جلسه نود و یکم سلسله جلسات معرفت
- نوشته شده توسط مدیر سایت
- دسته: سلسله جلسات معرفت
- بازدید: 2460
بسم الله الرحمن الرحيم
جلسه پرسش و پاسخ معرفت
سوال از جمع : وظيفه ديگران در مقابل چارچوبي كه ما براي خودمان در نظر گرفتيم چيست يعني اگر آنها به چارچوب ما عمل نكنند ما بايد چگونه برخورد كنيم؟
پاسخ:من سالهاست براي خودم چارچوب دارم حيطه فكري كه در آن قدم ميزدم براي همين خيلي براي من ملموس است و هميشه فكر ميكنم چه نياز دارم به نوشتن چون در هر دقيقه و هر آني برايم قابل ترسيم است بلافاصله در هر آني چشمانم را ميبندم و ميگويم حيطه من چيست تا چه حد مي توانم جلو بروم
تا چه حد ميتوانم اجازه بدهم جلو بيايند اينها براي من كاملا تعريف شده استمن براي شما مثالي ميزنم در رابطه با همسايگان،همه شما با اين مسئله مواجه هستيد در اطرافتان همسايگاني زندگي ميكنند كه با شما به طور دائم درتعامل هستند من براي خودم با همسايگانم اين چنين تعريف ميكنم اصولا با همسايه رفت و آمد خانوادگي نمي كنم البته دليل ندارد شما هم نكنيد اين تعريف من است شما ممكن است بلعكس تعريفتان اين باشد شايد بهترين رفت و آمد با همسايه است كه از مادر و خواهر به آدم نزديك تر است اگر اتفاقي براي آدم بيفتد تا آنها بخواهند به داد برسند آدم هفت كفن پوسانده اما همسايه نزديك توست اما بايد در نظر هم بگيري كه شما با مادر و خواهرت هم دائم نمي تواني دائم رفت و آمد كني به هر شكلمن با همسايه رفت و آمد خانوادگي نميكنم اما به همسايه ميرسم، حتما من در سلام كردن پيشقدم هستم، حتما احوالش را ميپرسم ،اگر نبينمش و احساس كنم نيست در خانه اش را ميزنم و حالش را ميپرسم كه نيازي ندارد،هر همسايه جديد كه ميآمد همان روز اول در شان را ميزدم سلام ميكردم خودم را معرف ميكردم ميگفتم كدام طبقه هستم و بعد ميگفتم ما اينجا در خدمت شما هستيم از هر چيزي كه نياز داشته باشيد در خانه من هميشه باز است در وقت خوشي و ناخوشي حالا امروز يخ ميخواهي برايت بياورم چايي ميخواهي برايت بياورم اگر غذا آماده نداريد ميخواهيد برايتان غذا بياورم حالا قرار نيست غذاي شاهانه بياورم يك دوري نيمرو با يك چند دانه نان با يك ظرف ماست يا سبزي يا دو تا دانه پياز هر چه در خانه داشتم ميتوانم برايتان بياورم تا اساستان را بچينيد، به همسايه وظيفه دارم اگر درآن ساختمان مشكلاتي وجود دارد خبر بدهم، در وقت سختي ها هر وقت در خانه ام را زد آماده خدمتم هر گونه از دستم بر بيايد قدما جانا مالا، يك وظيفه ديگر دارم اينكه به خودم اجازه نمي دهم پشت سر همسايه ام بد گويي كنم اگر اشكالي به نظرم برسد درش را ميزنم اگر ميترسم هم اصلا عنوان نمي كنم نه اينكه غيبت او را بكنم اينها حدودي است كه براي خودم تعيين ميكنم و از آن حدود پا فراتر نمي گذارم، اگر احساس كردم از نظر مالي دچار مشكلند من حتي به طور ناشناس شده وظيفه دارم كمك كنم و ميكنم به همسايه ام توهين نمي كنم درشت نمي گويم ،سرش داد نمي زنم، تمام اينها را كه دارم عينا همسايه ام بايد رعايت كند خب ممكن است نكند هر كدام را رعايت نكرد در مقابلش را ميبندم، توهين ميكند ديگر با او صحبت نمي كنم، بلند حرف ميزند به او ميگويم بلند حرف زدن بد است اصلاح نكرد هر وقت خواست بلند صحبت كند راهم را ميكشم ميروم، اما يك در را هيچ وقت نمي بندم حتي اگر به من توهين كنند ،آزارم هم بدهند در كمكم را نمي بندم، در محبت را ميبندم ديگر با چشمان برق زده از محبت و مهر نگاهش نميكنم اما اگر نياز به كمك داشته باشد در به رويش نمي بندم هر چه نياز داشت به او ميدهم، خب من خانه همسايه ام نمي روم پس طالب نيستم همسايه ام هم خانه من بيايد اما همسايه ام در ميزند ميآيد داخل اشكال ندارد مهمان است بفرمائيد وقتي حرف ميزند گوش ميكنم و وقتي حرف نمي زند سكوت ميكنم بعد ميفهمد اينجا بابي براي صحبت ندارد ديگر نمي آيد از من ميخواهد به خانه اش بروم ميگويم من متاسفانه فرصت ندارم ديگر نمي آيد، غير از اين است، دانه دانه آنچه من در نظر گرفتم انتظار دارم همسايگانم هم اجرا كنند اگر اجرا كردند تشكر ميكم اگر نكردند جلويش مي ايستم و اجازه نمي دهم، ميآيد همسايه اي خانه من از همسايه اي بد بگويد ميايستم نگاهش ميكنم حرفهايش را كه زد ميگويم من كه نشنيدم شما چه گفتي ولي بهتر است دفعه بعد هم اين حرفها را اينجا نزني و با اجازه شما فلان كس را الان صدا ميزنم حرفهايي كه زدي جلويش بگويي اون موقع حرفهاي شما را گوش ميكنم فكر ميكيند جرات دارد پيش من غيبت كند ديگر جرات نميكند ميگه اي واي بد است زشت است خب تا وقتي اين جور چيز ها را بد ميداني در سختي بمان، من بد نمي دانم انجام ميدهم اين را ما بهش ميگوئيم نوشتن چارچوب براي روابط، يك چارچوب هم نيست براي رابطه هاي مختلف چارچوبهاي مختلف داريم.
