منو

پنج شنبه, 01 آذر 1403 - Thu 11 21 2024

A+ A A-

جلسه نود و سوم سلسله جلسات معرفت

بسم الله الرحمن الرحيم


می خواهیم زوم کنیم روی بخش شناخت آدم ها از خودشون. بخش شناخت با ذکر راه نمی افته با چله نشینی هم درست نمی شه
چندین چله را طی کردیم که دورغ نگوییم و در عمل چله نشینی هم جواب نداد  پس باید یک راه عملی تر پیدا بکنیم ه به آدم ها  مضرات را  نشان بدهیم .دیشب در خانه پدرم نشسته بودم بچه برادرم آمد تو، در جلو آینه مو های خودش را شانه می کرد و  برای خودش فیگور می گرفت اول گفتم عمه جان صاف بایست کمی خندید دیدم صاف بایست براش معنی نداره دوست داره هرطور که می خواهد بایستد .ولی کسی بهش نگفته وقتی شکمت را می دهی جلو و بد می ایستی چی اتفاقی می افته دوباره که گفتم گفت اِ عمه جان بابام دایم می گه یعنی تو دیگه نگو اون به قدر کافی می گه صداش کردم پیش خودم  بهش گفتم همون طوری که دوست داره وایستا همون طوری که ایستاد دست را کشید به پشتش روی ستون فقراتش و گفتم تو باید صاف باشی ولی یواش یواش پشتت می شه مثل قایق هم زشت و بی ریخت می شی و هم شکمت بزرگ می شی و هم اینکه انحنا در ستون فقراتت باعث می شه خوب راه نری ، پا درد می گیری و اون خوب به حرف های من گوش می داد بدون خنده و مسخره بازی آخر سر گفت حالا چطور بایستم؟اون موقع تازه بهش گفتم ایستادن خوب چطوره و بهش گفتم همه نگاه کنند فکر می کنند تو قدت بلند تر هم شده .
خوب بچه وقتی که این را فهمید حداقل از ده بار هفت بار سعی می کنه اون طوری بایسته سه بار را به بازی گوشی یادش می ره خوب این دستور عملی خوبی نیست برای شما در خانه ؟برای شمایی که بچه های کوچک در خونه دارید ؟
ما همین شیوه را آمدیم در این کلاس اتخاذ کنیم آمدیم به شما گفتیم که شما در روابط اجتماعی تون دارای اشکالید علی رغم اینکه تو سر کله دیگران می زنید  می گید تو مقصری و همه تقصیر را  به گرد ن دیگری می اندازد ولی در واقع همه مقصرند هیچ کس نیست که مقصر نباشه .
علت اینه که شما یک حیطه رفتاری برای خودتون تعریف نکردید به این معنی که من با بچه ام ،با همسایه ام باید برای خودم معلوم کنم که دوتا همسایه از هم چه انتظاراتی می توانند داشته باشند ؟ چی باید از هم بخواهند من از هم همسایه ام چی می خواهم تا اون برای من یک همسایه خوب باشه ؟و در قبال اونچه که می خواهم خودم برای همسایه ام توان انجام دادن چه کارهایی را دارم.
بعد به شما گفتیم این ها را بنوسید و بعد به طور حتم یک سری از رفتار ها مشترک خواهد بود شما می گویید من می خواهم به من احترام بگذارند طبیعتا شما هم باید احترام بگذارید .بین خواست قلبی و انجام عملی تون فلش بزنید و بهم متصل کنید  ببنید چند تا اینها هم را می پوشانند اگر یک پارامتری  را پیدا کردید که فقط در یک سمت وجود داره اینجا یک اشکال و شکافی هست و این شکاف باید بررسی بشه و موقع بررسی این شکاف تازه شما می فهمید که چه کاری هستید .
شما انتظار داری که همسایه ات زمانی که شما خوابید صدای تلویزیون وضبطش را پایین بیاره بی قید و شرط اما این ور نوشتی وقتی من مهمان دارم حق اعتراض نداره اینجا یک شکاف شخصیتی در شماست چطور اونجا بی قید و شرط شد اما اینجا انتظار داری وقتی مهمان داره به شما هیچی نگه پس یک جنبه شخصیت شما اشکال داره قلنبه است مثل کورک برآمده است.وقتی شما صورتتون جوش می زنه چقدر ناراحتید ؟مثل جوانها که هزار کار می کنند تا این چیز بد را از بین برند این ویژگی ها  هم چیز های بدی در شماهستند.بد و زشت. کی دوست داره زشتی را در خودش نگه داره ؟وقتی زشتی را پیدا کردی شروع می کنی به حذف زشتی .
من برای خودم در مقابل کسانی که باهاشون رفتار دارم این کار را کردم که اونها را  به صورت نمودار ی برای خودم کشیدم.
من                       


