جلسه هشتاد و هفتم سلسله جلسات معرفت
- نوشته شده توسط مدیر سایت
- دسته: سلسله جلسات معرفت
- بازدید: 2803
بسم الله الرحمن الرحيم
در جلسات قبل از محرم که اینجا جمع میشدیم تعدادی از جلسات به بررسی تقوای زبان پرداختیم و قرار بود به تقوای چشم بپردازیم که این موضوع را به جلسه بعد موکول میکنیم که آمادگی داشته باشید و مطالبی را تهیه کنید اما اگر هنوز زبانهامیان درست نشده باشد چرا کلاس معرفت میآئیم اگر هنوز هم از زبان به عنوان یک صلاح استفاده میکنی برگرد خانه زبان صلاح برنده ای نیست تا مردم را ببرد زبان صلاحی است که مردم را هدایت کند خودمان را بیشتر از مردم و اما
آنان که طلبکار خدائید، همه ما دنبال خدا میگردیم و همه ما خدا را طلب میکنم اما یا راه را بلد نیستیم و یاجدی جدی دروغ میگوئیم و قیافه شعاری و تعارفی پیدا کرده است.
آنان که طلبکار خدائید خود آئید ( به خودتون بیائید)
حاجت به طلب نیست شمائید شمائید
ای قوم به حج رفته کجائید کجائید
معشوقه همین جاست بیائید بیائید
ماه محرم را آغاز کردید جمع محدودی از شما از شرو ع محرم و فیوضات این ماه بهره مند شدید،مبارکتان باشد آرزو میکنم به سادگی از دستتون نرود و یا به عبارت بهتر هیچ وقت اون چیزی را که امسال به دست آوردید از دست ندهید بعد ها که پرده ها ی حجابتون کنار رفت تازه میفهمید چی دستتون اومد، هنوز زوده، از این بنده حقیر خدا بشنوید و به خاطر بسپارید که در ایام سال مواقع خاصی وجود دارد که این مواقع مثل گرد باد تند در حال چرخش است هر کس در آن زمان در آن چرخه دوار فرو رفت و شروع به چرخیدن کرد با اون چرخش تند جهش میکند و اگر توانست وارد بشود و پرید اوج پریدنش قابل توجه خواهد بود از این ایام خاص یکی ماه محرم است یکی ماه رمضان حالا مواقع خاص دیگر هم داریم که بعدا به مرور زمانش که نزدیک شد اعلام میکنم ماه محرم امسال برای یک عده اون پرش انجام شد پریدند حالا اونهایی که هر روز اینجا بودند با خودشان فکر میکنند ولی من که تغییر به خصوصی در خودم نمی بینم علامت پریدن را در خودم نمی بینم، دنبال چیزی نگردید، همه چیز از قبل در شما مهیا بوده قرار نبود چیز تازه ای به شما وارد شود تنها اتفاقی که افتاده است برای بعضیهاتون پرده های حجاب نازکت تر شده و بهتر قابل رویت میشود، گوش کنید:
حرم جویان دری را میپرستند فقیهان دفتر را میپرستند
بیفکن پرده تا معلوم گردد که یاران دیگری را میپرستند
حالا لازم است در این دوره حرکتی را جدید اعلام کنیم ببنید طالب چه هستید اول جهتتان را انتخاب کنید بعضیها طالب دنیا هستند، دنیا پرستی همیشه هم بد نیست البته نه دنیا پرستی که میل به گناه میکند ولی همواره به کار دنیا مشغول است، طالبین دنیا به دنیا علاقه دارند دین اسلام هم با داشتن ثروت مخالف نیست اما چیزی که باهاش مخالف است دلبستگی به ثروت است، اسلام با دارایی که از راه حلال به دست آمده باشد مشکل ندارد اصل مشکل با نظرگاه ما نسبت به ثروتی که در دست ماست اسلام با ثروت مخالف نیست اما با دلبستگی به ثروت و دنیا مخالف است، چه خوب است که مومن در کسب روزی حلال تلاش کند، خود و خانواده اش را رفاه ببخشد، به فقرا و نیازمندان هم کمک کند. ایرادی در این مسئله دیده نمی شود، نروید بگوئید که ما از این به بعد فرشمان را هم برمیداریم حصیر زیرمان می اندازیم وسایل زندگیمان را هم می دهیم میرود چیزی را هم نگه نمی داریم کی گفت همچین چیزی را؟ شما دختر داری پسر داری روز به روز هم باید زندگیت را وسعت ببخشی ولی یادت باشه که اون چیزی که میخری امروز متعلق به توست فردا ممکن است متعلق به تو نباشد امروز با به دست آوردنش خوشحال نباش و فردا با از دست دادنش نارحت نشو
تا توانی به جهان همدمان مسکینان باش به دمی یا درمی یا قلمی یا قدمی
سعی کنید که هم دم مسکینان باشید، یک دسته طالب آخرت هستند یعنی عبادت میکنند، طاعات بسیار به جا می آورند، فقط برای اینکه به ثواب برسند و پاداش اخروی داشته باشند به عبارت بهتر از ترس عقاب و مجازات جهنم در حالیکه عبادتها برای اطاعت امر خدا باید باشد، منت سر خدا میگذاری که نماز شب خواندی؟ زحمت کشیدی خب نخوان، خدا نماز شبت را میخواست کیلویی بخره که منت میگذاری؟ خب نخوان، نماز شب میخوانم چون خدا به پیغمبرش فرمود خوبه بخشی از شب را بیدار باشی چیزی را به پیغمبرش پسندیده حتما چیز خوبیه من هم تبعیت میکنم تا به اون خوب برسم، پس برای خدا نخواندی، در بحار الانوار جلد یک و جلد چهل و یک، دو مطلب جدا از هم هست، آمده امیر المومنین فرمودند خدایا من از ترس جهنم یا به طمع بهشت تو را عبادت نکردم بلکه تو را سزاوار پرستش یافتم تو را خالصانه پرستیدم.
تو بندگی چو گدایان به شرط مزد مکن که خواجه خود روش بنده پروری داند
تو سعی کن بنده باشی، نه بنده باشی چون مزد میخواهی، بنده باش چون وظیفه ات است بنده باشی، تا بنده نشوی، "تو"، "من" ،از میان برداشته نمی شود..
سومین دسته طالبان مقامات معنوی، یک عده عبادت میکنند، زهد پیشه میکنند، ذکر میکنند، خیلی کارها را انجام میدهند برای اینکه میخواهد دارای مقام معنوی باشند در دنیا مردم آنها را به عنوان عارف و زاهد و عابد بشناسند این گروه مستقیما به سمت شرک خفی میروند، چون اون عبادتی که دارند انجام میدهند و اون مقاماتی که دنبالش هستند برای اینها شرک به وجود میآورد.
حرم جویان دری را میپرستند فقیهان دفتر را میپرستند
بیفکن پر ده تا معلوم گردد که یاران دیگری را میپرستند
آخرین دسته طالبان پروردگار یکتا هستند این گروه طالب و شیفته حضرت حقند دنیا و آخرت و مقامات و همه چیز را رها کردند فقط و فقط به خدا می اندیشند.
مذهب عاشق ز مذهبها جداست عاشقان را مذهب و ملت خداست
در دعای جوشن کبیر میخوانیم یا خیر المطلوبین، یا خیر المقصودین، یا خیر المحبوبین، ای بهترین خواسته شده ها، یعنی تو اونهایی که میخواهندشان تو بهتریشنان هستی، ای بهترین مقصودها، ای بهترین محبوب ها، این ذکر را باید فهمید، این همان چیزی که قبلا صحبتش را کرده بودیم، دعا را میخوانی میخوانی در یک نقطه از دعا حال دیگری پیدا میکنی، آن زمان آن نقطه ای است که متصل شدی، دیدی سر سیمهای لخت را به هم میزنند چَرَق چَرَق صدا میکنه، اگر بخواهی صدا نکنه باید آروم بذاری روی هم چسب بزنی، تا دائمی بشود چسب این چیست؟ بریدن از منیت، درسته.
