منو

جمعه, 02 آذر 1403 - Fri 11 22 2024

A+ A A-

جلسه چهل و ششم سلسله جلسات معرفت

بسم الله الرحمن الرحيم


اعوذ بالله من الشیطان الرجیم، بسم الله الرحمن الرحیم، استغفرالله ربی واتوب الیه

جلسه معرفت سه شنبه بیست و دوم اردیبهشت ماه سال هزار و سیصد و هشتاد و هشت را آغاز می کنیم. جلسه گذشته در مورد استاد راه صحبت کردیم من خواهشم از شما اینه که جلسات معرفت را به طور دائم حضور داشته باشید چون بعضی از مطالب را دیگر عبور می کنیم و برگشت نداریم بعد اون وقت مجبوربم یک سری مطالب را طبقه بندی کنیم و اونها نمی توانند در طبقه بندی ما حضور داشته باشند.

در جلسه قبل ویژگیهای استاد عام و استاد خاص بیان شد امیدوارم که دوستان ما به قدر کافی به اونچه که گفته شده توجه کرده باشند و دانسته باشند که چه باید بکنند به این مسئله دقت کنید در کلاس معرفت عملا با مباحثی که بیان میشه تلاش بر این است که شما در طول مسیر خودتون جواب بسیاری از مسائل بزرگ و کوچک و اتفاقات سر راه و تصمیماتی را که باید اتخاذ بشه را با تطبیق اونها بر روی این دروس داده شده بیابید و دیگر نیازی به پرسش نداشته باشید، شما خودتون اگر توجه کنید کوچکترین مبحث زندگی را تماس میگرفتید و با من هماهنگ می شدید در حالیکه الان یا نیازش را احساس نمی کنید ثانیا اگر نیازش را حس کنید من را گیر نمی آورید در دسترس نیستم خیلی از مواقع دوستان زنگ میزنند میگویند ما زنگ میزنیم شما منزل تشریف نداشتید و من دیگه هیچ جوابی نمیدهم چون من میدانم خانه بودم حتی خواب هم نبودم در حالیکه تلفن من اصلا زنگ نخورده پس بنابراین به دروستون خوب توجه کنید به دلیل اینکه طوری انتخاب شده که شما در مسیر زندگیتون با مسائلی که پیش رو دارید و روبرو می شوید نیازی به اینکه از کسی پرسش کنید که چه باید بکنید نداشته باشید. دیدید ابتدای جلسه دوست ما راجع به پرسش های احکام چی گفتند ما شما را می خواهیم بی نیاز کنیم که پرسشی داشته باشید که هر کسی در این وادی ارائه جوابی کنه ما کتابهای احکام داریم شرایط ما اینه در مسیر ما کتابی به این شکل نیست. پس سرسری نگیرید هر لحظه هر درسش را تو زندگی خودتون جاری کنید. اما بعد درس بیست و دوم، درس بیست و دوم حول و حوش ذکر میگرده، شما با مبحث ذکر کاملا آشنائید چون الان چند سالی است که به شکلهای مختلف ذکر داشتید، با تعداد و دوره های مخصوص بنابراین ذکر مقوله نا آشنایی برای شما نیست اما باید بدانید که کیفیت و کمیت ذکر منوط به نظر استاده ، چون ذکر حکم یک دارو را داره دارویی برای شخصی مفیده و همون دارو برای شخص دیگری مضره و نباید استفاده کنه، ذکر هم همین حالت را داره.