خدا       اولیا دین ،مسئولین دین(پیامبران امامان اولیا خدا عرفا )


ابتدا رابطه ام را با خدا بررسی می کنم ما خیلی از مواقع با خدا خیلی مشکل داریم چون اصلا نمی دانیم چی باید بخواهیم و چه باید بکنیم  .بنوسید اگر شما هم مثل من برای همه روابط نمودار بکشید و برای هر یک از این خطوط یک صفحه اختصاص بدهید و روابطتون را در  آن بنویسید روزی که از دنیا می روید بهترین بنده خدا خواهید بود به شرطی که بنویسید و بررسی کنید و اشکال را پیدا کنید تا جایی که این حقیر سرم می شه و می فهمم در خدمت شما هستم هر وقت نفهمیدم براتون بزرگتر از خودم را هم پیدا می کنم من بی کس کار که نیستم من یاری دارم که هر وفت دلم بخواهد صداش می کنم و ازش کمک می خوام اون هم به من کمک می دهد بیایید بپرسید می گم همین جا رو به رو شما مثل همیشه جواب شما را می دهم .
بررسی می کنم که برای این  رابطه ها چه می کنم و چه انتظاری دارم
بعدی
من


اعضا بدنم


من از اعضا بدنم چی می خواهم  ؟
هیچ وقت به اعضا بدنتون فکر کردید؟قول می دهم فکر نکردید  وقتی سرحال و شادابین اصلا نمی فهمینش  حسش نمی کنید وقتی درد می گیره و اذیت می کنه تازه می فهمینش که این مال شماست و امروز خرابی داره اون موقع چی کار می کنید ؟فقط غر می زنید راه های عجیب و غریب می رین و درستم هم حرکت نمی کنید.
رابطه تون را با اعضا بنویسید شما برای این اعضا تا امروز چه کرده اید؟
یا باید چه کار می کردید و در قبالش می تونستید چه انتظاراتی داشته باشید ؟بنویسید
همه شما صاحب کتاب می شوید من همه شما را نویسنده می کنم چون هر یک از شما این شاخه بندی ها و این چهار چوب هاش با اون یکی متفاوت است شاید مشترک داشته باشید ولی به طور حتم متفاوت است چون آدم های متفاوتی هستید  خدا شما را متفاوت آفریده
نمودار بعدی
من


رابطه اش با وسائل خدماتی ام                         ارتباطت با مالت (پول ، ملک ،زمین ،طلا،گاو ،گوسفند)
وسائل خدماتی:
ماشین لباس شویی ماشین ظرف شویی جارو برقی جارو شارژی گاز ماکرو فر چرخ گوشت آرام پز عینک و .... وسائل خدماتی که به شما خدمت می کنه شما از این وسائل چه انتظاری دارید ؟هیچی؟
شما تا رمقش را نکشید ولش نمی کنید تازه آخر سر هم می گیم مرده شورش ببری با این جنسی که به من داد نمی گه من باهاش چه کردم ؟
و همچین با اموالتان
وقتی من اینها را می نویسم من تو اینها تعریف می شم شما هم تعریف می شوید .
نمودار  بعدی
من

پدر و مادر همسر    


همسر       پدر و مادر    خواهر و برادر     دختر ها و پسرها  شوهر خواهر و زن برادر       برادر زاده ها و خواهر زاده ها                 عروسم و دامادم                                                                           خواهر شوهر و برادر شوهر                   جاری ها            همسر خواهر شوهر ها                       برادر زاده ها و خواهر زاده های همسرم

