جلسه سی و سوم سلسله جلسات معرفت
- نوشته شده توسط مدیر سایت
- دسته: سلسله جلسات معرفت
- بازدید: 2603
بسم الله الرحمن الرحيم
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم،بسم الله الرحمن الرحیم،استغفر الله ربی و اتوب الیه جلسه معرفت سه شنبه پنجم آذر ماه سال هزار و سیصد و هشتاد و وهفت را با نام و یاد حضرت دوست آغاز میکنیم .یکی دو جلسه کار را کمی آرام تر و سبک تر برگزار کردیم جلسه پیش رو به درد و دل ها گذراندیم گفتیم که قدری آماده بشیم حالا امروز توجه مخصوص شما را طلب می کنیم.
در دروس قبل اشاره کردیم که جسم و جسمانیت بدون وزن و محاذات کلمات را که بکار می برم عمدا به کار می برم چون توی بعضی از کتب بهش برخورد می کنید می خوام که براتون آشنا باشه . وضع یعنی شکل و هیئت مشخص دیدید می گن فلانی وضعش خوبه از کجا می گن وضعش خوبه خوب به خاطر اینکه سر و لباسش رو می بینند نوع زندگیش رو می بینند یا چیز هایی که داره می بینند می گن وضعش خوبه وضع یعنی شکل و هیئت مشخص محاذات یعنی روبرو هم قرار گرفتن .
جسم و جسمانیت بدون وضع و محاذات یعنی بدون داشتن شکل و هیئت مشخصی و بدون اینکه روبرو هم قرار بگیرند نمی تواتند این رو دیگری تاثیر بگذارد باید حتما دارای شکل و هیئت بخصوص و اینکه کنار هم باشند روبرو هم قرار بگیرند تا بتوانند روی هم تاثیر بگزارند داشتن وضع و محاذات از خواص و احکام عالم اجسام است .فقط در عالم اجسام صدق می کنه در موجودات ماورای طبیعت هیچ کدام از این معانی وضع و محاذات صدق نمکنه چه عالم ماورای طبیعه با موجود غیر طبیعی روبرو باشه و چه با موجود طبیعی .
حالا مثال می زنم می دانید که از عالم ماورای طبیعه روح ها هستند روح ها هیچ کاری ندارند که فاصله شان با ما چقدراست اگر قرار باشه ارتباطی بر قرار کنند می کنند ربطی به این نداره که اینجا باشند در هر کجای دیگر هم باشند این ارتباط رو می توانند بر قرار کنند نیازی به کنار هم قرار گرفتن و دارای شکل و هیئت مخصوصی بودن نیست . به عبارت بهتر موجود ماورای طبیعت نه گواه وضع و محاذات ، نه به توسط اینها گواهی میشه. نه خودش موجودی که ماورای طبیعت است ، نه گواه وضع و محاذات است یعنی دارای شکل و هیئت مخصوصی است جایگاهش را نشان می دهد و نه اون موجود ماورای طبیعه در کنار یک موجود طبیعی قرار بگیره توسط اون میتونه معرفی بشه چرا که هر وقت امری بر چیزی صادق باشه یعنی به صدق ذاتی یعنی اون امر ذاتی اون چیز باشه در مورد اون چیز مصداق اونه واگر ذاتی نباشه مصدوق اونه.
مثلا انسان نوعی که این معنی ذاتی افرادشه انسان بودن با توجه به اینکه همه ما که اینجا نشستیم هر کدام یک شکل هستیم ولی انسان بودنمان نوعی است که ذاتی ماست ذاتی افرادش است . پس هر کدونم از افرادی که ایجا هستند یا هر کدام از انسانها مصداق انسانند .انسان رو معرفی میکنند .اوچه که بر افراد انسان عارضه هر یک از افرادی رو که نسبت به آنچه که عارض شده معروض یا مصدوق می گویند.
یک چیزی عارض می شه اتفاق می افتد به وجود می آید به عنوان مثال فلانی به دنیا می آید به جای دو تا چشم یک دونه چشم داره انسان است یعنی مصداق انسان است ولی آنچه که بر او عارض شده این مصدوق اونه این جز ذاتش نیست . خلاصه مصداق بودن در ذاتیات است و مصدوق بودن در عرضات حالا می پرسیم از شما در طبیعتی به نام نطفنه انسان استعدادو قوه انسان شدن تعبیه شده آیا در این مطلب اعتراضی هست ؟ کسی هست که بگه نیست؟در نطفنه انسان استعداد و قوه انسان شدن تعبیعه شده قرار داده شده تو این که هیچ اعتراضی نیست .حالا وجود این استعداد در این نطفه و خود این استعداد چیه سوالاتی رو به وجود می آره که امروز ما باهاش مواجه نمی شیم حالا ازش می گذریم چون حالا حالا ها کار داریم.
