جلسه نود و دوم سلسله جلسات معرفت
- نوشته شده توسط مدیر سایت
- دسته: سلسله جلسات معرفت
- بازدید: 2454
بسم الله الرحمن الرحيم
جلسه پرسش و پاسخ معرفت
سوال:آيه اي از قرآن در سوره نسا خواندم خدا فرموده بودند ايستادگي در عدالت کنید ،اين واژه بسيار مهم است و بسيار هم به كار رفته در جاي جاي قرآن بکار رفته و یا در مورد دولت امام زمان صحبت از دولت عدل است در مورد شرايط امام جماعت میگویند باید عادل باشد ميخواهم راجع به اين موضوع بيشتر بدانم عدالت يعني چه؟
پاسخ: چند جلسه قبل درباره چارچوبها بحث شد كه بيائيم براي تمام نقاط زندگيمان چارچوب تعيين كنيم قرار شد براي تك تك روابطتان چارچوب تعيين كنيد با همكاران ،همسر،خانواده همسر و و و در اين چارچوبها يكسري انتظارات خود را بنويسيد چه چيزهايي انتظار داريد مردم در قبال شما رعايت كنند، بعد يك سري براي خودمان وظيفه در قبال آنها داريم اينها را مي نويسيم بعد مي بينيم آيا اين ها مقابل هم هستند اين توقع من در مقابل كدام حركت من نسبت به طرف مقابلم هست ببنيد كجا توقع كرديد اما در قبالش هيچ حركتي نكرديد اون را ايجاد كنيد اصلا عادلانه نيست اينجا بحث عدالت مطرح ميشود من از هم همكارم انتظار داشته باشم وقت ناهارش جاي من را پر كند من ده دقيقه بيرون كار دارم و ميخواهم بروم و وقتي او از من درخواست ميكند به هزار و يك دليل از زيرش در ميروم اين عادلانه نيست؛نقاط غير عادلانه در روابط اينگونه پيدا ميشوند كه اولا اينها را پيدا كنيد و رفع كنيد تا در قبال هر انتظار حتما يك نقطه عملكرد وجود داشته باشد بعد ببینيد هر دو نقطه مقابل كه به هم وصل شده عملكرد شما و توقع شما قانوني از قوانين خدا را نقض ميكند مثلا من سي دي غير مجاز بگيرم به همكارم هم ميدهم خوب طبيعتا انتظار هم دارم او هم به من بدهد اما تو اصلا عملكردت نقض است و توقعت هم نقض اندر نقض است بعدتمام اين نقاط مقابل در روابط را كه به هم وصل شده مي آيم در قانونهاي كتاب خدا قرار میدهم اگر منطبق بود شما انسان عادلي هستيد اگر نه بايد تغيير دهيد در روابط شما با همكارتان نقطه تعادل يا همان عدالت اينگونه به دست مي آيد ولي زحمت ميخواهد و كار ميخواهد شما منتظريد من بنويسم آماده بدهم و تازه مواردي كه دلتان ميخواهد عمل كنيد نمي شود نقطه عدالت شما با من، من با ديگري فرق ميكند مثال ميزنم آقايي هست توانمند پر انرژي آماده به فعاليت بيرون رفتن سفر رفتن و خانمي در مقابل آرام و بي توان آقا انتظار دارد هر جا ميخواهد برود او هم بگويد چشم اما اين انتظار غلطي است اما اگر هر دو توانمند باشند نقطه تعادل آنها تغيير ميكند بنابراين دنبال چيز تعريف شده اي كه فلاسفه حكما علما بنويسند تحويل بدهند نباش چون الگوي هر فردي به درد خودش ميخورد و شما بايد الگوي خودت را خودت بنويسي تمام اينها را بنويسيد من به شخصه حاضرم از هر كسي اون چارچوبي كه برايش خيلي مهم تر است يا خيلي دچار مشكل است بگيرم تصحيح كنم اما تا ننويسيد كاري نمي شود كرد من چارچوبهاي خودم را سالهاست دارم رويش كار ميكنم اصلاح ميكنم شما تازه داريد ميشنويد خدا ميداند اين چارچوبها چه قدر به شما كمك ميكند متوجه ميشويد چه چيزهاي در شما هست و خودت نمیدانستی.