گاهی اوقات ذکری به سالک داده میشه که او را توجه به وحدت میده ،دیگری ذکری داده میشه که او را توجه به کثرت میده و وقتی هر دو را باهم انجام میده نتیجه هر دوتاش خنثی میشه و هیچ چیزی عاید سالک نمیشه.یکی از معضلات ما همینه من خیلی دیدم خیلی دیدیم در بین دوستان اینجا ذکری از ما میگیرند پای سخن فلان خانم یا فلان آقا می نشینند ایشون هم ذکری میدهند اون را هم شروع میکنه و خیلی جالبه نصفه که رسیده میگه راستی خبرداری پای صحبت فلانی بودم حالا خیلی هم جالبه به من هم اعلام میکنه اگر به درد تو هم میخوره انجام بده به بقیه هم بگو، من جواب هیچ کی را نمی دهم ولی بدانیدکمیت و کیفیت ذکر منوط به نظر استاده من هم استاد شما نیستم من مبصری هستم که انتخاب شدم برای مبصری هر چی دفتر معاونت و مدیریت ابلاغ کنه برای شما می آورم نه بیشتر از این ولی یادتون باشه از حیطه تون خارج نشوید. یک دسته از اذکار عام است می گوئیم روزی صد تا صلوات میفرستم برای سلامتی آقا امام زمان نه استاد میخواهد نه پرسش میخواهد، بعد از هر نماز تسبیحات خانم حضرت زهرا را میگویم نه استاد می خواهد نه پرسش می خواهد، اینها اذکاری است که افراد به صورت عام انجام می دهند میگه دوست میدارم که هر روز دعای عهد بخونم و با امام وقتتم عهد ببندم بخون هیچ ایرادی نداره یک دسته اذکار عام است و نیاز به استاد نداره ولی یک سری از اذکار است که اجازه عام ندارد و باید تحت نظر انجام شود و صد البته ذکری که لَقلَقه زبان باشه ارزشی ندارد ، مثل پیرمردهای بازنشسته سرگذر، دم مغازه که میشینه یک تسبیح درشت شاه مقصود ،عقیق و یا کیفیت های دیگر خوشگل که وقتی رو هم میافته تق و تق هم صدا میکنه مثل اونها ذکر نکنید تا وقتی حرف میزنه انگشتش تسبیح را میگردونه وقتی حرف نمی زنه با زبونش هم یک چیزی میگه ولی گوشش کار میکنه به غیبتها گوش میده این ذکر ارزشی نداره ما مقصودمون از ذکر اذکاری است که تحت نظر باشه یک و دوم خفی باشه جار نزنید به مردم جار نزنید که ما ذکر می کنیم ما چله داریم ما اِل میکنیم ما بِل میکنم ذکرمون از یک جایی دیگه می آید هر کی چنین کاری کرد گوشش را میگیرند ناکجا آباد، ذکر می شنوید به شما گفته شد، شما ذکرت را بگو به بقیه کاری نداشته باش توصیه کننده به مردم هم نباشید، میگه که به ما گفتند هر وقت هر جا تون درد میکن دستتون را بذارید را اون موضع مثلا چهارده تا حمد بخونید به امام رضا تقدیم کنید تو هم بکن ، شما چی کار دارید یک هم چیزی را میگوئی به مردم از این دستورها به کسی ندهید پس روی ذکر ها با دقت بیشتری نگاه کنید.

