جلسه چهل ام سلسله جلسات معرفت
- نوشته شده توسط مدیر سایت
- دسته: سلسله جلسات معرفت
- بازدید: 2135
بسم الله الرحمن الرحيم
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم استغفرالله ربی و اتوب الیه جلسه معرفت سه شنبه سیزدهم اسفند ماه سال هزار و سیصد و هشتاد و هفت را با نام و یاد حضرت دوست آغاز می کنیم نظر به اینکه به دلیل مراسمهایی که داشتیم وقفه ای بین جلسات افتاد ابتدعا می خواهم یک مرور بکنم بر گذشته مروری کنم تا اگر یک نکته کوچک هم فراموشمان شده من یا شما باز مجددا یادآوری بشه تو این راستا کی میتونه به من کمک کنه؟ به من بگوبد در این بازسازی مطالب گذشته چه چیزهایی را باید عنوان کنیم؟ چه چیزهایی را گفتیم تا یک یادآوری بشه کی می تونه به من کمک بده؟
پاسخ از جمع:
بسم الله الرحمن الرحیم در دو جلسه قبل راجع به اسلام اکبر صحبت شد که بر اساس آیه 65 سوره نسا تعریف اسلام اکبر گفته شد که فرمودید معنی این آیه را حتما یک جایی جلوی آینه ای بگذاریم تا در معرض دید بوده تکرار شود تا ان شا الله ملکه گردد گفته شد اسلام اکبر همان تسلیم بدون قید و شرط است و اینکه ترک هر گونه اعترا ضی نسبت به آنچه از سوی خداوند بر ما جاری میشود و پذیرش اینکه هر آنچه اتفاق میافته به صلاح ماست و هر آنچه ما خواستیم و اتفاق نیافتاده حتما به صلاح ما نبوده و در واقع یعنی اینکه در عین حالیکه اعتراضی نباید کنیم باید از آنچه اتفاق افتاده خشنود باشیم، بعد از اسلام اکبر به ایمان اکبر می رسیم که در این مرحله علاوه بر مواردی که بیان شد باید همه چیز را با عشق و علاقه انجام بدهیم یعنی وقت نماز که میرسد می دویم وقت وضو میرسد میدویم تا جایی که این حالات به روح ما وارد شود یعنی از مرحله تن و دل به روح وارد شود.وقتی نور به دل ما رسید و نور اسلام اکبر روشن شد گاه و بیگاه احوالاتی به ما دست میدهد این حوالات البته گاه به گاه است مثلا با خواندن نمازشبی و.. وباید سعی کنیم با مراقبه این حالات گاه و بیگاه را بیشتر کنیم، باید در این حالت دل مشغولیاتی را که در دل د اریم کم کنیم چرا که وقتی روح آزادی بیشتری داشته باشد این احوالات گاه و بیگاه ان شا الله دائمی میشود که تداومش با مراقبه بیشتر خواهد شد .بعد از ایمان اکبر ما آماده هجرت اکبر می شویم درهجرت اکبر خیلی جاها را نمی رویم خیلی کارها را نمی کنیم امساک میکنیم برای ورود به هجرت باید یک سلسله کارهایی را انجام بدهیم هجرت کبری دو بخش دارد هجرت به تن و دل در هجرت به تن جایی را می بینیم که صحبتی است که ایمان و قرآن را مسخره میکنند دوری میکنیم و هجرت به دل بالاتر است علاوه بر جسم در فکر باید دوری کنیم.
