منو

جمعه, 02 آذر 1403 - Fri 11 22 2024

A+ A A-

جلسه چهل و پنجم سلسله جلسات معرفت

بسم الله الرحمن الرحيم


اعوذ بالله من الشیطان الرجیم، بسم الله الرحمن الرحیم، استغفرالله ربی واتوب الیه

جلسه معرفت سه شنبه پانزدهم اردیبهشت ماه سال هزار و سیصد و هشتاد و هشت را آغاز میکنیم.جلسه امروز را با درس بیست و یکم آغاز میکنیم درس بیست و یکم مبحث استاد است، دلم می خواهد به این مبحث خیلی با دقت نگاه کنید چون پیش رو خیلی مسائل وجود داره پیش روی آینده مون خوبه که از حالا حاضر باشیم. استاد بر دو قسم است یک قسم استاد عام است و یک قسم استاد خاص، خوب توجه کنید دیگه این مسئله تکرار نمی شود، استاد عام کسی است که با موقعیت خاصی و مخصوص مامور به هدایت نیست و باب رجوع به او مثل باب رجوع به اهل خبره است آیه 43 از سوره نحل خداوند فرموده :

.... فَسَْلُواْ أَهْلَ الذِّكْرِ إِن كُنتُمْ لَا تَعْلَمُونَ(43).... پس اگر نمى‏دانيد از اهل ذكر (و آگاهان) بپرسيد. 43

لزوم رجوع به استاد عام فقط در ابتدای سیر و سلوکه، وقتی که سالک خودش مشرف شده به مشاهدات و تجلیات صفاتی و ذاتی دیگه همراهی استاد عام لازم نیست. من خودم به خوبی به خاطر دارم در طی سالهایی که پشت سرگذاشتم به افراد مختلفی برخوردم تو هر دوره هم از اطلاعات خاص هر کدومشون بهره ای بردم و بعد از بهره وریم از دانسته های آنها به شکل عجیبی از هر کدومشون دور شدم، آخرین بار پیری بود که خودش مدعی بود چهل سال یا پنجاه سال تو کوه زندگی کرده آنهایی که خونه من آمدند پوستی را که روی دیوار در قاب دارم دیده اند حلقه های ذکری که داره این پیر برای من نوشته بود به عنوان بیمه نامه آن هم نه برای من بنویسه من که به ایشون برای اولین بار مراجعه کردم این پوست را رو دیوار خانه اش دیدم و بعد ها ازش سوال کردم این برای کیست گفت نمی دونم و من خیلی دوست می داشتم این را داشته باشم، هر وقت هم با من کار داشت نه اسم من را بلد بود نه خونه ام را میدانست نه شماره تلفن من را داشت سرجانماز من حاضر میشد نمازم که سلام میدادم چشم باز میکردم ایستاده بود میگفت دختر جان با من تماس بگیر و بعد هم دیگر نمی دیدمش که وقتی فردا باهاش تماس میگرفتم میگفت فهمیدی کارت دارم میگفتم بله بعد وقتی من را صدا کرد که این را به من بده پشت پوست هنوز جای سه بار تائید وجود داره که خودش میگفت نمی خواستم این را به تو بدهم این برای من خیلی ارزش داشت ولی تاکیدی است که دست تو داده بشه گفتم دستشون درد نکنه ،اما یکبار بیماری را که برده بودم پیش ایشون ایشون صدقه بابت هر بیمه نامه ای مبلغی را میگرفتند می دانستم که خودش دارای خانه و زندگی آنچنانی نبود و هرآنچه داشت برایش هدیه برده بودند در ازای کارهایی که انجام داده بود و اون پولهایی را هم که می گرفت من می دونستم که خانواده ها را بهشون خُرد و خوراک می رسونه رسیدگی میکنه ولی من کسی را فرستاده بودم بهش گفته بود تا پولت را نیاری بیمه نامه ات را نمی نویسم حدود صد ساله اش بود و دستهایش به شدت میلرزید استکان نعلبکی که میگرفت دستش خدا میدونه من همیشه میگفتم الان چای داغ میریزه روش اما با همون دست شبها که شروع میکرد برای نوشتن آن پوستها ببین چه خطهای صافی می کشید چه دایره هایی میکشید خودش میگفت شروع میکنم لرزش دستم از بین میره وقتی سوال کردم که اگر ایشون صاحب مقامه چرا یک همچین چیزی را خواست این از نظر من یک ایراده خیلی سریع به من دستور فرمودند که برای شما کارهایی را باید انجام میداد و شما باید می دیدید همین کفایت وقتش هم که رسید در عالم رویا دیدم که دیگه حق ندارم اونجا برم و دیگر هم نرفتم و دیگه بعد از اون خبر هم ندارم حتی اون پیرکجاست .بنابراین استاد عام برای دوره های خاصی است به این عرایض بنده خوب توجه کنید اینها مخصوص به هدایت به اون شکل کلی اش نیستند اما رجوع به اینها از باب رجوع به اهل خبره است در مواردی مسائلی را آگاهی دارند که به درد شما میخوره.