توضیح از جمع:از امير المومنين ميپرسند عدل بهتر است يا بخشش مي فرمايند عدل گذاشتن هر چيز در جاي خود و بخشش درآوردن همان چز از جاي خود است پس عدل بهتر است.اين بخشي از يكي از حكمتهاي نهج البلاغه است.
سوال:ميشود درباره چارچوب كم بيشتر توضيح بدهيد مثلا اينكه براي دروغ نگفتن چارچوب بگذارم؟
پاسخ :نه بحث چارچوب درباره صفات نيست درباره رابطه هاست،رابطه شما با پدرتان با رابطه شما با همسرتان متفاوت است،اينهارا نبايد با هم مقايسه كرد يا صفتها را در روابط با هم مقايسه كرد.مثالي درباره همسران ميزنم شما نسبت به زندگي مشترك بايد يك ديدگاهي داشه باشي تا وارد آن شوي يك زندگي مشترك چند چيز را براي شما به وجود ميآورد بايد اينها را اول بفهمي چي به وجود ميآورد در يك زندگي مشترك رابطه عاطفي داريم، رابطه جنسي داريم، رابطه مالي داريم، رابطه مسئوليت مشترك و اجتماعي داريم در كنار مسئوليتهاي فردي كه داريم دانه دانه اينها را مشخص ميكني حال تعيين كن شما از همسر خود چه انتظاراتي داريد او چه ويژگيهاي فردي داشته باشد تا انتظارات شما را مرتفع كند به عنوان مثال شما انتظار داريد همسرتان هرگز دروغ نگويد اين را معين كن و عملكرد مقابل تو هم بايد اينگونه باشد اگر تو اختيار ميكني كه همه چيز زندگيت را به او نگويي مختاري اما در مقابل هم بايد اين انتظار را داشته باشي او هم همه چيز را نگويد.مثال ميزنم ما در زندگي مشتركمان بارها پيش آمده همسرم چيزي خواسته كه در كيف من بوده ميگويم مثلا در فلان جيبم است بالاي 98 درصد موارد كيف را براي من ميآورد دست در كيفم نمي كند اين عملكرد به من ميفهماند تو هم چيزي ميخواهي كيف را به او بده اين انتظاراتي كه از همسرت داري بنويس و در قبالش بگو چه ميكني و بعد با مقايسه كن مثلا او تلفنهاي من را استراق سمع نكند و از من نپرسد خانه مادرم چه كردم خب اشكال ندارد اما تو هم حق نداري تلفنهايش را گوش كني ميگه نه من امنيت خانواده را حفظ ميكنم درحاليكه تو به هم زننده امنيتي امروز گوش ميدهي فردا از بيرون خانه زنگ ميزند چطور ميشنوي تو صاحب نفوذ نيستي استقلال فردي او را از او ميگيري جنگ و جدل پيش ميآيد توقعاتتان را بنويسيد وظايفتان كه بر عهده شماست بنويسيد من مثلا برخود وظيفه ميدانم هيچ بيرون رفتني و هيچ حركتي را بدون اينكه به همسرم بگويم به هيچ عنوان انجام نمي دهم در مقابل اگر فردي به ايشون مراجعه كند براي تقاضاي وام اول با من مشورت ميكند خيلي ها هم سر به سرش ميگذارند مردم نمي دانند من هم اين كار را ميكنم من هيچ وقت با او مخالفت نميكنم دندانپزشكي ميخواهم بروم زندگي ميزنم خبر ميدهم شما چه ميكنيد ما هيچ چي نداريم اون يكي خبر نداشته باشد اين روابط را بنويسيد اگر يك به يك بود و با قانون خدا يكي بود شما موفق هستيد اگر نبود بنشينيد گفتگو كنيد و به يك نقطه مشترك برسيد.
توضیح از جمع:درباره چارچوبها من به حديثي از حضرت رسول برخوردم كه بسيار راهگشا بود فرمودند هر چه براي خود ميپسندي براي ديگري هم بپسند اگر اين را كليشه براي خود قرار بدهيم مشكل نخواهيم داشت
پاسخ: جوانها نمي دانند چه ميخواهند براي همین ميروند داخل زندگی و احساس ميكنند در يك قلعه تاريك زنداني شدند آخه پسرت را زن ميدهيد روابط را نشان بدهيد من هميشه از بچگي براي بچه ها خاطرات خوش گفتم اما الان ديگر جايز نيست الان مدتي است براي دخترم آرام آرام گلايه هاي قلبيم را بيان ميكنيم در انتها ميگويم مادر همه اينها هست اشكال ندارد چه لذتي دارد بخشيدن به اين مسائل نگاه نكردن بايد دختر من بداند زندگي بالا و پائين فروان دارد هميشه بالا نشيني نيست نسل حاضر نا اميد و افسرده است چون فكر كرد هميشه بالاست بالا و پائين زندگي ها را به دخترها و پسرهاتون ياد بدهيد .