ادامه سخنرانی :بسیار عالی دست شما درد نکند علت اینکه من هر سری من به خوبی می دانم چه میگویم حتی جلسه قبل که مسئله هجرت کبری را مطرح میکردم یکبار دیگر مرور کردم جلسات قبلی را علت دارد برای اینکه اینها مسائلی است که شما شاید علی الظاهر شنیده باشید ولی علی الباطن در همه ما جاری نیست و باید جاری بشه اگر جاری نشه ما دچار زحمت خواهیم بود و این زحمت را کسی نمی تونه به راحتی از دوش شما برداره جز خود شما بله این مسیر مسیری نیست که بدون پیر بتوان رفت، بدون استاد و راهنما بتوان رفت استاد و راهنما بسیار دخیل خواهد بود خیلی از جاها استاد تصرفاتی در شاگرد میکنه اما فی الواقع تصرفات محدود ،زمان محدود، حداکثر تا زمان زنده بودن استاده اگر افعال تصرفی باشه فقط تا زمانی که استاد زنده است شخص اون حالته اگر ملکه اش نشده باشد به محض از دنیا رفتن استاد دوباره اون افعال اتفاق می افته پس بنابراین امروز که عاقل و هوشیار و آگاه هستیم باید توجه داشته باشیم که این مسائل را حتی الامکان، که نه صد در صد حتی الامکان هم نمی فهمیم قابل قبول نیست به طور صد در صد باید در شما جاری باشه و گرنه ادامه راه کار صحیحی بر شما نخواهد بود، همانطور که دوستمان فرمودند ما در طی جلسات قبل عرض کردیم که دوازده عالم را میخواهیم طی بکنیم که این دوازده عالم در چهار مرحله است هر مرحله ای سه درجه یا سه مقام داره، مقام اصغر ، اکبر و اعظم گفتیم که این مراحل اصغر را ان شا الله که جمع حاضر ازش عبور کرده که باز میتوانم بگوبم تو بعضی موارد خیر هنوز توش ماندید ولی دوست دارم که آدمها خودشون نگاه کنند به خودشون و آنها را پیدا کنند و حسش کنند.
به هر حال اسلام اکبر را همانطور که فرمودند معنی کردیم تسلیم بدون قید و شرط ،بدون چون و چرا، درمقابل انچه که از حضرت حق بر ما صادر میشه یاآنچه را که ما دوست می داریم و بر ما صادر نشده باور کنیم بپذیریم که به صلاح ما چنین است و غیر ازاین نمی تواند باشد. گاهی اوقات اراده میکنید از اینجا به جایی بروید چه دور چه نزدیک چه شهر دیگری دهکده دیگری چه اصلا مملکت دیگری اما هر چه میکنید امکان پذیر نیست و حتی لحظه ای نمی خواهید اندیشه کنید اینجا یک در سیمانی گذاشتند ایستادم مشت می کویم بعد هم خب دردم می آید دست و بالم زخم میشه هی گریه میکنم چرا همچین میشه خب نباید بری تو فکر میکنی به صلاحته که باید بری اما فی الواقع به صلاحت نیست بودنت در این جا به مصلحت نزدیکتره دیگه حق چون و چرا نداری چر ا اینجور فلان کس مقصره اگر او نبود من ال میکردم و بل میکردم .
پس اسلام اکبر تسلیم بی چون و چرا است، بی غر زدن، بی ابرو انداختن، بی لب و لوچه یک ور کردن،و هر حرکت دیگری، حتی اگر در درگاه حق رفتیم و داوری خواستیم اگر بر ما حکمی را صادر کردند که برای ما خوشایند نبود پذیرش حکم با دل و جان حق نداریم که ازش اعراض کنیم ،البته ساده نیست ها، جمله ای را من می گویم من به خوبی واقفم که حرفی را که من میزنم خیلی ساده نیست خیلی راحت نیست شما فکر نکنید کاری را که میخواهید انجام بدهید به سادگی چندتا جمله ای است که من بیان میکنم و چون در عمل میروید جلو و می بینید به سادگی نیست واپس میخورید نه ساده نیست ولی نشدنی هم نیست اگر کمر همت سفت بشه حتما شدنی است بی برو و برگرد.
گفتیم اونی که دلش به نور تسلیم محض روشن شد احوالاتی بهش دست میده یک حالتهایی بهش دست میده میاید نماز بخونه یک وقتها در نماز بوی عطری به مشامش میخوره، گاهی اوقات درنمازش صوتی می شنونه انوار رنگی میبینه من بارها و بارها از مردم شنیدم که من نماز می خونم در سجاده من یک نور سبز حرکت میکنه و خیلی بعد شکایت میکنند که من چه کار کردم که دیگر این نور سبز نیست ،اینها احوالاتی است که وقتی انسان شروع میکنند به تسلیم شدن جایزه بهش میدهند ،خیلی ساده جایزه میدهند تبلیغ میکنند شمارا جذب میکنند اگر بخواهید این احوالات مستمر و پی در پی بشه باید خودت کسب کنی، به شما یک کوچولوش را نشان دادند اگر دنبالش می آیی و بقیه را میخواهی دائمی می خواهی باید خودت حرکت کنی کاری بکنی که این احوالاتی که به حال است که به احسان در آیات قرآن اشاره شده این احوالات که به حال تلقی میشه اگر بخواهد دائمی شود باید ملکه بشه تا شما در شرایط نیکوکاران یا محسنین که در سوره عنکبوت خداوند اشاره کرده قرار بگیرید آیه 69 سوره عنکبوت خداوند فرموده آنان که در راه ما مجاهده کردند البته به راه های خودمان هدایتشان میکنیم .