اول همسر
برای شما هم همینطور باشه چه ازدواج کردید چه هنوز ازدواج نکردید
از عروس ودامادم چه انتظاری دارم و چه باید بکنم  اگر همه این کار را بکنند هیچ عروس و مادر شوهری به مشکل بر نمی خورد  برای هم خط و نشان  نمی کشند همه با هم دوستان صمیمی می شوند .
برای برادر زاده ها و خواهر زاده های همسرتون بنویسید و ببنید چقدر روابط شما با   برادر زاده ها و خواهر زاده های خودتون فرق داره اون وقت تو می فهمی که هستی .
اما خدا وکیلی شعار ندین ها  الکی هم  ننویسید نه من به شما چیزی می دهم که  اصلا چیزی ندارم که بدهم اون ور هم به حرف چیزی نمی دهند به عمل می دهند  .
این ارتباط من بود با در جه یک هام .

در نمودار بعدی رابطه ها کمی دور تر می شه چون از خانواده می آید بیرون
من

دوستانی که در کار منزل به من کمک می کنند و اجرت می گیرند

استادم      شاگردهای کلاسم (قدیمی جدید ضعیف قوی)   اقوام(نزدیک و بزرگتر ،دور و کوچک)     همسایه ها       همکارها   
افراد تحت پوشش                    افرادی که در کارهای خیریه مشارکت می کنند         دوستانم    افرادی که با من مشاوره اجتماعی دارند
کسبه محل                    کسبه ناشناس                   افراد اداری که با اونها کار حقوقی دارم


خط وسطش را اقوام انتخاب کردم  چه در مورد خودم چه همسرم که شامل دو دسته می شود اونهایی که نزدیک اند و از من بزرگ ترند اونهایی که از من کوچک ترند و کمی هم دور ترند .دختر عمه پسر دایی ام که نمی تونه از من انتظار زیادی داشته باشه بتونم کاری می کنم ولی اینجا انتظارات کمی کوچک تر و محدود تر می شه .
بعد ارتباط من با استادم چه باید بخواهم و چه باید بکنم ،
شاگرد های کلاسم  ،
حالا از این به بعد دسته بندی می کنم شما شاگرد نیستید همه سرور من هستید  ولی وقتی من اینجا می نشینم باید شما را هم دسته بندی کنم  قدیمی جدید ضعیف قوی بر اساس این درجات رفتار ها و انتظاراتم چه خواهد بود .
دیگه در جلسات عمومی نمی پسندم یک شاگرد قدیمی کاری بکنه من سرم را پایین بیاندازم چی که ناراحت شده یا عصبانی شده .
رابطه با دوستانی که در کار منزل به من کمک می کنند و اجرت می گیرند باید خیلی شفاف باشه تو رابطه با این افراد خودتان را خیلی زود می شناسید خیلی زود می شناسید
افرادی که با من مشاوره اجتماعی دارند   زنگ می زنند یا حضوری با هم حرف می زنیم بار ها و بارها با هم حرف می زنیم و بعد هیچ صفر تمام شد .ازشون چی می خواهم براشون چه کاری می تونم انجام بدهم .
کسبه محل
می دانید کسبه محل به گردن شما حق دارند اگر شما جنسی را بتوانید از کاسب محل خریداری کنید و هم بتوانید عینش را از جایی دور تر مثل بازار بخرید وظیفه شما این است که از کاسب محل بخرید نه از اونی که دوره .
رابطه شما با کسبه محل چطوره چند دفعه آمدید و گفتید آخ آخ آخ دلم می خواهد سرم این فروشنده را بکوبم به دیوار هر وقت من می رم آشغال هاش رو به من می ده .تو آشغال خریدی به اون چه مجبور بودی آشغال بخری   اگر خریدی تو مقصری تو بد خریدی اینجا خودت را بشناس که آدم ضعیفی هستی که اشتباهاتش را خودش به عهده نمی گیره  .
کسبه ناشناس
در محله دیگر یا شهر دیگر شاید در طول عمرم فقط یک بار چه چهار چوبی باید من در ارتباط با اون داشته باشم
افراد اداری که با اونها کار حقوقی دارم
افراد اداری که با اونها کار حقوقی دارم:
در بانک  یا در اداره برای کارهای بیمه ای و ...

