منو

جمعه, 02 آذر 1403 - Fri 11 22 2024

A+ A A-

جلسه بیست و نهم سلسله جلسات معرفت

بسم الله الرحمن الرحيم


اعوذ بالله من الشیطان الرجیم،بسم الله الرحمن الرحیم،استغفر الله ربی و اتوب الیه جلسه معرفت سه شنبه سی ام مهر ماه راآغازمی کنیم با یاد و نام حضرت دوست که هر چه داریم از اوست .

در جلسات قبل صحبتمون یعنی در اکثر جلسات صحبتهامون دور این مطلب می چرخید که با دلایل مختلف اثبات بکنیم که نفس ناطقه و مخرج نفس ناطقه از نقص به سوی کمال از ماورای طبیعتند باز هم تو این زمینه با دلایل مختلف ادامه خواهیم داد ، وهمه این تلاش را کردیم به یک دلیل که اگر پذیرش و باور اینکه نفس ناطقه انسانی، یعنی انسانی مثل ما، از عالمی خارج از جسم است اگر این باور در وجود انسانها کامل بشه به طور حتم قسمت اعظم مشکلات هر انسانی حل میشه یا به عبارت دیگه حساب کتابش با خودش روشن میشه اگر ما هر بار صحبت می کنیم مطالبی را بیان می کنیم و در انتها باز نتیجه میگیریم که پس نفس ناطقه انسانی موجودی ماورای طبیعته با خودتون فکر نکنید عجب حکایتی است ما که هر جلسه داریم همین را می گوئیم ،بله همین را می گوئیم بزرگترین عالمین و عارفین عمری طولانی را روی این مسئله گذاشتند و از دلایل و براهین بسیار زیادی سود بردند و وارد شدند گفتگو کردند تا اثبات کنند این مسئله را، چون نکته کوچیکی نیست اگر در مقابل یک مادیگرا قرار بگیرید این مسئله مسئله کوچکی نیست و باید بسیار پخته و سنجیده استدلا ل بشه .

صحبت امروز را با کسانی آغاز می کنیم که در عالم خواب اشباح و اشکال و اشیایی را مشاهده میکنند، ماشاالله هزار ماشاالله شما هم بسیار دارید چون من اگر یک صندوق میگذاشتم خواب تعبیر میکردم الان بزرگترین ثروت عالم هستی مال من بود از بس که خواب تعبیر کردم پس همه شما خواب می بینید به شکلهای مختلف و چه قدر همه مُصِر هستید که من یک چیزی در قبالش بگم و وقتی میگویم خیره ان شاالله اوقاتتون تلخ میشه عصبانی میشوید حالا عصبانیتتون را به روی من نمی آورید.

بحثمون اینه کسانی که در عالم خواب اشباح واشیا و اشکالی را مشاهده میکنند در اون حال راجع به اونچه که مشاهده میکنند چی فکر میکنند؟آیا فکر میکنند آنهایی راکه دارند می بینند در بیرون آنهاست یا در درون آنهاست؟یک ذره فکر بکنید اون موقع که در خواب دارید می بیند دختر شاه پریان شدید، آقا تاج پادشاهی روی کله اش گذاشته در اون حال چی فکر میکنید؟ اون اتفاقات بیرون شماست یا در درون شماست؟ مسئله مهمیه ها،خوب فکر کنید شما که الان بیدارید دارید حرفهای من را دارید می شنوید میخندید میگوئید که خوب معلومه که در بیرون اونها نیست معلومه که به طور حتم باید در درون آنها باشه مگه میشه غیر از این هم باشه؟!! واقعا هم همینطوره بیرون آنها نیست، شما در خواب می بیندید که از یک بلندی بسیار مرتفع افتادید پائین خوب حالا فکر میکنی بیرونت بود یا در توی تو؟ اگه بیرونت بود که دیگه اینجا نبودی دیگه ،الان یک میلیون تکه شده بودی، پس به طور حتم اون بلندی، اون ارتفاع زیاد، اون پرت شدن و اون قصه ها در درون شماست و هیچ اختصاص به این دیدن هم نداره، بلکه بقیه حسیات در عالم رویا درحکم مشاهدات قرار میگیرند خوب توجه کنید یعنی حس لامسه یعنی پوست مثل حس دیدن عمل میکنه در واقع پوست می بینه، زبون به جای چشیدن می بینه چشیدن را می بینه، میتونید تصورش را بکنید،می خواهم حیطه تصوراتتون را گسترش بدهید باید باز بشوید در بیائید از اون قالبهایی که توش هستید، قالبها به درد ما نمی خوره بیائید بیرون، بیائید بیرون تا قشنگ حسش کنید، سعی کنید واقعا مطالبی را که می گویم درکش کنید، اینها دیگه یک چیزی خارج از این عالم نیست همتون خواب می بینید وقتی که در عالم خواب میوه خوشمزه ای را به شما میدهند و شما می خورید آیا واقعا خوردید؟ شما اقرار میکنید که خیلی خوشمزه بود این خوشمزگی را با کدوم زبونتون احساس کردید؟ بهش توجه کنید، این ها که تو خوابه ما میخواهیم بعدا در بیداری از حسیاتمون در حکم مشاهده بهره ببریم، از حسیاتمون در حکم مشاهده بهره ببریم.