خب مجاهده یعنی چی مجاهده همیشه وارد میدون جنگ شدن و با شمشیر و توپ و سر نیزه جنگیدن در مقابل یک عده نیست خیلی از مواقع که شاید اکثر مواقع جنگی است، کوششی است در خود شما وقتی شما آغاز میکنید حتما شما را کمک میکنند مسلما خداوند با نیکوکاران است خودش میگه من نمی گویم آیه قرآن سند حرف منه ، تا وقتی که سالک به ایمان اکبر برسه از حال احسان ه ملکه محسنین میرسه چرا که ایمان به روح سرایت میکنه روح فرمان فرمای تمام اعضا و جوارحه تمام فرمانها را روح صادر میکنه وقتی ایمان به این مرحله رسید این اعضا و جوارح که مطیع روح هستند دقیقه ای از دستوراتش سرپیچی نمی کنند و بعد حرکت آغاز میشه، در جلسه پیش در مورد هجرت کبری صحبت کردیم، هجرت را به تن خوندیم و به دل گفتیم از رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند که پایه های کفر چهار تاست رغبت، رهبت، سخط ،غضب ،که جلسه قبل در مورد هر کدوم به تفصیل صحبت کردیم هر کدوم اینها را اگر بتونیم ترک بکنیم قدمهای بزرگی را به سوی جلو برداشتیم هر کدوم اینها یکسری آداب عادات و رسومات هستند که سد راه خدا هستند اینها را از سر راه بردارید. حالا گاهی اوقات بعضی ها می آیند می گویند وقتی می خواهی وضو بگیری باید سر اندر تا پا لباسهات را عوض کنی کار قشنگی است من بدم نمی آید ولی وقتی این امکان پذیر است که بنده تو خونه ام هیچ کاری هم ندارم وقتم آزاده میرم سر اندر پا لباسهام را تغییر میدهم لباس نمازم را می پوشم میآیم وضو میگیرم اگر شما به این مطلب ایست کنید و تا امکانش نباشه نماز نخواهید بخوانید اون وقت است که از راه خدا باز موندید یک سری آداب عادات و رسوماتی که سد راه خدا هستند باید بر دارید عرفا کسانی را که به این نقطه میرسند این حالت را تعبیر به جنون کردند چرا که آدم مجنون است که اصلا عادات و آداب و رسومات مردم را نه می شناسد، نه برایش مهم است هر چه بهش می گویند زشت است، زشت چیه اصلا اهمیت قائل نمی شه، از دیگرون هم برای نقض این آداب هیچ وحشتی به دلش راه نمی ده، هیچ ترسی نداره، حالا ما خیلی از مواقع خیلی کارها را می کنیم می گوئیم آخه زشته آخه بده فلانی بدش میآید خب بدش بیاد خدا بدش بیاد بدتره یا فلانی بدش بیاد بدتره؟ آخه انصاف داشته باشید فکر بکنید نماز اول وقت حرف بزرگی است و باید هم خوند باید به ندای الله اکبر پاسخ گفت اما گاهی اوقات به چه قیمتی یک ذره هوشیار باید بود به بعضی از چیزها باید خوب توجه کرد این چکیده ای بود از مراحل پیشین صحبت امروزم را با این ابیات شروع میکنم:
ای دل آن به که خراب از می گلگلون باشی بی زر و گنج به صد حشمت قارون باشی
در مقامی که صدارت به فقیران بخشند چشم دارم که به جاه از همه افزون باشی
تاج شاهی طلبی گوهر ذاتی بنما ار خود از گوهر جمشید و فریدون باشی
ماتاج را می خواهی اما از گوهر ذاتی خبری نیست، به خودت نناز میگی خانم آقا این کاری که شما انجام می دهید فکر نمی کنید یک خرده مغایر با دینه، میگه:" چه چیزا جوجه تازه به دورون رسیده من که عمری قرآن می خوندم اون موقع که اصلاً تو هیچی نمی فهمیدی من نماز می خوندم نماز شب می خوندم چه حرفا..."، میگه حتی اگه تو اون نماز شب خونه ای اون به اصطلاح پرهیزکارهستی که خودت فکر می کنی اگر تاج شاهی طلبی گوهر ذاتی بنما گوهر وجودت را عیان کن.