این نمودار ها را من برای خودم رسم کردم به طور حتم بعدا شاخه های به این نمودار اضافه می شه چون بعدا بر می خورم  به افرادی  که باهاشون روبه رو هستم و هنوز ارزیابی نشده اند .
شما هم مانند چیزی که من نوشتم  برای خودتان داشته باشید و کاملش کنید.
اگر ازدواج نکردید (چه آقا چه خانم) دست نگه دارید تا این ها را کامل کنید  تا ببینی تو چه کاره هستی و طرف مقابلی که می خواهی باید چطور باشه اگر این را ننوشتی  بچه دار هم نشو تا کاملش نکردی و نمی دانی کی هستی بچه دار نشو  بچه می خواهی چه کار تو خودت نمی دونی که هستی می خواهی یکی دیگر را هم بیاری اون را هم ندانسته بزرگش کنی؟ بچه هم نیار عزیزم .
بنویسید به اشکالات زیاد بر می خورید .اونهای که اشکال است با خط قرمز روش خط بکشید و روش کار کنید اگر این کار را نکنید دیگه نمی تونم باهاتون کار کنم من دیگه چیزی ندارم که بهتون بگم .
در حال حاضر مسئولیت این بنده حقیر خدا این کنیز حضرت زهرا  فقط یک چیز است با پاک کن نقطه سیاهاتون را پاک کنم وقتی در شماها که می بینم و برای شما ها هم پاک می کنم برای خودم هم معلوم می شه و پاک می شه.
من نمی خواهم شما ها بعد عید بروید و برگردید و هیچ کاری نکرده باشید و هیچ تغییری نکرده باشید می خواهم بگرشتید دفتر کارتون کامل باشه روزی یک دونه از این شاخه ها را بنویسید خیلی راحت می توانید تمامش کنید.
سوال:
من برای خودم نوشتم ولی مشکلم اینه که نمی تونم مثل شما این قدر ریز جدا کنم چون همه شبیه به هم می شه.
جواب:
عیب نداره تو همون شبیه به هم ها در هنگامی که می نویسی می بینی که چه نقاط ضعف عجیبی پیدا می شه در حالیکه قبلا دیده نشده بودند.
ادامه سوال:
به عنوان مثال فامیل  ها را بر اساس درجه نزدیکی به سه دسته تقسیم کرده ام ولی مطلب همه این روابط این بود  که رابطه با محبت و احترام باشه وانتظار دارم اونها هم به من این محبت و احترام را داشته باشند و هرچه فامیل ها دور تر می شوند میزان محبت و احترام من کمتر می شه و هم توقع و انتظار من برای محبت و احترام متقابل .
جواب:
برای فامیل که می خواهی به شما محبت کنند و احترام بگذارند و شما هم باید به اونها محبت کنی و احترام بگذاری این محبت و احترام را چطور می خواهی نشان بدهی ؟ احترام فقط اینه که تا می رسم بگم سلام علیکم حال شما ؟خوبین  خانم ، بچه ها و ... خوبن؟ فرد مقابل می گه وای  سرسام گرفتم بسه این می شه احترام؟ احترام را معنی بکن من می خواهم شما احترام را بشناسی احترام تا امروز فقط کلمه است این احترام نیست احترام را باید شناخت یعنی چی ؟یعنی ، شما  طوری که پشت سر من حرف می زندی جلو روی من هم همینطور صحبت می کنی  فرقی نمی کنه ، بودن من یا نبودن من تاثیری در گفتارشمل نمی گذارد احترام یعنی اینکه شخصی که به دیدار من آمده من می خواهم بهش احترام بگذارم سعی بکنم اگر خواست شرعی یا عرفی دارد که  و ایرادی نداره ولی من دوست نمی دارم  اون را رعایت کنم به عنوان مثال
من می دانم که این دوستم ماهی دوست نداره اون یکی دوستم ماکارونی دوست نداره من می خواهم به این دو نفر احترام بگذارم و خواسته اینها را برآورده کنم  اگر بدونم اینجا می آیند  و اگر چنین غذایی را هم پخته باشم کنارش یک چیز دیگر هم بگذارم که خواسته اون هم برآورده بشود احترام که فقط جواب سلام دادن و احوال پرسی که نیست این ها را می خواهم تعریف کنید باید اینها ملموس بشه