ذکر را باید فهمید، باید چشید، باید مزه مزه کرد، اگر مزه مزه اش نکنی، به هیچ جایی نمی رسی، حتی یک باره هم نمیشه بهش رسید عین لقمه ای می ماند که یکباره قورتش بدهی چه کارت میکنه خفه ات میکند،یعنی چه یعنی اینکه به شما گفتم وقتی مریض بودم به من گفتند بابا هی میگردی دنبال وسیله میخواهی خودت حلش کنی بنشین مگه نگفتی من اویم دیگر من نیست، بگذار او خودش مشکل بیماری را حل کند، چرا تو میخواهی کاری بکنی، هضمش خیلی طول کشید تا بفهمم یعنی چه، جمله را میفهمم ولی تا خوردن و قورت دادن جمله خیلی زمان میخواهد، کار میخواهد وقتی میگوید:
قوم به حج رفته کجائید کجائید مقصود همین جاست بیائید بیائید
"اینجا" کجاست؟ این ستون؟ کجاست؟ این را اگر بخواهی یکباره بفهمی میکشد یا بی دین و ایمان میشوی یا اینکه دچار گفتن هجویات میشوی و مجنون میشوی و کسی قبولت نمیکنه، باید این را ذره ذره مزه مزه کرد، وقتی میگوئی یا خیر المطلوبین مطلوب را باید با دهنت بگردی، سید علی آقای قاضی مطلوب بود، آقای کشمیری هم مطلوب بود، آقا موسی بن جعفر هم مطلوب بود، میایی بالا بالا امام حسین تو صحرای کربلا مگر میشود آدم از او بالاتر هم بخواهد او هم مطلوب بود، باز میآیی بالا بالا بالا بالا باید نردبان را دانه دانه بالا بیایی تا بفهمی بالاترین حد مطلوب خداست، همه اش که نمیشود کلمه گفت و با جمله ها بازی کرد وقت لفظ بازی برای شما تمام شد باید با معانی و مفاهیم کار کنید میگویند روزی جوانکی در شهر خودش با صدای بسیار زیبایی در شهر میخواند قدیمها بود الان دیگر کمتر شده چون این قدر موسیقی های مستهجن هست دیگه کسی بدون وسایل ساز نمی تواند بخواند ولی اون موقع ها اون جور نبود جوانکی خوش صدا و خوش بر و روی در کوچه ها میخواند و میرفت، شمس مغربی آمده بود به اون شهر سخن او را شنید، مجنون شد،دیوانه شد زد به کوه، چرا؟ برای اینکه بفهمد اون جوان چی میخواند، اون جوان میخواند:
چنین معشوقه ای در شهر و آنگه دیدنش ممکن هر آنکس پای بنشیند به غایت بی بصر باشد
چرا میگوید بی بصر و نمی گوید بی چشم، چشم آلت ظاهری است برای دیدن اشیا بصر ماهیت باطنی دیدن است، خدای من در شهر من ،در خانه من، در کنار من قابل دیدن و من بنشینم و به او نگاه نکنم خب بی بصرم، کورم، بی چشمم، اگر کور ظاهری نباشم کور باطنیم، نمی توانم ببینم، میگوید شمس مغربی سالیان بیرون بود در احوالاتش غور میکرد و همان بیت شعر باعث تعالیش بود، شعری که از جوانکی شنید، شما از اینها زیاد میشنوید خب خوب فکر کنید بهش توجه کنید همه اینها، همه این صحبتها مال شماست، مال من است، بهش خوب نگاه کنید چرا نه؟!
ماه محرم امسال را طی کردیم بحثی را آغاز کردیم، این هم لطف خدا بود من را چه به این صحبتها همیشه از خدا کمک میخواهم،که خدابیا خودت بگو چه بگویم من نه دانشش رادارم نه معرفتش را اگر تو هدایت نکنی من چه بگویم، مبحثی را آغاز کردیم که اگر دوستان ما به صورت پا به پا و همراه حرکت کنند باید دیدگاهشون نسبت به عاشورا عوض بشود، عاشورا انقلاب بود اما نه انقلابی که دو روزه، یک هفته، یک ماهه کل سیستمی را دگرگون کند، انقلاب در عرف سیاست یعنی این، یعنی یک دفعه زیر و رو کردن، اما انقلاب این نبود،حکومتی را که باید انقلاب عاشورا سرنگون میکرد نکرد، چون بحثش سرنگونی حکومت نبود، بحثش سرنگونی و پشت و رویی در ذهن و قلب همه آدمها بود، در شما ایجاد شد؟ فبها، اگر نشد چند سال دیگر کی میخواهد ایجاد بشود ؟کی میخواهد به وجود بیاید؟ روتون میشود سال دیگر در دسته های سینه زن امام حسین حرکت کنید سینه بزنید؟ نمیشود.