سوال از جمع:درباره چارچوبها برخي از مسائل هست كه انجام دادن يا ندادن آن خلاف شرع نيست مثلا در روابط همسران، چه بايد كرد؟
پاسخ : اين روابط متقابل است ما در شرع اسلام خانمهايي كه كار ميكنند و درآمد دارند خانمهايي كه مقرري از همسرشان دريافت ميكنند و از اين مقرري پس انداز ميكنند مال خودشان است و ميتوانند هر گونه دخل و تصرفي در آن مال كنند خانمها اگر در منزل خانه دار باشند بر همسر واجب است نفقه بدهد كه به خانم تعلق ميگيرد خانمي كه كار نميكند هزينه لباسسش،هزينه بيرون رفتن ووو از همسر مي گیرد و اگر اين پول را پس انداز كند و بخواهد به كسي كمك كندو همسرش نداند اشكالي ندارد
قانون خدا را بشناسيد تا حقوقتان را بدانيد قانون خدا قانون مجلس اين موارد را بشناسيد حال شما كار ميكنيد ميخواهيد حقوقتان مال خودتان باشد او هم اين حق را دارد نميتواني انتظار داشته باشي همه حقوقش را به شما بدهد يا بگويد كجا خرج ميكند او وظيفه تامين يك زندگي آبرومندانه براي شما را دارد والسلام اما ما هر دو كارمند بوديم يك قوطي هم داشتيم هر دو اول ماه حقوقمان را در آن مي ريختيم و خرج ميكرديم ومطرح نبود من از حقوق خودم خريدم ما اينگونه زندگي كرديم ولي دليل نمي شود شما هم اينگونه زندگي كني حقوت را در مقابل همسرت بشناس اگر او حاضر نيست در اين زمينه حقي براي شما قائل شودشما هم حقي براي او قائل نشو.
ادامه سوال: اين چارچوبها شبيه يك معادله است حال اگر يك طرف به هم خورد باید نقطه مقابل را حذف كرد واگر چنين كنيم پس جاي گذشت و ايثار كجاست؟
پاسخ: نه ببینيد جايي كه دچار تعارض هستيد باید روش بایستید بررسی کنید علت یابی کنید و رفع کنید اگر نشد گفتگو میکنید تا یک نقطه میانه ای که هر دو راضی باشید پیدا کنید.
توضیح از جمع فکر میکنم خوب است آدمها حقوقشان را بدانند اما روابط اخلاقی شان بسیار بالاتری از روابط حقوقی دارد و متاسفانه اتفاقی که الان در غرب افتاده با سرعت بالایی در جامعه ما نیز در حال وقوع است تکیه بر روابط خشک حقوقی است و بدترین شکل زمانی است که این روابط بین زن و شوهرها اتفاق می افتد.
