جلسه چهل و دوم سلسله جلسات معرفت
- نوشته شده توسط مدیر سایت
- دسته: سلسله جلسات معرفت
- بازدید: 2476
بسم الله الرحمن الرحيم
بسم الله الرحمن الرحیم،اعوذ بالله من الشیطان الرجیم، استغفرالله ربی واتوب الیه،
اللهم نور ظاهری بطاعتک و باطنی بمحبتک و قلبی بمعرفتک و روحی بمشاهدتک و سری باستقلال اتصال حضرتک یا ذولجلال و الکرام
اولین جلسه معرفت را در سال جاری با این دعای بسیار زیبا شروع کردم باشه که ان شا الله آمینش از جانب حضرت حق گفته شده باشه و برای همه ما اتفاق بیافته. خداوند یگانه را شکر میکنم که بازهم عمر کفاف داد و پروردگار توفیقش را عطا کرد که در خدمت دوستان خوب و مشتاقان امام عصر(عج ) باشم، نمی دونم ایامی را که گذشت چگونه گذراندید، فقط امیدوارم به قدر کفایت سود کرده باشید چرا که امروز وقتی به پشت سرم نگاه میکنم می بینم به قدر نیم روز هم بیش نبوده که سال پیش همین موقع همین جا درخدمت شما بودم و عرض میکردم :"ایام سختی در پیشه، خودتون را آماده کردید، حاضر شدید" و شما فقط با چشمان متعجب به من نگاه میکردید، نمی دونم که چه قدر باور کردید اون موقع چه قدر به این مسئله تفکر کردید که چطور باید با مسئله سختی ها روبرو شد، نمیدونم نمی خواهم که بدونم.
امروز که اولین جلسه شروع کلاسهای ما در سال جدید عرض میکنم سال ،سال نظم و انضباطه، هر کس از نظم و انضباط برای خودش تعریفی داره و به یک شکلی بهش نگاه میکنه مسئله نظم و انضباط را، ولی ما برای شما تعریف میکنیم تعریفی از نظم و انضباط ارائه میکنم که طبق اون باید پیش بروید، امیدوارم که همتون توجه کافی بکنید. اما نظم و انضباط، تو سالهای گذشته توهمه ابعاد شخصی و اجتماعی خودتون بارها تصمیماتی را اتخاذ کردید بدون اغراق همه را هم شامل می شود و در کمال تاسف پس از گذشت زمانی مشاهده کردید که تصمیم شما همانند تکه برفی که در دستان شما قرارداده شده آب شده و بر زمین ریخته و تنها با یک نگاه تاسف از روی این آب گذشتید و به یک مطلب دیگه پرداختید این مطلب دمادم تکرار شد تا جایی که کاملا لوث شد، حالا دیگه به همه برفهای آب شده درون دستهاتون فکرهم نمی کنید چه رسد به اینکه اهمیت بدهید اما امروز به بعد دیگه نمی تونید این شکلی باشید دیگه نمیشه، با شما هستم با شما با همه شما با تک تکتون هیچ کدوم مبرا نیستید فکر نکنید که کسی هست که کاملا از این مطلب مبرا باشه. تصمیمات شما به زبون اومدن از دست شما شکوائیه صادر کردند شکایت میکنند می خواهند از دست شما خلاصی پیدا کنند ما مامور رسیدگی به این شکوائیه ها هستیم. برای زندگیتون برنامه بنویسید از پنهانی ترین مسائلتون تا آشکارترین و اجتماعی ترین مسائل زندگیتون که مسایل اجتماعی است و درگیر با مردم ،برای همه اینها برنامه بنویسید،اونچه که امروز بشر به این بی تفاوتی و به ذلت رسونده بی اهمیت بودن به تمامی لحظات زندگی خودشه ، وقتی یک نفر بد قولی میکنه دیر می آید بهش میگویند تو به طرف مقابلت حرمت قائل نشدی من می گویم او به خودش حرمت قائل نشده و آدمی که به خودش حرمت قائل نیست ،به لحظات زندگیش حرمت قائل نیست، میتونه به تو حرمت قائل باشه؟ نمی تونه، از این به بعد شما و علی الخصوص و من، من جلوتر از شمام باید با تمام وجودمون مراقب هر لحظه باشیم هر لحظه از زندگیمون را مراقبت کنیم که از دست نره ،چون دیگه جایگزین نداره این لحظه رفت جایگزین دیگه نداره تا حالا لحظه ها از دست نمی رفت؟ قبلا هم از دست میرفت صد در صد قبلا هم از دست میرفت ولی اون موقع من و شما سالک راه حق نبودیم، لا اقل ادعاش را نداشتیم، امروز می خواهیم مدعی باشیم که سالک راه حق می خواهیم باشیم ،درس معرفت میگیریم در نتیجه اون موقع تعهدی از زمان به گردن ما نبود ولی امروز در کل جهان هستی با هر چی که روبروئیم در مقابلش متعهدیم دیدید اول جلسه به یکی از دوستان چه گفتم گفت خیلی سخته گفتم خیلی سخت تر از اونچه که فکرش را بکنید درمقابل تمامی چیزهایی که در جهان با اونها روبروئیم متعهدیم، تعهد بر گردن ماست اگر بهش فکر بکنید شاید چندین روز متوالی خوابتون نبره، از این همه مسئولیت و تعهدی که به گردن شماست، عدم مسئولیت در مقابل این هم تعهد یعنی جرم خب کسی که جرمی براش اتفاق افتاد بهش میگویند مجرم مجرم را چی کار میکنند توبیخ مجرم توبیخ میشه این بنده کمترین حضرت حق مدتی قبل چند ماه قبل روایت عنوان بصری را دادم خدمت شما یا ندادم ؟از شما خواستم که این را کلمه به کلمه و جمله به جمله حفظ داشته باشید و بهش عمل کننده باشید یا نه؟ این هدیه نبود به شما این خط مشی محکمی بود از جانب یک امام بر حق که مورد قبول همه شماست امام شماست به شما ابلاغ شد چه قدر در برقراری این دستورات کوشش کردید؟ چه قدرموفق بودید؟ اگر اینجور باشه باید برای هم اون موارد جز به جزهر کدوم ما آینه تمام نما باشیم تمام نمای این دستورات، هستیم ؟
ü "علم نوری است که در دل کسی که خداوند تبارک و تعالی اراده هدایت او را کرده قرار میگرد"
شما کلاس معرفت دنبال چی میگردید مگه دنبال نور نیومدید؟ پس اگر اینجا نشستید اراده حضرت حق بر این قرار گرفته که در دل شما علم را یا نور را قرار بده
ü " پس اگر خواهان علمی هستید ابتدا در جانت حقیقت عبودیت را طلب کن "
حقیقت عبودیت چیه؟ گفتیم،
ü "و علم را با عمل کردن به دانشت بخواه و از خدا طلب فهم کن تا خدا به تو بفهماند"،
ما همش دنبال علمیم که کتابخونه ما کتابها علمی زیبا پشت هم داشته باشه علم این نیست اون چیزی است که فهمیدی و با اندازه فهمت بهش عمل کردی.
ü " حقیقت عبودیت کدام است ؟فرمودند: سه چیز است بنده خدا برای خودش در آنچه خدا به وی سپرده ملکیتی نبیند چرا که بردگان مالی ندارند همه اموال را مال خدا می بینند و در جایی که خدا فرموده مصرف می کنند"
این ها را بند بند جستجو کنید ببیند چه قدرش را شما دارید تا انتها کسب کردید؟
ü " بنده خدا برای خودش مصلحت اندیشی و تدبیر نمی کند"
امام گفته برای خودت مصلحت اندیشی و تدبیر نکن شما برای بقل دستیت مصلحت اندیشی میکنی، چه قدر جالبه نه؟! شما تشخیص می دهی اون چی کار کنه خوبه "اگه تو این کار را میکردی بهتر بود" چی کار داری میکنی؟ کدوم جایگاهی که اینطوری مصلحت اندیشی میکنی؟
ü " تمام اشتغال او به کاری منحصر شود که خداوند او را به آن کار امر یا از آن نهی نموده است "
خداوند فرموده مردم را کمک کنید یاری کنید ما بیشتر از اونکه یاری کنیم حرف میزنیم حرف میزنیم حرف میزنیم مخم در حال انفجاره از بس که حرف شنیدم از بس شنیدم دیگه نخواهم شنید دیگه بعد از این نخواهم شنید مگر از کسی که این موارد در جسم و جان و روحش گنجونده شده باشد؛
ü "بنا براین اگر بنده خدا برای خودش درآنچه خدا به او سپرده ملکیتی نبییند انفاق نمودن در آنچه خدا امرفرموده براو آسان میگردد، زمانی که اشتغال ورزد به آنچه خداوند به آن امر یا نهی کرده دیگر فراغتی برای خودنمایی فخر فروشی نمیابد"
تو این عیدیه چه قدرخود نمایی کردید؟ چه قدر به مردم غالب کردید ؟زیارت هاتون ذکرهاتون نمازهاتون طاعتهاتون و خیلی چیزهای دیگرتون به خصوص اولاد هاتون، "ماشالله ماشالله داره کارشناسی ارشد میخونه "خب بخونه هنر که نکرده بهش امکانات دادی هوش فوق العاده هم خدا عطا کرده داره میخونه تازه وظیفه اش را داره انجام میده چرا شما داری بهش می بالی این بالیدن ها پاتون را میگیره ها مواظب باشید!!
