منو

پنج شنبه, 01 آذر 1403 - Thu 11 21 2024

A+ A A-

جلسه پنجاه ام سلسله جلسات معرفت

بسم الله الرحمن الرحيم


اعوذ بالله من الشیطان الرجیم، بسم الله الرحمن الرحیم، استغفرالله ربی واتوب الیه

یا علی مدد،با یاد و نام حضرت دوست جلسه معرفت سه شنبه بیست و سوم تیر ماه سال هزار و سیصد هشتاد و هشت را آغاز میکنیم. در جلسه گذشته عالم خلوص و اخلاص را بیان کردم اگر خداوند توفیق بدهد در این سلسله دروس یک عالم دیگه باقی مونده که حالا فعلا بعدا خواهیم گفت چون باید آماده بشوید، دوستان من دقت کنید اگر هنوز درسهای معرفت سطرهای نوشته شده ای بر روی کاغذهاست و از لابلای کاغذها دروسش بیرون نیامده و اجرا نشده بهتره که حرکت کنید، بهتره که بجنبید، اندک زمانی باقی مونده تا ماه مبارک رمضان، جامه های شما باید تغییر بکنه چون امسال با کسوت سالکی به ماه رمضان وارد می شوید طبیعتا لباس مخصوص دعوت اگر به تن نداشته باشید وارد نمی شوید پس بهتره که حرکت کنید یا علی اما بعد

بنابر آنچه که در دروس گذشته ذکر کردیم دیدیم که در وادی معرفت قدم زدن دو پای محکم و استوار می خواهد، دو پا که یکیش مراقبه است و دیگریش توجه به نفس، وقتی سالک به این دو امر مهم توجه کافی بکنه کم کم متوجه میشه که کثرات دنیا آنچه که در عالم کثرت وجود داره همه از یک چشمه سیراب می شوند، هر چی در عالم صورت تحقق به خودش بگیره همه اونها از یک نقطه است، تو هر موجودی، هر مقدار نور وجمال و بها و کمال وجود داشته باشه همه اونها از همون نقطه سرچشمه پیدا میکنه، باز تکرار میکنم سالکی که مراقبه نمی کنه، توجه به نفس خودش نمی کنه، سالکهای ما توجهشون زیاده ولی به نفس اون یکی، بغل دستی، ما توجه شما را به نفس خودتون می خواهیم، چطور گفتیم اگر سائلی دست پیش آورد شما پنجاه تومانی داری بذار، گفتی پرتاب میکنه گفتم بکنه، شما وظیفه خودت را انجام بده هیچ ارتباطی نداره که او چه میکنه، به هر موجودی از این سر چشمه به اندازه سعه وجودیش تعلق می گیره یا به عبارت بهتر از جانب فیاض مطلق فیض بدون قید و شرط، بدون حد و اندازه به سالک افاضه میشه منتهی هر موجودی به قدر ماهیتش از اون اخذ میکنه، فیض از فیاض مطلق یعنی پروردگار بی حد و اندازه پائین می آید اما اگر به یکی کم میرسه به دیگری زیاد علتش را در وجود خودش جستجو کنه این وسعت وجودش کم و اون یکی وسعت وجودش بسیار، هرکس به اندازه وسعت وجودیش کسب میکنه. زیر یک درخت توت بایستید اونی که اون بالا درخت توت را تکون میده تعیین نمی کنه چه قدر توت بیاد میگه هر چه قدر توته بریز شما دامنت را میگیری زیر درخت و اون یکی یک شمد بزرگ خب طبیعیه اونی که شمد گرفته توت بیشتری به دست میاره به هر حال در اثر مراقبه کامل و شدید و توجه به نفس به تدریج چهار تا عالم بر سالک باز میشه ،کشف میشه این عالمها عالمهایی نیست که به سادگی بهش رسید، باید کار کرد باید ادب داشت، باید تقوی داشت دیدید اول جلسه چی گفتم بی تقوی این عالمها گشوده نمی شه.

عالم اول توحید افعاله، یعنی در وهله اول درک میکنه اونچه که چشم می بینه، اونچه که زبان میگه، اونچه که گوش میشنوه دست و پا و سایر اعضا و جوارح عمل میکنه همه و همه مستند به نفسه، همه و همه مستند به نفسه ،نفس کی؟نفس خودش، من نبودم دستم بود تقصیر آستینم بود نیست، همه مستقیما به نفس خودش رجوع میکنه و همه از اون صادر میشه، نفس فاعله و بعد از اون درک میکنه آنچه که از افعال در جهان خارج تحقق پیدا میکنه باز هم مستند به خود اوست ،حتی چیزهایی که در جهان خارج اتفاق می افته باز هم مستند به خود اوست، نفسش مصدر تمام افعاله، بعد از اون در میابه که نفسش قائم بر ذات حقه و دریچه ای است از فیوضات و رحمت خدا، دقت می کنید دوستانی که کلاسهای پنجشنبه را گذراندید خوب توجه کنید، پس تمام افعال جهان، در جهان خارج استناد به ذات مقدس پروردگار داره ما که اول گفتیم استناد به نفسه حالا چطور رسیدیم که استناد به ذات مقدس پروردگاره این توالی را حفظ کنید این توالی وجود داره.

