منو

شنبه, 03 آذر 1403 - Sat 11 23 2024

A+ A A-

جلسه دوم سلسله جلسات معرفت

 بسم الله الرحمن الرحيم


اعوذ بالله من الشيطان الرجيم بسم الله الرحمان الرحيم

با نام و ياد دوست كه هر چه هست از اوست

جلسه دوم كلاسهاي معرفتمان را آغاز مي كنيم در جلسه پيش خدمت دوستان صحبتهايي را كه داشتيم عرض كردم كه آنچه را كه مشهود ماست –آنچه را كه قابل مشاهده براي ماست وجود دارد. هر چيزي كه قابل مشاهده ماست وجود دارد.يا به عبارتي خودِ " وجوده". يا بعبارتي خود وجوده . بعد از اينكه راجع به وجود صحبت كرديم عدم را تعريف كرديم نيستي را تعريف كرديم .

گفتيم عدم اگر شناخته ميشه به طفيل وجوده كه شناخته ميشه . چون وجود را مي شناسيم هستي را مي شناسيم-هست را ميشناسيم. عدم معني پيدا ميكنه كه نيست. وگرنه عدم يا نيستي بخودي خود داراي ماهيت مستقلي نيست . بعد از اينكه دانستيم كه همه چيز وقتي قابل مشاهده است از وجوده. آمديم وجودها را بررسي كرديم. وجودها- تمايزشان نسبت بهم و تو اين راستا فهميديم كه هر چي در جهان هستي هست وجود دارد. بعد از سنجش وجودها- يادتان هست دفعه قبل از جماد شروع كرديم بعد نبات بعد حيوان و بعد انسان و هر كدام اينها را برتريشان را نسبت به وجود قبلي بيان كرديم و نتيجه گرفتيم كه نبات نسبت به جماد –حيوان نسبت به نبات و جماد و بعد از آن انسان نسبت به هر سه اينها ارجحتره - با ارزشتره. و بعد در كنار شناخت اينها دريافتيم كه انسان دانا برتر از اقسام موجوداته. بحث جلسه قبلمان را به اينجا خاتمه داديم كه انسان دانا برتر از اقسام موجوداته. پس جلسه پيش كاويديم – جستجو كرديم – سنجيديم – حكم كرديم و نتيجه گرفتيم. درسته؟ دفعه قبل اينكارو كرديم. حالا مي خواهيم ببينيم اين كاونده و سنجنده و نتيجه گيرنده كيه؟ اوني كه ميكاوه - اوني كه مي سنجه – اوني كه حكم ميكنه و نتيجه مي گيره كيه؟ به عبارت بهتر اون كه موجودات را از هم تميز ميده – تشخيص ميده – جداسازي ميكنه – بهشون ترتيب مقام قائل ميشه و حكم ميكنه كه اين نوع نسبت به بقيه اشرف است اون كيه ؟ مگه نه اينكه اين تشخيص و اين حكم جزو آثار هستند؟ و همه آثار از وجوده- از موجوده نه از معدوم. از عدم اثري وجود داره ؟ بهش ميشه حكمي كرد ؟ از وجوده كه نتيجه مي گيريم – حكم مي كنيم. پس اوني كه تشخيص ميده حكم ميكنه. موجوده. نه ؟ نميتونه معدوم باشه كه. اوني كه تشخيص ميده- حكم ميكنه موجوده .قبوله ؟ تو اين كه مشكلي نداريد ؟ شكي نداريد ؟ اوني كه تشخيص ميده – حكم ميكنه اين برتر از اون يكيه موجوده – معدوم نيست. خوب حالا ببينيم اونكه تشخيص ميده – حكم ميكنه غير از من و شماست ؟ غير از من وشماهاست – منم - تويي – شماييد – اونه ؟ كسي غير از ما نيست . پس نتيجه مي گيريم هر كدام از ما داراي چيزيه كه تشخيص دهنده است. هر كدام از ما نتيجه گرفتيم ما موجوديم تشخيص ميديم و ما حكم مي كنيم. پس نتيجه مي گيريم كه هر كدام از ما داراي چيزي هستيم كه تشخيص دهنده است. تا اينجا قبوله ؟ شكي كه توش نيست ؟ حالا اون چيز تشخيص دهنده از من بيرونه ؟ از شما بيرونه ؟ يا درون شماست ؟ امشب همش سوال مي كنم – همش سوال مي كنم بايد جواب اين سوالها را براي خودتون پيدا كنيد . پس تشخيص دهنده من و شما بوديم گفتيم يه چيزي داريم كه تشخيص ميده . اون چيز تشخيص دهنده بيرون منه يا با منه ؟ ازاين دو تا كه خارج نيست ؟ اعتراضي نداريم .

سوال – شما پرسيديد به جز اين دو تا كه نيست ؟ خواستم بگم شايد هر دوي اينها باشد.