خوب حالا من از شما سوال میکنم چطور این همه اشیا گوناگون که آدم تو خواب میبینه در خودشه نه در بیرونش؟ الان گفتیم در خودشه دیگه، در بیرون آدمیزاد نیست،سواله دیگه مطرح میشه، اونهایی که دروس گذشته را خوب دقت کردند و خوب یاد گرفتند می دونند که قوه خیال شانی از شئونات نفسه و تجرد برزخی داره دیگه الان باید بدونید تجرد چیه، برزخ چیه، تجرد برزخی چه معنی ای میده، در خواب و در بیداری قوه خیال به کار مشغوله، کارش چیه، صورتگری ،صورت میبخشه صورتهایی که قوه خیال ساخته اون صورتها هم تجرد برزخی دارند،این صحبتهای امروزم را جمله جمله جمله اش را باید این قدرتکرار کنید کاملا بفهمید تا بِره در ذخیره علمی شما بایگانی بشه چون بعدا باهاش کار داریم، پس کار قوه خیال صورتگری صورت هایی که قوه خیال میسازه اونها هم مثل خود قوه خیال تجرد برزخی دارند و همه آنها از ماورای طبیعتند و با توجه ای که نفس به اینها میکنه بود و نمودشون ایجاد میشه یعنی قوه خیال اون صورتگری را که می کنه اگر قوه نفس ناطقه بهش توجه نکنه، بود و نمودی نداره اگر بودش و نمودش ایجاد می شه به خاطر توجه نفس ناطقه است، چرا که قوه خیال به اجازه نفسش صورت سازه قوه خیال یکی از سپاهیان نفس ناطقه است،یکی از سردارهاست به اجازه رئیس قواش میتونه کار بکنه ، به اجازه نفسش صورتگری میکنه همین طور بقیه قوای فعال در انسان هم سپاه نفسند به فرمان نفسند و به اذن نفس در کارند هیچکدوم استقلال ندارند.

خوب توجه کنید به نکاتی که میگویم حتما تو منزل به اینها بارها فکر کنید تا اون را کامل بفهمید الان از شما بپرسم آیا فهمیدید چه مسئله ای را بیان کردم اکثریت قریب به اتفاق می گوئید بله، من چی گفتم فهمیدید میگوئید بله، اما فقط جملات بیان شده را شنیدید اما پیامدهاش را بهش فکر نکردید که خوب این را پذیرفتم به دنبالش چی را باید بپذیرم و به دنبالش باید دنبال چی باید بگردم وقتی می گویم قوه خیال به اجازه نفسش صورت سازه یک بحث خیلی عظیمی را آغاز کردم، خلاصه خوب فکر کنید غذا وقتی به انسان مزه و طعم میده که آدم خودش بجود، بخورد،خوب بجود و بعد خوب بخوره نه اینکه کس دیگری بجود و بعد بگذارد در دهانش تا غورت بدهد وگرنه اون موقع مزه و طعم غذا را نمی فهمه پس مطالب را خوب بجوید و حسش کنید.