سوال :لطفا مثالي از چارچوب در خانواده بزنيد ما در قديم روابط را رعايت ميكرديم احترامهايي ميگذاشتيم كه الان متاسفانه جوانها خيلي آنها را رعايت نميكنند ماهنوز چارچوبهاي خود را داريم بچه ها هم تا زماني كه كوچك بودند رعايت ميكردند اما وقتي بزرگ ميشوند ديگر خيلي مقيد نيستند حال كه ما داريم وظايف خود را انجام ميدهيم اما آنها رعايت نميكنند بايد چه كنيم؟
پاسخ: ميدانم اشكال اصلي درنوشتن و رعايت كردن چارچوبها روابط همسران است و روابط با والدين و اولاد بعد روابط بزرگترها با افرادي كه تازه به خانواده وارد ميشوند مثل داماد و عروس .اولين حرف اين است اگر امروز در روابط خود با بچه ها در تعارض هستيم تاوان كوتاهي كردن خودمان و متجدد بودن خودمان است ما امروز در سختي هستيم در ارتباط با جوانانمان چون آنچه را آموخته بوديم را بهينه ميكرديم و بچه ها ملزم به رعايتش ميكرديم امروز اين تضاد بين ما نبود، شكل روابط باز هم فرق ميكرد نه با بي حرمتي، در سالهاي اخير يك سري حركتها و رفتارها نشان دهنده روشن فكري آدمها شد و اين نشانه روشن فكري باردهي خيلي بدي داشته حال اين نسل خوب است نسل بعد از اين بدتر از اين خواهد بود ما كه كار خود را ميكنيم تلاش ميكنيم يك خرده باختيم و ديگر آن توان نيست كه آنها را ملزم كنيم همانگونه كه ما رعايت ميكرديم اونها هم رعايت كنند، تنها چيزي كه باقي مانده اين است كه با مدارا و ملايمت تذكر بدهيم و بعد از اون رها كنيم چون راهي جز اين نداريم، جوانان ما نيازمند خوردن به ديوار و برگشتن هستند چون ما در حياط بزرگ شديم در سنگ فرش حياط خانه هايمان آجري بود، موزائيكي بود خيلي زمين خورديم، مزه زمين خوردن را چشيديم و الان حواسمان هست زمين نخوريم، اما بچه هاي ما در آپارتمان بزرگ شدند،اگر هم افتادن روي فرشهاي نرم افتادند،دور آنها را پر قو كرديم و دنبالشان چهار دست و پا راه رفتيم اين ها نمي دانند زمين خوردن يعني چه لازمه اش زمين خوردن است ولشان ميكنيم زمين بخورند هيچ ايرادي ندارد اگر در مرحله ابتداعي نگذاريم زمين بخورند و مقابلشان قرار بگيريم تا روي ما بيفتند ودرد را احساس نكنند در مرحله بالاتر و سخت تر زمين ميخورند بر ما ديگر تكليفي نيست گفتني ها را گفتيم اما تكليف اينجاست كه آيا خود ما رعايت ميكنيم يا نه اگر خود ما رعايت نمي كنيم چوب ميخوريم و تا وقتي خودمان رعايت نمي كنيم به بچه هايمان نميتوانيم گوشزد كنيم از اشكالات خانواده اين است كه خود پدر مادرها خيلي جاها تابع قيود نيستند كساني كه خودشان فيلمهاي آدمكشي فراواني مي بينند نمي توانند به بچه بگويند نبين پدر يا مادر كه ساعتها پاي ماهواره يا اينترنت در سايتها و كانالهاي مختلف تصاوير مستهجن مي بيند نمي تواند به بچه اش بگويد نشين چون بچه اش مينشيند، من ميتوانم بگويم نبين چون واقعا نمي بينم فيلم دوست دارم موسيقي دوست دارم اما مفهومش اين نيست كه خود را آلوده كنم گاهي اوقات فيلمي كه از بيرون ميخري نشان نمي دهد كه چيست اگر بياروند و بگذارند با اولين تصوير شروع ميكنم خب بچه ها دوست دارند حرف من را گوش بدهند كه الحمد لله ميدهند اما هميشه منتظر روزي هم هستم كه گوش ندهند و بگويند شما دوست نداري خودت نبين من به خودم اجازه نمي دهم توهين كنم يا جلويشان را بگيرم خدا خودت شاهد باش به عنوان بنده تو