جواب – خوبه . داشته باشيد اينو براي خودتون. چون بعدا بايد پاسخ سوالات را براي خودتون داشته باشيد. بدانيد و حكم كنيد.

خوب حالا انصاف داشته باشيد قبول كنيد كه اين مميز و حاكم - هر كدام از ماهاست؟ هر كدام از ما داراي يه چيز تشخيص دهنده هستيم كه در هر حال و در هر جا و در هر زمان آن را داراييم. ميشه من بخوابم تشخيص دهنده هم بخوابه ؟ ميشه كه تشخيص دهنده بميره ومن باشم ؟ ميشه من اينجا باشم و تشخيص دهنده يه جاي ديگه باشه ؟ پس در هر حال- هر كجا و هر زمان آن تشخيص دهنده با ماست . حالا بياييم بپرسيم ذات اين چيز چيه ؟ گفتيم يه چيزي ديگه . ميخوايم ببينيم ذات اين چيز چيه ؟ چطور موجوديه ؟ اگر بگيم بيرون از ماست چطور با ما ربط داره ؟ در ثاني ما كي هستيم كه او بيرون از ماست ؟ اون چيز – اوني كه تشخيص ميده – اوني كه حكم ميكنه بيرون از ماست؟ اصلا ما كي هستيم كه اون بيرونه ؟ اگر بگيم توماست توكجاي ماست ؟ كدام قسمته ؟ جاش معلومه ؟ اگر بگيم عضوي از اعضاي پيدا ويا پنهان ماست. كدام عضوه ؟ آن عضو را نشان دهيد ؟ پيداش كنيد ؟ چون اگه عضو را پيدا كنيد خرابي بپذيره مي توانيم اصلاح كنيم كه تشخيص ها درست باشد – حكم درست باشه .ميخوايم پيداش كنيم ديگه! پس اگه گفتيم كه بيرون ماست به ما چه ربطي داره ؟ در ثاني ماكه هستيم كه او بيرون ماست ؟ اگر با ماست كجا قرار داره ؟ اگر در اعضاي پيدا و پنهان ماست در كدام عضوه ؟ به طرح اين سوالات خوب فكر كنيد. مي دونيد چقدر به من گفتيدكه چرا من اين جوريم چرا يهو اينجوريم بعد اونجوري ميشم. چي چي تغيير ميكنه من اين شكلي ميشم ؟ گاهي اوقات خيلي خوبم يكهو در آني تغيير ميكنم خيلي بدم . ميدوني چقدر هركدام شماها اين سوالها را از من كرديد ؟ حالا ميخوام بگم چرا ؟ اگه هر كدوم ما اونو نشناسيم نمي تونيم درست حركت كنيم. حالا ميخوايم بشناسيم. پس به سوالاتي كه طرح ميشه خوب فكر كنيد. امروز فكر مي كردم حالا ديگه تخته وايت بُردي كه آرش مي گفت شايد معني داره كه قبل از آمدن شما روي تخته وايت برد سوالاتم را بنويسم .آنجا بمونه همه بهش نگاه كنند. تا هفته بعد رو تخته باشه هركي تو اين حسينيه مياد بهش نگاه كنه – بهش فكر بكنه؟ اين سوالها – سوالهاييه كه آدمها را ميگذاره تو يه مجرايي تا بروند آنچه را رسول خدا فرموده – بزرگان خدا فرمودند اون را پيدا كنند كه هركس خودش را شناخت خداش رو مي شناسه. چقدر ما اين شعار را داديم و بعد از اين همه شعار دادن چقدر خودمان را مي شناسيم ؟ هيچي-هيچي.