عالم دوم، عالم دوم توحید صفاته ،طبیعیه که این عالم بعد از عالم اول ظهور پیدا میکنه، یعنی اگر سالکی به عالم اول نرسیده باشه عالم دوم بر او گشوده نخواهد شد توحید صفات یعنی چی، سالک آنچه را که می شنوه، حقیقت سمع را از خودش نمی بینه، بلکه از خدا میبینه، آنچه را که با چشمش می بینه حقیقت ابصار را از خدا درک میکنه، به همین ترتیب هر گونه علم و قدرت و حیات و سمع و بصر و غیره که در موجودات خارجیه مشاهده میکنه همه را مستند به خدای تعالی می یابد، این از اون نقاط ظریف و حساسیه که خیلی ها حرفش را میزنند ولی نمی فهمندش و این در کلام بیشتر از این هم نمی گنجه بیشتر از این هم توضیح نداره باید برسی به اون نقطه ای که می بینی ،داری می بینی بفهمی برسی به اون حالتی که او که می بیند خدای است نه تو، نمی دونم من بهتر از اینبلد نیستم بگم خدا وکیلی بلد نیستم بگم مثل ترشی و شیرینی می مونه من می گویم ترش اون میخوره میگه کجاش ترشه اون یکی می خوره میگه وای می کشه ترشیش، تو باید بچشی که بفهمی چه مزه ای داره ،سمیع بودن و علیم بودن و بصیر بودن را تو باید بشی که بفهمی یعنی چی.

خب عالم سوم، عالم سوم توحید در اسما، این عالم پس از عالم دوم طلوع میکنه طبیعی است ،عبارت از اینه که صفات را قائم به ذات ادراک میکنند مثلا سالک درمیابه که عالم و قادر و حی خداوند متعال است میگه ای بابا چه چیزهای میگه خب من هم الان می گویم همه این ها خداست تو میگی زبونت میگه الان بگویند آی زلزله، سرت را جا پات میذاری پات را جا سرت دِ بدو کجا در میری خب بیرون هم زلزله است این تو هم زلزله است ، میگه بابا یاد دادند موقع زلزله از زیر سقفها بروید بیرون، راست میگه ولی از همین در که میره بیرون از اون بالا اون سر در های سنگی که ما گذاشتیم اون بالا همون ها جدا میشه میاد رو ملاجش درک میکنه عالم و قادر و حی خداوند متعاله یعنی عالمیت خودش را عالمیت خدا ادر اک میکنه قادریت،سمیعیت ،بصیریت و همه اینها را هم را در خدا میبینه به طور کلی در می یابه که در تمام عوالم قادر و عالم وسمیع و بصیر و حی یکی است، دو تا نداریم اون هم فقط خداوند جل جلاله است و هر موجودی از موجودات در این جهان به قدر سعه وجودش از اون عالم و قادر و سمیع و بصیر و حی حکایت میکنه، ای داد بی داد ،من، شما، شما، شما، ما باید با اندازه وجودمون نشون بدهیم سمیع بودن خدا را، بصیر بودن خدا را، تا امروز چی کار میکردیم نمیدونم.

