منو

جمعه, 02 آذر 1403 - Fri 11 22 2024

A+ A A-

جلسه هفتاد و یکم سلسله جلسات معرفت

بسم الله الرحمن الرحيم


با نام و یاد حضرت دوست جلسه معرفت سه شنبه سی و یکم فروردین ماه هشتاد و نه را آغاز میکنیم. صحبتهام را با اشعاری از شیخ محمود شبستری شروع میکنم، اگر کسانی که در این جلسه حضور دارند شیخ را بشناسند میدانند که ایشان کتابی دارند به نام گلشن راز، که بسیاری از سوالات عرفانی که از ایشون شده به شعر تبدیل شده پاسخ ها را هم به شعر دادند خیلی کتاب زیبایی است اکر کسی بتونه درکش کنه و بتونه اون را بخونه و اشعارش را بفهمه خودش یک کلاس معرفت زیباست.

از شیخ سوال شده که : مسافر چون بود رهرو کدام است که را گویم که او مرد تمام است

شیخ پاسخ میدهد: کسی مرد تمام است کز تمامی کند با خواجگی کار غلامی

میگه مرد، مرد تمام کسی است که با وجود داشتن موقعیت بسیار بالا و بسیار خوب هم پا و هم رتبه غلامان حرکت میکنه، کبر و غرور همراه خودش بر نمی داره .

پس آنگاهی که ببرید او مسافت نهد حق بر سرش تاج خلافت

فاصله را وقتی کوتاه کرد خداوند عالم تاج خلافت و خلیفه بودن انسان بر روی زمین را بر سرش می ذاره.

بقایی یابد او بعد از فنا باز رود انجام، ره دیگر به آغاز

شریعت را شعار خویش سازد طریقت را وصال خویش سازد

حقیقت خود مقام ذات او دان شده جامه میان کفر و ایمان

به اخلاق حمیده گشته موصوف به علم و زهد و تقوا بوده معروف

همه با او ولی او از همه دور به زیر قبه های ستر مستور

در عین اینکه با همه هست ولی در آنچه که همه انجام می دهند او شریک نیست و نمی پذیرد.

در جلسه قبل در سخنان اهل شریعت و اهل حکمت سخن گفتیم امروز می خواهیم به سخن اهل وحدت بپردازیم، قدر مسلم اینکه هیچ قومی قوم دیگر را مذمت نکنه، اینها چرا مزخرف میگویند، اینها چرا بد میگویند،از این صحبتها نکنید چراکه وجود وجودی پر عظمت و پر حکمته و هیچ کس این وجود را آن طوری که باید و شاید و قرار داره نمی شناسه بنابراین دچار اشتباه هم میشه پس مراقب سخن گفتنمون باشیم.

در خلقت و آفرینش مگس این قدر حکمت تعبیه شده که اگر حکیمی سالها در حکمت یک مگس فکر بکنه به تمامی حکمتش نمی تونه پی ببره در صورتی که میدانید مگس خلق الساعه است، حالا فکر کنید این کارخانه عظیم که خار و خاشاکش مگسه و مگس وقتی چنینه به همه ابعادش چطور دست پیدا میشه کرد حالا ببنید بقیه مطالب تو این کارخانه عظیم چه خبره هر کسی را به قدر مرتبه اش از این وجود چیزی دادند، دعوا نکنید جار و جنجال نکنید با هم، هر کسی را به اندازه مرتبه اش دادند. خب اما میگفتیم،گفتیم وجود یکی بیش نیست، این یک وجود ظاهری و باطنی داره ،یک نوره نورش جان عالمه، عالم مالامال از این نوره، نوری است نامحدود، نا متناهی دریایی بیکران.

میگه" ای بابا این هارا که همیشه گفتی باز هم میگی"، صد بار دیگرهم می گویم چون خودم صد بار به شما گفتم هزار بار هم برای خودم تکرار کردم هزار و یکمین بار که میگویم می بینم یک چیز دیگر میفهمم حالا شما چطور فکر میکنید همه اش را میفهمید پس فکر کنید بهش.