تو مشهد براي من يه اتفاقي افتاد كه بعدش خيلي بهش فكر كردم-خيلي بهش فكر كردم. گفتم تو خيلي مدعي هستي كه حواست جمعه. چرا اون لحظه نفهميدي؟ كجا بودي ؟ درحاليكه فهميدم- چرا عمل نكردم ؟ چي در من باعث شد كه عمل نكنم ؟ چي در من باعث شد كه به موقع نفهمم ؟ تازه فهميدم خودمو نمي شناسم . بعد از اين همه كار- بعد اين همه ادعا هنوز خودم را نمي شناسم . تازه ترسيدم . چي ؟ چه خبره ؟ خوب بريم ببينيم. حالا سوال بعدي . آيا انسان مُرده كه اعضا و جوارحش هم كامله - از بين نرفته داراي آن چيز هست ؟ چيز چي بود ؟ هماني كه تشخيص ميده – حكم ميكنه- نتيجه ميگيره. اين انسان مرده با اين اعضاي سالم آيا داراي آن چيز هست ؟ يعني انسان مرده مميزه ؟ تشخيص دهنده است ؟ درصورتي كه ما همه مون ميدانيم انسان مرده مميز نيست-ديگه نميتونه تشخيص بده- ديگه نميتونه حكم كنه . خوب اگه اون چيز هيچ كدام از اين اعضا نيست. پس وقت مردن ما چي شد ؟ كجا رفت ؟ چه اتفاقي براش افتاد ؟ آيا اون چيز معدوم شد ؟ وقتي ما مرديم . يا بازم موجوده ؟ انسان مرده ديگه مميز نيست ديگه تشخيص دهنده نيست . اون چيزي كه باعث تشخيصش ميشد ديگه نيست . چي شد ؟ اون چيز مرد ؟ اون هم معدوم شد يا هنوز موجوده ؟ اگر معدوم شده خودش-خودش را نابود كرده ؟ اگه معدوم شده خودش- خودش را نابود كرده ؟ ذاتش را از بين برده ؟ يا يكي ديگه نابود كرده ؟ حالا ميپرسه ديگري ؟ خوب اين ديگري كيه كه اون چيزو نابود كرده و اصلا چرا نابودش كرده ؟ اينقدر ندوتو حرفم- ذهنت رو نگه دار. ميگه اَه اينقدر سوال مطرح كرد اصلا نفهميدم چي شد ؟ تو اينجا نيستي تقصير من نيست –اينجا باش تا بفهمي من چي گفتم. خوب . ندو وسط حرفم. نگو من كه صدام در نيومد. صدات تو اين حسينيه عين ناقوس كليسا پيچيد تو نشنيدي . آن راديو كه در وجودته را خاموشش كن – صداي راديوي همسايه را خوب مي شنوي. ياد نگرفتي صداي راديوت را خاموش كني – خاموش كن بقيه را تو هم ميشنوي . من هيچي ندارم اضافي به شما بگم ولي ياد گرفتم وقت لزوم راديوم را خاموش ميكنم تا بتونم راديوهاي ديگر را گوش كنم . تو هم همين كارو بكن .خوب برگرديم به مطلبمون . پرسيديم اين ديگري كيه؟ كه اون چيزو نابود كرده. اصلا چرا نابودش كرده ؟ چرا اين انساني كه اينجا افتاده از خودش دفاع نكرد ؟ اون چيز چرا از خودش دفاع نكرد كه نابودش نكنند ؟ يه قدم بالاتر- نابود كردن بود يعني چه ؟ نابود كردن بود- بود اونيه كه هست- نابود يعني اوني كه بود نيست – نابود كردن اين بود كه هست يعني چه ؟ چه معني داره ؟ چه طوري بود- نابود ميشه ؟ بود –چه طوري نابود ميشه ؟ فكر كنيم بهش. بود چه طوري نابود ميشه ؟ حالا قدم به قدم. عجله نكن- يواش يواش . سياوش يه عالمه روضه خوند قبل از صحبتهاي من كه اگر شما حتي شوخي هم بكنيد ديگه ضبط نميشه. اينها بايد ضبط بشه . مياد بعدا روزي كه اينها را نگاه كنيم . اينها بايد ضبط بشه.

خوب- بود چه طوري نابود ميشه ؟ ميشه باور كرد كه خودش نابود شده ؟ يا خودش ذاتش را نابود كرده ؟ خوب. ميگيم موجوده – اصلا نابود نشده. چي ؟ اون چيز – چيز چي بود ؟ اوني كه تشخيص ميداد ؟ اوني كه مقايسه ميكرد ؟ اوني كه حكم ميكرد و بعدش نتيجه مي گرفت ؟ حالا از اينهمه سوالِ من خسته شده ميگه اصلا نابود نشده. هست . خوب اگه هست كجا رفته ؟ مُرده هه رو زمينه- اون چيزو نداره ؟ هرچي ميخواي ازش كه حكم كن؟ تشخيص بده ؟ نميتونه. تو هم كه ميگي اون چيز نمرده پس كجا رفته ؟ با مردن اون شخص پس اون چي شده؟ چرا با چشم اون رو نمي بينيم؟ يه قدم اونورتر . خود مُردن يعني چه؟ ميگه قلبش نزنه – مغزش كار نكنه. يعني اين ؟ مردن يعني اين ؟ فرق مردن با زندگي كردن چيه؟ ميدوني تو طول زندگيتون چند بار اين جمله روگفتيد اَه مرده شور اين زندگي رو ببره كه از صد تا مردن بدتره. ببينيد شما در طول زندگيتون چقدر با جمله ها بازي كرديد- اصلا فهميديد چي گفتيد؟ حالا مي خوايم از اين به بعد كم حرف بزنيم خيلي كم- خيلي كوچك - كم حرف بزنيم بيشترانديشه كنيم و درست بيان كنيم .