اما میگیم نطفه ی مستعد خودش ماده است گفتیم نطفه توش استعداد و قوه انسان شدن تعبیه شده پس این نطفن مستعد انسان شدن است خود این نطفنه جنسش ماده است نه عالم است نه عاقل نه مخترع نه مکتشف است نه میتونه مسائل و مشکلات را حل کنه نه می تونه تدبیر و رای و سیاستی داشته باشه . نطفه ی انسانی که بسته شده یعنی یک ذره مردانه و یک تخمک زنانه که با هم جفت شده و نطفه ای رو بوجود آورده و این نطفه رو گفتیم که مستعد چون استعداد انسان شدن درش تعبیعه شده ولی در ابتدای راه که نگاه می کنیم یک ماده است .یک ماده ای که نه عالم است نه عاقل نه مخترع نه مکتشف است و ... الی آخر.اما نطفه ای با این خصوصیات در قرار گاهی بخصوصی قرار می گیره و در راه تکاملش شروع میکنه به حرکت کردن .این حرکت رو هم در متن طبیعت و جوهر ذاتش قائل میشیم که طبیعت جوهر در حرکت است و این حرکت خارج از ذات اونه و عارض بر اون نطفه است .این حرکت کردن خارج از ذاتش و عارض بر اونه ولی نه مثل یک حرکت نقلی و انتقالی از اینجا بلند شدن و به اوجا رفتن .آنقدر ظزیف است حی بخونید هر یک جمله اش یک دفتر براتون باز می کنه که باید به این دفتر خیلی با توجه نگاه کنید .
مادیون هم این حرکت رو قائلند .مادیون رو که می دانید مادی گرایان رو می گیم این حرکت رو قائلند ما فعلا از قرارش در قرارگاه بحثی نمی کنیم یا وارد بحث حرکت جوهری نمیشیم.
مادیون حرف تکامل رو می زنند منتها این تکامل رو از رشد نباتی و حیوانی اش می گویند وقتی یک ماده رشد نباتی و حیوانی داشت و بزرگ شد گوهر معرفت رو کمالی برای انسان می داند یا نه؟ یا جایگاهی نداره ؟ آیا به دانش مادیون قائل هستند یا نه ؟ می پرسیم ماده ای نا توان ، نطفه یک ماده نا توان دیگه که اگر در جای مخصوص خودش نباشه مرده یعنی نیست .این ماده نا توان چطور علت پیدایش این همه کمال وتوانایی و دانایی می شه؟کمال و دانایی که به همه ی طبیعت چیره میشه. فیسوفی بزرگ میشه مخترعی شگفت انگیز میشه مگه نه اینکه این نطفه مادی در دانش و بینش پیش رفت و با تکامل دانش و بینش به این پایه بلند رسید مگه غیر از اینه . علت تامه این متکامل کیست؟ خوب علت تامه این تکامل یا نطفه متکامل شده یا باید خود ماده باشه یا قوه و استعدادی که در اونه یا امری ورای هر دو اینها ؟ ماده که طبیعت است پس قبلا اثبات کردیم که طبیعت و ماده جایگاه علم و معرفت نمی تواند باشد این رو در دروس قبل اثبات کردیم .قوه و استعدادی هم که در نطفه تعبیه شده اول درس گفتیم استعداد مادی است و نقش شده تو ماده پس باز هم ماده است پس نمی تواند جایگاه معارف باشه پس علت تامه این تکامل امری است ورای ماده و استعداد که مادیون وقتی می گن استعداد انسان شدن در نطفه هست این استعداد مادی است چیزی که این تکامل بزرگ را به وجود می آره ورای استعداد مادی است .
حالا بر فرض محال بگیریم ماده است ماده علت تامه است این که محال چون معلول می آید قوی تر از علت می شود و بر علت چیره میشه فرع به اصل مزیت پیدا می کنه و این توی قوانین قانونی غلطی است امکان پذیر نیست . گفتیم حرکت تغییر و تبدیل است همین هم است دیگه مگه نه ؟ حرکت تغییر و تبدیل است . پس جسم که در تغییر و تبدیل است عالم به خودش و حتی غیر خودش نیست چرا که علم ادراک است ادراک رو معنی می کنیم ما علم رو تعریف می کنیم ادراکه ، حالا ادراک را معنی می کنیم میگوئیم : حضور صورت شی در نزد درک کننده، حضور صورت شی در نزد درک کننده.