پاسخ :صحبت شما کاملا درست است اما یکی از معضلات انسانها در زندگی خانوادگی از اینجا نشات میگیرد که نمیداند چه حقی دارد و تمام عمرش فکر میکرد او خیلی کوچک است و او خیلی بزرگ و الان که فهمیده چنین نبوده طغیان کرده درحالیکه از اول حقوقش را میشناخت و به مقابلش میفهماند که حق من این است ولی من تو را دوست دارم و چون دوست دارم به تو میبخشم نه اینکه این از اول مال تو بود الان جوانها به علت عدم شناخت به حقوق شرعی و قانونیشان وارد خانواده میشوند و بعد تبلیغات و سخنان کذب در جامعه و تجربیات زشت جامعه به آنها منتقل میشود و موضع گیری میکنند ما میگوئیم این کار را نکنید شما قبل از ازدواج جایگاه خود را در خانواده در جامعه در خانواده پدری در محل بیرون در خانواده ای که میخواهید تشکیل بدهید بدهید و حقوقی که به شما تعلق میگیرد بدانید نه بیشتر از اون طلب کنید و نه کمتر از اون حقوق را راه رضای خدا واگذار کنید که طرف فکر کند تو اصلا نمی فهمی و شانت همین قدر است به این دلیل توصیه کردیم بیائید چارچوب بنویسید ما اول گفتیم اول خواستهای قلبیتون را بنویسید نگفتیم بروید کتاب قانون را ورق بزنید و طبق قانون بگوئید او باید چه کند و شما چه باید بکند گفتیم بر اساس روحیه خودتان چه خواسته هایی از طرف مقابلتون دارید چه انتظاراتی دارید اون انتظارات را بیان کن مثلا خانمی اگر انتظارداشته باشد همسرش تمام مراسم تولد و سالرزو ازدواج و و و را به یادداشته باشد و برای او هدایایی تهیه کند و مرد در مقابلش اصلا به این نقاط حتی فکر هم نمی کند و فکر میکند خیلی هم مطلب مهمی نیست ببنید چه اتفاقی میافتد اینجا هیچ قانونی هم نقض نمی شود ولی این خانم باید این را بداند این آقا روحیه فکریش این است اما تو دوست داری تولد گرفتن را خوب بگیر هدیه هم بگیر شادی درون خودت را هم بروز بده چه میشود حالا او یادش رفته باشد چه اشکالی دارد اما به یاد داشته باشد اگر او به خاطر نداشت دنبالش افسردگی و غم و گریه و آی من خیلی بدبختم او اصلا به من توجه ندارد ووو نیست او ساختار وجودیش بی توجهی و بی حافظگی است تو نمی توانی عوض کنی پس بیا روی این خواسته پافشاری نکن روی چیز دیگری که همسرت مثبت است در آن منطقه متوقع باش وقتی شما حدود را شناختی این حدود گاهی اوقات تخطی کردن از اون جا دارد گاه کمی بیرون بزنی گاه داخل شوی امکان دارد اما با شناخت با درک صحیح نه اینکه بدهم بدهم بدهم بعد بگویم من در زندگی باختم همه چیز را باختم نمی خواهیم آدمها به این نقطه برسند حالا که جوانها تا چیزی پیش می آید فورا میگویند طلاق طلاق شما باید طلاق را بشناسی تا نمی دانی بیان نکن این چارچوبها برای این است که آدمها مفاهیم که بکار میبرند بشناسند بعد بکار ببرند ولی افسوس
ادامه صحبت از جمع: باید در کنار دانستن تکالیف وظایف را هم بدانیم و در بند نتیجه هم نباشیم اگر به نتیجه رسید رسید اگر نه تکلیف باید انجام شود
پاسخ: عرض کردیم یک طرف چارچوبها توقعات و انتظارات شما از این رابطه است و یک سو آنچه فکر میکنی باید انجام بدهید اینها قطعا نقاطی هستند که همدیگر را پوشش میدهند اما نقاطی می مانند که در مقابل چیزی وجود ندارد باید کار کرد همیشه طرف مقابل نقص ندارد و خود شما دچار نقصان هستید اگر اینها را تنظیم کنید کمک زیادی به شناخت خودتان میکنید پیغمبر خدا گفت اگر میخواهید خدا را بشناسید اول خود را بشناسید این الگوست که کمک میکند خود را بشناسید و بعد تغییر کنید چنان که خود را باور کنید و بقیه هم شما را باور کنید
سوال از جمع : لطفا چارچوب استاد و شاگرد را بیان کنید.