اما استاد خاص اون کسی است که به خصوص مامور به ارشاد و هدایت است و چنین استادی رسول خدا و خلفای برحق رسول خداست نه غیر از این، خوب توجه کنید دیگه نمی گویم یعنی بیائیداز من بپرسید بروم پیش فلانی فقط نگاهتون میکنم سالک در هیچ حالی نباید از همراهی و دوستی استاد خاص جدا باشه در حالیکه استاد عام دیدید یک دوره هایی آموزشهایی برای شما داره و پس از اون دیگه جدایی اما یک سالک در مسیرش هرگز نباید از همراهی و دوستی یک استاد خاص بی بهره باشه شاید شما سوال میکنید چطور یک همچین چیزی ممکنه امامی که بر حقه من از کجا گیرش بیارم و اشتباه درست همینه مراد از سخن از من همراهی و دوستی باطنی با امامه البته اگر در لباس ظاهر اینقدر قدر و قیمت پیدا کنیم و بیرزیم که همراهی ظاهری امام را هم داشته باشیم فبه المراد ولی در واقع میشه گفت واقعیت و حقیقت امام همون مقام نورانیت ایشونه که بر جهان و جهانیان تسلط داره البته بدن عنصری امام نسبت به سایر بدنها صاحب امتیازه ولی منشا اثر و تصرف در امور کائنات نیست بلکه مقام نورانیت امام متصرف در کائناته. حالا توضیح میدهم آنچه که در عالم خلقت تحقق پیدا میکنه منشاش صفات و اسما الهیه است حقیقت امام همون اسما و صفات خداست بنابراین وقتی از زبان اهل بیت پیغمبر داریم که فرمودند چرخ عالم هستی و افلاک و همه کائنات به دست ما حرکت میکنه و آنچه واقع میشه به اذن ما واقع میشه یا در جایی فرمودند خداوند به وسیله ما شناخته شد و به وسیله ما پرستیده شد سخن به جا و پسندیده ای است چرا که حقیقت یک امام همان صفات و اسما الهیه است. بنابراین سالک در حال سیر در مراتب نورانیت امام سلوک میکنه به هر درجه ای که صعود میکنه و یا در هر درجه ای که باشه امام آن مرتبه را داراست ،آن درجه را داراست و با سالک در آن درجه و مرتبه همراهی میکنه در حالیکه هیچ استاد دیگری را شما نمیتوانید پیدا کنید بسیاری از مواقع استادانی بودند شاگردان بر استادان پیشی گرفتند اما در مورد استاد خاص که همانا امامان بر حق هستند چنین چیزی صدق نمی کنه تازه سالک بعد از وصول، وصول به اون عنایات حقه باز هم دوستی و همراهی امام را لازم داره چون آداب کشور لاهوت را باید بیاموزه از عالم ناسوت که همانا همین عالمه همین چیزی که من و شما الان توشیم به عالم لاهوت عالم حقیقت می خواهد پا بذاره حتی اگر وصلش هم برقرار شده باشه آدابش را باید بدونه و باز هم دوستی و همراهی امام را نیاز داره در هر حال و در هر درجه ای از شرایط مهم یا بهتر بگوئیم از اهم شرایط سلوک دوستی و همراهی با امامه .