ü "چون خداوند بنده خود را به این سه خصلت گرامی دارد دنیا و ابلیس و مردم در نظر وی آسان میگردد برای زیاده اندوزی و فخر فروشی و مباهات به دنبال دنیا نمی رود"
می دونید که ما به دنبال دنیا میدویم فقط به یک دلیل برای اینکه دیگران هم بدانند ما داریم دیگران هم خبر داشته باشند ما داریم وقتی اینها ناچیز جلوه کرد دیگر زمانی برای اینجور کارها نخواهیم گذاشت .
ü " برای عزت و بزرگی آنچه را که در دست مردم است طلب نمیکند"،
کاری که همه تون می کنید همه مون می کنیم من از شما بد تر او داره مال خودش، مال خودش، چه ربطی به من دارهچه ارتبلطی به من داره ؟ من کسی را سرغ دارم که از لحاظ مالی بسیار سخت زندگی میکنه و در مضیغه است و بارها و بارها امتحانش کردم حتی وسایلی را از منزل خود گذاشتم و گفته اینها را چه کا ر کنیم گفتم این ها را میخواهم ببخشم یک بار نپرسیده گه حالا که می خواهی ببخشی من می تونم ببرم میدونه می خواهم ببخشم می دونه که می خواهم رد کنم ازخونه ام نمی گه من ببرم مگر اینکه من بهش بگویم ببر اون موقع میگه اگر اشکال نداره ببرمها.
ü " این اولین پله از نردبان تقواست "
هی میگه تقوا چیه خب امامتون داره معرفی میکنه تقوا را
ü "این اولین پله از نردبان تقواست که خداوند تبارک و تعالی می فرماید (آن سرای آخرت است که برای کسانی که در زمین اراده بلندمنشی ندارند دنبال فساد نمیگردند قرار دادیم سر انجام نیک تنها برای مردم با تقواست)"،
تقوا را شناختید ان شا الله پیشه کنید.
ü " گفتم یا ابا عبد الله مرا سفارش و توصیه ای کنید ،در مورد تربیت نفس مبادا چیزی را بخوری که به آن اشتهایی نداری"
تو ایام عید چند مورد این را نقض کردید میگه اشتها ندارم ولی میخورم حالا می خورم
ü "که این کار حماقت و ابلهی را دربر دارد"،
وقتی بهش فکر میکنم چه قدر در خودمون خجالت میکشیم،
ü "غذا مخور مگر آنگاه که گرسنه شوی "
چون به سر سفره رسیدیم می خوریم گرسنه هم نیستیم نخور نخور
ü " چون خواستی که بخوری با نام خدا از حلال بخور"
وقتی نام خدا را میبری طبیعتا خوراکت متعادل میشه
ü "یا د آور سخن رسول خد ا که فرمودند آدمی ظرفی را بدتر از شکمش پر نکرده است پس اگر ناچار به خوردن شدی (ناچار به خوردن شدی خیلی زیباست نفرمودند اگر خواستی بخوری ناچار به خوردن شدی گرسنه هستی ضعف داری وقت غذات رسیده پس مجبوری یک چیزی بخوری حالا که مجبوری) یک سوم شکم برای طعام یک سوم برای آب یک سوم برای تنفس اما نکاتی درباره حلم، اگر کسی بگوید اگر سخنی گویی ده برابر می شنوی تو بگو اگر ده تا بگویی سخنی نشنوی "
این در باب بد و بیراه گفتنه یک وجه دیگرش سکوت کردنه ده تا جمله گفت یک جمله هم تو نگو چه قدر حرف میزنی ما شا الله تما م سیمهای مخابرات سوخت به خصوص از دست خانمها و بدبخت به من چون تلفنهای طولانی دارم خب کار انجام می دهم اگر کار انجام ندهم تلفن طولانی با کسی ندارم
ü "اگر کسی تو را دشنام دهد بگو اگر در مورد آنچه گفتی راستگویی از خدا می خواهم که مرا بیامرزه (ببخشه) و اگر در اون درغگویی از خدا می خواهم از تو درگذره"
هر چی گفت نگو که همش خودتی بهش بگو اگر تو راست میگی خدایا من را ببخش من اشتباه کردم اما اگر دروغ میگی از خدا می خواهم تو را ببخشه ببین چه قدر طرف مقابل افت میکنه
ü " اگر کسی تو را تهدید به ناسزا گویی کند تو او را به خیر خواهی و مراعاتش وعده بده"
