جلسه شصت و نهم سلسله جلسات معرفت
- نوشته شده توسط مدیر سایت
- دسته: سلسله جلسات معرفت
- بازدید: 1991
بسم الله الرحمن الرحيم
با نام و یاد حضرت دوست جلسه فرودین ماه سه شنبه هفدهم فروردین ماه سال89 را آغاز میکنیم:
به نام آنکه جان را فکرت آموخت چراغ دل ز نور جان بر افروخت
ز بذلش هر دو عالم گشت روشن ز فیضش خاک آدم گشت گلشن
توانایی که در یک طرفه العین ز کاف و نون پدید آورد کونین
چون قاف قدرتش دم بر قلم زد هزاران نقش بر لوح عدم زد
از آن دم گشت پیدا هر دو عالم وز آن دم شد هویدا جان آدم
نور بر روان پاک شیخ محمود شبستری، صاحب گلشن راز، که چه زیبا سروده، از اعماق وجودش نه از اعماق جسمش، آنچه را که دیده بیان کرده، ای کاش که ما هم توفیق دیدن داشته باشیم قبل از اینکه از لباس تن خارج بشیم.
در آخرین جلسه ای که قبل از تعطیلات نوروزی داشتیم در عالم صغیر سخن گفتیم، گفتیم خدای تعالی در عالم کبیر قلمی آفریده و اون عقل اوله، در عالم صغیر هم قلمی آفریده که اون عقل آدمه. در مورد عقل آدم و ابزار اون سخن گفتیم امروز می خواهیم در عالم کبیر حرف بزنیم عقل اول در عالم سفلی دو قلم داره، اون دو قلم یکی نبی است یکی ولی. نبی مظهر علمه، ولی مظهر قدرت، نبی و ولی مظهر علم و قدرتند و علم و. قدرت از اونها روان، اما قلم حقیقی عقل اوله، نبی و ولی صورت عقل اولند چراکه مظهر علم و قدرت خدای تعالی عقل اوله، علم و قدرت عقل اول تو این عالم جز به واسطه این دو قلم ظاهر نمیشه.
آدم که نبیه صورت عقل اوله عقل اول در آدم جمال خودش را می بینه صفات و اسامی خودش را مشاهده میکنه، خدای تعالی آدم را بر صورت عقل آول آفریده. عظمت و بزرگواری عقل اول را جز خدای تعالی کسی نمی دونه بسیاری از مشایخ بزرگ به این عقل اول رسیدند، تو همین عقل اول موندند، چرا که صفات و افعال عقل اول را دیدند، امروز دارم به یک چیزی اشاره میکنم که خودم هر وقت بهش فکرکردم پشتم لرز کرده، تو همین عقل اول موندند چرا، چون صفات و افعال عقل اول را دیدند بالای حکمش حکمی ندیدند، بالای امرش امری نیافتند سوره یس آیه 82: إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَيًْا أَن يَقُولَ لَهُ كُن فَيَكُونُ(فرمان او هرگاه چیزی را اراده کند تنها این است که به آن بگوید باش پس موجود میشود).
گمان بردند که خدا همان است مدتی او را پرستیدند تاعنایت حق تعالی در رسید بالای حکم او حکمی دیگر دیدند، بالای امرش امری دیگر یافتند سوره قمر آیه 50 :وَ مَا أَمْرُنَا إِلَّا وَاحِدَةٌ كلََمْحِ بِالْبَصَرِ( فرمان جز یک فرمان نیست چون چشم بر هم زدنی)
آنگاه بر آنها روشن شد که خلیفه خداست نه آنکه خدا، او مظهر صفات و اعمال خداست، عقل اول را به اسامی مختلفی ذکر کردند گرچه که اگر یک چیزی را به صد نام بخوانند در او کثرت به وجود نمی آید به یک فردی میگویند خیاط، نجار، نانوا، هر سه تا کار را هم بلده انجام بده آیا مفهوش اینه که سه تا آدمند؟ نه، انبیا جوهری را دیدند زنده بود دیگری را هم زنده میکرد نامش را روح کردند چرا که روح حی و محیی است، همین جوهر را دیدند که دانا بود دیگری را هم دانا مینمود نامش عقل کردند چرا که عقل عالم و معلم همه است ، همین جوهر را دیدند که پیدا بود باعث پیدا گشتن دیگری میشد نامش نور کردند چرا که نور ظاهر و مظهر است، جوهری را دیدند که نقاش علوم بر دل ها بود نامش قلم کردند چون دیدندکه هر چه بود و هست و خواهد بود جمله در آن نوشته شده نامش لوح محفوظ کردند، حالا اگر همین جوهر را بیت الله،بیت العتیق،بیت المعمور، بیت اول، مسجد اقصی، آدم، رسول خدا، ملک مقرب، عرش عظیم هم بنامیم باز هم راست گفتیم اینها همه اسامی عقل اول است.