خوب موت چيه ؟ حيات چيه؟ براي اينها بريد جواب پيدا كنيدها. فكر نكنيد من ميخوام به شما جواب بدم . آيا مردن به معناي معدوم شدنه؟ يادتونه عدم رو چي معني كرده بودم ؟ گفتيم عدم يعني نيستي . آيا مردن به معناي معدوم شدنه؟ يا معناي ديگري داره ؟ امشب همش سواله خيالتون راحت باشه به كسي اطلاعات نميدم. سوال- سوال- سوال- بازم سوال. من كيم؟ كه داراي آن چيزم؟ هر كدامتون به خودتان بگيد كه من كيم؟ كه داراي آن چيزم ؟ آِيا من غير از اون چيزم؟ آيا من غير از اون چيزم ؟ بلايي سرتون بيارم كه برسيد به اون نقطه كه ببينيد چه بلايي سر اون چيز آورديد؟ چي كارش كرديد ؟ چه طوري ضايعش كرديد؟ چه جوري توخاك و خل ماليدينش ؟ چه طوري لجن مالش كرديد؟ خوب من كيم؟ كه داراي آن چيزم ؟ آيا من غير از اون چيزم يا عين همونم ؟ وقتي ميگم من تشخيص دادم من سنجيده ام - پدرها- مادرها- دخترها- پسرها چقدر اينها را به خورد ملت داديد- من تشخيص دادم - من سنجيدم چقدر هم مُصري توش . گوينده اين مطلب يعني اين حاكم- اين مميز – اين مقايسه كننده - غير از اين منه ؟ يا همين منه؟ يا بايد من باشم ياغيرِ من باشم ترجيح ميدي كدوم يكيش باشي؟ براي در رفتن از مسوليت – غير از من باشه. چون تا امروز هر كاري كرديم خراب كاري بوده مگه نه؟ خوب- غير از منه ؟ ياهمين منه؟ اگر بگيم عين من نيست جز منه. چطوركاري را كه يكي ديگه انجام ميده يعني اون چيز انجام داده به خودم نسبت ميدم كه من كردم ! گفتيم اون چيز خارج از منه خوب پس اون تشخيص داد.پس چرا من باد به غبغب ميندازم ؟ بالهام را باز ميكنم ميگم من تشخيص دادم. اين درسته. اين جوري بايد باشه . اين كه خارج از من بود كه. مي بينيد آدم وقتي ريز ميشه درياي سوال پيرامون اين من " م- ن " من- پيرامون اين من يه دريا سوال مطرح ميشه. اگر بيشتر پيش برم باز هم خواهد بود. اما اين سوالها رو بايد جواب داد پاسخ هايش را بايد بگيريم – روي پاسخ هايش بحث كنيم . خداوكيليش وقت حساب و كتاب نرسيده ؟ چند سال ديگه ميخواي وقت داشته باشي؟ به يه پسري گفتند : "آقا جون سيگار نكش- مضره " به باباش گفت: " تو چهل سال كشيدي من هم چهل سال ميكشم بعد از چهل سال تركش ميكنم."

چهل سال وقت داري؟ مطمئني داري براي ترك كردنش. وقت حساب و كتاب نرسيده؟ نبايد حساب و كتاب كرد ؟ فقط ميخواي اهل قيل و قال باشي تا امروز كه فقط قيل و قال كردي. كاري غيرِ قيل و قال نكردي. همه مون – همه مون. دنگ و دنگ همه يكرنگ. همش قيل و قال كرديم نمي خوايم حساب و كتاب كنيم . اهل حساب و كتاب باشيم . نبايد بدونيم كي هستيم؟ وقتش نرسيده بدونيم كي هستيم سرمان را ببريم تو حساب و كتاب صادقانه بدونيم كي هستيم؟ وقتي سرمون رو از تو كتابمون در آورديم شاد و نا شاد بپذيريم كي هستيم ؟ وقتش نرسيده ؟ حالا كه به اينجا رسيديم اعتراف كنيم كه درهر يك از ما يك چيزي هست كه با اون مي تونيم تشخيص بديم پس ديگه با ماست. داريم اعتراف مي كنيم . داريم اينجا ضوابطمان را اعلام مي كنيم – مي بنديم. اعتراف مي كنيم در هر يك از ما يك چيزي هست كه تشخيص ميده – حكم مي كنه – نتيجه گيري مي كنه . درسته ؟ كسي هست كه اين رو نپذيرفته باشه ؟ كسي هست كه بياد ادعا كنه اون چيز تشخيص دهنده خارج از منه ؟ اگر هست بحث كنيد. ميخوايم امروز قانون دوممون را ببنديم . اون هفته قانون بستيم هر چي كه مشهودماست وجوده .خارج از وجود نيست .چه خوشمون بياد چه خوشمون نياد. بعد وجود ها را طبقه بندي كرديم- ارزش بندي كرديم. نكرديم ؟ قانون هامون را بستيم ديگه . حالا اين هفته داريم قانون بعدي را در مجلسمان به توافق ميرسيم . تصويب مي كنيم . اون چيز تشخيص دهنده در منه. بيرون از من نيست . هنوز به نو عش كاري نداريم در اين كه با منه كه حرفي توش نيست ؟

سوال- اگر اكتسابي باشه كم و زياد داره ممكنه اصلا در وجود من كم باشه ؟

جواب- اصلا بحثي نداريم كه زياد باشه – كم باشه – اكتسابي باشه – ارثي باشه ما فعلا قانون دوممون رو داريم تصويب ميكنيم.در شماست؟ يا بيرون از شماست؟ اين مهمه . در شماست يا بيرون شماست ؟ اصل دوم را تصويب كرديم آن چيز تشخيص دهنده با من است خارج از من نيست. قبوله هفته ديگه بحث نمي كنم ها.