البته نکته های خیلی ظریفی هم این وسط وجود داره که سالک فقط با ذوق خودش میتونه اونها را پیدا کنه می گویند محی الدین عربی نزد استادی رفت و سخت گله و شکایت از ظلم و عصیان زمانه خودش اون استاد بهش فرمود به خدای خودت توجه کن چندی گذشت و این بار به استاد دیگری مراجعه کرد و باز همون شکایات را تکرار کرد این بار این استاد به او فرمود به نفس خود توجه کن ابن عربی شروع کرد به گریه که ای داد بیداد پیش اون استاد رفتم اون چنین پیش شما آمدم این چنین چرا جوابها با هم فرق میکنه استاد فرمودند ای نور دیده جوابها یکیست او تو را به رفیق دعوت کرد من تو را به طریق وگرنه جوابها یکی است.

به هر حال بدانید سیر الی الله منافاتی با سیر در صفات و اسما الهیه که همون مقام امام هست نداره. می آید می گوید من وقتی به امام پرداختم یعنی خدا را ول کردم اشتباه نکنید ما مقام نورانیت امام را در نظر داریم هر چه هست نور واحدی است که همه اش نور خداست این نور را گاهی به اسما و صفات الهی گاهی به حقیقت و نورانیت امام تعبیر میکنند .

حالا چند نکته دیگر در باره شناخت استاد عام بگویم، زنگ میزنم یک زنگ برای اینکه توجه ها تون کاملا جلب بشه استاد عام را باید باهاش معاشرت کرد و او را در شرایط مختلف سنجش کرد تا بشه به طور یقین واقعیت و یقین اون استاد بر شما معلوم بشه ابدا به ظهور اعمال خارج از عادت، خرق عادت یا اینکه اطلاع داشته باشه از پنهانی های اسرار خاطرات دیگرون، عبور از آب میکنه، عبور از آتیش میکنه، طی الرض و الهوا میکنه، اطلاع از آینده و گذشته داره وامثال این عجائب و غرائب نمیشه پی برد که صاحب این شرایط آیا واصل به حضرت حق هست یا خیر چون همه اینهایی که به شما گفتم در اثر اذکار مداوم به مکاشفه هایی می توانند دست پیدا کنند که توی این مکاشفه ها چنین احوالاتی را می توانند بروز بدهند در حالیکه کسی که به اینجا رسید که از نظر ما می آید خیلی است تا سر حد منزل مقصود و وصول به حضرت حق خیلی راه در پیش داره ساده نه انگارید تازه اگر که تجلی اسما و صفات الهی را هم دیدیدم فوری نمی تونیم بگوئیم که اون کاشف به وصل و کماله حالا توضیح می دهم.

منظور از تجلی صفاتی این است که سالک یا اون استاد عام که در مقابل شماست صفت خدا را در خودش مشاهده کنه علم یا قدرت یا حیات خودش را حیات و قدرت وعلم پروردگار بدونه مثلا چیزی را که شنیده ادراک کنه که خدا شنیده اون وقت او سمیع است، چیزی را که دیده ادراک کنه که خدا دیده اون وقت اون بصیره، یا در جهان علم را منحصر به خدا بدونه علم هر موجودی را مستند به علم او بدونه، کار سخت شد نه، ولی نه این طور ها هم نیست.