این بنده ضعیف و کوچک پروردگار عرض میکنم که فکر میکنم که کارکنان عالم علوی و کارکنان عالم سفلی همه ملائکند علم هر کدوم معلومه، عملشون معلومه، مقامشون هم معلومه، علمشون زیاد نمیشه، عملشون دگرگون نمیشه، با ما فرق دارند. هر کدوم به عمل خودشون مشغولند اون علم وعمل را از کسی نیاموختند جزو ذاتشونه، با ذاتشون همراهه، نتوانند جز آنچه که باید بکنند کار دیگری را انجام بدهند، حالا میگویم یعنی چه اساس گفته ام آیه 6 سوره تحریم است: يَأَيهَُّا الَّذِينَ ءَامَنُواْ قُواْ أَنفُسَكمُْ وَ أَهْلِيكمُْ نَارًا وَقُودُهَا النَّاسُ وَ الحِْجَارَةُ عَلَيهَْا مَلَئكَةٌ غِلَاظٌ شِدَادٌ لَّا يَعْصُونَ اللَّهَ مَا أَمَرَهُمْ وَ يَفْعَلُونَ مَا يُؤْمَرُونَ(: ای کسانی که ایمان آوردید خود و خانواده خویش را از آتشی که هیزم آن مردم و سنگهاست حفظ کنید که بر آن فرشتگانی سخت سختگیر و خشن نگهبانند از آنچه خدا به آ«ها دستور داده سرپیچی نمی کنند و آنچه به آن مامور شده اند انجام میدهند)
اونجا ضجه زدند تو را خدا من مشکل داشتم من به این دلیل این کار را کردم از این صحبتها نمی پذیرند بر امری که گماشته شدند همان را انجام میدهند بر همین اساس قضاوت کنید بر تمامی آن چیزهایی که در دنیا اتفاق میافته بر ما مامورانی هستند که هر کدام بر اساس ذاتشون حرکت میکنند و کاری جز اون هم نمی توانند بکنند، عقل اول یک صفه ، ملائکه عالم علوی و عالم سفلی هم یک صفند، چرا که همه مراتب عقل اولند مبدا همه عقل اوله بازگشت کاملان به او خواهد بود بر عرایضم آیه 38 و 39 سوره نبا را میگویم :يَوْمَ يَقُومُ الرُّوحُ وَ الْمَلَئكَةُ صَفًّا لَّا يَتَكلََّمُونَ إِلَّا مَنْ أَذِنَ لَهُ الرَّحْمَانُ وَ قَالَ صَوَابًا(38)ذَالِكَ الْيَوْمُ الحَْقُّ فَمَن شَاءَ اتخََّذَ إِلىَ رَبِّهِ مََابًا(39) : روزی که آن روح و فرشتگان به صف ایستند سخن نگویند مگر کسی که خدای رحمن به او اذن دهد و صواب را گوید( صواب یعنی آنچه که خداوند اون را تصویب کرده) آن روز روز حق است پس هر که خواهد به سوی پروردگارش بازگشتی پیش گیرد.