وظيفه ام را انجام دادم تو ميداني و بنده ات، ميآيم كنار جدا ميشوم گاه نمي توانم از آن فضا جدا بشوم به دلايل مختلف مطالعه ميكنم يا نه چشمانم را ميبندم و ذكر ميكنم نه ميفهمم فقط همهمه ميشنوم و ديگر چيزي را درست نمي شنوم و نميفهمم غير از اين كاري را نمي توانيم بكنيم به خصوص خانمها با شوهرانشان خيلي در اين زمينه درگيرند مردها كمتر درگير احساساتند و زودتر عاصي خيلي زودم عصيان ميكنند بيرون كار ميكنند شرايط بيرون اذيتشون ميكند زود قاطي ميكند شرمنده واقعيتي است بعد تاثير سوء آن را در خانه منتقل ميكنند قرآن ميخواني ايراد ميگيرد يا بد نگاه ميكند، اولادت ميبيند چه كوچك باشد چه بزرگ، ذكر ميكني نماز ميخواني يك جوري مي بيني شكافت با همسرت كيلومترهاست در حاليكه قبلا اين گونه نبوديد چه شد؟ از كجا آمد؟ هوشيار نبودي تقصير خودت است اولين ترك را مي بستي ترك وسيع تر نمي شد، بهش توجه نكردي هي گفتي بالاخره درست ميشود اين ترك به سادگي درست نمي شود خيلي سخت است قدري همت ميخواهد و پشتكار و قدري عشق و ايثار، داري بيا تا بگويم چه كني نداري همينگونه بمان، بهشت را به بهانه نمي دهند به بها ميدهند،پاسخ دارد شايد اينجا هم پاسخ صد در صد نداشته باشد،ولي براي خودت در جهان عقبي پاسخ دارد، در اينجا هم اولاد شما كه مشاهده ميكند رويش موثر واقع شود و در زندگي بكار ببندد از او هم شما سهم ميبريد دوستان آشنايان همسايگان مي بينند شما را وقتي ديدند اگر عمل كنند مال شماست ولي حقيقت اين است اين شكاف بزرگ بين زن و شوهر ها بين اولاد و والدين قرار گرفته و خيلي سخته ما نسل قرباني هستيم دوران بچگي ما پدر مادر سالاري بود و الان فرزند سالاري است خيلي نمي گذرد فرزند سالاري هم تمام ميشود ،نه پدر مادر سالاري و نه فرزند سالاري، استثمار سالاري حكمفرما ميشود، استثمار نوعي استعمار مخفي است كه از گروهي كه تحميل ميكنند و بقيه مثل عروسك با انگشتان اينها بالا و پائين ميشودند ، وظيفه ما خيلي سنگين است بايد اين طناب ها را پاره كنيم و اجازه ندهيم اينگونه شود، من كار درسيم با شما تمام شده ديديد دانشجوهاي پزشك عمومي را ميخوانند به آنها دكتر ميگويند اما واقعا دكتر است نه بايد كار عملي بكنند شما هم به اين مرحله رسيديد.
سوال جمع:بعضي ازخانواده ها ميگويند ما ماهواره داريم اما جدا كرديم در اتاق خودمان است اما واقعا اين كار درست است؟
پاسخ:اصلا بچه اي كه ميداند پدر و مادر به فعلي ظاله مشغول هستند با خود چه فكر ميكند اون وقت جالب ايت ميگويد ما براي خودمان اين را گذاشتيم براي او اون را گذاشتيم يادش داديد كه او هم بزرگ شد با بچه هايش اين كار رابكند عجب سنت خوبي را گذاشتيد تا هفت پشت شما هم ميرود و ادامه دار خواهد بود و همه كساني كه بعد از اين كارها را ميكنند تمام افعال بدشان را پاي شما هم مينويسند چون شما را ميكنند ضرب المثل، فكر ميكنيد چرا ميگويم يك پايم لب جهنم است مگر چه ميكنم والله جز قرآن نمي گويم سعي ميكنم عمل كننده باشم و به مردم هم خدمت كنم پس كجاي كارم غلط است اگر يك لحظه شيطان نفسم كلامي را موذيانه تلقين كند و من نفهمم و همان را عنوان كنم تمام شما كه ميشنويد و عمل ميكنيد گناهش مال من است كه هيچ براي هر كس هم تعريف كنيد و اونها عمل كنند گناه او هم براي من است چه كسي ميخواهد جواب بدهد.