پاسخ: اینجا دو مطلب وجود دارد یکی رابطه شما و استادتان و دیگری رابطه شما و من ،من شاگرد زرنگ استاد شما هستم همیشه زود سر کلاس میآیم حرفها را به دقت گوش میکنم و چیزی از قلم نمی اندازم بعد بهش فکر میکنم و جلسه بعد اولین سوال را که میکنند زودتر از بقیه جواب میدهم و میگویند حالا اینها را ببر به بقیه همکلاسیهایت بده رابطه شما با استادتان یک رابطه بسیار مودبانه پر از محبت و عشق و پر از باور و یقین است استاد همه عالم آقا امام زمان است هر کجا هر کسی به هر شکلی صدایش کند او پاسخ میدهد و پاسخهایش را عینا میدهد به شرط اینکه سوال کننده گیج و بازیگوش نباشد مودب بایستد و گوش کند جواب میشنود پس ظیفه شما نسبت به استادتان باور و یقین راستین است که او استاد راستین است که او همه چیز را میداند و او هر چیزی را در زمان مناسبش متناسب به شما میدهد به تمام قوانین خدا آگاه است و هیچ چیزی از چشمش پنهان نمی ماند و شما به عنوان یک شاگرد موظفید هر آنچه ایشان میفرمایند انجام بدهید چشم بسته چون امام معصوم و ولی خداست برعهده ولی خدا نظارت بر زندگی شما و تنظیم امورات شما بر اساس درخواست خودتان که به رضای خدا باشد بر طبق رضای خداست هر آن به شما نگاه کند و شما را از زیر سرپرستیش خارج نکند فعلا تا این حد بدانید تا این میزان را حس کنید باید بنشینید با آقا صحبت کنیدبه همین حسینیه و به همین کلام الهی من نه با امام ملاقاتی دارم نه ایشان را میبنم نه به ایشان دسترسی دارم من فقط باورش دارم همیشه مال من است شما هم بروید سهمتان را بگیرید من امامم همیشه برای من است هر وقت کارش دارم سر به قلبم فرو میبرم با او حرف میزنم هیمن من هیچ خبری از جاشون شکلشون دیداریشون به هیمن کلام خدا ندارم نروید بگوئید راضی نیستم نمی بخشمتون من هیچ وقت به شما سخن کذب نگفتم کذب نبندید اما امام در باور من است شما هم مثل من باورش کنید مال شما هم هست اگر نمیتوانید به دست بیاوری خودت مقصری من سهم شما را نگرفتم من سهم خودم راگرفتم اما رابطه شما با من به عنوان شاگردی که یک چیزهایی را میفهمد برای شما میآورد من را باور کنید تا وقتی که بر اساس کلام خدا صحبت میکنم هر وقت خارج از این گفتم از من دور شوید و صبر نکنید تا وقتی چنین هستم احترام من را بگیرید چون من به شما حترام میگذارم سخن میگویم به هیچ دلیل سخن نگوئید حرفم را گوش کنید و اگر درست بود به کار ببنیدید من بیش از این چیزی نمی خواهم ن موقع احترام من را بگیرید چو من همیشه شما را محترم میشمارم حق من را رعایت کنید سخن میگویم حرف نزیند به هیچ د
ید فورا میگوند طلاق طلاقآیدر مقابلش وقتم رابرای شما میگذارم جانم را میگذارم انرژی میدهم آسایشم را میدهم امنیت فکریم را میدهم دیگر چه میخواهید و در قبال اینها از شما چیزی نمی خواهم زودتر بیائید تا سهمتان را از امامتا ن را گرفته در قلبتان بگذارید سخیتهایتان تمام نمی شود فکر نکنید این یعنی پایان سختیها با سختیها باید بیشتر دست و پنجه نرم کنید ولی با آرامشی بالاتر و مضاف براینکه اون ور خط بازنده نیستید دنبال هیچ پیری هم نروید هر جا بروید می بازید اونهای که میگویند با خودشان فلانی بهتر است یا او اون باز چیزهایی میگفت اما این چیزی نمی گوید گول نخورید هر کس مدعی شد شما را به بیراهه خواهد برد هرکس مدعی شد بر چیزی که همه اش تعلق به خدا دارد شما رابه بیراهه میبرد دیدن هاشنیدن ها حس کردن ها ارتباط داشتن ها تشرفات اینها نعمات الهی است هرگاه که او اراده کند به شما ارزانی خواهد شد شما در هر حال یک موتور دستت نیست که با اراده شما اتفاق بیفتد کسی که این چنین گفت مدعی است و او را باور نکنید که دروغ میگوید و کلاه سرتان میگذارد و السلام این حسینیه تا وقتی داریم خرج میکنیم هر وقت نداشتیم نمیکنیم و میگوئیم شرمنده تا زمانی که بتوانم خودم خرج کنم از کسی چیزی طلب نمیکنم تا الان هم نکردم این حسینه کار دارد رفت و روب میخواد مجالس دارد آماده سازی دارد باید کمک کنید و این به نفع شماست اما اگرنخواهید هم هزینه میکنیم کسی میاید تمییز میکند گرداندن حسینه احترام گذاشتن غیبت نکردن به هم بد نگاه نکردن و تمامی افعال دراین زمینه اینها ممنوع است این نهایت انتظار ما از شماست یا علی مدد.