دنبال قیامت نباشیدها،لا یتکلمون یعنی جمله افراد موجودات که سخن نمی توانند بگویند مگر آدم، ذلک الیوم الحق، یوم عبارت از مرتبه است، یعنی این مرتبه انسانی حقه، از جهت اینکه تا به این مرتبه انسانی نمی رسند استعداد اون را ندارند که برگردند تا رو زمینیم انسان شویم، تا رو زمینیم و تو این لباسیم به اون مرتبه برسیم، برگردند مبدا و معاد خودشون را بدانند ،پروردگارشون را بشناسند، چه قدر شعر میخوانید، ندانم کیستم از کجا آمده ام آمدنم بهر چه بود رفتنم بهر چه بود... چه قدر شعر؟ هر کس که به این مرتبه رسید اون موقع است که می خواهند برگردد، هر کس که به این مرتبه رسید کدوم مرتبه اون مرتبه ای که اینجا خداوند میفرماید آن روز روز حق است برای کی برای آنکسی که خدا به او اجازه حرف زدن داد، پس هر که خواهد به سوی پروردگارش بازگشتی پیش گیرد، فَمَن شَاءَ اتخََّذَ إِلىَ رَبِّهِ مََابًا
نکته ای بسیار عظیم بود بهش فکر کنید ساعت ها، روزها، ماه ها، جای اندیشیدن داره، بسیاری از پرسش ها را این آیه پاسخ میده اگر بتونید درکش کنید.همین الان می دونم ذهنهاتون منتظر پرسیدن سواله اما نمیشه زحمت بکشید دنبالش راه بیفتید تا بفهمید فاصله تون خیلی زیاد نیست اما فاصله تون سفته سخته اما فاصله تون زیاد نیست.
خب حالا بابی از پند و اندرز باز کنیم ،پندی و اندرزی برای هفته میگوئیم.آدمیان چون بی اختیار خودشون به دنیا آمدند با اختیار خودمون که نیامدیم گفتند برو، بی اختیار خودشون به دنیا آمدند از صد هزار آدمی که آمد و رفت یکش تونست خودش را به حقیقت برسونه، بدونه، بشناسه این عالم را چنان که هست بشناسه بدونه از کجا می آید و به کجا میره ،مبدا و معاد خودش را به علم الیقین و عین الیقین، این خیلی جالبه ها، علم الیقین و عین الیقین اینها چه فرقی با هم دارند فاصله شون چه قدره با هم دیگه؟خیلی ها به علم الیقین می رسند اما به عین الیقین نمی رسند. باقی مردم نابینا آمدند نابینا هم رفتند، هر کدوم در مرتبه ای از مراتب حیوانی فرو رفتند، همون مراتبی که اول جلسه صحبتش را میکردم به مرتبه انسانی نرسیدند چرا که در این عالم به شهوت بطن و فرج و دوستی فرزند مشغول شدند .میگه اولاد دوستی مگه بده؟ اولاد دوستی بد نیست اما تا جایی که تو خدمت اولاد بکنی خوبه اما از اون به بعد که حس مالکیت بکنی خوب نیست، شهوت بطن و فرج ،شهوات جنسی و شهوات باطنی مثل حرص زدن، بخل ورزیدن و الی آخر از اول عمرشون تا آخر عمرشون سعی و کوشش شون ، جنگ و صلحشون از بهر این سه مورد بود به غیر از این سه تا چیزی ندیدند و نشناختند، سند حرفم آیه قرآنه از خودم نمیگویم که آیه 179 سوره اعراف: وَ لَقَدْ ذَرَأْنَا لِجَهَنَّمَ كَثِيرًا مِّنَ الجِْنِّ وَ الْانسِ لهَُمْ قُلُوبٌ لَّا يَفْقَهُونَ بهَِا وَ لهَُمْ أَعْينٌُ لَّا يُبْصِرُونَ بهَِا وَ لهَُمْ ءَاذَانٌ لَّا يَسْمَعُونَ بهَِا أُوْلَئكَ كاَلْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُوْلَئكَ هُمُ الْغَافِلُونَ(179)
همانا بسیاری از جنیان و آدمیان را گویی برای دوزخ آفریده ایم زیرا دلهایی دارند که با آن فهم نمی کنند( همین یک جلسه باور کنید تا پایان سال برامون بسه) چشمهایی دارند که با آنها نمی بینند گوشهایی دارند که با آنها نمی شنوند( چرا چون) آنها چون چهارپایانند بلکه گمراهترند( این گفته من نیست ها گفته قرآنه) همینانند غافلان.