سوال از جمع:من در قرآن دنبال چارچوبها گشتم و ديدم در قرآن كه بيان ميشود خانه پيامبر ميرويد برويد شام بخوريد و بيائيد يعني چارچوب تعيين كرده ميخواهي بروي مهماني بدون استرس و حرف اضافه برو مهمان دعوت كن اما در چارچوب درست، تمام موارد در قرآن هست بايد استخراج كنيم و به كار ببريم و چون هنوز عمل كننده نيستم ننوشتم نمي دانم در اين شرايط بايد بنويسم ؟
پاسخ : واقعيت اين است كه تا ننويسيد نمي توانيد عمل كننده باشيد چون هميشه آدميزاد به ذهنش متكي است اما اگر نوشته اش را مي بيند چند درصد را از ذهن برده و عمل نكرده، توصيه ميكنم بنويسيد حتما بنويسيد بارها گفتم جوانهاي دم ازدواج از من صلاح مشورت ميكنند ميگويم از من نپرس مگر طرف مقابلت كسي مثل من را دارد اگر دارد كه خوب اگر ندارد تو بايد در شرايط مساوي تصميم گيري كني ميگويم به عنوان دختر دم بخت يا پسر آماده ازدواج بايد ديدگاهي براي ازدواج داشته باشي براي جفتت يك ايده آلهايي را تعيين كن و اين ها را بنويس تا بهتر انتخاب كني.
ادامه سوال:خيلي چيزها را نوشتم اما وقتي ميبينم نوشتم و هنوز همانم خسته شدم سردرگم شدم
پاسخ: اتفاقا ما هم هدفمان همين است اگر بنويسيم براي خودتان آكولاد باز كنيد و حدود معين كنيد مي بينيد اي واي اين كار را نكردم اين كار را هم نكردم بعدا براي اين حدودي كه تعيين كرديم و رعايت نكرديم تنبيه در نظر ميگريم به سادگي رها نمي كنيم بعد زماني كه تنبيهات براي فردي بي اثر باشد موارد ديگري در نظر مي گيريم ميگوئيم شما مستمع آزاد هستيد و ديگر اصلاح پذير نيستيد.
سوال از جمع:از هفته گذشته من سري به زندگي پيامبران زدم و ديدم همه آن بزرگوارن صبر زياد داشتند و توقعي نداشته و با مردم مدارا ميكردند اگر كاري ميكردند عاشقانه ايثار ميكردند در زندگيهاي ما هر كس مشكلاتي دارد براي نوشتن چارچوب در نظر گرفتم كه خودم براي خودم چارچوب دارم و من نمي توانم بچه ها را ديگر تغيير بدهم و بايد تنها پند بدهم و آن هم به صورت غير مستقيم بي توقع وظايفم را انجام بدهم شايد اين موفق تر باشد حال سوالم اين است اين خيلي افراطي نيست؟
پاسخ:تمام اين ها برميگردد به شاكله وجودي شما اگر چيزي را كه قبول ميكنيد انجام دهيد براي خودت پذيريشش ساده است و خيلي ساده جزو وجود ميشود نه افراطي نيست اما اگر چيزي را كه مي پذيري انجام بدهي هميشه اون چيزي است كه بيرون از شماست و تنها پذيرفتي انجام بدهي و با وجودت عجين نشده اگر چنين باشد بعد از مدتي رها ميكني چون افراط است.افرادي كه براي كارهاي حسينيه كمك ميكنند من هميشه گفتم براي من انجام ندهيد حال مواردي بوده فردي كار كمي انجام داده و من بسيار تشكر كردم و از فردي هم كه هميشه زحمت ميكشد صرفا تائيد كردم گاه ديگ صبر او سر ميرود كه من اين همه كار ميكنم يك بار آن گونه از من تشكر نكرد چرا نمي كني اما نمي كنم چون كسي كه يك بار انجام داده نمي ماند ميرود تنها آمده است يك خودي نشان بدهد و برود خب بگذاريم با ديد مثبت برود اما فرد ديگر كسي است كه ماندگار است و بايد از پايه ياد بگيرد اگر براي من كار ميكني نكن چرا ميكني من نياز ندارم تو نيامدي براي من كار كني ياد بگير خدايا براي تو ميشورم حالا امروز فردي به اسم من اين جا هست هست نيست آقاي فلاني است اسم براي ما مهم نيست ما براي ديگري كار ميكنيم تو كه ماندگار اينجايي بايد اين را ياد بگيري بياموزي بايد جزو پوست و گوشتت بشود اگر نشود تو هم ميروي به همين دليل اگر چيزي را كه پذيرفتيد و باور كرديد، درست اين است شما انجام بدهيد بي توقع بايد آرام آرام همانند ديدن كه بي اختيار شماست همان تنفس اين گذشت ها، صبر ها بي اختيار شما شود و جزو سرشت بنيادين شما قرار بگيرد شما فكر كرديد ما چگونه مظهر اسما الهي ميشويم ما مجاني مظهر الرحمن و يا وهاب ميشويم نمي شويم، چون پروردگار بخشندگي در ذره نهادينه اش است، از او جدا نيست، شما هم اگر ميتوانيد اين گونه بپذيري و داشته باشي بكن افراطي در كار نيست، بايد به آن سو بروي اما اگر نميتواني نميداني درصد پائين ش را بگير يكي بده يكي بگير.