ماه محرم اینهمه عطایا داخل حسینه کی دید کی حس کرد چرا نکردید چرا مینشینید من وسط مجلس جمله ای را بگویم که شما از جمله من پی ببرید اتفاقی برای شما افتاد همیشه من هستم بگویم یکروزی ممکن است دیگر نباشم یک روز ممکنی است بیایم وبگویند خب تا امروز پشت این میز بودی از حالا به بعد برو دم در بنشین هر که آمد کفشهایش را جفت کن بگذار، اگر بروم بنشینم پشت در چه میشود برای شما کوچک میشوم؟ ارزشم پائین میآید؟ فکر میکنید دیگر کاری نمی توانم بکنم؟ شما هر فکری میخواهید بکنید بکنید اما اگرمن را بگذارند اونجا مینشینم و خدا راشکر میکنم چون حتی دم در هم آدم را بگذارند یعنی دارند آدم را نگاه میکنند مهم نیست تو را کجا جا بدهند مهم این است که تو را نگاه کنند مهم این است که راهت بدهند اینجا باشی. تو نیامدی نگذاشتند بیایی خیلی به اختیار خودمان نیست، شربت خوردید، شیر خوردید، مسجد سهله رفتید، جمکران رفتید، به نهر علقمه زیر قبر آقا ابولفضل سر زدید و آب صورتتان زدید، پرچم آقا ابولفضل بین شما چرخید بوسیدید فهمیدید؟ کجا بودید؟ کجا بودید؟ ما همه کنار هم نشستیم پس چه شد؟ اینجا فقط آوردند؟ نه همه جا میبرند، شما بزرگان خدا را صدا میکنید مگر میشود جوابتان را ندهند، شما دسته سینه زن میآمد بچه ها بحثشان این بود دسته میآیند اینجا پارچه ها را که می بینند می ایستند سینه میزنند،چند شب بچه ها شربت آماده نگه داشتند آتیش روشن نگه داشتند این دسته ها میآیند میروند سینه میزنند جلویشان اسفند دود کنند ما که بنده ها پر گناه و کم ظرفیت هستیم از خودم میگویم هنوز خیلی چیزها را نمیفهمم چون دسته ها از اینجا رد میشودند میخواهم احترام بگذارم بگویم فهمیدم چو.ن میخواهد از جلو در خانه ما رد شوید اون وقت امامی را اون طور صدا میکنید به شما سر نمی زند؟ نگاه نمی کند؟ همه جا اگر خوب صداش کنند همانجوری نگاه میکند منتها مهم این است زمانی که ایشون نگاه میکند نگاه تو کجاست؟ نگاهتت منتظره نگاه آقاست ؟نگاه تو کجاست؟
یک روز در این حسینیه درباره نماز جماعت میگفتم گفتم بیائید یاد بگیرید جلو بایستید تا صف نمازتان بدون امام جماعت نباشد متکی به یک نفر نمانید بعد نماز خواستم از کنار امام جماعت همیشگیمان رد شوم گفتم هر موقع اینجا به عنوان امام جماعت نماز میخوانید سجده شکر کنید، نماز شکر بخوانید، لا اقل سجده شکر به جای بیاور، خواستم رد شوم سینه به سینه شیطان شدم،گفتم کم جایی نمی ایستید که امام جماعت یک عده مسلمان میایستید میخوانید به شما اقتدا میکنند،کم فرصتی نیست چه قدر در محرم یک چایی ریختید؟ شربت ریختید؟ کجا میخواستی کار کنی در این ایام که مزد بگیری؟ هر جا میرفتی کار کنی به عنوان خدمتکار هم که میرفتی یک قواره پارچه، یک کله قند و مبلغی پول میدادند بیشتر میداند؟، بعدتو پارچه را می پوشیدی تازه میگفتی چه قدر بی سلیقه اند بعد می دادی به کس دیگر اما وجه و ضمانی که اینجا به تو دادند مال آخرت است میماند کسی نمیبرد، چرا نیامدی میگه کار دارم، بمان کارهایت را بکن، آژانس پیدا نمیشود، به امام زمان گفتی ماشین بفرست نفرستاد؟ نگفتی که گفته بودی ماشیند میداد،ماندی پشت دسته گفتی آقا اگر دیر برسم تو خانه دعوا دارم راه برای من باز کن؟ نگفتی که، خب میگفتی این همه ما کلید دست شما دادیم میخواهی استفاده نکنی چه کنم خب نمی خواهی استفاده کنی.