عالم چهارم ،توحید در ذات ،از عالم سوم باز بالاتره این عالم به واسطه تجلیات ذاتیه بر سالک مکشوف میشه یعنی سالک ادراک میکنه درک میکنه که اون ذاتی که همه افعال و صفات و اسما به اون مستنده ذات واحده ،یک حقیقته، همه اینها قائم به اون ذاته، اینجا دیگه سالک توجهی به صفت و اسم و رسم نداره، بلکه مشهودش فقط ذاته، این تو وقتیه که از وجود عاریه ای خودش خداحافظی کرده، گفتیم چهل ساله ها حواستون کجاست، می رسه به چهل سالگی دیگه زیبائی اندامش، چشم و ابروش، گیسوان زیباش اینها یواش یواش اعتبارش را از دست میده، سالک در این حالت از اون وجود عاریه ای خودش خداحافظی میکنه و خودش و هستیش را گم میکنه و می ره در ذات مقدس حضرت حق باقی میشه، چون همه اینها فانی است میره که باقی بشه در اون هنگام تجلی ذاتی خواهد داشت وقتی به این منزلگاه وارد میشه خودش را گم کرده، اسم و رسمش را گم گرده، بهش می گویندکی هستی میگه بنده خدا، دیگه اسم نداره، البته نه این بنده های خدایی که میگی کی هستی دست میکشه به ریشش که نشون بده ریش هم دارم، شب مهر را داغ میکنه سر به مهر میذاره که جاش روی پیشونیش بمونه با اینها کار نداشته باشید دیگه خودش را نمی شناسه فقط خدا را میشناسه. حرفم اینجا تمومه فقط برای اینکه جا بیفته یک مرور کوچیک میکنم، عالم اول به مقام فنای در فعل میرسه، میفهمه که فعلی از اون سر نمی زنه بلکه از خداست، اون وقت می تونه دیگه کار بد بکنه؟ مگه خدا کار بد میکنه ؟فعل این فعل خداست دیگه میتونه کار بد بکنه؟ اینجا دیگه آثار فعلی خودش را همه را از دست میده . عالم دوم چون به تجلی صفاتی میفهمه که علم و قدرت و سایر صفات انحصارا اختصاص به ذات حق داره اینجا صفاتش را از دست میده اونها را گم میکنه دیگه در خودش نمی یابه،" من خیلی مهربانم، من خیلی بخشنده ام، من خیلی زود همه را می بخشم"، دیگه صفتی براش نمی مونه که بهش بخواهد افتخار کنه، تو عالم سوم چون تجلی اسما است ادراک میکنه که عالم و قادر جل جلاله است اینجا دیگه اسما خودش را گم میکنه دیگه در خودش نمی یابه، تو عالم چهارم که تجلی ذاتیه وجودش را گم گرده ذاتش را از دست داده دیگه ابدا خودش را پیدا نمی کنه و ذات ذات مقدس حضرت حقه اینها بالاترین حالته توجه داشته باشید این مرحله از شهود یعنی تجلی ذاتی را عرفا تعبیر به انقا، سیمرغ تعبیر به سیمرغ میکنند، چون سیمرغ موجودی است که هر گز صید احدی نمی شه، سیمرغ اون ذات محضه اون وجود صرفه که از اون به عالم اما یا کنز مخفی یا غیب الغیوب هم تعبیر میکنند.

یک ماه مونده تا ماه رمضان، یک ماه و شاید چند روز خیلی وقت نداری برای اینکه این لباست را در بیاری و لباس واقعیت را بپوشی و به ماه رمضان وارد بشی، چه قدر تا حالا خودت را آماده کردی نمی دونم چه قدر از حالا به بعد عشق داری آماده کنی باز هم نمی دونم نمیخواهم هم که بدونم چون اگر بدونم من خودم جا می مونم، من هم خیال جا موندن ندارم، برای همین هم دیگه هر کی هر چی به من میگه می گویم هر کسی تقدیر خودش را طی میکنه، ولی یادتون باشه که این تقدیر را خداوند عالم برای شما بخشیش را شرطی گذاشته علتش هم حضور شما در اینجاست و شرکت در این کلاسهاست، خودتون را حاضر کنید مراقبه، توجه به نفس از چنگتون نره، من بیشتر از همه شما نیاز دارم، خود من ها که این جا نشستم، بیشتر از همه شما به این مراقبه ها و به این توجه به نفس نیاز دارم باز تکرار میکنم مراقبه فقط دقایقی را در سکوت نشستن، شمعی روشن کردن، قیافه ای گرفتن، انگشتها را به چسباندن نیست ها ،این مراقبه است خوبه، مراقبه ای که ما از اون دم میزنیم این یک بخش کوچیکشه، بخش اصلیش توجهی است که توی تک تک اعمال و رفتار شخصیتون از زمانی که هوشیارید تازمانی که به خواب می روید که باید دمادم مراقبه داشته باشید نمی دونم واقعا، یک مقام دیگه مونده که اگر خدا بهم توفیق بده توی این باب ،این بخش یک مقام دیگه باقی مونده نمی دونم حالا این را به شما کی خواهم گفت اون را هم می گویم اما یادتون باشه هه چیز را گفتم البته باز هم خواهم گفت باز هم یک سلسله دیگری را شروع خواهم کرد ان شا الله، ولی عملا شما هر آنچه را که لازم دارید میدانید همه چیز را میدانید یعنی امروز اگر از کلاس حتی کناره گیری کنید و به هر دلیلی به هر کجای دنیا بروید اگر درسهایی را گرفتید به کار ببندید چراغ پیش روی شما روشنه مشکلی ندارید اما اگر نخواهید بکار ببندید صد ساعت دیگر هم کلاس داشته باشیم به حال شما فرقی نخواهد کرد ،یا علی مدد با نثار صلواتی برای شادی آقا رسول الله جلسه معرفت امروز را به پایان می برم .
     

 

 

 

نوشتن دیدگاه