حیات، علم، ارادت، قدرت موجودات از این نوره، بینایی، بویایی، شنوایی، گیرایی موجودات از این نوره، طبیعت، خاصیت و فعل موجودات از این نوره، خلاصه همه این نوره، ظاهر این وجود تجلی این نوره، حالا تا این جا گفتیم نوره نوره نوره هنوز متجلی نشده، هنوز ندیدیم، تازه ظاهر این وجود تجلی این نوره، مظهر صفات این نوره، این نور می خواست جمال خودش را ببینه صفاتش، اسامی و افعالش را مشاهده کنه تجلی کرد، به صفت فعل پوشیده شد، لباس فعل پوشید، از غیب به شهادت اومد، از وحدت به کثرت اومد، جمال خودش را دید، صفات و اسامی و افعالش را مشاهده کرد، باز میگه هدف خدا از این خلقت چیه بابا گفتیم دیگه خب گو ش نمی خواهی بکنی.

می دانید قاعده این طوریه اگر صاحب جمالی بخواهد خودش را ببیند، جمالش را ببینه، تدبیرش اینه که بره سراغ معدن آهن،

از اون معدن خاک آهن استخراج کنه، خاک را بذاره تو بوته داغش کنه، غل و غش را از آهن جدا کنه، آهن را پاک و صاف کنه، بعد تازه آهن پاک و صاف را می تابه، می کویه تا مرآتی بشه، نشان دهنده ای بشه، اون وقت اون را جلا میده، توش جمال خودش را نگاه میکنه، مگه نه اینجوریه دیگه، حالا شما تندی میروید سر کوچه تون آینه می خرید ولی در عمل این شکلیه دیگه.

هوش ها و گوشها با منه تو را خدا توجه کنید تا آنچه را که مقصود است دریابید درک کنید که چرا اینقدر تابیده میشوید مگه نه اینکه می تابید به خودتون، مگر نه اینکه صد دفعه از من پرسیدید چرا من این قدر تابیده میشوم،چرا من این همه چیز سخت را باید تجربه کنم، آخه قرار بودکه بذارند تو بوته داغش کنند ،از خاک جداش کنند،غل و غشش را بگیرند،آهن صاف و پاک بشه،که بعدا بکوبنش، تابنده بشه، حالا چند درصدت تابنده شد؟ هنوز که هیچ چی پس حالا حالا ها بدو، مثل گوشت کبابی ورزتون می دهند دیدید تا حالا کبابی ها وقتی گوشت حاضر میکنند گوشت چرخ کرده و پیاز و مخلفاتش را که میریزند تا حالا دیدید هی این را به هم چنگ می زنند گوشت را بلند میکنند ،میکوبند زمین با دست میزنند به گوشت، پدر گوشت را در میآورند تا وقتی که به شما یک سیخ کباب میدهند حالا وقتی که اون جوری ورزتون میدهند ببینید که پشتش چی می خواهند ازتون، می خواهند که به درد چه کاری بخورید، قراره که شما چی را نشون بدهید، هیچ فکر کردید که شما قراره چی را نشون بدهید؟ شما چی؟ شما چی؟ شما؟ شما؟ هیچ فکر کردید شما قرار بوده چی را نشون بدهید حالا از این به بعد وقتشه فکر کنید.

هر فردی از موجودات عالم، فرد میگویم فوری نروید سراغ آدمها، فرد به عنوان یک واحد یک واحد از موجودات کل هستی، هر فردی از موجودات کل عالم، آینه این نورند، یعنی هر دانه، خیلی جالبه ها یک برگ درخت ،یک دانه خاک، یک جانور از هر نوعش ،این ها آینه اون نورند، که چی ببینه؟ اصلا آدم وقتی بهش فکر میکنه من احساس میکنم تمام بدنم رعشه میگره من نمی دانم شما چطور میشوید،اما جام جهان نما، آینه گیتی نما، انسان است، آدم، همه اینها میخواهند نشان بدهند، همه اینها آینه این نورند اما اون جام جهان نمای اصلی انسانه، موجودات به آدم ختم می شوند.