کاروان رفت و تو در خواب و بیابان در پیش کی روی ره،زکه پرسی چه کنی چون باشی
تا دیر نشد بجنبید،
نقطه عشق نمودم به تو هان سهو مکن ورنه چون بنگری از دایره بیرون باشی
ساغری نوش کن و جرعه بر افلاک نشان تا به چند از غم ایام جگر خون باشی
خب و اما جهاد اکبر،وقتی سالک به توفیق پروردگار موفق به هجرت تن و دل شد، از عادات و رسومات بی مورد و دست و پاگیر جدا شد قدم میگذاره تو میدون جهاد اکبر خب جهاد اکبر چیه جهاد اکبر عبارتست از جنگ با سپاهیان شیطان، وقتی سالکی مراحل قبلی را گذرونده و پیش اومده تازه به اینجا که می رسه گرفتار میشه تو عالم طبیعت، گرفتار وهم ، غضب، شهوت و هواهای نفسانی، تازه گرفتار اینها میشه این همون چیزیه که من ازش بسیار هراس داشتم و تلاشم بر این بود که چله های پی در پی بگذاریم و دونه دونه این وادیهای مختلف بگذرانیم و ازش خروج کنیم بعد بیاییم برای ورود به عالم طریقت قسمت اینطور شد من نمی دونم اختیار دست من نیست در این مرحله شیطون تیغش را از رو می بنده خوب توجه کنید چون خیلی هاتون سوال داشتید تو این مرحله شیطان تیغش را از رو می بنده کدوم مرحله سالک تسلیم بدون شرط و بدون چون و چرا شده به ملکه محسنین رسیده احوالاتش براش ملکه شده از تن و از دل هجرت کرده از اونچه که علی الظاهر او را وابسته می کرد عبور کرده تازه اینها را که طی کرده میرسه به این مرحله یعنی تازه با سپاه شیطان روبرو میشه ،در چه قالبهایی قالب وهم و خیال، قالب حسد قالب غضب و الی آخر، شیطان هرکس را بر اساس احوالاتش از یک جناحی مورد حمله قرار میده گاهی اوقات کشاکش اهل و عیال است این یکی از اون چیزهایی است که من خیلی باهاش دست و پنجه نرم میکنم به این نقطه که میرسم ریزم ریزم درتمامی افعال خانواده و هر حرکتشون من را زجر میده اوایل فکر میکردم آخه این چه مرضی است چرا اینها میخواهند من را حرص بدهند اینها نمی خواهند من را حرص بدهند اینجا که میرسم ریز ریز دونه دونه میبیند همه را گاهی اوقات در کشاکش اهل و عیال ،یادتونه شیخ خرقان را براتون تعریف میکردم خرقان بود دیگه آره شیخ خرقان، شیخ خرقان را یکی رفت در خونه اش را زد زنش اومد بیرون هرچی از دهنش بیرون میآمد به یارو گفت،" فلان فلان فلان شیخ چی چیه شیخ کیه برو دنبال کارت..." گفت :"یا ابوالفضل این دیگه کیه"، گفتند:" شیخ کجاست؟"، زنش گفت اگه میخواهی تو بیشه است راهی بیشه شد گفت بذار ببینم این شیخ چی کار میکنه نزدیک بیشه شد دید شیخ سوار یک شیر غول پیکر از تو بیشه بیرون وقتی اومد بیرون از شیر پیاده شد زد به شیر،شیر برگشت این اومد سرا غ اسن فرد گفت خب با من چی کار داشتی، گفت:" شیخ هیچی اصلا یادم رفت این را جواب تو که سوار این شیری اون چه جور زنی که تو داری اونجوری با من کرد؟"، گفت :"هان تو نمی دونی آخه اون را تحمل میکنم که این را دارم".
از اینها به آدم زیاد داده میشه باید هوشیار بود گاهی اوقات می افتیم تو خوف ونگرانی اینکه مال و منالمون از دست بره تا دیروز حالیمون نبود عین خیالش هم نبود پولش هم می خوردند عین خیالش نبود امروز اگر یک پنج تومانی از جیبش بیافته و توی کوچه پیدا نکنه سکته میکنه بعضی اوقات می افتیم دنبال مقام گرفتن یعنی مقام داشتن برای ما یک چیز اساسی میشه بهش نمی رسیم گاهی اوقات تجملات و آرزوهای دور و دراز وقتی هم بهش نمی رسیم یک جور دیگه میشیم خار تیز حسد غضب کبر و آرزو دامن ما را میگیره. میدانید خیلی از جاها وسیله امتحان ما همسران ما هستند و چه قدر غافلیم غفلت بزرگ را انجام میدهیم چرا که به جای اینکه خودمون را حفظ کنیم فکر میکنیم که عالم دهریم می خواهیم او را نجات بدهیم به شما چه به شما چه شما حرفت را بزن قیل و قالت برای چیه یک چیز قشنگی می گفت یکی از دوستان بحث زانو درد بود اونهایی که زانوهاشون درد میکنه خیلی حواسهاشون را جمع کنند اگر زانو شکسته حرفی است جدا، اگر که ضربه دیده حرفی است جدا وگرنه اگر همنیجوری شروع کرد به درد گرفتن به خصوص جوانها با ش ماها کار دارم این درد از غرور است از کبره یک پرانتز کوچک بود باز شد بسته شد.