بگو من فحش نمی دهم تو میدی بده
ü "سه چیز در مورد علم آنچه را که نمی دانی از دانایان بپرس"
تو را اجداذتاون از نادانان نپرسید خانمی اومده بود اینجا میگفت امسال دچار آسم شدم گفتم تو از کجا فهمیدی آسمه گفت نمی دونم یک خرده نفسم تنگ میشه دکتر رفتم گفته آسم داری گفتم چی داده دیدم چند تا آنتی هیستامین داده اما یک آقایی را تو اتوبس دیدم این آقا به من گفت حاج خانم من هم مثل شما بودم ،اولا اون آقای غریبه از کجا فهمید تو چه ته قصه نگوئید برای مرد غریبه که بیشتر از جانب خانمهاست به آقایون از آقایون به خانمها اگر خانم پا نده کمتر اتفاق میافته خب چی کار کنی " کاج وقتی دونه اش در مییاد باز میشه بکن بجوش بخور" گفتم میمیری که من الان چند ساله خوردم خوب شدم گفتم تو مطمئنی خل نشده طرف ؟از دانا بپرس آنچه را نمی دونی
ü مبادا سوالی را برای امتحان کردن و به زحمت انداختن از اونها بپرسی
میآید میگه فلانی یک سوالی بپرسم میگم خب بپرس میگه اونچه که تو ذهن منه شما جوابشو بده، بزنم چی کار میکنی من را امتحان میکنی نباید نمی اومدی که من را امتحان کنی، رو نداری که سوال را بپرسی اصلا نپرس برو از خدات بپرس از خدات بپرس که جوابش را به تو بده اگر این قدر رو نداری که اون سوال را از من بپرسی این چه طرز سوال کردنه؟" نه می خواستم بگم شما از اون ور سوال کنی "،کدوم ور من وری ندارم من همه ورم اینجاست لای این کتابه.
ü "مبادا بر اساس خود محوری دست به کاری بزنی"
من می دونم چی کار بکنم این جمله را من هم می گویم گاهی اوقات خیلی عصبانی می شوم از دست این ها که با هام کله میزنند می گویم خودم می دونم که چی کار میکنم ولی نکنید این خودم را یک خرده بیاندازید دور
ü "در تمام کارهایی که زمینه احتیاط وجود داره مسیر احتیاط را رها نکن"
ü " از فتوی دادن بگریز"
آی آی آی آی که زیاد می دهند ،همانطور که از شیر درنده می گریزی یک دفعه باید شیر درنده ول کنم تو دل اونهایی که فتوی می دهند به مردم این جوری کنید اون جوری کنید اشکال نداره
ü "مراقب باش گردن خودت را پل عبور مردم قرا ندهی"
کیفش را اونها می کنند ذلتش را شما میکشی چون بدنامیش برای شماست ما این ها را گفته بودیم چه قدرش را عمل کرده بودید کلاس معرفتی ها هیچ چی هیچ چی من هم می گویم هیچ چی چون یک خرده نگاه کردم عید امسال خیلی فکرکردم علی رغم اینکه خیلی کار داشتم القصه امروز به صراحت تمام اعلام می کنم جیره تعلل کردن، شنیدن وفراموش کردن ،خواستن و عمل نکردن، توبه کردن و شکستن باز هم بگویم و همه چیزهایی که شما میدونید تموم شد، جیره اش تمام شد، خلاص شد دیگه جیره نداره یکی از دوستان به من زنگ زد و گفت می خواهم باهات حرف بزنم ببینمت و باهات حرف بزنم گفتم حرفی ندارم برای گفتن دیگه حرفی نداریم دیگه وقتی برای شما نیست چون گفتنی ها گفته شده تاکید شدنی ها تاکید شده شما هم که هنوز سر جای خودت ایستادی مصرانه می خواهی پرسشهای خودت را تکرار کنی، راهبرد پیدا کنی راهکار پیدا کنی دیگه فایده نداره اگرهوشیارانه گوش دهید صدای درها و پنجره هایی که تق تق تند تن داره پشت سر هم بسته میشه را میشنوید دیگه پرسشهای تکراری پاسخی در پی نداره آخه من باید پاسخ شما را بدهم خب من هم باید از یک جایی بگیرم یک در گنده آهنی گذاشتند تق بستند به هم جواب نداریم دیگه دیگه جواب نداریم