یادتونه بهتون گفته بودم برویدکشف کنید تو کدوم مرحله نباتی، حیوانی هستید، یادتون هست بهش فکرکردید؟ کشف کردید؟ من از وقتی که کشف کردم زیاد نمی تونم گوشت بخورم، بعد از جستجوی فروان باز این حرف من را بر ندارید فردا تو خونه بگوئید فلانی گفته اصلا گوشت نخورید ها، نه با با من هم می خورم هنوز هم می خورم دیگه زیاد نمیتونم بخورم.

یعنی به وجود آدم عالم تمام شد، آینه تمام شد،کامل شد، صفات و اسامی و افعال این نور در آدم، در این آینه گیتی نما، تماما ظاهر شد، حالا دانستی چی کاره ای؟ یا هنوز اندر خم این هستی که چه بکنم چه نکنم، میشه یک جوری از زیر این نکنم ها در رفت؟ میشه یک جوری از زیر اون کارهایی که باید بکنم در رفت؟ این قدر قشنگ می آیند به من می گویند" به نظر تو این کار را بکنم؟" من خنده ام میگره، آدم با این قد و قواره یعنی واقعا نمی داند باید این کار را بکند، آخه تو خودت را دست انداختی یا من را، چی فکر کردی، نه، نه من را دست انداخته نه خودش را، راه فرار می خواهد برای این راه فرار برگه رئیس میخواهد، طرف می خواهد از پادگان فرار کنه، برگه مرخصیش را باید رئیسش امضا کنه حالا من درجه ها را بلد نیستم نمی دونم ستوانشونه سروانشونه،سرهنگشونه یکی باید امضا کنه، اون دنبال منِ سرهنگ میگرده، فکر میکنه من سرهنگم من باید امضا کنم، نه به خدا سرباز صفر هم نیستم خودم دنبال اینم که یکی برگه من را مضا کنه.

این نور جمال و جلال خودش را در آدمی تمام دید، صفات و اسامی و افعال خودش را مشاهده کرد، حالا گوش بدهید دقت بکنید، اگر بگوئیم در همه عالم یک آدم به کمال رسید این نور جمال خودش را دید، صفات و افعال و اسامیش را مشاهده کرد دیگر حاجت نیست جمله آدمیان به کمال برسند بد نگفتیم، چون یک دونه ای که کامله همه را با هم نشون میده، پس می باید که هر کدام از آدمیان در مرتبه ای باشند و مظهر یک صفتی باشند هر کدام استعداد کاری داشته باشند، تا صفات و اسامی و افعال این نور در هر مرحله ای جدا جدا جدا نشون داده بشه، باز نیا بپرس چرا ذوق کسی چیزی را می پسنده ذوق دیگری چیزی دیگر، اگر یک نفر ذوقش همه چیزها را می پسندید، تجلی همه چیزها را چطوری می خواست نشون بده؟ ما خوب ها را میگویم ها بدها را نمی گوئیم، اینها جملات قابل تفکرند قصه هم نیستند، سوره حجر آیه 29 فَإِذَا سَوَّيْتُهُ وَنَفَخْتُ فِيهِ مِن رُّوحِي فَقَعُواْ لَهُ سَاجِدِينَ :پس وقتی آن را پرداختم از روح خود در آن دمیدم برای او به سجده درافتید، ما چه قدر این آیه راخواندیم، چه قدر باد به قب قب انداختیم یالهامون هم را باز کردیم گفتیم که همه باید به آدم سجده کنند اما نداستیم چرا به آدم سجده کنند فکر کردیم همینی که هستیم قابل سجده ایم اما نه واقعیتش چنین نیست، تسویه عبارت از استعداد است یعنی استعداد قبول نور، نفخ روح عبارت از قبول نوره، بعضی ها استعداد کاری را دارند ولی حاضر به قبول اون کار نیستند، اما در انسان استعداد قبول نور وجود داشت و نور را هم قبول کرد، سجده کسی کردن عبارت از کار برای آن کسی کردن و مسخر اون یک نفر شدن، حالا ببنید یعنی چی، تمام موجودات اجزای آدمی هستند، من وقتی فکر میکنم مثلا ببر میتونه جزئی از من باشه چه هولناکه، مار میتونه جزئی از من باشه، تمام موجودات اجزای آدمی اند، جمله اجزای عالم در کار بودند، در ترقی و عروج بودند تا به کجا برسند ؟آدم شوند، تا بالاخره آدم شدند، بعد فکر کردم اونجا که خدواند به فرشتگان می فرماید به این آدمی که من خلق کردم سجده کنید یا آدمی می خواهم بیافرینم روی زمین، فرشتگان عرض کردند پروردگارا مگر ما تو را تسبیح نمی گوئیم باز هم می خواهی موجودی بیافرینی که خونریزی بر پا کنه، بعد نتیجه میگیریم که حتما قبل از آدمیزاد باز هم آدمهای دیگری روی زمین بودند، من هنوز هم نمی دونم چی بودند، ولی یک چیزی را میفهمم هر چه بودند عروج کردند، ترقی کردند اومدند به کجا رسیدند به آدم شاید هم از جنس آدم بودند اما این درجه را نداشتند من نمی دونم تا به آخر آدمی شدند، معلوم شد که معراج موجودات به این شکله، معلوم شد که کمال برای اونها این نقطه است ،کدام نقطه که آدمی شوند، کمال هر چیز در میوه اونه، میوه درخت موجودات آدمی است، وقتی کمال اینجاست معراج به این شکله پس آدمی کعبه موجوداته، چرا که موجودات رو به آدم دارند، مسجود ملائکه آدمه،چرا چون جمله کارکنانی هستند برای آدم، سوره جاثیه آیه 13: وَسَخَّرَ لَكُم مَّا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ جَمِيعًا مِّنْهُ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لَّقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ

"آنچه در آسمانها و زمین است مسخر شما کرد،" ما چه قدر این آیه را خوندیم حالا ببنید با صحبتی که کردیم چه قدر مسئله فرق میکنه،" آنچه در آسمانها و زمین است مسخر شما کرد، که همه از اوست"، فکر نکن از توست همه اونهایی که مسخر شما کرده، مسخر من کرده همه از اوست، از همان نوری که جان عالمه، "قطعا در این امر برای مردمی که می اندیشند نشانه هاست"، ما هیج وقت دنیال این نشانه ها نرفتیم، خوبه از این به بعد به دنیال این نشانه ها باشیم عزیزان من بدانید سجده کردن فقط پیشانی بر زمین گذاشتن نیست، بلکه سجده کردن برای کسی، اونه که از برای او کار کنی، سجده میکنم خدا را، سجده گاه را بر زمین میذارم، این فقط نماد ظاهری سجده است اما در واقع سجده اصلی زمانی اتفاق می افته که از برای خدایی که او را سجده میکنی کاری انجام بدهی، اون میشه سجده، می بینید جمله موجودات در تکاپو هستند که از برای آدمی کاری بکنند، این همون سجده ای است که خدا به ملائکه گفت، گفت برای آدم سجده کنید، همه شون در حال خدمتگزاری به آدمند، کدوم شما ملکی را دیده بایسته جلوش سجده کنه؟ اما کدوم شما از پشتیبانی ملکی یا نگهبانی نمی تونه چیزی بگه؟ یک کسی بود من را نگه داشت ،یک کسی بود مانع شد بچه من زمین بخوره، یک چیزی مانع شد،این دائما در حال سجده اند برای من و شما، چه جوری؟ کاری کنند از برای من و شما ،کارهای ما را ساز کنند، ای وای بر ما با همه فهم و شعورمون چطوری سجده میکنم؟ ما که سجده نمی شناسیم، حالا از این به بعد وقتی سجده میکنید یک خرده هوشیارت باشید ببیند اون موقع که داری میروید سجده قبلش کاری کردید که معنی سجده را بده یا نکردید.

