری ندارم . خودشان مقصرند ، دیگران مقصرند باز آن هم کار ندارم ما خیلی از مواقع نسبت به آدم ها همان رفتاری را می کنیم که آنها با جسد آن ماهی مرده می کنند . به شما نشان می دهند ، شما چه کسی هستید ؟ من دیدم آدم هایی که این آکواریم را نگاه می کنند ، بعضی ها آن حالت وحشیانه خوردن را قدرت می دانند و آن متانت را ضعف و بی حالی می دانند ، این تفکر نشان می دهد شما چه کسی هستید ؟ شاید فکر کنید که خیلی چیز مهمی نیست ، من با انگشتانم می توانم بشمارم که من با سنگها چه شباهت هایی دارم ، چه اختلافاتی ، حرف است نمی دانید چه می گویید . یک خورده توجه کنید بعد دعا به جان من بکنید . اگر بیایید تطبیق بدهید خودتان را با این جور موارد بعدا می بینید که شمایی که با آنها مشترکاتی دارید و آنها لباس تکامل ، لباس وجود بر تنشان هست ، تکاملشان تا کجاست و تکامل شما که لباس وجود بر تنتان است تا کجاست ؟ بعدا برایتان خواهم گفت که هر عنصری در جهان زمین یک دوره تکاملی در جهان زمین دارد ، بعدا در دوره های بعدی هم دوره های دیگر . بعد آنقدر جالب است که من آدمیزاد که الان اینجا نشستم تکامل هزاران حیوان در من است ، اصلا وقتی فکرش را می کنم مشمئز می شوم ، حالا بعداً می گوییم . تکامل هزاران گیاه با من است ، شما را عرض نمی کنم خودم را می گویم .
این مقایسه ها برای شناختی که نیازمندش هستیم لازم است ، وقت زیادی هم نمی خواهد . چون در همین زمانهای بیهوده ای که در عرض روز می گذرانید اگر هدفدار تفکر کنید ، در لابلای کارهای روزمره تان ، در دوندگیهایتان ، از این اداره به آن اداره دنبال پرونده هایتان دارید می دوید . از این بانک به آن بانک می دوید ، در صف بانک ایستادید بد وبیراه دارید می گویید : اَه مرده شور ببرد این مملکت را بانکش ببین چه جوری است باید چهار ساعت بایستم تا پول به حساب بریزم . بابا چهار ساعت گذاشتندت آنجا ، تو کِیف بکن . این همه رمز و راز در عالمه ، تو به این رمز و رازها نگاه بکن بجای این همه بد وبیراه گفتن و فحش دادن .
به خالق یکتا ، ما سرمایه دارهای بزرگی هستیم ، سرمایه های کلانی در اختیار داریم که فقط خدا به ما عطا کرده و چون خالق یکتا به ما عطا کرده ، کسی هم نمی تواند سرمایه هایمان را از ما بگیرد و بدزدد ، مگر این که خودمان بیندازیم سطل آشغال چطوری ؟ حالا عرض می کنم : وقتی در کوچه و خیابان داریم برای انجام کاری با عجله می دویم و می رویم به جای نگاه کردن به دیگران ، حرکاتشان ، ایراد گرفتن از ظاهرشان ، رفتارهایشان ، حرص خوردن وای وای وای این آدم ها چقدر حرص می خورند ، بابا برای چه حرص می خوری ؟ خب این ، این قدر می فهمد ، به چلاق بگو بدو ، خب مگر می تواند بدود ، حالا چلاقه اشکال دارد یا تو که به چلاق گفتی بدو. به جای نگاه کردن و حرص خوردن ، به کلاغی نگاه کنید که سر درختهای خشک نشسته . چه جالبه ، کلاغ سر درخت خشک ، آخه تو آن بالا چکارمی کنی ؟ چه چیزی می خواهی سر درخت خشک ؟ تند تند هم دارد قارقار می کند عین ما ، حتماً آن هم دارد بد وبیراه می گوید ، آن هم دارد فحش می دهد . به کلاغه نگاه کنید وقتی که خدا می داند در این کوچه پر رفت و آمد من بارها دیدم کلاغها روی زمین ، آدم ها دارند رد می شوند ، کلاغ روی زمین دارد لابلای آشغال ها می گردد دنبال خوراک . به آن ها نگاه کنید ، خودتان را با او مقایسه کنید . به خدا قصد جسارت یا بی ادبی ندارم والله ، ولی مشترکات عجیبی با همان کلاغ ما داریم که گاهی اوقات خجالت آور است . آدم پیش خودش هم خجالت می کشد ولی بالاخره یک دفعه باید بفهمیم که مشترکات با آن کلاغه داریم ، یک دفعه باید خجالتش را تحمل کنیم که باید بتوانیم خودمان را اصلاح کنیم . نفهمیم که اصلاح نمی شویم .