پس غافلان معرفی شدند اما بعضی ا زمردم میآیند خودشون را از این سه تا بت نجات میدهند از این سه تا یعنی خواهش های بطن و فرج و دوستی فرزند خودشون را نجات میدهند مثلا عاقل میشوند میآیند بیرون اما به سه تا بت بزرگتر دچار میشوند این سه تا بت بزرگتر یا این سه تا حجاب قویتر چیه خواهش و دوستی آرایش ظاهر، چه قدر این ظاهر ها را می پروارنید؟ چه قدر بها داره؟ میگه خدا داده قشنگ هم داده برای اینکه درستش کنم برای اینکه ازش لذت ببرم.
چند درصد شبانه روزت را به این اختصاص میدهی براش درصد بذارید به من توضیح ندهید چون به من مربوط نیست من خیلی مرد میدون باشم گلیم خودم را از آب بکشم بیرون ولی میگویم ها میگویم این گلیمها تون تو آبه بیاریدش بیرون.
دوستی آرایش ظاهر دوستی مال دوستی جاه چه قدر امروز راجع به مال حرف زدیم الله اکبر مالها را رد کنید بیائید من نمیدونم شما چه قدر مال اندوختید این عیدی که این قدر امروز راجع به مال بهتون تذکر میدهند دوستی جاه مقام دوستی جاه طلبی اینها خیلی قویتر و عظیمترند این سه تا حجاب آخریه خیلی قویتر از سه حجاب اولی هستند ای عزیز بدان که دنیا بیش از این نیست این ها شش تا شاخ دنیاست میگویند شاخه من می گویم شاخ چون از شاخ بیشتر خوشم میاد سه تا شاخ آخری قوی تر و غالب تره سه تا شاخ اولی ضعیف میشه مغلوب میشه. اهل دنیا هر کدومشون زیر سایه یکی از این شاخه ها نشستند لا اقل یکیش بعضی ها هم زیر همه شاخه ها از سایه همه شاخه هاش بهره میبرند چرا پناه به این شاخه ها بردند برای اینکه راحتی و لذتی به نفسشون برسه مراد نفسون حاصل بشه اما غافلند زیر هر مرادی ده ها نامرادی نهفته صدها نامرادی نهفته من خیلی بچه بودم کوچک بودم خب اولاد بزرگ خونه بودم نتیجتا هر بلایی به خونه وارد میشد ترکشهاش اولین کسی را که میگرفت اولاد بزرگ خونه بود اونهایی که اولاد بزرگ خونه اند مثل من میفهمند من چه میگویم خیلی جالب بود شاید شانزده هفده سالم بود خاله بزرگم بعد از یک سال بیماری خیلی سخت و نابسمانی و ترکش های سختش تو خونه ما از دنیا رفت خب عزارداری هاش هم طی شد اونهایی که در اطراف بودند وقتی به ما میرسیدند میگفتند الهی شکر الحمدلله تمام شد و من همیشه اون زیر علی رغم همه بچگی و جوانی این را فهمیده بودم چی چی رو تموم شد تا میگی آخیش دومیش میآید دومین سختیش میاد و همیشه تجربه کردم هر سختی که تمام شد فرجه زیادی ندادند یک سختی دیگر آمد چون گفتیم آخیش تمام شد نگفتیم قانون دنیا همینه، این هم سختی نبود که خودتون را لوس میکنید، این هم باید طی میشد طی شد، زیر هر مرادی که تو حاصل میکنی ده ها نامرادی است، بچه ها دانشگاه که قبول میشوند میگویند آخی خلاص شدیم پاشیم که دانشگاه میره تازه اول بدبختیه مراودات نابجا، آدمها بزرگ و پر از ریا و رنگ که اصلا نمی شناسند این رنگ و ریا را اینها، چون تومحیط مدرسه ها رنگ و ریا بی رنگ بود نبود، اما تو دانشگاه آدمها بزرگند رنگ و ریاشون زیاده یک ترم اولی با یک ترم