هدف از تجلی اسمایی چیست ؟که صفات خدا که مستند به ذات او هستند مثل قائم، مثل عالم، مثل سمیع و بصیر و امثال اینها را در خودش مشاهده کنه، مثلا ببینه که علیم در عالم یکی است و او خدای متعال است دیگر خودش را در مقابل او علیم نبینه که چه قدر ما می بینیم ما چه قدر خودمون را علیم می بینیم ،بلکه علیم بودنش عین علیم بودن خداست، یا ادراک کنه که حی و زنده یکی است و او خداست خود او اصلا زنده نیست بلکه زنده خداست و بس، تجلی اسما در خصوص بعضی از اسما الهی هم صورت می گیره لازم نیست که چون در سالک یکی دو اسم تجلی کرد حتما باید بقیه اسما هم تجلی کنه. اما تجلی ذاتی تجلی ذاتی اون است که ذات مقدس پروردگار در سالک تجلی کنه مگر ما خلیفه الله نیستیم و این وقتی حادث میشه که سالک از اسم و رسم گذشته به کلی خودش را گم کرده اثری در عالم وجود از خودش پیدا نمی کنه خود و خودیت را یکباره به خاک فراموشی سپرده در این موقع دیگر ضلال و گمراهی برای چنین شخصی تصور نمی شه چرا که تا ذره ای از هستی در وجود سالک باقی است شیطان هنوز طمع داره به او، امید داره که او را گمراه کنه و اغوا کنه ولی وقتی به حول و قوه الهی سالک بساط خودیت و شخصیت را درهم پیچید و قدم در عالم لاهوت گذاشت، در حرم خدا وارد شده لباس حرم در بر میکنه، اون وقت به تجلیات ذاتی ربانی مشرف میشه، به اینجا که رسید شیطان دندون طمعش را میکنه و در حسرتش میشینه، استاد عام باید به این مرتبه رسیده باشه دقت کردید هر کسی را استاد نمیشه خوند، استاد عام تازه به این مرحله باید رسیده باشه و گرنه به هر کسی نتوان سر سپرد و مطیع شد، هزار دام به هر گام این بیابان است که از هزار هزارن یکی از آن نجهد

بنابراین نباید در مقابل هر کسی که متاعی عرضه میکنه، بضاعتی ارائه میکنه، ادعای کشف و شهودی داره سر تسلیم فرود آورد خلاصه کلام شاید در جایی تحقیق و موشکافی در باب استاد عام مشکل باشه دارم جواب سوالت را می دهم که منتظری بگوئی اگر نتونیم بشناسم اگر نتوانیم تحقیق کنیم این استاد عام چه جوریه پس چطور بفهمیم می خواهم جواب این سوال را بدهم، قبلا هم گفتم امروز هم یکبار دیگر می گویم فرد مقابل شما باید دستوراتش با کلام خدا یعنی دستورات قرآن، سنت رسول خدا و سیره اهل بیت رسول خدا موافق و هم سو باشه اگر بود اطاعت کنید اگر نبود فرار کنید و چنین سالکی که این همه دقت میکنه و با توکل به خدا قدم بر میداره شیطان را بر او تسلطی نخواهد بود چرا سند دارم آیه99 تا 100 نحل خدا فرموده من نمی گویم

إِنَّهُ لَيْسَ لَهُ سُلْطَانٌ عَلىَ الَّذِينَ ءَامَنُواْ وَ عَلىَ‏ رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ(99)إِنَّمَا سُلْطَنُهُ عَلىَ الَّذِينَ يَتَوَلَّوْنَهُ وَ الَّذِينَ هُم بِهِ مُشْرِكُونَ(100)

چرا كه او را بر كسانى كه ايمان آورده‏اند و بر خداى خود توكل مى‏كنند تسلطى نيست.99تسلط او تنها بر كسانى است كه او را سرپرست مى‏گيرند و بر كسانى است كه به خدا شرك مى‏ورزند.100

این هم بحثی در مورد وضعیت استاد طلبی بعد از این سر راه شما سبز خواهد شد مقاماتی که شما سمت آنها گرایش خواهید داشت جلب خواهید شد هوشیار باشید کلیدی که به دست شما داده شده شما اون کلید را از دست ندهید یا علی مدد بحث کلاس معرفت را در اینجا به پایان میبرم.

 

 

 

نوشتن دیدگاه