بحث اندیشیدن در هر جا و در هر لحظه سرمایه عظیمی است که خدا داده ، هیچ کلاهبردار و شیادی هم نمی تواند از شما بدزدد ببرد ، به سرمایه هایتان نگاه کنید .
اقسام سه گانه ای را که نام بردم به مادیات تعبیر می شوند . ماده در زبان فارسی یعنی مایه . ندیدید به هم دیگر می رسند می گویند : چقدر تیله مایه داری ؟ در زبان یونانی به ماده می گویند : "هیولی " و هیولای اولی همان مایه نخستین است . هیولی مفهومش یعنی قوه محض . حالا اسمش در فارسی بد است ، اسمش یک جوری در فارسی ما آمده که ما با نام بردنش بچه های کوچولویمان را می ترسانیم ، می گوییم بخواب ، بخواب هیولا می آید ، می خوردت . اما فی الواقع هیولی یعنی قوه محض و قوه محض ، یعنی قوه ای که می تواند ، شایستگی آن را دارد که به آن چیزی که قرار است تبدیل بشود و به فعل بیاید می تواند تبدیل بشود .
یک جورهایی هیولی یعنی خودمان ، همچین ساده ، کوچولو ، در گوشی ، هیولی یعنی خودمان . ما قوه محض هستیم ، ما گلوله ای از قوای فشرده ایم که می توانیم باز شویم و به حرکت و به فعل در بیاییم . اما چون واقف نبودیم به این معنا و مفهوم یک اصطلاح بد روی هیولی گذاشتیم . خوب است با این کلمات و معناهای واقعیش آشنا بشویم .
موجودات و تمام هستی در حال حرکت هستند . در قانون هستی این حرکت باید به سوی کمال باشد . ببینید من در قانون هستی صحبت می کنم نه در قانون خودمان . قانون خودمان خیلی از مواقع می گوید : نه بابا تکان نخور ، حیف نیست جای گرم و نرمت را رها کنی ، من قانون خودمان را صحبت نمی کنم ، من در قانون هستی دارم حرف می زنم . در قانون هستی ، موجودات و تمام هستی در حال حرکت هستند و حرکتشان بطور حتم به سوی کمال است ، به سوی نقص حرکت نمی کنند . عامل اصلی این حرکت احتیاج است . چرا اگر نقص دیده نشود ، نیاز به رفع نقص و کامل شدن هم بوجود نمی آید . وقتی نیاز بوجود نیامد ، حرکت هم بوجود نخواهد آمد . بگذارید مثال بزنم ، لوله های آب منزل شما دارد کار می کند اگر یکی بگوید لوله آبمان ترکید می گوید : آخه ، حیوانکی الهی شکر لوله های ما خوب است ، سالم است ، خوب کار می کند . تا زمانی که این لوله ها سالم هستند و خوب کار می کنند ، شما نیاز به لوله کش و پیدا کردن یک تعمیر کار نخواهید داشت ، نیازش را احساس نمی کنید . اما به محض این که یکی از این لوله ها دچار اشکال بشود آن موقع شما چکار می کنید ؟ از آن مبل نرم و راحتتان بلند می شوید ، چون اگر بلند نشوید خانمتان بلندتان می کند ، می جنبانتان که بدوید چکار کنید ؟ یک تعمیر کار خوب پیدا کنید . پس احتیاج شما را حرکت داد به سوی پیدا کردن عامل موثر . عامل موثر چه کند ؟ متکامل کند لوله کشی منزل شما را .