خب من از کجا بیا رم جواب بدهم به شما اصلا من کی هستم به شما جواب بدهم میگرفتم که میگفتم حالا دیگه ندارم که بگم، دردهایی که باید باشند تا شما به خودتون بیائید درمون ندارند نیاریدشون نمیشه درمونشون کرد بعضی از دردها را دادند به شما تا به خودتون بیائد اینها دوا نداره درمانش معینه خود شمائید شمائید که باید تغییر کنید تا درمان شما آغاز بشه از انواع وسیله ها برای حرکتهای شما برای چرخش های شما استفاده کردیم مثل برگزاری سفره های مختلف، سفره ابولفضل سفره حضرت رقیه، سفره موسی بن جعفر، چه قدر دیگه شما می خواهید بروید سفره بیاندازید، اگر این سفره ها شما را پشت رو نکنه دیگه فایده نداره این سفره ها این کاچی پختنها آی همه با سر میریم تو دیگ ببینیم چه تصویری رو دیگ افتاده همه اینها برای این بود که تکون بخورند آدمها ،تو هر کدوم اینها بلکه دری به روشون باز بشه در عبور کنننده خودتون را پیدا کردید؟ پیداکردید؟ باز کردید؟ ازش عبور کردید؟یا نه یا هنوزایستادید؟به حقیقت اونهایی که هنوز در خودشون را پیدا نکردند هنوز حیران ایستادند شاید از یک جایی فرج خیری برسه همون جا بایستند، همون جا بایستندريال شاید باد رهرو های بعدی به اینها بخوره وقت عبور شون اینها را بیدار کنه از ما که بر نیامد با ما که حرف میزنید بدونید، ببینید کلمه ما به کارمیبرم نمی گویم من ها به این نکته خیلی توجه کنید چون بعدا راجع به این من و ما یک جایی که مخصوص آدمهای ادب داره حرف می زنم تا بدونید این از سر ادبه، با اما که حرف میزنید بدونید بردر خونه وجودمون نوشته ورود هر گونه بهانه، توجیه ،نمیتونم، ندونستم ،اون یکی من را نگه داشت سد راهم شد و خیلی از این کلمه های دیگه ممنوعه، پس نیارید با خودتون، نیارید که شما را هم در کمال تاسف پذیرا نیستیم از جوان ترین تا مسن ترین فرد تو این جلسه بدونه کسانی که به طور مرتب خود زنی میکنند یا دیگر زنی میکنند، یا خودشون را میزنند یا دیگری را میزنند، نه با دستها از این جرات ها ندارید با ذهن ها تون با روحها تون در بین ما جایی ندارند، تنبلها، بی اراده ها، فرصت طلبها، ریا کننده ها ووو اخطار اخطار امسال سالیه که آغاز شده چرخش این سال بر برملا کردن نهفته های انسانهاست جمله من را خوب دقت کنید مراقب خودتون باشید بعدا از من گله نفرمائید وظیفه من فقط ابلاغ کردن بود و بساگر بد ابلاغ کردم اگر بد گفتم من را عفو بفرمائید صلواتی برای شادی آقا امام زمان نثار بفرمائید برای این که همه اینهایی که گفتیم ان شا الله از پس همش بر بیائیم و پیروز باشیم و تو سال جدید خیلی سربلند بشیم صلوات
و اما بعد بر میگردیم به آنچه که قبل عید رها کرده بودیم کجا بودیم تا کجا خونده بودیم قبل از عید اگر به خاطر داشته باشد عوالم دوازده گانه ای را شروع کردیم و تا عالم اسلام اعظم گفتگو کردیم اونجا متوقف شدیم تااونچه را که لازمه این سفر و ادامه شه بیاموزیم و بدونیم که بر چه مسائلی باید تکیه بزنیم و از چه چیزهایی باید پرهیز کنیم تو این راستا تاکید کریدم قبل از عید تو جلسات قبلی به ترک عادات و رسوم و تعارفات دست و پاگیر و مانع ادامه سفر این را خیلی روش صحبت کردیم و تاکید کردیم این عادات باید حذف بشه، دوم عزم و اراده ای که باید در راه بکار ببرید و سوم رفق و مدارا و چهارم وفای به عهد، در این مباحث قبل ازعید تا آخرین