سوال- من فكر مي كنم در درون خودم است ولي وقتي يك انسان معلول را نگاه مي كنم – نگاه نكنم؟ نوع انسان را بايد نگاه كنم ؟

جواب- اصلا ما بحثي داشتيم روي جسميت آدمها ؟وقتي طبقه بندي كرديم انسان را به عنوان يك موجود. آيا گفتيم انساني كه دست و پاش سالمه .گفتيم انسان دانا و انسان نادان . بحثي روپوست و گوشت و عضو نكرديم پس الان هم بحث اين جوري نداريم .

ادامه سوال- بحث من بحث ذهني و تشخيصه .

جواب- حتي معلول ذهني براي خودش – در حيطه خودش يك قوه تشخيص داره – يك قوه درك داره. قبوله ؟ يك چيزي داره ديگه. كه بر اساس اون عمل ميكنه.شايد اونچه كه اون عمل ميكنه با قوه ما نخونه ولي اون داره .بيرونشه يا درونشه ؟ ما اينو ميخوايم امروز تصويب كنيم .

سوال- ما قبول ميكنيم اين چيز درون ماست ولي شما ميگيد ببينيد كه سر اين چيز چه بلايي آورديم ما كي هستيم كه سر اين چيز بلا بياوريم ؟ آيا اين چيز بسيطه – ساده است يا مركبه؟

جواب- به آن هم ميرسيم صبر كنيد . وقتي شما گرسنه ايد آيا يك بشقاب بزرگ غذا رو يكجا ميخوريد . قاشق –قاشق ميخوريد .مگه نه ؟ بحث ما هم قاشق – قاشقه . بگذاريد من قوانين را يكي يكي اثبات كنم براتون .

سوال- آنها كه معلوليت ذهني شديد دارند ؟

جواب- مااين حيطه را حذف كرديم . اولا راجع به جسم صحبت نكرديم . ما آدمها را طبقه بندي شون را بر اساس دانايي شون كرديم. پس ببينيد ما تو چه حيطه اي داريم كار مي كنيم. بحث توانايي هاي جسمي اصلا اينجا دخالتي نداره. اما قوه تشخيص براي شما هست – براي من هست – براي يك فرد عامي بي سواد هست – براي يك تحصيلات خيلي بالا تر از ما يك دانشمند هست- براي يك فردي كه در كوهها- بيابان ها- در خارج از تمدن بشري زندگي ميكنه هست. قبوله؟ ما رو چيزي داريم صحبت ميكنيم كه در تمامي انسانها مشتركه كه بهش ميگيم چي ؟ تشخيص دهنده . حالا شما به من نگاه ميكنيد در يك نظر آنچه كه در درون منه مي فهميد – مهين خانوم كه نگاه ميكنه ازش سوال ميكني اون تشخيص ميده پوستم چه رنگيه ؟ چشمم چه رنگيه ؟ از اون يكي سوال ميكني اون تشخيص ميده ميزان تحصيلاتم چه قدره. ما بحثي نداريم در چگونه تشخيص دادن . ما بحثمان امروز اينه كه اين تشخيص دهندگي درون شماست يا بيرون شماست .كدام يكي ؟

توضيح: مثالي بزنم براي اينكه شبهه اي كه براي دوستان ايجاد شده برطرف بشه. فرض را براين بگذاريم كه يك تعداد راننده بسيار بسيار ماهرِ مسابقه داريم ولي ماشينهايي كه داريم يكجور نيست. يكي مثل بنزه كه ميتونه بره يكي مثل ژيانه كه نميتونه بره يكي هم اصلا نقص داره . راننده مشكل نداره. اون نقص جسمه. بحث اين جاست كه راننده ايراد نداره. ماشين ايراد داره. همه راننده ها واردند وهر كدام از راننده ها را بگذاري پشت بنز با تمام سرعت ميره و هر كدام را بگذاري پشت ژيان مشكل خواهد داشت .

سوال- آيا صحبت ما فقط سر طبقه انسان هاست. منظورم از قوه تشخيصه فقط در انسان بگرديم ؟

جواب- بله جاي ديگر كار نداريم چون هنوز من نمي دونم كيم ؟ من در مشهد فهميدم اصلا خودم را نمي شناسم بعد از اين همه تلاش. فعلا بحث روي خودمونه.