خلاصه سالک راه حق نگاه میکنه که از هر طرف روش را می چرخونه یک سیلی از روزگار میخوره به هر کجا که پاش را میذاره خاری به پاش فرو میره همه چیز سرناسازگاری داره خوب امیدوارتون میکنم نه ؟!خوشتون میاد اما نه نترسید ترس و نگرانی اول کار به از خوش خیالی و ضرر در آخر کار امروز ترسیدن ارجح تر و ارزشمند تره، همه اینها را گفتم به دلیلی اینکه بدونید چی خواهید دید و چه اتفاقی خواهد افتاد از سویی هم خیلی خوبه چون وقتی سالک پاش به این مرحله میرسه تازه متوجه کثرا عالم طبیعتش میشه میبینه عجب این عالم کثرت شلوغ و بازارش داغه، پر سر و صداست چه قدر لشگرش عظیمه همه سالهای عمرش را با یک لشگر مخفی زندگی کرده و همیشه فکر کرده که او غالب بر همه امورات و امروز متوجه میشه که اصلا چنین نبوده و این مرحله خوبیه این برای شروع مرحله خوبیه چون پیروزی همیشه پنجاه درصدش در شناخت دشمنه پنجاه درصدش دراندیشه کردن و زدن حیله ها و حرکتهایی برای از میدون در کردن شیطانه سالک باید دراین مرحله با توفیق الهی با سپاهیان وهم و غضب و شهوت فاتح بشه یکی از کارهایی که عموما همه شما انجام می دهید همه شما من شما و همه آدمهای دیگه من از شما جدا نیستم در خیالمون عروس میکنیم طلاق میدهیم میگیریم لو میدهیم می بندیم میکشیم پولهاش را از چنگش درمی آریم دادگاه می بریم پیروز می شیم در دادگاه بهش عجب داستانهایی اگر رمان کنند پر فروش ترین رمان های دنیا خواهد شد این همه وهم این همه خیال و خیال پردازیهای بیهوده سالک باید با توفیق الهی به این سپاهیان خشم و غضب وهم شهوت فاتح بشه تو این مجاهده باید پیروز بشه از چنگ علائق خلاصی پیدا کنه عالم طبیعت را به درود بگه یعنی بمیره؟ نه، تازه زندگی شروع میشه شما را خدا حرکت کنید ،همیشه به فکر فردایی نباشید که تو راهه، امروز نه فردا میکنم، شاید روزی دگر، موقعیتی دگر باشه، همیشه ما این را فکر میکنیم اما این طور نیست در چشم هم زدنی فردا امروز خواهد شد چشم دیگر همون فردا دیروز خواهد شد و از چنگ ما گریزان دیگر در دست ما نیست دیگه کاری نمیشه کرد، درسته که خیلی از کارهایی را که می تونیم فردا انجام بدهیم اما مطئمن باشید اون فرداها دیگه امروز و ساعت الان نخواهند بود بلکه شرایطی دیگر و برای خودش شاید بهترین مثال برای شما زمان باشه ساعت 5 بعد از ظهر با 5 و 5 دقیقه یکسان نیست میتونیم بگوئیم یکسانه زمینی که روش قرار داریم ساعت 5 در یک موقعیت جغرافیایی است هر چند اندک و در5 و 5 دقیقه در یک موقیعت دیگر یعنی شما درهر لحظه تون خداوند عالم تقدیری قرار داده که بخش عظیمی در حال تغییر کردنه شما چرا تغییر را نمی پذیرید چرا جلوی تغییر را میگیرید ؟خدا لحظه قبلتون را با لحظه الان تون یکسان نساخته چه زمانش چه مکانش چه فرود انرژهای کیهانی که به سوی شما سرازیر میشه این لحظه با اون لحظه متفاوته گیرندگی این لحظه با اون لحظه متفاوته درمان این انرژیها در این لحظه چیزی است در اون لحظه چیزی به خدا اینها را قصه نمی گویم از دستون رفت رفت دیگه کاریش نمیشه کرد هوشیارانه لحظه های عمرتون را بازیابی کنید تلاش کنید تکلیف هر لحظه را در جای خودش انجام بدهید تکلیف هر لحظه را