سوال:خداوند همانگونه كه مظهر صفات رحمن و رحيم است گاهي هم به بنده سخت ميگرد تا بنده ياد بگيرد پخته شود اما ما گاهي اوقات نمي گذاريم بچه اين كمبود ها را حس كند فكر ميكنم درست نيست پند ها را دست و پا شكسته بدهيم كه ناراحت نشود اين صبر و گذشت نيست آيا اين صبر و گذشت بچه را خراب نميكند فردا اين توقعات را از مادر شوهرش ندارد به نظرم درست نيست من دوبار گذشت ميكنم اما بار سوم نه.
پاسخ: بحث من اين نبود؛ ما براي فرزندانمان يك محدوده خدمتگزاري داريم كه بايد انجام بدهيم خب شما هم انجام داديد به عرصه اي رسيديد كه اولاد شما صاحب يك زندگي شده اگر در قبال كارهايي كه كردي انتظار مقابله به مثل داشته باشيد اين غلط است،آنچه را كه انجام داديد براي خودت وظيفه ميدانيد والسلام. زماني كه ما باز نشسته شده بوديم در گردهمايي معلمان مدير ما زنگ زد دور هم جمع شديم يكي از خانمهاي كه هم رشته من بود رياضي تدريس ميكرد خيلي عصباني بود پرسيديم چه شده گفت حاصل اين همه سال زحمت من اين چندر غاز بود يا اين حقوقي كه خجالت ميكشم به مردم بگويم من اين همه حقوق ميگيرم من ساليان زحمت كشيدم من چيزي نگفتم ولي خيلي فكر كردم روزيكه من گفتم معلم ميشوم نگفتم به دولت معلم ميشوم در قبال اين همه حقوق گفتم من معلم ميشوم حاضرم تدريس كنم براي من نوشتند اين همه ماهيانه حقوق ميدهند گفتم باشه باز ما آنجا يك چارچوب داشتيم كه در قبال اين حقوق بايد اين همه كار كنيد من انجام دادم همه ميگفتند چه قدر كار ميكني فكر ميكني دولت به تو چه قدر ميدهد كه اين قدر كا ميكني و وقت ميگذاري، اي بابا اگر كم است نيا، چرا ميآيي اگر اندازه است چرا غر ميزني، شما ساليان تدريس كردي حقوقت را هم دريافت كردي بازنشست شدي براي شما از حقوق كم كرده بودند به عنوان حق بازنشستگي حالا ميدهند مگر غير از اين است چه دليل دارد دولت پول اضافه بدهد بابت چه بدهد شما معلم بودي تازه بازنشست شدي در سالني هم براي شما مهماني گرفتند دعوت كردند لوح تقدير هم دادند همه غر ميزدند خب تقدير كردند از آنچه وظيفه بود،اگر اولاد خطا ميكند نياز به تنبيه دارد تنبيه كنيد من در خانه قانون داشتم دو پسر بچه نزديك به هم داشتم من هم آن قدر نداشتنم كه همه چيز را دو تا بخرم گاه با هم دوا ميكردند يك قانون داشتيم اين يكي است با هم بازي كنيد يك مقدار تو يك مقدار تو نمي توانيد كنار بيائيد يك بار تذكر دو بار تذكر قانون سوم رد خور نداشت ميگرفتم پنجره را باز ميكردم تا جايي كه ميتوانستم پرت ميكردم كه گيرش نياورند هر چه قدر پولش را داده بودم مهم نبود اين قانون من بود بنابراين تذكر و تنبيه شان هم به جا اما توقع بيش از حد پدر و مادر ها طاقت فرسا و اذيت كننده و ضايع كننده رابطه والدين با فرزندانشان است، اين رابطه ضايع ميشود رابطه والدين با دامادها و عروسها هم ضايع ميشود چون پسر غر ميزند عروس دلخور است عروس غر ميزند داماد دلخور است.
سوال از جمع: اين موضوع دغدغه ذهني من بوده كه مهرباني خوب است اما تعادلش كجاست،خشم به نظر چيز خوبي است اما بايد كنترل شود به اين نتيجه رسيدم كه يك موقع هست مادري بچه اش را دعوا ميكند اما با مهرباني دعوا ميكند ما توحيدي داريم كه امام علي(ع) ميفرمايند كه صفات خدا از هم جدا نيست اگر خدا جبار است اين در عين رحمانيتش است اگر خشم ميكند براي اين است كه من كامل شوم چون خدا غفار است اگر بخشيده چرا خشم ميكند اين به خاطر من است و حتي در مورد خشم به اين نتيجه رسيدم كه ما يك خشم داريم يك پرخاشگري و تفاوت آنها در صدمه زدن آنهاست خواه جسمي و خواه روحي زماني فردي به ما بدي ميكند قانون طبيعت اين است كه خشمگين شويم خب بايد اين را به او بگويم اما دليل بر پرخاش كردن وجود ندارد.