بیست و سوم، نفی خواطر،ذکر، فکر،خواطر جمع خاطر یعنی همون مقوله ای که تک تک شما باهاش درگیرید نماز می خونم ذهنم همه چیز میاد ازش رد میشه، میشینم تمرکز میکنم ذهنم همه چیز میآید ازش رد میشه، می خواهیم که نفی کنیم اینها را رد کنیم این مرحله از مهمات وصول به مقصده ،که اگر بهش دستیابی نشه باعث دردسر میشود و اکثر افرادی که تو راه باز موندند جا موندند نتونستند به مقصد برسند توقفشون همین جاست یا توقف کردند یا دستخوش هلاک شدند و از پادر اومدند، از خطرات این منازل می تونیم این را بگویم عبادت بتها ،کواکب آسمانی، آتیش، دعوای حلول واتحاد ، نفی تکلیف و امثال اینها برای هر کدوم یک توضیح مختصر میدهم:

عبادت بتها: ما در کشورمون بتکده نداریم بت ساخته شده هم نداریم اما ببینم چطوری شکل میگیره بتها، یک چندین سال پیش خانم پیری را می شناختم که حتی اسمش را هم می دونم منتهی به جهت اینکه الان ممکنه از دنیا رفته باشه اسمش را نمی آورم این خانم اعتقاد زیادی به سایبابا داشت سایبابا شخصیتی است که در هند زندگی می کنه ؛کدوم ایالت کدوم قسمت نمی دونم اما قسمتی زندگی میکنه که علی الظاهر بسیار مردم محرومی داره و وجود این شخصیت باعث رونق و گشایش روزی برای مردم اون دیاره چون متمولین دنیا هزینه میکنند و میروند و خواه نا خواه برای اینکه اونجا در رفاه باشند خوب خرج میکنند شخصیت خوبی است شخصیت جالبی است مدوا کننده است بسیاری از بیمارها دست هاش را تکون می ده پودر ازدستش میریزه و الی آخر این خانم مسن بسیار به سایبابا علاقه مند بود و در جلساتی که در تهران داشت برای مردم از سایبابا تعریف میکرد اوایل تعریف میکرد از خصوصیات فردیش و قدرتش صحبت میکرد آرام آرام این تبدیل شد به اونجایی که در جلسه ای به طور واضح گفت سایبابا یعنی ابراهیم، یعنی نوح ،تمام پیغمبرها تمام امامها همه را با هم دیگه گفت و در نهایت گفت یعنی امام زمان که ظهور کرده و اگر شاید جلویش را نگرفته بودند حتما میگفت خود خدا هم همین ایشونه، مواظب باشید در تعاریفتون، در صحبت کردنهاتون این قدر جنبه اغراق را نروید و تند نروید که خدای نکرده به بت پرستی عملوتون تبدیل بشه متاسفانه این تعداد بسیار هم هست در جامعه دنیا نه فقط در جامعه ما این قدر قدیسان را بالا و بالا و بالا می برند تا به مقام خدایی می رسونند یا خودشون را در جایگاهی از عرفان این قدر بالا می بیند که دیگر نیازی به انجام دادن تکالیف واجب در خودشون نمی بینند ،ما گروه هایی را داریم که درفرقه های درویشی ادعاشون بر این است که به ما به نقطه ای رسیدیم که دیگر احتیاجی به نماز خوندن نداریم ما همیشه با حضرت حقیم پس بنابراین دیگر نیازی به تکلیف نماز نداریم.

از همه بدتر خطر حلول و اتحاده ببینیم این یعنی چه، سالک وقتی هنوز اول راهه، از وادی اسم و رسم هم کامل نگذشته، هنوز اسم و رسمها را دوست داره و ته مزه هاش تو وجودشه ولی در اثر کارهایی که انجام داده تجلی صفات و یا اسما الهی را کمابیش در خودش مشاهده میکنه ولی چون اون منزل اسم و رسم گذشتن را کامل نگذرونده یواش یواش احساس میکنه خداوند در او حلول کرده و این دو با هم یک اتحادی را به وجود آوردند متاسفانه من تو این راستا با خیلی ها که مدعی بودند صحبت کردم و این جنبه را در اونها زیاد دیدم خیلی زیاد، این معنای حلول و اتحاد،کفر و شرکه در حالیکه معنای وحدت وجود به کلی تعدد و دو تا بودن را نفی میکنه در برابر وجود مقدس الله تمام وجودهایی که تصور میکنند موهوماتی بیش نیست کسی که ارتقا مقام پیدا کرد در این جایگاه تمام هستی اش را از دست میده نه اینکه هنوز من وجود دارم و خدا در من حلول کرده، کسی که به اون درجه نائل بشه هستی خودش را از دست میده خودش را گم می کنه و فانی میشه، جز ذات مقدش الهی در عالم هیچ وجود دیگری را ادراک نمی کنه که بگه من و خدا یکی هستیم میگه خدا یکی است، فانی شده ،منی نیست و می فهمه "و لیس فی الدار غیره دیار" احدی جز او صاحبخانه نیست، این مقام کجا حلول و اتحاد کجا؟!