سوال بعدی آیا کسی که خواب می بینه می تونه آنچنان آگاهی داشته باشه که تو همون حالت بدونه همه این راه ها همه این انواع چیزهایی که دیده ادراکات او هستند و در خود او هستند یا نه ؟ سوال دیگه، تو همون عالم خواب میتونه این را بفهمه آیا واقعا اون موقع میدونه می فهمه، جواب میدهیم، میگوئیم بعضی از نفوس چندان قوی هستند که در عالم خواب چنین بیداری و هوشیاری را میتوانند داشته باشند و هیچ دلیلی هم در رد این مطلب ندارم چه بسا برای خیلی هامون پیش آمده که در عالم خواب بدونیم تو خوابیم و می دونیم که داریم خواب می بینیم خوابید و در عالم خواب این آگاهی را دارید که این چیزی را که دارید می بینید تو خوابه و دارید خواب میبیند. به عنوان مثال حدود سیزده چهارده سال پیش به اصطلاح تازه خود شناسی را آغاز کرده بودم فکر میکردم که حالا دیگه یک عارفه تمام هستم چه قدرهم به خودم می بالیدم و بعد امروز وقتی به اون روزها نگاه میکنم چه قدر به خودم می خندم خیلی زیاد میبینم که اوه اون موقع که سهله فکر کنم که حالا سالها طول میکشه که تازه پله اول را طی کنیم و بتونیم ازش حرکتی آغاز کنیم، القصه پس از اینکه به این حالت رسیدم یک روزی تصمیم گرفتم دیدار حضرت صالح بروم شب با خودم گفتم میروم دیدار حضرت صالح و برای ایشون یک دسته گل میبرم قبلا هم به زیارت ایشون رفته بودم و لی خوب حالا دیگه تو این شرایط فعلی فکر میکردم که یک شرایط ویژه است و خیلی فرق میکنه می خواستم با یک معرفت دیگری به دیدار ایشون بروم شب خوابیدم نیمه های شب بیدار شدم دیدم در اتاق خوابم باز شد آقایی وارد شدند با قدی بلند و اندامی که نه خیلی لاغر بود نه خیلی فربه و بسیار آراسته من بلافاصله نشستم روی تخت و پرسیدم شما کی هستید ایشون فرمودند که صالح هستم پرسییدم صالح کیه ایشون فرمودند که من همون کسی هستم که روز بعد می خواهی به دیدنش بیایی می خواهی براش گل بیاری من با حالت ادب و احترام بلند شدم ایشون یک صندلی آورند و کنار تخت خواب من نشستند، به جمله ی اولم توجه کردید بیدار شدم نیمه شب بیدار شدم، ایشون نشستند و یک ظرف پر از نقل هم هم راهشون بود وگذاشتند روی پاتختی کنار تخت خوابم فرمودند شما گل برای من میآورید من برای شما در عوض یک ظرف پر از نقل آوردم مدت طولانی ایشون صحبت کردند من هم گوش کردم پرسش و پاسخهایی داشتیم و از وجودشون بهره بردم تا بالا خره تشریف بردند من هم روز بعد با یک شعف بسیاری ابراز میکردم من رویای صاداقه را مدعی بودم که دربیداری کامل بوده و در بیداری کامل مشاهده کردم و این اتفاق افتاده هیچ وقت هم فکر نکردم که اگر در بیداری بوده پس ظرف نقلش کو ظرف نقل کجا رفت نه؟

امروز کاملا واقفم که آنچه که اتفاق افتاده در عالم رویا بوده و همه اون صحنه ها در درون من اتفاق افتاد نه بیرون از من البته همین قدرش هم خیلی قابل ارزشه ولی این در درون من اتفاق افتاده نه در بیرون من حالا بعدها در این باره باز هم حرف خواهیم زد.