نظر از جمع:مواردي كه اشاره شد بسيار زيبا بود خشم يك نعمت الهي است ميتوانيم به پرخاشگري تبديل كنيم كه صفت بيروني مذموم است و يا به اقتدار كه صفت بيروني زيباست بنابراين خشم يك قواست در بدن هر كسي، اين را بد تلقي نكنيم خشم يكي از انگيزه هاي وجودي و يك قوت است اگر بد به ظهور برسانيم ميشود پرخاشگري اگر به موقع و درست به ظهور برسانيم ميشود اقتدار جمله اي كه فرمودند در مورد تعادل ما معمولا از كلمه قوام استفاده ميكنيم در تمام رفتارها بايد اين قوام را داشته باشيم آنجايي كه خدا در قرآن ميفرمايد الرجال قواون علي النسا بعضي از آقايان سو استفاده ميكنند اين يعني آقايان بايد نقطه تعادل باشند و محل تكيه گاه.
پاسخ:در ادامه فرمايش دوستمان يك اخطار به آقايان كه اگر آن نقطه را تشخيص ندهيد خسر الدنيا و آخرت نه در دنيا لذت ميبريد نه در آخرت اگر خانمي تحت حفاظت شماست اگر اين حفاظت را نتوانيد درست تشخيص بدهيد و اون نقطه قوام را نتوانيد به موقع بهش برسيد به خانمتان صدمه مي زنيد، زني كه صدمه بخورد اعتقاداتش و عملكردش صدمه ميخورد،نحوه نگهداري از بچه ها صدمه ميخورد و يك زير بناي جامعه ضايع ميشود خيلي ساده نيست،جملات قرآني را به عنوان شعار بيان كنيم و بهره نبريم كتك بدي دارد، من هميشه خدمت خانمها گفتم هيچ حركتي را بدون نظر همسرم انجام نمی دهم در حاليكه طرف مشورت خيلي از كارهای او هستم اما فراموش نكردم من خانمم هر جايگاهي در جامعه ميخواهم داشته باشم فراموش نكردم يك مادرم اول وظيفه من اين بود زن خانه باشم همسر خوب و مادر خوبي باشم اگر نتوانم اين وظايف را خوب انجام بدهم براي شما هم نمي توانم راهنماي خوبي باشم.
سوال: در صفات خداوند ميفرمایند رحمت خدا بر غضب او چيرگي دارد،در بعض روايات ميفرمايند خدا در عمل تنها رحمت دارد و اگر شكل غضب مي بینیم اون هم رحمت است از خداي متعال تنها رحمت صادر ميشود چون بخواهد غضب كند رحمت پيشي ميگرد و عذاب و تنبيه خدا از جنبه رحمت خداست و صرف غضب نيست قرآن ميفرمايد وسعت رحمته كل شي و همه چيز رحمت خداست و ديگر چيزي نيست خدا عالم را بر اساس رحمت اداره میکند، اما متاسفانه در تنبيه ها ما وقتي ميخواهيم بچه ها را تنبيه كنيم صرفا به خاطر تاديب بچه نيست خيي جاها به خاطر اين است كه از عصبانيت خودمان هم كم شود در واقع خودمان هم در دل عصبانی هستيم در حاليكه اگر منظور ادب كردن باشد نبايد اينگونه باشد خداوند در قرآن پيامبر را تنها بشير نمي گويد ميفرمايد بشيرا نذيرا، اما نذير تنها به كار برده يعني خيلي جاها ميگويد آن ها را بترسان، در بشارت اگر خدا بفرمايد حتما ميدهد اما در انذار ترس است خيلي جاها ميگويد اين كار را بكنید عذاب ما دردناك است نمی گويد عذابت ميدهم خيلي جاها در تربيت بچه ها اگر بترسانيم جوابش بهتر از تنبيه است خدا هم چنين به پيامبرانش آموخته كه البته وقتي به اوج ميرسد باید تنبيه شود اما اونها اقل است نه اكثر از سويي ماتعادل را به هم زديم ما بايد به بچه خيلي محبت نبايد كنيم خيلي بيش از حد محبت ميكنم بعد ازدواج كه بايد هويشان را داشته باشيم خيلي هم ندايم و توقعات ما برعكس است بعد ازدواج بايد بدانيم خانواده جدايي است زنگ زد خيلي ممنون سر زد خيلي متشكر نزد بايد درك كنيم شرايطشان
پاسخ:بچه ها بعد از ازدواجشان فراموش ميكنيم روزی كه ما رفتيم سر زندگيمان دست چپ و راستمان جاي هم قيچي ميكرد صاف نمي توانست كار كند فكر ميكنیم نه يعني چه نمي توانم يعني چه نمي خواهم يعني چه تمام انتظارات سنگين را به سرشان ميریزيم بچه هاتا پنجم دبستان امتحان نهايي ميخواهند بدهند يك دستشان پياز خرد ميكنند يك دستشان جغرافي كار ميكند تاريخ ميخواند علوم ميخواند اين بچه خرداد امتحان ميدهد سه ماه ميگذرد ميگويد خودت بخوان تو بزرگ شدي تو اون همه پشتيباني را براي چه كردي اوني كه كردي اشتباه بود چرا بايد بيست بگيرد نمي خواند بگذار دوازده بگيرد بگذار مزه تلخ كم بودن را بفهمد بعد اول مهر ول ميكني نمی شود ما همين را ميكنيم پسرمان دخترامان لوس در خانه خود ناموفق كسي نيست به اونها سرويس بدهد پسر فكر ميكند وظيفه دختر است دختر فكر ميكنيد