ادامه سوال:
می شود گفت برای اینکه در نوشتن این مطالب موفق باشیم باید طرف مقابل را باید کمی بیشتر بشناسیم و توجه کنیم
جواب:
آفرین بله همین طور است
ادامه سوال :
برای مثال من سه دسته دوست معرفی کرده بودم حالا بگم اینها هر کدام این طوری هستند و فلان ویژگی ها را دارند و باید با هاشون اینطوری رفتار کنم تا به اون خواسته هام برسم
جواب:
بعد ببنین واقعا این کار را می کنی ؟ وبعد اون چیزی را که تو انجام می دهی اونها هم انجام می دهند
ادامه سوال :
و باید بررسی کنم اگر انجام ندادند چه کار کنم  ؟
جواب:
بله واون وقت دنبال جواب می گردی و اگر راه حلی براش پیدا نمی شه  این دوستی به صرف شما نیست بهتره که به جهت دیگه کشیده بشه
سوال بعد:
من نمی دانم اون ارتباطی که الان با دیگران داریم را بنویسیم یا اون چیزی که باید  باشه ، و یا اون چیزی که از اونها انتظار داریم؟
جواب:
شما در ابتدا می نویسید که چه چیزی باید باشه ایده آل کدام است ؟
ایده آل این طور است که با من اینطور رفتار کنند و من هم در قبالش این طور رفتار کنم  بعد اگر می بینی این با اونچه که در زندگی اصلی شماست تفاوت داره اون را هم بنویس یک نقاطی در این هست که  تو اون هم هست خوب با اینها مشکل نداریم بگرد ببین کدام نقطه ها است که روی هم منطبق نمی شه اینها را پیدا کن علتش را جستجو کن .
وقتی در جایی چیز بد و بو داری باشه با گذاشتن پارچه روی اون که مشکل حل نمی شه بوش می آید با پتو هم باز حل نمی شه باید یک روزی بالاخره این برداشته بشه من می خواهم ین مشکلات برداشته بشه .خودتان بردارید نه اینکه دیگران براتون بر دارند  بردارین متوجه بشین کجا کار اشکال داره . اگر خیلی متفاوت است این چهار چوب با اونچه که تو زندگی شماست چهار چوبی را که تو زندگی شما هست بنویس بعد با بررسی این ها اشکالات عمده کارت را پیدا کن .
ادامه سوال:
بعضی از اینها را نمی شود عوض کرد چه کنیم؟
جواب:
در مورد خودت که می تونی عوض کنی طرف مقابل را نمی توانی عوض کنی می فهمی شما بودی که فرصت دادی که اون این طوری باشه اگر شما بهش فرصت نمی دادی اون اینطوری نمی شد خوب الان نمی تونی اون را عوض کنی و احقاق حق کنی ولی می تونی عوض بشی و یک رابطه تاسف بار شکست خورده دیگه ای به ارمغان نیاری
ادامه سوال:
اون وقت ممکنه تو این رابطه خیلی چیز ها بهم بریزد. تو کار تو ارتباطات  با آدم ها
جواب:
عیب نداره فقط وقتی فهمیدی اشکال از کجاست جاهایی که فکر می کنی که الان به ضرر شماست که تغییرش بدهی و یا جات را عوض کنی حداقل پذیرش می کنی که من درست می گم راه درست همین است ولی گذشت می کنم  فعلا چشم پوشی می کنم اون وقت چقدر اعصابت آرام می شه تا اینکه مرتب تو ذهنت با طرف داری می جنگی چرا می جنگی ؟چون اشتباه خودت را ندیدی ولی چون مال خودت را می بینی کوتاه می آیی آرام می شی
ادامه سوال:
در واقع این کاری که شما می فرمایید که ما با خودمان انجام بدهیم یک نوع روان کاوی است
جواب:
هر چی دلتون می خواهد اسمش را بگذارید من نه روانکاوی خوندم نه روانپزشکی خوندم نه مشاوره خواندم من هیچی جز ریاضیات نخواندم  درس دانشگاهی من ریاضیات بوده اما توفیق خدا این بوده که در جریانی بیافتم که به اجبار آدم ها را بررسی کنم وچون نسبت به آدم ها همیشه خوش بین هستم و همیشه مردم را دوست می دارم و عشق می ورزم ناگفته ها ونا دیده هاشون را هم می بینم  اما نا گفته و نا دیده ای  فلان کس را که می بینم زجرم می ده ولی نمی تونم چیزی بگم چون اون خودش که حرفی نزده تازه حرفم که بزنه بهش بگم این کار را نکن باور نمی کنه فکر می کنه من اشتباه می کنم پس چه کار کنم ؟
می آیم به خودش نشان می دهم .بچه های کوچولو  توی کوچه وقتی دعواشون می شد اون بزرگتره که روش زیاد تر بود فحش می داد  بچه های کوچک دیگر که پدر مادر های گفته بودندفحش نده دهنتان کثیف می شه نجس می شه نباید فحش بدهید برای اینکه حرصشون را خالی کنند می گفتند آینه، آینه، یعنی چی ؟یعنی هرچی تو گفتی اومد خورد تو آینه برگشت به سمت خودت.
خودت را ببین من اشکالات آدم ها را می خواهم آینه بکنم  چقدر شماها آمدید به من گفتید تو رو خدا  اشکال من را بهم بگو به خدا اگر بهتون می گفتم دو تا تو گوشم می زدید در می رفتین  من اصلا چنین جسارتی نمی کنم تازه بیشتر از اینها شما را دوست دارم که شما را برنجانم  پس چکار کنم ؟من بچه کوچک هستم می گم آینه تو آینه خودت را نگاه کن این شیوه ای است که فعلا در پیش گرفتیم و امید دارم شما با من همراهی کنید که اگر همراهی کنید یک اکیپ بزرگ و با عظمتی خواهید شد که باور کنید که چندین شهر را می توانید ساپورت کنید  می دانید چفدر خانواده ها را درست می کنید چقدر به آدم ها کمک می کنید  حرکت کنید بخاطر خودتون بعد به خاطر خدای خودتون بعد به خاطر اولیایی که شما را پرورش  داند با احکامشان آخر سر هم به خاطر من که شما ها را دوست دارم و نمی خواهم از دست بدهم .
ادامه سوال :
ما شب که می رویم خانه ممکنه که خیلی از روزی که گذراندیم راضی نبوده باشیم وقتی که این کار را انجام بدهیم  مشخص می شه برای خودمان که توی روزی که گذراندیم سه چهار نکته بوده که عدم انطباق توش بوده
جواب:
در قبال حرکت شما اگر هر روز کاری گفتم انجام بدهید و حرکت مثبت در این زمینه داشته باشین من قول می دهم به شما دریچه ای از پرتو الهی را تقاضا کنم برای شما که هر وقت خسته هستید به اون دریچه پناه ببرید من فقط می توانم تقاضا کنم برای همه شما همیشه باز بگذارند .می گم این کار را ما وقتی که هفت هشت سالشون بود باید انجام می دادیم ولی الان هم  نمی خواهیم فرصت را از دست بدهیم  پس بهشون کمک کنید خستگی هاشون را بگیرید .
هر وقت خیلی خسته و ناشاد بودید دریچه نور الهی را تقاضا کنید براتون باز می شه چشماتون را هم بگذارید پنج تا صلوت بفرستید صبر کنید اون وقت می بینید بعد دقایقی آرام آرام خستگی هاتون در می ره .
تقاضا می کنم برای همه شما در تمام شبانه روز باز کنند .
سوال بعد:
در کارخانه ها  و یا اداره ها چیزی وجود داره به نام ایزو که یک سری قالب هایی را مطرح می کنه و بعد  از دوره زمانی مشخص بررسی می کنند که اگر  اون کارخانه و اداره  اون  فرمت و قالب را عملی کردن به اونها یک گواهینامه می دهند.
سوال من این است که من چطور می کنم خودم را محک بزنم که آیا کار من درست بوده یا نادرست ؟