نفی خواطر را توضیح میدهم نفی خواطر یعنی تسخیر قلب و حکومت بر اون هیچ سخنی نگه، هیچ عملی انجام نده، تصوری بر او وارد نشه، مگر به اذن و اختیار صاحب آن، صاحب اون قلب، اون قلب در تسخیر کیست در تسخیر حضرت حق، رسیدن به این نقطه دشواره ساده نیست مشکله سالک در مقام نفی خاطر یک دفعه متوجه میشه که سیل بنیادکن اوهام خیالات خاطرات او را می گیره شما درست در نقطه ای که فکر میکنید همه خاطراتتون را دور انداختید خاطرات زیباتر، قشنگتر بر شما وارد میشوند.

دیشب که مطلبم را می نوشتم یاد آوردم اتفاقی را که بر من افتاد و دوبار این اتفاق افتاد در دو مطلب متفاوت که هر دوتاش بر من بسیار خوب و دلنشین و دل چسب بوده در عالم رویا هر دو مطلب را برای من مرور کردند و من به طرز وحشتناکی در این مرور دیدم عجب چیزهایی داره برخوردهای ریز، حرکات نامناسب افراد،که در عالم آگاهی به خاطر هم نمی آوردم اصلا فکر نمی کردم که حتی وجود داشته در حالیکه دیدم واقعا اتفاق افتاده و چه قدر آزار دهنده بوده و در انتها تو اون رویا صادقه فرمودند بَده،گفتم بله بَده گفتند پاکش کن، پاکش کردم. سالک درست زمانی که فکر میکنه همه چیز را پاک کرده یک چیزهایی براش رو میاد مثل یک سیل خانمان بر انداز اون را به خودش مشغول میکنه و در چنین وضعیتی باید یک رهرو خیلی محکم و استوار بایسته در به یاد آوردن هر کدوم از این خاطرات بلافاصله به یکی از اسما الهی متوجه بشه و این قدر در این ذکر مداومت بورزه تا اون خاطره از ته دلش پاک شود خداوند در سوره اعراف آیه 201 فرموده:

إِنَّ الَّذِينَ اتَّقَوْاْ إِذَا مَسهَُّمْ طَئفٌ مِّنَ الشَّيْطَانِ تَذَكَّرُواْ فَإِذَا هُم مُّبْصِرُونَ(201)

البته، هنگامى كه پرهيزكاران گرفتار وسوسه شيطانى شوند به ياد [خدا] مى‏افتند و ناگهان بينا و بصير مى‏شوند. (201)

وای نیستا خاطره را مزه مزه کن به محض ورودش شروع کن به ذکر اسما جلاله در این صورت ایشان از بینایان خواهند بود تعدادی از شیوخ راه، شیخهایی که در این راه عرفانی وجود دارند اعتقاد دارند نفی خاطر با ذکر کار خطرناکیه، یعنی اون چیزی را که الان گفتم استدلال این دسته چنینه این دسته میگویند حقیقت ذکر عبارتست از ملاحظه محبوب و نگاه بر جمال او از دور محبوب غیوره و روا نداره چشمی که به او افتاد از او برداشته بشه و به دیگری بیافته هر دیده ای که از روی او برداشته بشه به دیگری نظر کنه کور میکنه این سخن این دسته است دارم بیان میکنم میخواهم مقایسه کنم اگر این دیدن و روی برداشتن تکرار بشه همه چیز مسخره خواهد شد، محبوب چنان بر او بکوبد که دیگر نه سر جوید و نه کلاه، استدلالشون با آیه قرآنه خوب دقت کنیدآیه 36 سوره زخرف:

وَ مَن يَعْشُ عَن ذِكْرِ الرَّحْمَانِ نُقَيِّضْ لَهُ شَيْطَانًا فَهُوَ لَهُ قَرِينٌ(36)

و هر كه از ياد [خداى‏] رحمان دل بگرداند، شيطانى بر او مى‏گماريم كه همدم او گردد(36)