وظيفه پسر است جامعه هم دامن ميزند اين شعارهاي توخالي در جامعه اون وقت اينها را كم دارند من و شما هم به تورشان ميخوريم چه شدي از وقتي زن گرفتي خانه ما نمی آيي بابا اين در خانه خودش يكي تو سر خودش ميزند يكي تو سر خرج خانه، يكي تو سر كار خانه چه ميخواهي از جونش، مادر كاري نداريد برايتان بكنم فكر نكنيد سر زندگيتان رفتيد تا جايي بتوانم با شما همراهي ميكنم، به او فرصت بدهيد خودشان را در زندگي پيدا كنند خانه شان ميرويد به هم ريخته است به شما چه نه بذار من خانه را تمييز كنم به شما چه مگه خانه شماست بگو ميخواهي كمك كنم گفت نه ول كن بالاخره خودش كنار مي آيد با پخت بدش كنار ميآيد متاسفم در اين زمينه ها تمام اين چارچوبها براي اين است شما همه تحصيل كرده و اگاهيد بايد ظريف به مسئله نگاه كنيد اين چارچوبها كمك كننده بچه هايتان و اطرافيتان خواهد بود اينها راهبرد ميشود و به اونها كمك ميكند.پدر مادرها رعايت كنند جوانها هم ياد بگيرند حرمتها را رعايت كنند خيلي از شكست زندگيها به خاطر ندانم كاري هاي من و شماست ما مقصريم زير بناي غلط را ما ميچينيم هي دامن ميزنم بدي ها را نبينيد چرا ميبيند.
توضیح از جمع:امام حسن ميفرمايد تيز بين ترين چشم چشمي است كه خوبي ها را ميبيند حضرت مسيح از جايي رد ميشدند با حواريوان لاشه سگي دیدند همه بينيهاشان را گرفتند و رد شدند حضرت مسيح با طمانينه رد شدند وقتي به حواريون رسيدند گفتند عجب دندانهاي سفيدي داشت يعني با تمام بوي بد حضرت خوبي ها را ديدند ما در وجود ناتوانترين آدمها از نظر اخلاقي خوبي خواهيم ديد بايد چشم تيز بين داشته باشيم
توضيح از جمع :در مورد صفت جبار اين اصلا به آن معني كه ذهن ما هست نيست جبار يعني جبران كنند خداوند جبان كننده همه نقايص است و معني تعدي و ستم نمي دهد
سوال از جمع:فرق كريم با كسي كه كمك ميكند چيست؟از سويي ميگويند تا كسي كمكم نخواست حتي اگر احتياج داشت كمك نكنيم اين تفاوت در چيست؟
پاسخ:كمك كلمه اي عمومي است اما اينكه گفتيم تا نخواستند نده يا نگو معناي كمك را مجزا ميكند بخش احتياجات روزانه و ابتداعي انسانها براي اينكه حياتشان ادامه پيدا كند اين مطلب جدايي است نمي توانيم منتظر شويم تا از ما بخواهد بعد بدهيم خيلي از انسانها هستند حاضر به گفتن نمي شوند حتي به قيمت مردنشان بنابراين مشاهده كرديم فردي نيازمند است در حد حوائج لازم و روزمره بايد به او برسانيم و اگر بتوانيم به گونه اي برسانيم كه نفهمد ما كه هستيم لفظ كريم بودن نصيبمان ميشود، اما اون بخش از كمك كه گفتم تا نخواستند ندهيد بخش پرسش هاست يعني اون چيزهايي كه انسانها به سوي اون حركت كردند رسيدند متوقف شدند ميخواهند سد را بردارد چون ميخواهند سد را برداند دنبال عامل ميگردند اون وقت وقتي مپیرسد چه كنم جواب ميدهي به جون و دل هم گوش ميكند هم عمل ميكند اما كسي كه هنوز به ديوار نرسيده بگويي به ديوار برسي اينكار را بكن توجهي به حرف شما نمیكند باز برميگرديم حوائج درجه دو آدم فقط خوردن و پوشاك . .. نيست مثلا مسكن فردي خانه كوچك با عائله زياد دارد وظيفه ما اين است خانه او را عوض كنيم نه بايد فرصت دهيم به جايي رسيد كه نيازش را اعلام كرد به نيازش پاسخ دهيم در غير اين صورت دخالتي در زندگي مردم نكنيم يا ما در بخش جهاز چندين بار گفتم اگر نياز مردم را برآورده ميكنيد و جهاز تهيه ميكنيد يك وقت پول مال خودت است همانطور كه براي دخترت ميخري براي او هم بخر ميل توست اما وقتي پول را از افراد مختلف گرفتي بايد مايحتاجي را بدهيد كه بدون اونها نتواند اموراتش را بگذراند ما در لوازم ضروري جاروبرقي و ماشين لباسشويي نميدهم تلويزيون و ضبط و تخت و كمد نميدهم اگر ببنيم جايي و قفسه بندي ندارد حداكثر يك دراور ميدهم اگر در چنين مواردي هم ضررويات مردم را بدون ابراز كردن به آنها بدهيد كمي از صفت كريم بودن ا كسب كرده ايد اما عروسي تلويزون ندارد برويد بگوئيد ميخواهيد تلويزون بخرم اين صرفا خودنمايي است اينها تماما حدود چارچوبهاست كه بايد تعيين كنيم . آنچه بررسي ميكنيم را حقيقتا در زندگي پياده كنيد نكنيد بد عهدي كرديد و بايدجواب بد عهدي را بدهيد .