یک بحث دیگر  اینه که اگر من کارهایی که در زندگی برام رخ می دهد  را بنویسم بعد برای اینکه خودم را ارتقا بدهم  و تکمیل کنم باید یک محک باشه تا خودم را با اون سنجش بکنم که در اون حد بودم یا نبودم ؟و من فکر می کنم  روشی که شما مطرح کردید روش سعی و خطا است که من با سعی و خطا باید خودم را اصلاح کنم   ولی اگر بتونم یک محوریتی از طرف شما داشته باشم مثلا من می خواهم با مردم مهربان باشم یا با مردم صادقانه رفتار کنم می توان بهتر کار کرد؟
بحث بعدی در روابط کاری و رابطه با مردم اون چیزی که من می خواهم و اون چیزی که منطق می گه با من برخورد نمی شه سوال اینه که من چطور با این مسئله کنار بیام و به خدا نسبتش بدم و رفتار هام را برای خدا کنم و بگم که این خواست خدا بوده
جواب:
من هم حرف شما قبول دارم اما نه به این پیچیدگی ای که شما می گویید اگر بحث روی ساختار قطعات و مسائلی این چنینی بود بله حق با شما بود ولی اینجا بحث روابط انسانهاست رابطه شما با رئیس تان ویا با زیر دستان یا رابطه با پیش خدمت اون بخشی که شما کار می کنید یعنی آدم ها با رتبه های مختلف و شخصیت های مختلف توی اون مجموعه رو به رو شما هستند شما می توانید با دونه دونه اینها این چهار چوب را برقرار کنید که اگر من بودم این کار را می کردم من خودم برای تک تک شما یک چهارچوب دارم چون شما هر کدوم با دیگری فرق دارید اونچه که من از شما انتظار دارم با دیگری فرق دارد ولی در یک سری اصول ها یکسان است مثل احترام گذاشتن که برای همه دوستان قائل هستم یک چیز های کلی در این رابطه ها وجود داره  اما یک پارامتر های کوچکی هست که در رابطه با هر کس فرق داره حالا شما اگر بخواهید در مجومه کاری خودتون اگر بخواهید موفق باشید با اون آدم هایی که می شناسید الگو رفتاری بنویسید که باید اینطوری باشم  بعد ببینید این طوری هستید ؟
من هیچ وقت  به خودم اجازه نمی دادم که به  مستخدم مدرسه بگم میز من را تمیز کن در حالی که میز کثیف بوده ممکن بود به شاگردم بگم به فلانی بگو بیاد و وقتی که می آمد با دستمال با کمال احترام می رفتم جلوش که ببخشید حلال کنید اون دستمال را به من بدهید  من میزم را پاک کنم شما با مستخدمتون در همچنین شرایطی چه می کنید ؟تند برخورد نمی کنید؟
حالا من به شما الگو بدهم شما باید خیلی تلاش کنید که به اینجا برسید  این کار را می کنید ؟اگر یک الگو واحد بدهم برای تمامی آدم هایی که شما با هاشون در ارتباط هستید این را  من با توجه به خصوصیات خودم نوشته ام .شما یک پرورش یافته ای هستی من یک پرورش یافته دیگه ،خدا در قرآن می فرماید  به تعداد همه انسانها راه هست برای رسیدن به خدا برای اینکه شما من را مجبور نکنی مثل شما بیام و من هم شما را مجبور نکنم .
خدا را چطور می شه پیدا کرد ؟کجا می شه پیدا کرد؟ با چه قربانی دادن های می شه جستش و همیشه برای خود نگه داشت؟
امادر اون رفتن شمایی و خودت و من هستم و خودم.  من حتی این الگو را با این شدت به بچه هام نمی دهم  در حالیکه زمینه تربیتی اینها از ماست ولی آدم های متفاوتی هستند و باید خودشون انتخاب کنند حداکثر بهشون می گم این اشتباه است حالا خود دانید لااقل کنار من نباشه بیشتر از این نداریم شما می تونی این کار را با اولادت بکنی ؟