پس جمله موجودات سجده آدمیان کنند چرا که انسان کامل در میان آدمیان است، پس جمله آدمیان طفیل انسان کاملند، ما اگر هر چی میخوریم تو این دنیا در اختیار داریم به طفیل انسان کاملی است که درمیان ما زیست میکنه. گفتیم انسان کامل آدمی است که جام جهان نماست ،آئینه گیتی نماست، مظهر صفات این نوره، در موجودات بزرگتر و داناتر از انسان کامل چیز دیگری نیست، انسان کامل زبده و خلاصه موجوداته. از اعلی تا به سفلی ملائکه ،کروبیان، روحانیان، عرش، کرسی ،سموات، کواکب همگی خادمان انسان کاملند و گرد انسان کامل میگردند، کارهای انسان کامل را ساز میکنند، حالا گسترش بده، تو این جا امام زمان را صدا میکنی تو امریکا هم صدا میکنه آخه یک نفر آدم چطور این جا و آنجا را در آن واحد جواب میده حالا دیگه با این قصه راحت تر می تونی پذیرش کنی. این شرف و کرامتی که آدمیان دارند از میان موجودات هیچ کدومشون ندارند چرا که هر چیزی که دیگران دارند از طبقه موجودات آدم داره، ولی آدمها چیزی دارند که بقیه موجودات ندارند و اون چیزی که آدمها دارند و بقیه موجودات ندارند عقله، عقل مخصوص آدمیانه، فضیلت آدمیان بر دیگر موجودات به عقله، فضیلت عاقلان بر یکدیگر به علم و اخلاقه، من بر شما، شما بر او، او بر او فضیلتی نداریم چون دارای عقلیم، چون همه ما عقل داریم فضیلت ما بر هم به علم و اخلاقه، که همون تقواست که در قرآن بهش اشاره میشه، بزرگان و عزیزان حضرت حق اون امانتی که به جمله موجودات عرضه شد و اونها ابا کردند قبول نکردند اما آدمی قبول کرد، آدمی که بزرگه و عزیزه قبول کرد و اون امانت بزرگ چی بود عقل بود،که خدا می فرمایند به کوه ها عرضه کردم قبول نکردند، به دریاها عرضه کردم قبول نکردند، به کلیه موجودات عرضه شد هیچ کدام قبول نکردند اما آدمی او را قبول کرد عقل بود، پس دانستیم وجود یکی بیش نیست این وجود هم قدیم است و هم حادث، هم اول است هم آخر، هم ظاهر است و هم باطن، هم خالق است و هم مخلوق، هم رازق است و هم مرزوق ، هم شاهد است و هم مشهود، و و و و

حالا اگر از عالم کثرت بگذریم به دریای وحدت برسیم تو دریای وحدت غواصی کنیم اونجا چی میبینم عاشق و معشوق و عشق را یکی می بینیم، باید به دریای وحدت قدم بذاری بعد با سر توش بروی، غواصی بکنی تا ببینی همه اونها یکی است عالم و معلوم و علم یکی است. یادتونه تو اون جلسات اول معرفت راجع به اینها میگفتم چه قدر گنگ بود حالا یواش یواش باز تر میشه، همه این اسامی وقتی معنی دارند که در مرتبه وجه هستند، وجهی عالم است وجهی معلوم است وجهی علم، از وجه بگذریم به ذات برسیم تو عالم ذات از این اسامی خبری نیست. هر صفتی و هر اسمی و هر فعلی که در عالم هست جمله صفات و اسامی افعال این وجودند، اما صفات در مرتبه ذاتند، اسامی در مرتبه وجهند، افعال در مرتبه نفسند.

هر فردی از افراد موجودات این سه مرتبه و دو صورت را دارند مرتبه ذات، مرتبه وجه، مرتبه نفس و صورت جامعه و صورت متفرقه .صفات جمله در مرتبه ذاتند، اسامی جمله در مرتبه وجهند، اون میشه حسین، این میشه سیاوش، اسامی در مرتبه وجهند، افعال جمله در مرتبه نفسند، یک حرکت یک کار را اعلام میکنند این یک شکلی انجام می ده اون یک شکلی، صورت جامعه صورت ذاته، برای همین هم میشه عشق و عاشق و معشوق یکیه، صورت متفرقه صورت وجه است، این صورت است، اون صورت است و اون صورت دیگری، اینها میشه صورتهای متفرقه.