این قدر این جا جالب بود برای خود من وقتی می نوشتمش خیلی عظمت داره علم مادی نیست چون صحبت علم این نیست که این از چی ساخته شده این علم نیست این دانشه ما با این کار نداریم علمی که ازش بحث میکنیم ورای عالم ماده است بعد می آئیم می گوئیم که علم ادراکه درک کنندگیه این درک کنندگی چه موقع اتفاق می افته وقتی که صورت شی ای را که تو می خواهی درک کنی در مقابلت حاضر باشه الله اکبر خیلی عظیمه حضور صورت شی در نزد درک کننده ، علم صورت درک کننده با الذاته اونچه که تغییر و تبدیل به جوهر و طبیعت را داراست قرار و ثبات نداره وقتی چیزی قرار و ثبات نداره حضور هم نداره وقتی حضور نداره ادراک هم نیست پس جسم عالم به خود و عالم به غیر خودش نیست .اونی که عالمه موجودی ورای ماده است ، بر همین اساس جسم را حیات نیست معنی حیات را که می دانید یعنی زندگی چرا که حیات بودن شی است چه جور بودنی ؟ بودنی که شما بتونیددرکش بکنید بودن شی به گونه ای که شما بتونید ادراکش بکنید و فاعل به اراده باشه اگر اراده بخواهد باشد باید ادراک باشه ادراکه هم که علمه و علم را حضور باید. پس حیات در ماورای ماده است از اینجا معلوم میشه که هرچی وحدت شی شدید تر باشه حضور او قویتر و علم و حیات او شدید تر است . حالا برگردیم به خودمون هر چی که وحدت درونی ما قویتر باشه حضور ما قویتره هر چی حضور ما قویتره ادراک ما بیشتره هر چی ادارک ما بیشتره علم و معرفتمون وسیعتره. ماده متفرقه جمیعت و حضور نداره پس باید برای ماده یک جامه ای باشه و این جامه از جنس ماده هم نمی تونه باشه پس جامه ماورای ماده است یکی از نامهای ماورای طبیعت را میگذاریم جامه . این را به خاطر بسپارید چون بعدا کار داریم باهاش . در دروس قبل ثابت کردیم که صورت علمیه فعلیت محضه در صورت علمیه حرکت راه نداره چون حرکت در جایی اتفاق می افته که قوهای به کمال بخواهد برسد و صورت علمی شیئیت شی ای است که که هویت و شخصیت ثابتی را در بر داره و به فعلیت رسیده اونکه قائم به علمه اون که معلمه مخرج نفس مستعد از نقص به کماله همشون مجردند و همشون عاری از ماده و احکام ماده اند تا شی به یک نحوی وحدت پیدا نکنه صورت علمیه پیدانخواهد کرد من و شما یک شی هستمیم ما در جهان یک شی هستیم علت اینکه هنوز صورت علمیه پیدا نکردیم چون وحدت در وجودمون ایجاد نشده چطوری وحدت ایجاد نشده ؟ یک کلمه من می گویم یک جمله ببین چه رنگ و روهایی متغیر میشه چه دستهایی آماده میشه که جوا ب من را بده هر جوریه فوری متفرق می شید فوری درب و داغون میشید.
ماده در طبیعت خودش سیاله چون سیاله قرار و ثبات نداره در متن ذات خودش صورت ثابت نداره به این جمله ها توجه کنید چون همه این جمله ها در ما صدق می کنه در خود ما در تک تک ما که این جا نشستیم نگاه کنید این خودکار را ببینید وقتی باهاش شروع میکنید به نوشتن هیچ وقت بهش نگاه کردید این سر خودکار با سر دیگر اون هیچ کاری نداره اصلا همدیگر را نه می بینند نه نسبت به هم حضوری دارند . دارند ؟ ندارند. چون صورت وحدت در خود ماده بدون وجود جامه اتفاق نمی افته خب حالا از مادی می پیرسیم شما که ماده را مصدر و مرجع تمام کائنات میدوندید چطور این جمادی که طبیعت او از صورت علمیه و آگاهی ابا داره چطوری می تونه انسانهای نابغه و ذی شعور به وجود بیاره اون بی شعور ماده بی شعوره دیگه اون بی شعور ازش چطوری موجود با شعور به دست میآید بهش فکرکردید؟ این ها را باید یاد بگیرید با مادی گراها حرف بزنید پس مبدا واقعی علم حیات ، ترقی و تعالی گوهر روح انسانی است که این گوهر روح امری است ماورای طبیعت که ازش عالم غیب هم نام می برند بهش عالم غیب هم می گویند.