جلسه گفتگو کردیم امروز مورد پنجم را عنوان میکنیم مورد پنجم ثبات و دوام است حالا ببینم یعنی چی قبلا اشاره کرده بودیم اونچه که از مسائل خارجی که با حس ما قابل درکه و اونچه که بالفعل در خارج از خودمون به جا می آریم درجهان ماده صورت تحقق به خودش میگیره دارای حقیقتیه ،ما ورای این تجسمات مادی و خارجی، خارج از لباس ماده و زمان و مکان و سایر عوارض، وقتی این حقایق از مقام واقعیت خود تنزل پیدا میکنند به صورتهای مادی و قابل درک در جهان خارج تجسم پیدا میکنند، آیه 21 سوره حجر سندی بر این قوله:
(وَ إِن مِّن شىَْءٍ إِلَّا عِندَنَا خَزَائنُهُ وَ مَا نُنزَِّلُهُ إِلَّا بِقَدَرٍ مَّعْلُومٍ(21)) هر چه هست خزاين آن نزد ماست و ما جز به اندازهاى معين آن را فرو نمىفرستيم. (21)
پس آنچه را به طور کلی در جهان ماده تحقق داره و در دست ما هست قبل از تحقق خارجی خودش دارای حقیقت دیگری بوده بدون تقدیر و بدون اندازه، ولی خدای عالم در زمان نزول به اندازه های معین و مشخص و به تقدیرات الهی اونها را مقدر فرموده و محدود کرده همانطور که در آیه 22 سوره حدید فرموده:
مَا أَصَابَ مِن مُّصِيبَةٍ فىِ الْأَرْضِ وَ لَا فىِ أَنفُسِكُمْ إِلَّا فىِ كِتَابٍ مِّن قَبْلِ أَن نَّبرَْأَهَا إِنَّ ذَالِكَ عَلىَ اللَّهِ يَسِيرٌ(22) هيچ مصيبتى به مال يا به جانتان نرسد مگر پيش از آنكه بيافرينيمش، در كتابى نوشته شده است. و اين بر خدا آسان است (22)
صورت خارجی مسائل چون محدود و مقدره و مبتلا به عوارض مادی دستخوش زوال و فناست ولی حقایق عالیه چون مجرده و حکم خزانه را داره جزو خزائنه نزد پروردگار و وجهه اش تجرد و ملکوته جز ثبات و دوام بر آنها چیزی قرار نمی گیره ،خب حالا ببینیم یعنی چی چرا اینها را گفتیم برای چی گفتیم آیه 96 سوره نحل:
مَا عِندَكمُْ يَنفَدُ وَ مَا عِندَ اللَّهِ بَاقٍ ...(96) آنچه نزد شماست فنا مىشود و آنچه نزد خداست باقى مىماند.. (96)
می دونید که پیامبران الهی پاسدار شرع و شریعت بودند و هستند در مورد ظواهر شرعیه مثل نماز، روزه جهاد، حج، امر به معروف ،نهی از منکر، صله رحم و .... بسیار سخن گفتند خیلی از مواقع هم سخن گفتن به گونه ای بوده که اینها عملی است که انجام میشه و برای اون روحی زنده بحث نکردند مگر در موارد خاصی که در نزد اهل علم و اهل سخن بودند و مشاهده می نمودند که عقول این افراد، عقلهای اینها این را می تونه درک بکنه اون وقته که از حقایق زنده و با شعور و ادراک این اعمال صحبت کردند و امروز صحبت ما همینه، سالک کسی است که با قدم سلوک و مجاهده بخواهد به توفیق الهی در سایه پرتو عنایات الهی که دمادم می تابه کدورت تیرگی غشا نفس را کنار بزنه و با عقل پاک نفس روشن و ونورانی و بی غل و غش، خود اون حقایق عالیه را تو همین نشئه مادی درک کنه، شنیدید که مرده وقتی در حال احتضاره یک پا این جهان یه پا اون جهان داره خیلی از چیزها را میتونه ببینه این خیلی چیزها چیه؟ حقایق همون چیزهایی است که در جهان ماده باهاش سر و کار داشت اما سالکی که درست حرکت کنه این حقایق را قبل از اینکه به اون احتضار برسه و به اون مرتبه برسه و راهی برای برگشت نداشته باشه باید بتونه مشاهده کنه و چه بسا اتفاق می افته که سالکی وضو و نماز خودش را به صورت واقعی مشاهده میکنه اون وقت می بینه که از حیث شعور و ادراک هزاران مرتبه بر صورت جسمانیشون ارجحیت دارند در قرآن را جع به سخن گفتن اعضا و جوارح مگه بحث نشده، مگر خداوند نفرموده اعضا و جوارح شما به سخن خواهد آمد، این سخنگویی در جهان ماده هم هست ،یک مثال کوچیک بزنم می دونید که ما جسمون اگر تفکیکش کنند هزاران سلول دارد، هزاران یاخته دارد، دستمون جداست ،پامون جداست، اما همه این هزاران هزارن، واحده ،واحده، وقتی به دنیا این جسم پا میذاره واحده و تا زمانی که شما نخواهید واحد می مونه همه چیز قشنگ در جایگاه خودش اعمال نفوذ میکنه و حرکتش را آغاز میکنه و این مجموعه را به صورت یک کل می گردونه به همین دلیل می آیند می گویند اونهایی که در طب قدیم مثل ابو علی سینا آشنا بودند و پایه گذار بودند می گویند تو نباید دستت را حس کنی این جدا نیست که حسشس کنی، این تو این مجموعه کله، تو این مجموعه واحده وقتی تو می تونی حسش کنی یعنی جداشده یعنی جدا شده.
تمام حقایق آنچه که در اطراف ما اتفاق میافته و وجود داره و به صورت خارجی مشاهده می کنید دارای حقیقتی در عالم تجرد و ملکوت هستند که سالک باید موفق بشه به اینها در جهان ماده دست پیدا کنه. سالک یعنی یک تسبیح گنده به گردنش دائم در حال ذکر؟ نه از این صحبتها ما نداریم ، سالک یعنی کسی که همش تو سجاده نمازه؟ این هم نداریم پس نباید ما فکر کنیم این حسینیه یعنی سنگ گرانیت آجر سیمان و و.... اون مسجد یعنی خشت و گل و آجر همه اینها دارای حقیقتی زنده اند فردای قیامت نزد پروردگار خود زبان به شکوه باز میکنند.
ندیدید می گویند مسجد می روید یا هرجای متبرک میروید دو رکعت نماز تحیت اون مکان بخونید سنگ که نماز نمی خواهد که شما برای سنگ نمی خونید برای واقعیت زنده اون مکان می خونید که پا بر چا باشه خلاصه کلام سالک باید با توجه و مداومت بر اعمال خودش صورت ملکوتی و مجرد اعمال را در نفسش تثبیت کنه تا از حال به مقام ملکه ذهن برسه سالک باید به واسطه تکرار هر عملی حظ روحانی و ایمانی خودش را از انجام اون عمل دریافت کنه. میگه من همیشه حظ میکنم نماز که میخونم میگم آخی چه باری از دوشم برداشته شد اینه؟ نه این نیست، این نیست، اون حظ را یا نچشیدی یا اگر چشیده باشی خیلی کوچولو خیلی ضعیف خب اونی که نچشیده هیچی خوش به حالش خیلی عقبه اونی که چشیده چی کار کرده برای حفظش چی کار کرده برای اینکه دائیمش کنه چی کارکرده ؟هیچ چی .سالک باید ثابت قدم باشه جا نزنه دراعمالش مداومت داشته باشه تا اعمال خارجی و فانی روی اون تاثیری نداشته باشه وقتی که عمل مستقر شد در نفس دیگه چیزی اون را سوراخ نکنه، رخنه ای به وجود نیاد، خب برای اینکار باید چی کار کنه سالک باید عملی را انتخاب کنه مطابق با استعدادش که بتونه انجام بده، بعضی ها می آیند ذکر میگیرند یک چله بهشون میدهیم اینکه تموم شد رفت بعدها اگر بهش بگویم یادته یک چله بهت داده بودم اینجور اصلا نداره اون چله را چرا نداری چرا به ذکرهای چله های قبلت نگاه نمی کنی چرا اونها را انجام نمی دهی برای اینکه دوره ای باشه چله ای باشه دستور لازم بود با این ذکر ها چه قدر آشنا شدی چه قدر ازش حظ بردی هیچ چی؟ واقعیتیکه اکثر مردم به اون واقف نیستند اینکه وقتی عملی را یا ذکری را انتخاب میکنند و اون را نیمه رها میکنند حقیقت یا واقعیت عمل با اون ها به جنگ بر می خیزه پس امروز چی گفتم، گفتم هر عملی هر ذکری هر چیزی که انجام میشه دارای یک حقیقت زنده است و اگر شما حقیقتی را به خودتون دعوت میکنید او با آثار خیرش یا آثار شرش به شما وارد میشه واگر شما این حقیقتی را که دعوت گردید نیمه کاره رهاش بکنی بیرونش بفرستی با شما جنگ میکنه می جنگه چطوری میجنگه ذکرتون عملتون خیر بود با خودش نور آورد وجود شما را، نفس شمارا پراز نور کرد، قبل از اینکه این نور دائمی بشه و همیشگی بشه شما رهاش کردید، تمام بارش را جمع میکنه، آثار خیرش را جمع میکنه، زنده است ،حقیقت داره، وجود داره، همون طور که تو انتخابش کردی میتونه تو را انتخاب منی و همون طور که تو اون را طرد کردی میتونه تو را طرد کنه، حقیقت وجودش و آثار خیرش را جمع میکنه بار و بنه اش را یک دفعه می ذاره میره ،جایی که نور نیست چی هست جز ظلمت چیزی میتونه باشه؟ شما این را به من بگوئید جایی یا نوره یا تاریکی ،میگه نه بابا نیمه تاریک هم هست نیمه تاریک هم ناشی از یک مقدار نوره اگرنه بهش نمی گفتند نیمه تاریک یانیمه روشن با شما میجنگه یادتون چه قدر گفتم ذکر را برندارید شما را خدا برندارید اگر برداشتید تمامش کنید یادتونه تا امروز بهتون گفتم اگر برداشتید به هر دلیل رها کردید صدقه بگذارید تا امروز خیلی جاها استخونهای من شکست این قدر که بار سنگین کشیدم از حالا به بعد ندارم شکر خدا امسال دیگه ندارم هر کی گرفت زمین گذاشت می بره میبره جاش را به ضد خودش میده خودت باید بکشی می تونی؟
پس به طور خلاصه عرض کنیم وقتی سالک عمل خیر و ملکوتی و خیرش را ترک کرد حقیقت اون عمل عکس العملش را نشون می ده یعنی چی اون هم دوری میکنه میره آثار و خصوصیاتش را هم میبره عمل خیر و نورانی بوده وقتی رفت با رفتنش نفس ازآثار نورانی خالی میشه و ناگزیر با آثار ضد اون ظلمت و تیرگی پر میشه.
حقیقت اینکه نزد خداوند جز خیر و خوبی یافت نمی شه پس حقایق عالم هستی خیر محضند بیماری به صورت میکروی به بدن شما وارد میشه حقیقت بیماری در جهان ماده علی الظاهر شره اما در باطن خیر محضه چیزی که از جانب خدا بر شما صادرمیشه فقط خیر و خوبیه، شرها،زشتی ها ،تاریکیها همه از ناحیه خود ماست، شر به ساحت مقدس پروردگار راهی نداره پس نتیجه میگیریم رحمت الهی اختصاصی نیست و از مقام رحمت الهسی شامل عموم بشر میشه مسلمان، یهودی، نصاری ،مجوس ،آتش پرست ووو ولی به جهت خصوصیاتی که در افراد هیس و باهاش انس گرفتند این رحمت که وارد میشه میتونه باعث شادی و شادمانی و سرور بشه و بلعکسش میتونه باعث غم وا نده بشه از کلام امروز دو نتیجه میگیرم یک عملی را بردارید که توان انجامش رادارید دو عملی را که برداشتید در اون مداومت داشته باش استمرار بورز تا عملت به مقام ملکه بودن در نفست برسه تا دچار آزار و سختی نشی امروز جلسه خوبیه که خیلی ها فکر کنند می خواهند چی کار کنند بالا خره می خواهند چی کار کنند فقط صرف اینکه کلاس معرفت باشند می خواهند بیایند ما دونه دونه پیش بریم مضرات راه را هم به شما اعلام میکنیم و شما بایستی به اینها خوب توجه بکنید اگر که دلتنگتون کردم اگر دلگیرتون کردم اگر حرفی زدم که خوشایند شما نبود من را ببخشید من دست تک تک شما را می بوسم کوچکتر از اونم که بتونم از خودم چیزی به شما عرض کنم المامورو والمعذور ولی با همه این صحبتها من را عفو بفرمائید و حلال کنید جلسه معرفت امروز 25 فروردین ماه اینجا به پایان رسید یا علی مدد تا هفته بعد.