بار شما کجا بود نیامدی؟ بار شما کجا بود آمدی و نفهمیدی و هنوز داری لجاجت میکنی؟ کی میخواهید به خودتان بیائید شما که طلبکار خدائید به خود آئید، تا بگیرید، محرم امسال حرکتش انجام شد، زمین لرزه اش را هم چنان داد که نگو و نپرس، لرزیدی مبارکت باشه نلرزیدی صبر کن تا محرم سال بعد، میرسی تا محرم سال بعد که این طور مطمئن نشستی؟
ببخشید اگر اینگونه میگویم ببخشید ولی گاهی اوقات سوز دل من اون قدر بالاست اون قدر بالاست که فکر میکنم خدایا اگر عنایت تو نبود یا مجنون بودم تو کوچه و خیابان یا مهر سکوت در یک گوشه ای خاموش که به درد کسی نخوره، فقط خدا عنایت میکند که مینشینم ساکت و آرام می نشینم اما سوز دلم زیاده، چون دانه دانه شما را میدانم کجا چی جلویت را گرفت نیامدی، در ماه محرم نذری زیاد میدهند پس دادی گفتی برو تندتر برو حالا نذری میدهند زیاد میآید نمی دانیم به چه کسی بدهیم؟ این جوری گفتی ای وای، از بغل کسانیکه شربت میدادند رد شدی نگفتی عاقبتتان به خیر، اجرتان با آقا امام زمان، یا دماغت را سر بالا گرفتی که اه چه قدرمردم را مزاحم میشوند اینها، اینجوری گفتی؟خب دیگر بهت نمیدهند گله نداره.
اگر خدا توفیق بدهد و بتوانیم که بحث تقوا را جمع کنیم دیگر صبر نمی کنیم کی تقوایش را گرفته کی نگرفته کی شروع کرده کی هنوز مانده ولی یادتون باشه بدون تقوا طی طریق کردن دردسر داره براتون گیر میافتید اسیر میشیود شیطانها سر راهتون هستند شیطونها هم خیلی خوشگلند مثل منشی ادارات نه ادارات دولتی نه مثل منشی شرکتها هر چه خوشگل تر، خوش قد و قواره تر،خوش لباستر، کم حجابتر مقربتر، شیطانها اینجوریند اینجوری هم نزدیک میشوند شما هم نگاه میکنید تا عبرت کنید نه؟ شیاطین بین راهند دخترهای، پسرهای من، خواهران و برادران من مراقب خودتان باشید گاهی احساس نمیکنید در شکمهایتان چیز زنده ای وول میخورد بهم هم نمیخندید اگر بگوئید انگار من هم حامله هستم؟ گاهی اوقات در پاهاتون حس نکردید؟ جلویشان را باید بگیریم، بعد از این جلسات تقوا کار جدیدی را شروع خواهیم کرد که شرایط خص خود را دارد و آماده بودن هر کدام شما که در آن زمان از دوستانی که آمداگی ندارند خواهش میکنیم نمانند و دوستانی که آمادگی دارند و میتوانند پایبند باشند و اجرا کنند بمانند.در پایان از همه شما عذر میخواهم اگر فکر میکنید بد حرف میزنم اما از گفتن بعضی چیزها مجبورم و باید بگویم.