مرتبه ذات، لیله القدر و لیله الجمعه است، مرتبه وجه یوم القیامه و یوم الجمعه است، فوری میگه یعنی چی یعنی اش را بگرد پیدا کن من گفتم حالا برو زحمت بکش بگرد پیدا کن، یک سوال می پرسند وقتی این وجود یک نوره، جان عالمه ،عالم مالامال این نوره پس چرا تو عالم کثرت پدید اومد؟ چرا این همه تفاوت دیده میشه؟ پاسخ میدهند میگویند درسته که این نور جان عالمه، عالم مالامال این نوره، ظاهر این وجود تجلی این نوره و مظهر صفات این نوره، اما افراد عالم مظاهر صفات این نورند و این نور صفات بسیار داشت، چون صفات بسیار داشت بایستی مظاهر صفات هم بسیار می داشت تا صفات این نور ظاهر شوند به همین سبب تو عالم کثرت پدید اومد اگر این کثرت نبود توحید معنی پیدا نمیکرد چون همه اش وحدت بود وحدت وقتی معنی شد که کثرت در مقابلش دیده میشد عجب حکایتی عجب حکایتیه، قصه حسین کرد شبستری است که سالیان سال گفته اند و گفته اند باز هم خواهند گفت، خب میگویند از موجودات هر موجودی مظهر صفتی آمد، آدمی مظهر صفت علمه،آدمی مظهر صفت علم آمد خب پس چرا تو آدمها تفاوت وجود داره؟ گفتیم صفات بسیاره موجودات دیگر هر کدوم صفتی را آمدند ظاهر کردند آدم قرار بود صفت علم را ظاهر کنه، پس چرا تو آدمها تفاوت ایجاد میشه؟ پاسخ میدهند تو عالم هر موجودی بر اساس استعدادی که داره قبول موردی را کرده، هر کدام از آدمیان هر چیز را که یافتند بنا بر استعدادی یافتند، مظاهر صفات این نور در استعداد ظهور صفات هم متفاوته، اگر همه چیزها یک استعداد می داشتند صفات این نور تماما ظاهر نمی شد، پس فلسفه بودن مظاهر اینه که صفات این نور تماما ظاهر بشه، مظاهر مختلف باید باشه تا صفتهای مختلف را نمودار بکنه.

آدمی استعداد ظهور علم داره اما علم انواع مختلف داره ،پس استعداد ظهور علم هم متفاوت خواهد بود، بعضی استعداد یک نوع علم دارند، بعضی استعداد دو نوع علم دارند، بعضی استعداد صد نوع علم را دارند بعضی استعداهاشون ناقصه، بعضی میانه و بعضیها کامل، به این سبب در آدمیان تفاوت به وجود آمد. خیلی از آدمها صورت آدمی دارند اما معنی آدمی ندارند ازجمله بهایمند حیواناتند صفات و افعال بهایم درآنها ظاهره دندان قروچه ها یکی از اون صفات بارز حیوانی است حیوانات وحشی وقتی می خواهند عازم شکار شوند ببینید چطور پوزه هاشون را به هم می مالند مواظب دندانهاتون باشید.

علامت آدمی چیه در چهار چیز قبلا گفتیم باز هم تکرار میکنیم قول و فعل و اخلاق نیک و معارف ،هر که این چهار تا را داره آدمه هر که نداره آدم نیست هر که این چهار تا را به کمال برسونه انسان کامله، القصه سخنی بگویم که خودم هم در تفکرم در اون درموندم خیلی هم خودم در تفکرم الان چند روزه گفتیم یک نوره که اون نور جان عالمه، عالم مالامال این نوره، این نور اول و آخر نداره، افراد موجودات هم مظاهر صفات این نورند اینها را گفتیم دیگه، هر صورتی که به این عالم می آید به صفتی موصوم میشه، بر اساس اون صفت به اسمی مسمی گردد، نامگذاری گردد، وقتی این صورت از عالم برود صورتی میآید به همان صفت موصوم شود به همان اسم مسمی گردد این حرکت از روی تناسب است نه ازروی تناسخ، صحبت امروزم جواب خیلی ها را میده در باب تناسخ، اگر هزار بار از دریا آب برداری کاری که بارها کردیم کنار دریا اگر هزار بار لیوانی از دریا پر کنی برداری و باز دوباره این را به دریا برگردانی هر نوبت که برگردانی باز هم آبه مگه غیراز اینه، همون آبه اما از روی تناسب، به نسبت اما این همون آب نیست از روی حقیقت، نه همان آب است از روی حقیقت.