این آیه را استناد میکنند میگویند هر کی که ذکر اسما الهی میکنه که خاطرات را از بین ببره تا خاطرات از بین نرفته ذکر اسما الهی بکنه چون گاه به خدای رحمان توجه میکنه و گاه به اون خاطره توجه میکنه این آیه شامل حالش میشه چون به خدای رحمان نگاه میکنه از او نظر بر غیر میکنه خداوند شیطانی را قرین او میسازه، البته حالا یک پرانتز کوچولو این وسط باز میکنم خوبه این را بنویسید درشت با یک خط بسیار زیبا تزئینی قشنگ بگذارید زیر میزکارتون، تو محیط اداره تون، بنویسید بزنید روی تابلوی اعلانات تون، بنویسید بزنید روی آینه خونه تون، قابهای کوچک چوبی قشنگ و تزئینی بخرید یک جایگاهی براش تخصیص بدهید این ها را بنویسید یک دوره بزنید تو دیوارتون هر کسی میاد خونه تون این را ببیند و خودتون هم به طور مرتب نظر کنید که یادتون باشه شماها که خدا خدا میکنید و نظر بر حضرت دوست می کنید اگر نظر برگردونید خداوند شیطانی را هم دهم شما میکنه.

خب برگردیم به مبحثمون ما هیچ تضادی با این مطلبی که این شیوخ میگویند نداریم اما درکنار اون می گوئیم ذکر در نفی خاطر را مجوز داریم به این صورت در زمانی که در ضمیر ما، در وجود ما غیر حضرت محبوب هنوز دور میزنه ما ذکر نمی کنیم برای اینکه به جمال حضرت دوست نظر بیاندازیم بلکه ذکر میکنم برای دور کردن شیطان مثل کسی که بخواهد دشمنش را براند محبوب را که قدرتمنده او را صدا میکنه و از او طلب کمک میکنه برای دیدار و چشم روشنی می خواهد که به اون کمک کند و او را نجات بدهد نه برای نظر بازی چون خاطری که هنوز آغشته و آلوده بتهای دیگر است حضرت دوست را نمی تونه خوب ببینه اما من می دونم که او یار منه و قدرتمنده او را صدا میکنم نه برای اینکه به او نظر بیاندازم چون نظرگاه من هنوز پاکیزه نشده او را صدا میکنم برای اینکه من را یاری بده در مقابل دشمن به همین جهت دفع خاطر را با ذکر جایز میدونیم.

عده ای از محققین راه به مبتدئین خودشون اون تازه شروع کرده هاشون یک راهکار خیلی جالبی را ارائه میکنند بهشون میگویند برای اینکه متمرکز بشوید و ذهن را از چیزهای غیره خارج کنید بیائید مثلا به این لیوان تمام توجهتون را بذارید به این لیوان به یک تکه سنگ، به یک تکه چوب و چشم ازش برندارید ربع ساعت، نیم ساعت، یک ساعت، همه قوای ظاهری و باطنی را جمع کنید و فقط به این تمرکز کنید حتی تاکید میکنند که به طور چله ای این کار را انجام بدهید یعنی هر روز و بعد از اون تاکید میکنند بیائید این توجه را به قلبتون به اون چیز تپنده ای که این طوری تکون می خوره به اون ماهیچه متمرکز بشوید و در این راستا میگویند در حین این چله از اذکار استعاضه و استغفار و یا فعال هم می تونید استفاده کنید میگویند اگر در خلال این چله حمله ای از این خاطرات و اوهامات به شما دوباره رو آورد از کلمه" الله" یا جمله "لا موجود الا الله" موجودی غیراز خدا نیست میتونید استفاده کنید و وقتی سالک به این مرحله رسید اون وقت دیگه اجازه داره بقیه مرحله نفی خاطر را از ذکر نفسی خیالی استفاده کنه و به اتمام برسونه، حالا خوب توجه کنید ظاهر خوبه، ایرادی نداره، قشنگه خیلی ها تو کلاس ها شون این را درس میدهند و خیلی ها هم این کار را کردند و موفق بودند اشکالی نداره اما یک اما داره خوب توجه کنید این بخش حرفم را نشنیده باشید این قسمت را شنیدید قسمت دوم را که می خواهم بگویم نشنیدید خوب توجه کنید کاملا متوجه من باشید اشکالش را می خواهم بگویم این شیوه تو کلاسهای عرفان و خلاصه خلاصه خلاصه و غیره خیلی رواج داشته تا به حال و رهرویی که یک چیز مادی را نظرگاه قرار میده موفق تره چون ما عادت کردیم مادی بیندیشیم، مادی نگاه کنیم و مادی ببینم و مادی بهره ببریم و خب وقتی به این متمرکز میشوم چیزی برای نگاه کردن و دیدن دارم این چیز رنگ سیاه داره رنگ زرد داره جنسش چیه سفاله دسته اش سوراخ داره این ورش هم سوراخ داره و الا آخر من تا وقتی اینها را جستجو میکنم به هیچ چیز دیگری اندیشه نمی کنم پس قطعا موفق خواهم بود اما اگر در دم مرگ بر او رسید چه اتفاقی میافته با توجه به چه چیزی از دنیا میره اینها مسائلی است که باید حتما بهش اندیشه کرد.