می گم من دوست می داشتم که تو درست را ادامه بدهی درست این بود می گه نه، حالا بهش فکر می کنم، من بیشتر از این مزاحمش نمی شم شما این  کار را می کنی؟نمی کنی به دفعات و شکل های مختلف با گرفتن امکانات تلاش می کنی اون را اون شکلی بکنی که فکر می کنی درسته شما هم درست فکر می کنی اصلا اونچه که شما برای بچه ات فکر می کردی درسته ولی دلیلی نداره اون قبولش کنه شما هم اجازه نداری وادارش کنی ما می خواهیم اینها را تفکیک کنیم وقتی شما این را درک کردی می گی خدایا بنده بنده توست تو گفتی بگو گفتم بر من بیش از این تکلیف .
وقتی شما آمدید چند تا پرسش با خودتان آوردید ولی وقتی من آمدم پایین محصول ساعت ها فکر کردن را برای شما آوردم .به تک تک این مسائل فکر کردم .
باز  هم با همه این صحبت هایی که کردم الگو خودم را می آرم ولی شما من را الگو نکنید من اصلا کی هستم که می خواهید مثل من بشوید من باید شما را رهنمون بشم به سوی الگویی که خدا تعیین کرده همین .
ولی اگلو هام را می آورم تا ببینید من چطورچهار چوب ها را تعیین می کنم حتی با نقاط ضعفم .
ساده بگم من آدم بسیار قدرتمندی هستم در کلام در تحکم در استدلال، غلط را هم می تونستم استدلال کنم و به دست مردم بدهم و حرفم همیشه خریدار داشته در خانه مان در خانه پدری ام رو حرفم حرف نمی زندند همیشه نظرم نظر بوده بچه هام را هم در کنار استلال های منطقی که براشون می کردم همین طور بزرگشون کردم  ولی بعضی جاها به شکست رسیدم .
فرزندم چیزی خواست که من می گم غلطه و در  باورم نمی گنجه اونچه که اون می گه . اومد حرف زد استدلال کرد اوقاتم تلخ شد عصبانی شدم در نهایت یا باید خودم را بکوبم یا اون را فرزندم را.فرزندم را که نمی تونم بکوبم چون همچنین وظیفه و اجازه ای ندارم  بعدش هم دلم نمی آید اولادم است سرمایه جانم است خودم را هم نمی تونم بکوبم پس با شما چه کنم؟ می شم آدم عیب ناک در یک گوشه نه بدرد خودش خورد نه مردم.
می آیم اشتباه را پیدا می کنم پیدا کردم حالا هروقت که چیزی را می گه می گم به نظر من اینجا اشکال داره ولی خوب باز هم بهش فکر می کنیم بزرگ شده صاحب عقیده و رای است شما این کار را می کنید ؟کدام یک از شما این کار را می کنید؟
یا اصلا حرف نمی زنید و سکوت می کنید و خودتون را می خورید که چی می شد که غیر از این بود و به هیچ جا هم نمی رسید یا حرف می زنید تحکم می کنید و همه را می رنجانید.
خوب باید اینها را عوض کنیم .
کار را سخت نبینید فاصله اش به اندازه برداشتن قدمی از این ور یک خط به اون ور خط است .
سوال بعدی:
در ارتباط با سوال قبل می خواستم بگم که در فهم اینکه ما رفتارمان درست بوده یا حق همیشه بر ما تسلط داره و همیشه به ما می گویند که کار درست چیست ولی گاها خود خواهی ها و سایر خطا ها  ما را از درک این مطالب باز داشته.
در رابطه با مطلب بعدی باید بگم که به اندازه همه انسانها الگو و رفتار داریم که همه آنها زیباست متاسفانه توجه ما بسیار کم است به عنوان مثال علاقه و دوست داشتن یک فرد  هر یک از عزیزانش فرق دارد ولی متاسفانه به این مسائل توجهی نداریم .تا فکر نکنیم نداریم شما دنیایی را هم داشته باشی واقعا نداره .
جواب:
درسته هیچ وقت  تنها یک رابطه قشنگ  در دنیا نیست خیلی از رابطه ها قشنگه ولی خوب نگاهش نکردید خوب نگاه کنید ببنید چقدر زیبا می شه چقدر به شما دادند و شما ندیدین زیر پا لگدش کردین و حالا امروز می خواهیم بفهمیم هر کس در جای خودش که ما چه مونه ؟نکنه چشمامون نمی بینه ؟نباید پیداش کنیم ؟

 

 

 

نوشتن دیدگاه