پس هر موجودی در جهان از جهت اینکه در یک موردی ناقص است و کمال را در خودش ندارد بسوی موجودی حرکت می کند که دارای کمال است و این قانون کلّی است ، اصلا هم عوض نمی شود ، تغییر هم نمی کند . ما بطور حتم تا زمانی که در خودمان نقص ببینیم احتیاج به اینکه این نقص برطرف بشود ما را حرکت خواهد داد بسوی کمال . کمال در کجاست ؟ در موجودی که به کمال است ، در نهایت کمال است . آن وقت است که اگر موجودی دارای همه کمالات باشد می گویند : مطلق وجود یا وجود مطلق . آن موقع دیگر نیازی به حرکت ندارد . چرا که در حقیقت این موجود " بی نیاز " تلقی می شود ، تمامی هستی ها به آن وابسته اند .
پس هر موجودی به سمت کمال می رود ، شک و تردیدی در آن نیست . در مورد اقسام موجودات در هستی این قانون پابرجاست الاّ این انسان دوپا . درخت بسوی کمال می رود ، جمادات بسوی کمال می روند ، حیوانات هم بسوی کمال می روند ، کمالی در حد خودشان . بسوی آن سقفی می روند که خداوند برای آنها تعیین کرده ، الاّ انسان . انسان مغروری که فکر کرد ، چه چیزها می گوید این خانم سر کلاسش ، من را می خواهد با حیوان مقایسه کند . حیوان ِ از قانون تخطی نمی کند ، من وشما از قانون تخطی می کنیم .
انسان گاهی اوقات کمال خودش را در چیزهایی می بیند که واقعا کمال نیست . اگر همه انسانها به مبدا اصلی خودشان که حضرت حق است نگاه کنند ، او را طلب می کنند ، از حواشی مسیر پرهیز می کنند و در همین دنیا حقیقت انّا لله و انّا الیه راجعون را می فهمند . همه آدمها باید این حقیقت را بفهمند ، همه باید به این نقطه برسند . اما آنهایی که از حاشیه ها پرهیز می کنند ، سعی می کنند صاف حرکت کنند و کمالشان را نگاه کنند و از آن نقطه به جای دیگری توجه نکنند در همین دنیا ، با همین بدن ، با همین لباس ناقص ، انّا لله و انّا الیه راجعون را می فهمند .
آن هایی که دستشان را می گذارند روی مریض ، چشمشان را می بندند یک ذکر می خوانند مریض بلند می شود می دود ، شیادها و کلاهبردارها را کار ندارم من اصلا با آن مقوله هیچ صحبتی ندارم . شما فکر می کنید که اینها چطوری این جوری شدند . این ها رفتند ، رفتند ، رفتند رسیدند به آن نقطه تکامل در دنیا با همین لباس تن . حقیقت محض را نگریستند و بعد دوباره آنها را برگرداندند ، آن موقع است که بدرد می خورند ، خیلی هم نادر هستند ، خیلی هم کم هستند . آن قدر زیاد نیستند که شما راحت بتوانید پیدایشان کنید . اما اکثر انسانها بسوی رهزنان حقیقت تمایل پیدا می کنند از اصل دور می شوند ، به فرعیات می پردازند آن وقت اگر در دنیا تنبیه هم نشوند که می شوند خیلی از آنها ، تنبیه می شوند باز هم رویشان زیاد است . اما اگر تنبیه هم نشوند در وقت مرگ بطور حتم چشمانشان تیزبین می شود ، به حقیقت انّا لله و انّا الیه راجعون نگاه می کنند و در می یابند که این خودش جای بحث دارد .
ان شاء الله در جلسات بعدی روی بحث کامل بودن مفصل صحبت می کنیم . تا کلمه تکامل و کامل بودن موجودات از حد یک شعار تو خالی خارج بشود . تا حالا که آدم ها خیلی شعار دادند . ولی یواش یواش شعارها باید خاموش بشود ، شعارها باید در عمل هویدا بشود . ان شاء الله وقتی مفهوم تکامل را درک کردیم ، بینش بالاتری هم پیدا خواهیم کرد و سعی می کنیم که همه با هم به سوی آن بینش حرکت کنیم . ان شاء الله