مثال بعدی شخصی به مالیخولیا مبتلا شده از کارها و حرفها و حرکاتش ما می فهمیم که اون از یک حیوان درنده ای که در حال حمله است بهش میترسه یا تو آتیش گیر کرده یا مردم دارند بهش سنگ میزنند مالیخولیا اینهاست دیگه وقتی نگاه میکنید حرکاتش را میفهمی که مثلا از یک آتیش داره فرار میکنه یا کسانی دارند سنگ میزنند دستش را میگیره جلوی سنگ که نزنید من را، من را با سنگ نزنید و امثالهم که فرار میکنه به جایی پناه میبره که وقتی وارد اونجا میشه باز متوجه میشه همه اونهایی که ازش فرار میکرده همه اونجا حضور دارند که عملا این را بهش میگویند مالیخولیا، از این قصه ها زیاده که ما که از بیرون اون را می بینیم متوجه می شویم این وقایع در بیرون اون شخص نیست بلکه تماما در کجاست؟ در درون اوست و این بیچاره که گمان میکنه اینها در درون خودشه از اون فرا میکنه اگه می دونست که اینها همه از خودشه در خودشه و با هاشه هیچ وقت ازش فرار نمی کرد چون هیچ کس نمی تونه از خودش فرار بکنه، توجه می کنید هیچ کس از خودش نمی تونه فرار بکنه، خیلی از اونهایی که دروغ میگویند،خیلی از اونهایی که تهمت میزنند، خیلی از اونهایی که به نوعی شارلاتان بازی در می آورند اینها از خودشون فرار میکنند،اما هیچ کس از خودش فرار نمی تونه بکنه،ترا به خدا توجه بکنید هر پاراگرافی را که میگویم بعدش یک تذکر مجدد میدهم، چون خیلی از اوقات ما درگیریم با چی با آنچه که در خود ماست خوب دقت کنید با آنچه که در خود ماست نه در بیرون ما در حالیکه سخت شکایت داریم که در بیرون از خودمون قرار داره که اگر دقیق نگاه کنیم اون وقت پنجاه درصد مشکلمون حل میشه وقتی بفمیم که در خود ماست پنجاه درصد مشکل حل میشه پنجاه درصد بقیه اش به وجود آمدن اراده ای برای رفع کردن اون زشتی ها یا اون بدیها اصلا ما خودمون را که دیوانه تصور نمی کنیم درسته که بسیاری از مواقع خیلی هم عاقلیم خیلی هم عالمیم خیلی هم فرزانه ایم، همه را هم پند و اندرز میدهیم، دستور میدهیم راه یادشون می دهیم، درسته، اما اتفاق نیافتاده براتون که خودتون با خودتون گفتگو کنید؟ محاوره خیالی تا حالا نکردید؟ با طرف مقابلتون گفت و شنود نکردید؟ کسی که به شما این حرف را زده بود و شما را ناراحت کرده بود در خیالتون بهش اعتراض نکردید؟ دعوا نکردید؟

ماعاقلیم ما دیوانه نیستیم ولی بارها این کار را کردیم، شما می گوئید نکردید، من کردم، حتما هم کردم، آن قدرگاهی اوقات در این محاوره پیش میرویم که شخص مقابل بری ما متمثل میشه انگار ظاهر میشه و باهاش گفتگو می کنیم حرف میزنیم و جالب اینجاست که اون موقع هم نمی تونیم بفهمیم که این تمثل در ذات ما اتفاق افتاده نه در بیرون از ما در درون ما اتفاق افتاده نه در بیرون از ما برای همه ما اتفاق افتاده که یک شبی در تاریکی از اتاق خارج شدیم وقتی بیرون رفتیم یک دفعه دیدیم در تاریکی شب یک شخصی با چشمهای درشت آتشین، ورقلمبیده و چهره عبوس و خشمگین با یک شمشیر برهنه آماده ایستاده که به ما بپره، نه اتفاق نیافتاده تا حالا براتون؟! حتما اتفاق افتاده خیلی هنر کرده باشید داد نزدید ولی به شدت ترسیدید خیلی از جاها هم داد زدید فریاد کشیدیم کمک خواستیم شهری را به هم ریختیم مملکتی را زیر و رو کردیم همه را ترسوندیم همه می دوند و می خواهند این میر غضب عجیب الغریب را پیدا کنند کو کجاست کی بود ؟غافل از اینکه این میر غضب، میرغضب خیالی بر خواسته از قوه خیال ما بود، شانی از شئونات نفس ما، مایه اون وحشتی که ایجاد شده تخمش را ما در مزرعه دلمون کاشتیم که امروز چنین صورت هولناکی از اون روئیده اول جلسه گفتم اونهایی که حضور داشتند شنیدند امروز صبح همین امروز در عالم رویا مشاهده می کردم حیوانی حیوان بود واقعا نمی دونم آخه چه جور حیوانی با چه هیبتی هولناکی ترسناکی که بیرون از من نشسته بود لنگه کفش اول را پرتاب کردم گفتم برو یک خورده رفت عقب دوباه اومد جلو دوباره گفتم نشد سه باره لنگه کفش اولی دیدن جا خالی داد کفری شدم آخه بابا برو لنگه کفش دومی باز جا خالی داد بهش نخورد سومین چیزی که پرتاب کردم بهش بزنم که جا خالی داد، مونده بودم که عجب ها، شروع کرد خندیدن گفت من غضب توام غضب توام، اون غضبه در منه، در شماست، در خودتون،در همه تونه، در تاریکی چهره هولناک می بینید بیرون از شما نیست شما کاشتید تخمش را کاشتید بارور شد اونجوری مشاهده کردید.