پندآخر صحبت با نیکان بدارید هم صحبت نیکان شوید، از صحبت با بدان پرهیز نمائید هر کس از نیکی هر چه یافت از هم صحبتی با نیکان یافت و هر چه بدی یافت از هم صحبتی بدان یافت البته ملاک خوب و بد را از قرآن استخراج کنید نه بر اساس هوی و هوس انتخاب کنید، اگر می خواهید آدم نیک و بد را بشناسید این جوری معنی میکنیم آدم نیک کسی است که راست گفتاره، راست کرداره، اخلاق نیکو داره ،چند تاتون این سه تا را دارید شاید خیلی ها تون دو تای اول را داشته باشید ولی تو سومی در جا میزنید، خیلی خوش اخلاق نیستید، من آدم سراغ دارم که هرگز دروغ نگفته و نمی گه اما اخلاق خوب هم نداره پس آدم خوب هم نیست راست میگه، راست حرکت میکنه،آگاهی خوبی هم داره یعنی معارف را هم داره ولی خوش اخلاق نیست پس آدم خوبی هم نیست ،پس قابل معاشرت نیست، کدومهاتون قابل معاشرتید پیش بیائید معرفی کنید من هم بدانم با کی باید بنشینم پاشم، و درکنار نیکو اخلاقی راحتی به مردم می رسانند، ما خیلی ها خیر برای مردم می خواهیم، راحتی به مردم می رسانیم ولی آخر سر یک سقلمه هم میزنیم، یا حرف بد میزنیم، یا چشم و ابرویی می اندازیم، خلاصه یک کاری میکنم راحتی را از مردم میگیریم. آدم بد درست برعکسش است راست نمیگه، کار خوب انجام نمیده، اخلاق خوب هم نداره، آزراش هم به مردم می رسه، تلاش کنید راست گفتار و راست کردار و نیکو اخلاق و راحت رسان شوید، چرا اول از دست خودتون ایمن شوید، ما هر چه میکشیم از دست خودمونه، من سال گذشته سال رهایی از خود را برای خودم نامگذاری کردم تمام یکسال هر چی ذکرکردم هر مراسمی را شرکت کردم، در ماه رمضان، در شبهای قدر، در ایام محرم در دهه عاشورا فقط یک دعا کردم خدایا به حق بزرگانت من را از دست خودم برهان، خدایا من از دست خودم به تنگ اومدم من را از دست خودم نجات بده،من از دیگران شکایت ندارم من از خودم شکایت دارم، شما از کی شکایت دارید من از خودم شکایت دارم، راست گفتار و راست کردار و نیکو اخلاق و راحت رسان به دیگران شوید تا از دست خودتان ایمن شوید دیگران هم از دست شما ایمن شوند دیگران هم از دست شما خلاص شوند هر کجا امنه امنیته بهشته، هر کجا امنیت نیست دوزخ است دنبال یک خزانه پر آتش نگردید، وقتی تو در محیط نا امنی زندگی میکنی در دوزخی، خود به خود تو دوزخی، اما وسط بیایان آتش زده و غبار گرفته و بی آب باش اما امنیت داشته باش تو در بهشتی دنبال جوی آب و درختهاش نگرد، حوری و پری نگرد، هیچ نعمتی بالاتر از این نیست که در بهشتی باشی، هیچ محنتی بیشتر از اون نیست که در دوزخی باشی آدم راست گفتار و راست کردار و خوش اخلاق و راحت رسان بهشتی است وقتی به صحبت راست گفتاران و راست کرداران ونیکو اخلاقانان و راحتی رسانان برسه اونوقت توی بهشته زهی سعادت کسی که در بهشت است و زهی شقاوت کسی که در دوزخ است بیائید و انتخاب کنید و بهشتی شوید یا علی مدد تا روز دیگر و سخنی دیگر وقت و ایام خوش دیگری به توفیق پروردگار و سایه آقا امام زمان همه شما را به درگاه حضرت حق می سپارم برای شادی خانم حضرت زینب اجماعا صلوات.

 

 

 

 

نوشتن دیدگاه