سوال- فرموديد چيز هايي كه به ما دادند در درونمونه . بيرونمون چيزي نيست. پس هرچه هست در درونمونه ديگه. اونها رو مي خواهيم پيدا كنيم پس فعلا كاري به جسممان نداريم ديگه ؟

جواب- آفرين

سوال- من چون تشخيص ميدم پس اين قوه رو دارم ولي تشخيص نميدم كه بيرونمه يا درونمه. يعني چي؟

جواب- تو الان چي گفتي ؟ گفتي چي دارم گفتي اين قوه تشخيص رو دارم. پس كجاست ؟ ميشه اون دارندگي ات را نشون بدي. كجاست؟ تودستته – تو موهاي سرته – توچشماته . همين قدر كافيه – با شماست بيرون شما نيست . نگذاشتي خانه ات كه بياي . در قفسه كه نگذاشتي در محفظه و صندوقچه كه نگذاشتي ؟

سوال-پذيرفتم كه قوه تشخيص در ماست ولي چه دليلي داره كه در خارج از ما نباشه ؟

جواب- منم ازتومي پرسم تو براي من دليل بيار كه خارج از توست. بگرد ببين اگربيرون تو باشه چي ميشه ؟من الان نگفتم اين جا. من سنجيدم- من تشخيص دادم. گوينده اين مطلب كيه ؟ من- حاكم. من – مقايسه كننده. من- تشخيص دهنده. من – خوب اين من كيه ؟ اين با منه يا خارج اين منه؟ من نتيجه گرفتم كه در منه – با منه – همراه منه. از من جدا نيست . تو ميخواي تحقيق كني ببيني كه ميتونه بيرون از من باشه برو تحقيق كن. پيدا كن ببين ميشه بيرون از تو باشه. ما گفتيم اگر اون كه بيرون منه تشخيص ميده – مقايسه ميكنه – حكم ميكنه چرا من پزش را ميدم؟ من سنجيدم- من حكم كردم. اينكه اينجا بود كرد. من نبودم كه. پس چرا پزش را من ميدم؟ پس نميتونه بيرون از من باشه اگر بيرون از من باشه بايد بگم او حكم كرد – او گفت . نه ؟

سوال- دليل بر اينكه اون چيز درون منه اينه كه اولا ما اصولا وحدت پذير نيستيم با هيچ موجود خارجي. شما هرمثالي را هم مرور كنيد مثلا بگيم ما اين كار را كرديم- ما انجام داديم- ما گفتيم- ما تحقيق كرديم و وقتي چيزي خارج از ما باشه اصلا نميتونه با ما وحدت داشته باشه . فقط خواه نا خواه زماني ميتونه با من وحدت داشته باشه كه در درون منه . حتي اگر اشيا عناصرو لوازم و اينها رو هم در نظر بگيريم باز هم شما ميگيد كه كامپيوتر من حساب كرد- موبايل من زنگ زد. يعني شما بالاخره اون چيز خارجي را نميتوني با خودت وحدت بدي تحت هيچ شرايط . يعني محاله كه چيزي كه در درون ما نيست را با خودت وحدت بديم .

جواب- نميتوني بگي كه حسنعلي من تشخيص داد؟ ميگي من تشخيص دادم .

وقتي ميگيم من تشخيص دادم اصلا نمي تونه بيرون باشه. اونوقت بقول شما ميشه حسنعلي من تشخيص داد. يعني چيزي كه خارج از ما باشه با ما وحدت ايجاد نمي كنه.

سوال- اين چيز تشخيص دهنده درون ماست. چون كه اگر بيرون ما بود ميتونست جلوي يك سري از نقصان هاي جسم را هم بگيره و يكسري از نقصان هاي عملكردي ما را مانع بشه.جلوي خيلي از بيماري ها – تصادف ها و خيلي از اتفاقاتي را كه براي ما ميفته روبگيره چون از بيرون داره نظارت مي كنه و حكم داره ميكنه و چون اين گونه نيست پس حتما بايد داخل ما باشد.

جواب- بله درسته پس حتما با ماست.

سوال- در دسته بندي هاي قبلي كه داشتيم و به انسان در درجه چهارم رسيديد شما در نهايت رسيديد كه انسان دانا سنجش برتري اش به علمه. نه علم دانشگاهي .اون علمي كه از بالا بهش داده شده و به همين دليل اشرف مخلوقات شده و اين علم اشرفه. درسته؟ وخليفة اللهي را به خاطر آن ذره هه به ما دادند و اگر آن ذره هه بيرون از ما بود كه ما خليفة الله نمي شديم .