پنجمی تو یک کلاس میشینه این رنگ نداره اون داره این تشخیص نمیده و اون راحت میتونه به این ضربه وارد کنه تمام نشد کوله ات را سفت ببند کوله ات را محکم ببند وابستگیت را از خیلی چیزها کم کن تو باش تو باش تو باش ولی افسوس باور کنید بچه های خودم هم خیلی از مواقع حرفم را باور نمیکنند چون شاید فکر میکنند واقعی نیست اما دونه دونه سلولهای بدن من این را حس کرده می خواهید قبول کنید میخواهید نکنید به من ضرری نمیرسه من کوله ام را بستم، تمام شد خیلی نمونده ازش شما فکر کوله ها تون باشید، ببینید چی به سرتون میآید عاقل از بهر یک خوشی تحمل هزار ناخوشی نمی کنه، دانا با ترک یک خوشی تحمل صدها ناخوشی نمی کنه اما نادان طلب یک خوشی میکنه دست آخر هم نمی فهمه که صد تا ناخوشی را از کجا میخوره نمی فهمه صد تا ناخوشی را خودش اختیار کرد خودش دنبالش افتاد و فقط داد و بیداد میکنه. ای عزیز من این شاخ های دنیا که گفته شد همشون خودشون سایه اند نه اینکه این شاخه ها سایه دارند اصلا سایه اند، دنیا اصلا خودش سایه است وجود دنیا ظلٍی است خودش سایه است مینماید اما حقیقتی ندارد چه قدر دنبال یک چیزی که حقیقت نداره می دوید حرص میزنی برای چی؟ از این سایه راحتی به کسی نمیرسه، بلکه از این سایه فقط رنج و زحمت زیاد میشه این سایه خنکی نداره دفع گرما نمی کنه حرارات و آتیش را بر می انگیزه تنها کارش همینه می خواهم صحبتم را به پایان ببرم جمع میکنم پند و اندرزمون را جمع میکنم پس به حقیقت حجاب هفت تا شد یکی دوستی نفس و شش تا اونهایی که گفتم اون شاخه های قبلی که اون شاخه های قبلی همه دوستی هاش به خاطر ارضای نفسه این هفت تا هرکدوم یک دوزخند دوزخهای بی پایان هر کدوم یک نهنگند نهنگهای گرسنه هر زمان چندین هزار نفر را فرومیبرند اما همینطور گرسنه اند یادتونه تو قرآن میخوندیم دوزخیان را به سمت دوزخ میبرند و دوزخ غرش میکنه سوال میکنه از خداوند آیا باز هم کسی هست میگویند بسیار و دوزخ اعلام میکنه بفرست که جا دارم، اینجاست، هنوز به اونجا نرسیدی، اینجاست این تعاریف مال اینجاست، همین حا میچشید تا به اصلش اونجا رسید جمله اوصاف زشت ،اخلاقهای ناپسند به واسطه این هفت حجاب پدید میآید این چندین هزار بلا و فتنه و رنج و عذاب که به آدم میرسه در دنیا و آخرت به واسطه دوستی این هفت تاست آدمی از این همه غافل و به غفلت روزگار میگذرونه ولی اگر از خواب غفلت بیدار شه از مستی هوشیار شه به مرتبه انسانی به کمال عقل برسه، این عالم را چنان که هست ببینه و بفهمه ،مسلما از این عالم سیر خواهد شد شاید، نفرت هم پیدا خواهد کرد میرسد به جایی که در وقت موعودش بگوید" فزت و رب الکعبه"، وقتی که بر فرقش کوبیدند فریاد بزنه" فزت و رب الکعبه"، بیائیم بیینم، بیائیم بفهمیم، بیائیم بشناسیم قبل از اینکه خیلی دیر بشه تا جلسه ای دیگر روزی دیگر و دیداری دیگر همه شما را در پناه حق قرار میدهم و زیر سایه پر نور مولا امام زمان، برای شادی و فرج امام زمان اجماعا صلوات.