اما رویه ای که ما به اون متکی هستیم همه اینها را گفتیم حالا می خواهیم بگوئیم ما به چه چیزی متکی هستیم ما به مراقبه متکی هستیم درجه اول مراقبه گفتیم سالک از محرمات دوری کنه تمام واجبات را کامل انجام بده و هیچ کوتاهی نکنه این اولین مراقبه شماست دومین درجه مراقبه، مراقبه را شدیدتر می کنیم سعی می کنیم هر چه می کنیم برای رضای خدا باشه اموری که لهو و لعب نامیده میشه دوری میکنیم جوانها به حرف من خوب گوش کنند مسن ترها هم خوب گوش کنند شامل حال همه میشه خیلی چیزها را میگه چه اشکالی داره آدم خوب خسته است از کار روزانه اومده حالا چی داشت این فیلم یکی دو تا صحنه داشت اون هم زدم رفت، تو از کجا فهمیدی صحنه است چون دیدیش ندیدی خب از کجا فهمیدی صحنه است که کنترل را زدی عقب یا جلو بردی دیدیش سالک مراقبه را شدید میکنه همه کارهاش را برای رضای خد ا انجام میده و از اموری که لهو و لعب نامیده میشه دوری میکنه، وقتی که تو این امر کوشش فراوان کرد این امکان براش فراهم میشه که دیگه خودش را تو دل مسائلی که قبلا صحبتش را کردیم نبازه، خیلی دوست داره فیلم اوریجیناله آخرین اسکار را برده فوق العاده است میگه این فیلم فوق العاده است می پرسه صحنه؟ میگه نه بابا یکی دو تاست اون هم این قدر ها نیست، نه اوریجینال بودنش، نه اسکار بردنش، نه قشنگ بودنش، نه موضوع داستانی جالب بودنش، این سالک را از پادر نمی آوره یک کلمه نمی خواهم آقا نمی خواهم مگه زوره صحنه هاش را میتونی پاک کنی بیار ببینم اما برای اینکه من دارم نگاه میکنم بفهمم این صحنه است لااقل یک اشانتیون یک ذره را باید ببینم تا بفهمم داره میشه یک صحنه من نمی خواهم ببینم ملکه ذهنش شده هر چیزی که بوی گند لهو و لعب میاد ازش روش را بر میگردونه هر چه قدر زیبا هر چه قدر اوکازیون آخرین علوم دنیا را بخواهد به تو نشون بده خدای عالم بالاتر از اون را به تو نشون میده وقتی تو به خاطر رضای خدا از این علوم به جهت لهو و لعب کنارش گذشت میکنی.

سومین درجه اینه که همیشه پروردگار جهان را ناظر و حاضر بر خودش ببینه اعتراف کنه که خدا همه جا حاضره خدا همه جا پیش ما هست به ما نگاه میکنه و این مراقبه همیشه در جمیع حالات باید مستدام و مداوم باشه و مهمتر از همه قبول کنه که خدای عالم در تمام احوالات نگران مخلوقاتشه نگران مخلوقاتشه.