جواب- ماميخوايم آروم آروم بريم كه اون ذره هه را كشفش كنيم. اگر خدا به ما توفيق بده. و ما گفتيم كه انسان دانا يعني انساني كه يكسري مسائل معرفتي را آگاهه. ما نگفتيم انسان دانشمند . ما نگفتيم دكتراي علوم.

سوال- اين قوه تشخيص در همه (جواب- من بهش نگفتم قوه تشخيص. من گفتم آن چيز . هنوز براش اسمي نگذاشتيم) اون چيزكه باهاش تشخيص ميديم در همه ما يكسانه ؟

جواب- ما در ميزان صحبت نكرديم . ما در بود و نبود صحبت كرديم . هست يا نيست ؟ در اندازه بحثي نكرديم . اين رو بعدا بحث ميكنيم .

سوال- قبلا شما به ما گفته بوديد برويد و را جع به "من" تحقيق كنيد اصلا من يعني چه ؟ اين بر نمي گرده به اين كه من كيم ؟

جواب- بله براي خاطر اينه كه خيلي تلاش كردم اين " من " را پيدا كنيد و نشد. انشاءالله در سير جديد مي بينيم اين من كيه؟

ادامه سوال- ما به اين جا رسيديم كه اين" من" جسم نيست." من" روحه ديگه.

جواب – صبر كن . شما شاگرد هايي هستيد كه پيشي گرفتيد. البته نه بر من.چون من هم شاگردم . بر استادتون. ولي استادتون نمي گذاره. ميگه صبر كن. چون ياد گرفتيد ولي كلي. حالا مي خواهيم بازش كنيم كه ديگه اينقدر بسط داده بشه و شناخته شده بشه كه ديگه هيچوقت فراموش نشه.

سوال- به نظر من اون چيز كه قراره درون يا بيرون ما باشد اگر بيرون ما باشد دعوت كننده ماست و اگر درون من باشد تشخيص دهنده است . پس من به خاطر اين تشخيص دادنم بايد جواب پس بدهم ولي دعوت كننده اي مثلا مثل شيطان ميندازه تقصير خودم و ميگه خودت انتخاب كردي پس آن تشخيص دهنده درون من است .

جواب- اولش را خوب گفتي بعد يك ذره انحراف مطلب پيدا كردي . نه اينكه بد بگي ها. از اصل مطلب دور شدي اگر بيرون من باشه دعوت كننده است. مسئوليتش با من نيست. اما وقتيكه من ميگم تشخيص دادم پس درون منه و مسئوليتش هم با منه.