درجای خودش انجام بدهید که لحظه بعد تکلیف خودش را داره عین مشق شب بچه ها می مونه معلمی که آخر هر هفته مشق شب بچه ها را می بینه امشب یک صفحه داده فردا شب هم یک صفحه داده ولی تو امشب ننوشتی فردا شب دو صفحه می خواهد و آخر هفته 6 صفحه داری مضاف بر اینکه روز اول صفحه اولی که داشتی فردا ش دیکته داشتی اگر این را می نوشتی فردا دیکته اش را خوب مینوشتی ننوشتی اون هم رفت روز دوم همچنین روز سوم هم چنین میگه ای بابا همون صفحه که روز اول مشق داده بود فردا هم هموهن را داد چه فرقی میکرد به طور حتم بیست تا لغت سخت داشته که تو روز اول 5 تاش را یاد میگرفتی روز دوم 5 تای بعدی روز سوم 5 تای بعدی و الی آخر باز هم میتونی بگی یکیه یکی نیست نمی تونی ادعا کنی یکیه لحظه ها در راهند با تکالیف خودشان تکالیف را تلمبار نفرمائید یاعلی مدد پایان بخش صحبت امروزم یک مطلبی که برای خودم پیش اومده بهش دارم خودم فکر میکنم می خواهم شما هم بهش فکر کنید چون قشنگه فکر کردن بهش هم قشنگه اگر جواب هم بگیرید که قشنگتره دیشب باخودم تو دل نیمه های شب به یک نکته ای فکر کردم اندیشه کردم چطور عشق به پروردگار را برای دیگرون معنی کنم مگر نه اینکه من باید همه چیز را تعریف کنم پس برای چی اینجا نشستم من باید جوری تعریف کنم که شما حسش کنید عشق به پرودگار را چطور معنی کنم برای شما یا به هر کس دیگری با خودم فکر کردم عشق مادر به فرزند مثال خوبی است حتما هم همینطوره عشق خداوند به بنده اش را میشه اینطور مثال زد اما آثا عشق فرزند به مادر هم این چنینه خدا وکیلیش این چنینه ؟ هرگز این طور نیست همه ما خوب می دونیم این طور نیست شاید عاشقتربن ما هم نسبت به خدای عالم عشقمون حداکثر به اندازه عشق فرزند به مادره اما اون عشقی که از اون می گویند اون چیه؟ چطوریه چطور باید بشه عشق ما به پروردگار چطور باید باشه این تفکرات منه شما هم در موردش تفکر کنید شاید شما زودتر از من به نتیجه برسید اگر رسیدید ما را هم خبر کنید تلاش کنید تا اونچه را که تا به امروز بیان کردم در خویشتن خویشتان محقق کنید چرا که از عالم اکبر می خواهیم به عالم اعظم وارد بشیو بدون رسیدن و ساکن شده در عوالم اکبر عوالم اعظم امکان پذیر نیست شما محاله بدون اینکه عالم اکبر را طی کرده باشید ورود به عالم اعظم داشته باشد به خدا خوندن و شنیدن به تنهایی هیچ کس را به سر منزل مقصود نمی رسونه بلکه عمل کردن و تجربه کردنه که آدمی به ملکوت الهی نزدیک میکنه همون طوری که امروز گفتم می خواهیم برسیم به جایی که تو عالم ناسوت باشیم و لی صورتها را ملکوتی مشاهده کنیم خیلی جدی بگیرید اونقدر که هر روز مطالعه این عوالم و آثارش را همراه نماز صبح خودتون کنید شما جزوه دارید گفته های من هم نیست جزوه ها تون را بخونید بگذارید در نماز صبحتون پیرتون بر شما جاری شه من هم محتاج دعای شماهستم در حق من هم اون موقع دعا کنید که شاید به من هم سری بزنه بگذارید بر شما جاری شه هر روز و هر روز تلاش کنید که در طی روز همه اون چیزهایی که رو که در نماز صبح مطالعه میکنید در خودتون عملی کنید ان شا الله امیدوارم که خسته تون نکرده باشم یا علی مدد دست حق به همره تک تک شما.