چهارمین درجه مراقبه مرتبه عالی تر و کامل ترش این است که مشاهده جمال الهی را کنه، استناد میکنم به گفتار آقا رسول الله به ابوذر غفاری حضرت فرمودند:" که خدای را چنان عبادت کن مثل آنکه گویی تو او را می بینی اگر نمی توانی خدا را ببینی طوری عبادت کن که بدانی او تو را میبیند"

بخش اولی معتبرتره ها،عالی تره ولی نمی شه لااقل این دومی را داشته باش. سالک وقتی به این مرتبه رسید برای اینکه بتونه به کلی اغیار را از ذهنش خارج کنه باید نفی خاطر را با یکی از اعمال عبادی انجام بده ذکری انجام بده تحت نظر استادی انجام بده برای ما و در شرع ما، خانمها به خصوص خانمها چون شماها زودتر تو این زمینه گول میخورید و همچنین آقایون مدرن پسند در شرع ما تمرکز بر چوب و سنگ و قلب صنوبری و... به هیچ وجه جایز نیست نفی خاطر در ضمن ذکر با صلاح ذکر خودش عبادته و شرع اون را مدح میکنه تعریف میکنه بهترین طریق اون توجه به نفسه آیه شریفه 105 سوره مائده :

يَأَيهَُّا الَّذِينَ ءَامَنُواْ عَلَيْكُمْ أَنفُسَكُمْ لَا يَضُرُّكُم مَّن ضَلَّ إِذَا اهْتَدَيْتُمْ ....(105)

اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد! مراقب خودتان باشيد، وقتى كه شما هدايت يافتيد، بيراهه رفتن ديگران به شما زيان نمى‏رساند...

وقتی استوار شدید دیگرون هم خطا میکنند به شما زیان نمی رسونند پس طریقه ای که ما در پیش داریم طریقه معرفت نفسه برای پیداکردن به اصطلاح تمرکز و دور کردن هر گونه خاطرات که ما را شوریده و سرگردان میکنه. خانمها وآقایونی بودند وقتی باهاشون حرف میزنم میگه نمی دونی وقتی به گذشته فکر میکنم استخونها میسوزه خاطرات نوجوانی که به یادم میاد تک تک سلولهام آتیش می گیره و هیچ کس در این راستا جز خودش نمی سوزه چرا خود سوزی برای چی خودت رو میسوزونی یک روزی تو را سوزوندند حالا هم خودت خودت را می سوزونی کار اون که تو را سوزوند بدتر بود یا کار تو که خودت را می سوزونی بدتره او غریبه ای را سوزوند تو خودت را میسوزنی خودی ترینت را می سوزونی ما برای اینکه از افکار شوریده و پریشان فرار کنیم به هیچ چیز متمرکز نمی شویم الا به نفسمون به این صورت که در هر شبانه روز لااقل نیم ساعت ، حالا دوست داشتید بیشتر، وقت معینی را اختصاص میدهیم به نفسمون توجه میکنیم نگوئید که ما نمی دونیم نفس چیه خب معلومه اگر ما می دونستیم دیگر توجه بر نفس معنی نداشت ما می خواهیم توجه کنیم دریابیم ماهیت نفس چیه اکثر کسانی که موفق به نفی خواطر شدند و ذهنشون را پاک و مصفا کردند سلطان معرفت بر اونها طلوع کرد ، در یکی از این دو حالته، دارم کلید می دهم ها، تو یکی از این دو حالته اول در حین تلاوت قرآن و توجه به خواننده آن،که چه کسی در حقیقت قاری قرآن است ، قرآن با صوت بلند بخونید و توجه کنید قاری این قرآن کیست و اون وقت به اونها مکشوف شد که قاری قرآن خداست، قاری قرآن خداست دوم از راه توسل به ابا عبداله الحسین وجود مبارک این حضرت برای رفع حجابها و موانع طریق برای سالکین موهبتی عظیمه به همین دلیل من بارها به فرزندانم و بسیاری از دوستان اکیدا توصیه کردم که در کنار سوگواریها جاده ای به سوی شناخت حضرت باز کنید تا کمکی برای شناخت نفس خودتون باشه پس توصیه آخرم در مبحث امروز روز دو مطلب بوده یکی مراقبه در تمام درجاتش و دوم توجه به نفس یا علی مدد.

      

   

 

 

 

نوشتن دیدگاه