خوب. پس نتيجه گرفتيم و به اينجا رسيديم كه اون چيز با ماست. حالا اين چيز را مي خوايم نامگذاري كنيم. اسم براش بگذاريم همش نميشه كه بگيم چيز . درسته ؟ بعضيها ميگن قوه مميزه – بعضي ها ميگن قوه عاقله – بعضي ها ميگن نفس ناطقه. ساده تر روح – عقل – خرد – جان – روان – نيرو. بعضيها گفتند "من" بعضي ها به يك زبان ديگرعربي گفتند "انا". همه اين اسمها رامي تونيم به" اون چيز" بديم. صبرداشته باشيد. ميدونم خيلي مشتاقيد و خيلي دلتون ميخواد بدو بدو بدويد ولي جلوي دويدن شما را مي گيرند. تمام اين سالها بدو بدو تون كرده بودم كه در دويدنهاتون به يك جايي برسيد. بعد ديدم در دويدنها هر چه در دستتونه ميفته. هر چه در جيبتونه مي ريزه و هر چه در دهانتونه پرتاب ميشه. وقتي ميرسيم نصفش نيست .حالا ديگه اون جوري نميخوايم بريم . خوب پس فرقي نميكنه چه اسمي داشته باشه هر اسمي كه تو مي خواي روش بگذار. دعواي اسم هم نداريم. من ميگم روح- تو ميگي عقل- اون ميگه خرد- اون ميگه جان. هر چي دلتون ميخواد اسمش را بگذاريد تا بعدا يك نام مشترك برايش پيدا كنيم. اما چه موقع؟ مهم اينه كه تو اين مقطع ما ميخوايم كتاب وجودمان را صفحه به صفحه ورق بزنيم. هيچ كدومتون تا حالا اين كار را نكرديد. بگذار مثال بزنم تا متوجه بشويد. بهتون بگن خاطراتتون را زير و رو كنيد. هيچ وقت با خودتان اين كار را كرديد؟ هيچ وقت برگشت كرديد به عقب؟ حتما دوست نداريد برگشتن به عقب را. ولي گاهي اوقات نيازه. بهتون بگن برگرديد به عقب خاطراتتون را ببينيد. مياييد چه مي كنيد؟ تولد – نوزادي. وقت نميگذاري نوزاديت را نگاه كني .ميگي آخه من نوزاديم را يادم نمياد . تو يادت نمياد ولي در اين فضا تصاوير نوزاديت موجود است. كافيه تو وصل بشي تصاويرت را ببيني مثل آلبوم عكست. موقع تولد حالا ديگه خيلي شيكند بچه كه به دنيا مياد تو اون اتاق با اون همه كثيفي عكسش رو ميگيرن. فكر ميكنند حالا خيلي افتخاره و تحويلش ميدن. چه طور اون عكس رو ميتوني ببيني ولي تصاور نوزادي را نميتوني ببيني. ميتوني ببيني- ولي صبر كن بدو بدو نكن. اين پاشنه هاش رو ور ميكشه و ميخواد بدوه. چرا مي خواد بدوه ؟ چون ميخواد اين صفحات خاطرات را تند تند ورق بزنه برسه به اون جاها كه خوشش مياد. بالعكس بعضي ها هم كه همش مرده پسندند. تندتند ورق ميزنند تا به چيز هاي بد برسند و بعد هي نوحه بخونند – ناله بكنند – زاري كنند من چه قدر بدبختم. من چه قدر بيچاره ام. من اينا رو طي كردم. خوبها رو تند تند گذشته رفته. ديگه نميگذاريم اين كار را بكنيد. دفتر وجود ورق به ورق – سطر به سطر – كلمه به كلمه بررسي ميشود. تا ببينيم چند كلمه زائد داريم تو هر خطش. تويي كه مدعي هستي من خطا نميكنم – من دروغ نميگم – من بد نيستم – من اين جور نيستم من اون جور نيستم. دفتر وجودت را كه اولين صفحه اش را كه باز ميكني در همون سطر اولش چند تا كلمه بد داري ؟ مگه نميخواي وارد عالم طريقت بشي؟ فكر كرديد تو طريقتيد همتون؟ مگه نميخوايد وارد عالم طريقت بشي. اين كلمه زشتها بايد برداشته بشه. خوب پس دفتر وجودمون را صفحه به صفحه ورق بزنيم. جملاتش را كنار هم بگذاريم . دونه دونه يافته هايمان را از توش پيدا كنيم. كنار هم بگذاريم تا بتونيم بفهميم كه اين قوه مميزه چيست ؟ اين انسان كيست ؟ اين انسان كيست ؟ كجاييه ؟ كجا ميره ؟ آغاز وانجامش چه خواهد شد؟ آيا عاطل و باطله ؟ انسان عاطل و باطله كه تو اينقدره عاطل و باطلي ؟ انسان عاطل و باطله كه تو اينقدر با اين جسم خاكيت ور ميري. ساعتها را كنار آينه ميگذراني؟ تو عاطل و باطل آمدي ؟ عاطل و باطل هم ميري ؟ آيا تركيبيه اتفاقي كه از تراكم ذراتي چون اتم ها- نوترون ها وپروتون ها صورتي اين چنيني به خودش گرفته ؟ و مردن- يعني اضمحلال و از هم گسيختگي اين صورت. با ويران شدن و خرابي آن ديگر انسان نيست ؟ همچون كوزه اي كه اولين بار گِلهاي به هم چسبيده تشكيلش دادند شگل كوزه به وجود آمد. بعدا با ضربه يك بچه شلوغ شكست و ريخت و ديگه كوزه اي نبود؟ ميخوايم از روي منطق دليل و برهان به يك جايي برسيم- به يك نتيجه اي برسيم. شايد كه باقيمانده عمرمان دريچه اي باشه به روي آن عالمي كه ازش آمديم. ما را رهنمون كنه در اين دنيا به آن عالمي كه ازش آمديم و بعد هم به اونجا خواهيم رفت. انشاء الله اگر توفيق باشد . بحث امشب را مي بنديم با يك دقيقه سكوت. يك دقيقه سكوت جهت آن كه آنچه گفته شد- كه بر صفحات ذهن شما وارد شد شروع كنه به منظم شدن در رديف هاي پشت هم و از هم جدا نشه تا بعد از رفتن از اينجا بتونيد دوباره اين صفحه را رو بياريد و بهش توجه كنيد – نگاه كنيد . يك دقيقه سكوت.

خدايا به همه ما توفيق بده قبل از اين كه دنيا را ترك كنيم. قبل از اينكه جسم را از دست بديم. در درون اين جسم همان گونه كه تو مقرر كردي دنيا را تجربه كنيم- بفهميم- درك كنيم و از درون اين دنيا به ذره هاي هستي آگاهي پيدا كنيم. خدايا به ما توفيق بده تا زماني كه در اين جسم هستيم از استادمان- از مرادمان- از پيرمان كه پير دو عالم است- پير همه هستي است. از آقا امام زمان بهره بگيريم- ياد بگيريم و كمر بسته در خدمت او باشيم. به ما توفيق بده هر روزمون بيشتر از روز قبل -تند تر از روز قبل- صاف تر از روز قبل ببينيم- بفهميم و به كار ببنديم . انشاءالله

 

 

 

نوشتن دیدگاه