حالا سوال بعدی از مادیون می پرسیم این قوه و استعداد که تو نطفه است گفتم که نطفه درش قوه و استعدادی تعبیه شده که استعداد انسان شدنه این قوه و استعدادی که در نطفه است مثل خود ماده قدیم است یا حادثه؟ از قدیم بوده یا حالا ایجاد شده مادیون می گویند ماده قدیمه اما کدوم معنی قدیم را در نظر میگیرند قدیم ذاتی یا قدیم زمانی ؟
حالا بحث میکنیم اونها که ماده را قدیم میدونند استعداد و قوه ای را که در بعضی از این تخم نخستین رستنی ها و حیوانات و انسان به وقوع پیوسته این ها را از قدیم می دونند آیا قدیمه یا حادثه؟ هیچ مادی نمی تونه ادعا کنه استعدادی که از در هم آمیختن مزاج عناصر به فعل و انفعالات بی حد جهان هستی می پیونده قدیمه . چرا ؟چون امروزه از صورتهای مختلف مرکبات و مواد معدنی حیوانی و انسانی همه حادثند اونچه که در دل کوه حادث شده آنچه که در دامن دشت روییده این پیر های صد ساله بعضی ها تو دل کوه صد سال طول کشیده تا یک چیزی بشند اون پیر های صد ساله اون طفل های یک شبه و یک روزه همه اینها از جهت ترکیب عناصر و این آن شدن حادث اند نه قدیم ایجاد شدند ماده در نرکیب و شکل و تکامل نیاز به جامه دارد جامه ای که مصور مکمل و ماورا ماده است انسانی که حدوثا قوه ای متکامل در ماده بود حادث شد دیگه نطفه ای که قوه انسان شدن داشت جز قوه چیزی دیگه ای نبود امروز یکی از بزرگان دانش و بینش است دیروز داری وضع بود امروز مجردو عاری از وضع و محاذات .دیروز کمال بلقوه بود امروز به فعلیت رسیده و دانستیم که فاعل او یعنی آنکه او را از قوت به فعلیت رساند مجرد از احکام ماده و مستولی و قالب بر ماده است . حالا هر اسمی که می خواهید بگذارید ما با اسم گذاشتن شما مشکل نداریم می خواهید بگید معلول علت ، می خواهید بگید نیازمند و بی نیاز ، ماده معلول ماوراش علت ، نیازمند بی نیاز ، فقیر غنی ، مستکبر و مکمل ، حادث و محدث ، آفریده و آفریدگار ، مخلوق و خالق ممکن و واجب ، خلاصه به هر اندازه که راه یافتی نامگذاری کنید نامگذاری با شما . فقط مهم اینه که آنچه که عرض کردم مزه مزه کنید ازش لذت برید باهاش زندگی کنید اون وقت از خیلی از قیود رها می شید از خیلی از قیود رها می شید وقتی دانستید کی بودی ، چی بودی و چطوری اینجایی از خیلی از قیود رها می شی . پایان بخش صحبت امروزم اشعاری رو از شیخ فرید الدین عطار نیشابوری انتخاب می کنم .
شبی می کرد درویشی نگاهی در این دریای پر در الهی
شبی نشسته بود به آسمان نگاه می کرد
کواکب دید چون شمع شب افروز که شب از نور ایشان بود چون روز
ستاره هایی که می دید
تو گویی جملگی ایستاده اندی نظر بر خاکیان بگشاده اندی
که هان ای عاقلان بیدار باشید در این درگه چو ما هشیار باشید
تو خوش خسبی ما اندر ره او همی جوییم خاک در گه او
رخ درویش مسکین زان نظاره ز چشمش در فشان شد پر ستاره
شروع کرد به گریه کردن
که یا رب بام زندانت چنین است
می گن دنیا زندان دیگه
که گویی خود نگارستان چین است
ندانم بام ایوانت چه سان است که زندان بام تو چون گلستان است
قدری نظاره به آسمان قدری ، نظاره به خودمان ، قدری نظاره به زندگی مان ، شاید هشیاری لازم رو به ما برگردونه .
تو خونه هاتون گلدان دارید آکواریوم دارید پرنده دارین تو حیات تون درخت دارین هیچ کدام رو که ندارین تو خیابون که راه می رین درخت ها رو می بینید به اونها نگاه کنید ببینید چقدرراضی اند ببینید چه طور در حال تسبیح اند شما در قبال این همه نعمت چیکار میکنید.
درخت عاجز است پرنده عاجز است و من و شما توانا ، اونها با همه عاجز بودنشون چقدر تسبیح خدا می کنند من و شما هم با همه توانایمون چکار می کنیم.
والسلام
دست حق به همراه همه شما