سوال از جمع:يكي از موارد اين است كه مفاتيح بايد يك جلد دوم داشته باشد چون مفاتيح ارتباط انسان با خداست مناجات است روايات زياد داريم درباره رفتار انسان با انسان با اشيا و حيوانات تا وظايفمان را نسبت به هم بدانيم كه آقاي جوادي آملي دارند كتابي را با عنوان مفاتيح الحياه تاليف ميكنند يك نكته اي را اشار ه ميكردند حضرت رسول از جايي عبور ميكردند ديدند فردي دامن به دست گرفته و به اسبي اشاره ميكندتا بيايد جلو حضرت ميبينند كه در دامن چيزي ندارد حضرت نهي ميكنند و ميگويند چرا چنين میكني ميگويد اسب در رفته ميخواهم بگيرمش حضرت ميفرمايند در دامنت چيزي بريز و بعد دعوت كن اين حقه است و حتي به حيوان هم حق كلك زدن نداري درجايي ديگر رسول خدا ميبينند مادري بچه اي دارند كه خیلي شلوغی ميكرده مادر به بچه ميگويد بنشين به تو خرما بدهم حضرت بلافاصله ميفرمايند تو كه قول داد حتما بده اين ها موارد ريز و ظريفي است كه بايد در نظر بگيريم.
پاسخ: همينطور است این جلسات در واقع در پي جلسات تقوا است در جلسات تقوا وقتي مطرح كرديم موارد تقواي زبان را بگوئيد ديدم همه به گناهان زبان اشاره ميكنند درحاليكه تقوا يك مرتبه بالاتر از گناه نكردن است تقوا شايسته كسي است كه از مرز انديشه كردن به گناه هم گذشته اشت در مرحله بهينه قرار ميگیرد ميگوئیم اگر اينگونه باشد خيلي بهتر است ديدم هر كاري كنيم اين مسئله را جمع كنیم فايده ندارد خيلي گشتم كجاي كار ايراد دارد دیدم رگه های باريك رفتاري آدمها نسبت به هم و پس از اون آدمها نسبت به حیوانات در اين رگه ها بايد پيدا كرد این ها را باید بررسی و کنکاش کرد بهعنوان مثال من در صحبتم با ديگران قانون دارم وقتی فردی حرف ميزند حرف نمي زنم فردي آمده در مسجد براي ختم آقايي حرف ميزند كه خوب حرف نميزند همه خوب حرف نميزنند تو آمدي گوش كني قرآن بخواني حضوري وزين آرام و محزون داشته باشي تا صاحب عزا بداند تو هم مثل او فكر ميكني نيامدي بودي دختر خاله ات را ببیني يك ساعت ازش بپرسي چه كردند و كي عروسي كرد و چه چه چه بعد ايراد ميگيري ميگويد از بس اين آقا چرند گفت حوصله ام سر رفت حوصله ات سر رفت برو بيرون اينجا جاي اينهمه حرف نيست چرا اين كار را ميكند چون محدوده ندارد كسي حرف ميزند تو حق حرف زدن نداري .مسير بحث را تغيير داديم حالا در تعيين چارچوبها بگوئيد چه كارهايي بايد انجام دهيم كه مويد تقوا باشد شما براي دروغ ميتواند چارچوب بگوئيد نه نمي توانيد حرام است اما براي اينكه چگونه به مردم كمك كنيم چه قدر گفتگو كرديم براي كنترل خشم ديديد چگونه بحث كرديم و برايش چارچوب تعيين .
سوال از جمع: تقوا به ساده ترين شكل پرهيزكاري است اگر سري به بيمارستان بزنيم مي بينيم كه افراد با بيماري هاي مختلف پرهيز غذايي مختلف دارند اين را بپذيريم كه ما انسانها هم مسائل روحي مختلف داريم و پرهيزهايمان بايد با هم تفاوت كند اين در مورد چارچوبها هم صدق ميكند
پاسخ: کاملا صحیح است بحث را در اینجا به پایان برده و تا جلسه آینده شما را به خدا میسپارم.