قطره بارون که از آسمون به زمین میآید قطره است نه ،یک قطره بارون اما وقتی خوب نگاه میکنید میبینید تویک خط راست میاید پائین آتیش گردون که توش ذغال ریختید و شروع کردید چرخوندن بابا وقتی نگاهش میکنی یک آتیش گردون این قدری است با یک مشت ذغال حالا قرمز شده حرفی توش نیست اما عملا یک آتیش گردون این قدری است نه چیزی بیشتر از این اما در عمل یک دایره آتشینه، خلاصه اینکه اون خط مستقیم اون دایره آتشین در خودتون مشاهده میکنید ولی گمان میکنید که خارج از شماست باورتون میشه من امروز خیلی جالب بود برام همه اونهای دیگه را حالا جالبه اونهای دیگه را قبول دارم ولی تو این آتیش گردونه قبول نداشتم چون من سالها دیده بودم مامانم آتیش گردون را می چرخوند، ای یک دوره هایی گه گدار برای بابام قلیون درست میکرد و چه قدر من جالب بود فکر میکردم که چه قدر کار جالبیه و از نظر من چه کار سختیه همیشه فکر میکردم اگه من ازدواج کنم من هم باید آتیش گردون بچرخونم؟ من اصلا دوست ندارم چون فکر نمی کنیم آتیش گردون را بتونم بچرخونم ،بالای سرم، جلوی صورتم یک دایره پر از آتش و داغ درست کنم، امروز دیدم که دایره ای نیست آتشی هم نیست اون دایره در خودمه .

به پایان مطلب رسیدیم، اصل: هر چه را که در بیداری ادراک میکنیم معلوم بالذاته، معلوم بالذات در ذات ماست و معلوم بالعرض در خارج، ما بروید بهش فکر کنید این جمله را یعنی چی، این قدر صحنه قشنگیه وقتی به این فکر میکنید، هر چی که در بیداری ادراک میکنید یک وقتی هایی گَه گُداری اتفاق افتاده پیش بعضی از این زعمای قوم نشستم و حرفهاشون را گوش کردم بعضیها خیلی هم شعاری می گفتند: "همه اونهایی که بیرون ماست خیالی است"، مگه میشه خیالی این کجاش خیاله؟ هر چه را که در بیداری ادراک میکنیم معلوم بالذات در ذات ماست و معلوم بالعرض در خارج از ماست بروید بهش فکر کنید

اصل بعدی حالا می گوئیم که در همون دروس قبل معلوم شد که کار حواس فقط ادراک محسوساته ولا غیر، حواس ما کارش درک حسیاته،گرچه که این ادراکات حسیه همشون در حقیقت ادراکات نفسند، این هم باز جمله بزرگیه، لمسش کنید،ولی سخن در این جاست حواس به تنهایی نمی توانند بدانند که محسوس در خارج موجود هست یا نه، یعنی چی مثلا حس لامسه حرارت را درک میکنه ممکنه این حرارت از بیرون باشه یا از داخل مثلا تب داشته باشه خیلی داغ حس لامسه گرما را احساس میکنه ولی نمی تونه درک کنه که این گرما از بیرون بهش وارد میشه یا از درون خود پوسته یا زیر این حس لامسه است، خلاصه کار حس لامسه جز احساس کردن نیست اما ادراک اینکه شی گرم خارجه یا داخله کار یک موجود دیگه است اون موجود دیگه جز نفس ناطقه نیست.

مادیون بیائید ببینم اثبات کنید، مادیگرایان بیائید اثبات کنید که روی این حواس متمرکزید، اثبات کنید. مثلا دوری و نزدیکی صدا از عهده شنیدن خارجه؛ بلکه نفسه که اون را تحلیل میکنه، قدرت سامعه، شنوایی، می شنوه صدا را، چه قدر دوره یا چه قدر نزدیکه تحلیل این کار به عهده نفسه پس حکم آخر امروز نفس ناطقه حاکم است که محسوسات بالعرض ما مطلقا در خارج موجودند و حواس ما حاکم در این مطلب نیست گرچه که حواس وسایل ارتباط نفس با خارجند.گوش، چشم، زبان، پوست همه اینها وجود دارند اما وسیله ارتباط این حسیات با نفس ما هم هستند اما خودشون حاکم بر مسئله نیستند حاکم بر این مطلب نفس ناطقه است والسلام این همه اون چیزی بود که امروز می خواستم بگویم ان شا الله که خوب گفته باشم بد نگفته باشم شما راحت فهمیده باشید دست حق به همراه تک تک شما یا علی مدد.

 

 

 

نوشتن دیدگاه