نگاهی دوباره به مسیر معرفت بخش دوم
- نوشته شده توسط مدیر سایت
- دسته: نگاهی دوباره به مسیر معرفت
- بازدید: 4113
بسمالله الرحمن الرحيم
جلسه پیش در مورد موضوعی صحبت کردم و یک موج بسیار سنگین و بزرگی بلند شد و خلاصه من هم عقب نشستم و هیچ چیز در ادامه ی آن نگفتم . جلسه پیش گفتم که پیر هم صحبت دانا طلب کنید . شما هم طبق معمول بدون آنکه فکر کنید و بدون آنکه اطاعت کنید غوغا کردید . در آن روز چیزی نگفتم اما بنابر دستوری که داشتم باید امروز برای شما این مطلب را باز می کردم .
در مسلک عارفان، پیر دانا اشاره به یک استاد کامل است که در مسیر حقیقت، عرفا را راهنمایی می کند و مانع از انحراف آنها می شود تا آنها به سرمنزل مقصود برسند و واصل شوند . واصل بشوند به آن نور واقعی حقیقت . برای چنین منظوری صد البته که دیگر جلسات 3 ساعته و 4 ساعته و گروه های کثیر و تعداد بالا و این همه بحث و گفتگو هم وجود ندارد . بلکه تعداد رهیافته ها خیلی قلیل و بسیار کم هستند و پیر دانا از همه ی جهات زمان و انرژی خود را صرف آنها می کند تا به مقصود برسند . اما در جایگاه امروز ما چنین مرحله ای وجود ندارد و بنده هم خیال رفتن ندارم ، خیال مردن هم ندارم . خیالتان آسوده باشد . حالا تا چه چیز مقرر کنند نمی دانم . تنبیه هم برای شما در نظر گرفته نشده است . بالعکس از آنجایی که هر کدام از شما در جایگاه خودتان نسبت به قبلتان حرکت خوبی داشته اید ولی متاسفانه در طول یک هفته از من جدا می شوید و گاهاً هم یا نمی توانید و یا روی این را ندارید و یا واقعاً من آن فرجه را ندارم و هیچگونه اتصال گفتگویی با من نمی توانید داشته باشید . بنابراین در بحث شرعیات دچار مشکلات فراوان می شوید و طبیعتاً در طی طریقتان مشکلاتتان دو چندان می شود . در نتیجه شما نیازمند یک وجود دائمی هستید . یک وجود دائمی که به طور دائم شما را متذکر شود . چه کار انجام دهید و چه کار انجام ندهید . که این فرجه به این صورت در اختیار شما گذاشته شد که شما از پروردگارتان و از امام عصرتان تقاضا کنید که یک هم صحبت دائمی دانا داشته باشید که این شما را راهنمایی کند . می دانید که هر کدام از ما در درونمان یک هسته ی دانا داریم . یک هسته ی کامل داریم که می توانیم بگوئیم یک پیر و یک مرشد بزرگ داریم . متاسفانه ما در طول عمر زمینی مان از این هسته ی درونی و از این دانای درونی مان خیلی کم بهره می بریم . بعضی از ما هم آن را آکبند تحویل می دهیم . می گوییم به درد ما نخورد و ما از آن سودی نبردیم . برای همین شاعر بدبخت می گوید که :
آب در کوزه و ما تشنه لبان می گردیم یار در خانه و ما گرد جهان می گردیم
پروردگار عالم یک صحیفه ی الهی ،یک فرقان و یک جداکننده ی حق و باطل در درون هرکدام از ما گذاشته است . چنین صحیفه ای را در قاموس جهان هستی و در لابه لای قوانین نانوشته بین همه ی موجودات هم قرار داده است . یک صحیفه ی الهی هم توسط فرشته ی وحی بر پیامبرنازل کرده است تا بندگان از آن بهره ببرند . اگر بنده صحیفه ی خود را پیدا کرد که خوشا به حال او ، اما اگر پیدا نکرد آیا صحیفه ی نانوشته ی طبیعت را پیدا می کند ؟ شاید باز هم پیدا نکرد ، در غیر اینصورت از صحیفه ی الهی که می دانیم نام آن قرآن است و توسط پیغمبر خدا در میان مردم منتشر شد و توسط ائمه ی اطهار تفسیر و توضیح داده شده است ، انسان ها بهره بگیرند . در ظلمت جهان زمین چراغی پیش روی خودشان داشته باشند . تا راه را پیدا کنند . اگر بنده ای هر سه تا صحیفه را پیدا کرد خوش به حال او ، زیرا آنها را منطبق می کند به یکدیگر و با یقینی بسیار کامل تر سفرش را آغاز می کند . شادمان و پیروز در روز موعود حاضر می شود . به هر حال آنچه را که آن روز عرض کردم که پیر دانا بخواهید تا هم صحبت شما شود منظورم طلب یک فرصتی بود که این هسته ی دورنی تان برای شما گشوده شود و برای شما آماده بهره برداری شود . حالا شما می خواهید اسم آن را بگذارید یک مَلَک ، که خیر و شر را به شما می فهماند یا بگوئید یک روح حامی ، بگوئید روح راهنما ، بگوئید روح رهبر ، هر اسمی که می خواهید بر روی آن بگذارید . چون هر چه هست شما را حمایت می کند اما نامش مهم نیست بلکه ماهیت آن مهم است و نوع بهره بردن شما از این ماهیت حائز اهمیت است . شما انتخاب کردید که درست باشید. انتخاب کردید که حرکت خلاف خواست خدای خودتان را انجام ندهید . به همین دلیل در این دوره ی سخت هرکدام شما یک دانای مراقب می خواهید که هر دم شما را مراقبت کند و از بدی ها و زشتی ها و بی تعادلی ها شما را نهی کند و به خوبی ها و درستی ها و نیکی ها و تعادل و توازن در دنیا رهنمون باشد و الی آخر ، تا بالاخره یاد بگیرید . این صحیفه ی درون را بگشایید و هر دم مطابق آن رفتار کنید . حالا متوجه شدید که هفته ی پیش منظور ما چه بود و شما چه گفتید و چه کردید ؟ می بینید صبر نکردن و عجول بودن چقدر مخرب است ؟ از این به بعد تصمیم بگیرید پلاکارد صبر را همیشه با خودتان حمل کنید تا شما را از رهنمود شیطان که اسم آن عجله کردن است دور نگه دارد . انشاء الله .
جلسه پیش اشاره کردیم به شریعت ، طریقت و حقیقت . توضیح هم دادیم . اولاً این موارد از هم جدا نیستند . بگذارید یک مثال برای شما بزنم . همه شما با بحث رانندگی آشنا هستید حتی آنهایی که امتحان نداده اند جوان دارند که با این موضوع درگیر است . وقتیکه یک نفر می خواهد امتحان رانندگی بدهد اول می گویند آئین نامه بدهید ، آئین نامه کلیه ی قوانین رانندگی است که اگردر آن موفق بودید و قبول شدید می گویند حالا می توانی امتحان شهر بدهید . یعنی ماشین را تحت اختیار او بگذارند تا رانندگی کند و اثبات کند که قابل است و مسلط بر ماشین است . بعد از قبولی در امتحان شهر می تواند در شهررانندگی کند . خوب حالا گواهینامه در دست فرد است . یعنی چه ؟ یعنی آئین نامه را کامل می داند . آیا مفهومش این است که دیگر رعایت قوانین ضرورتی ندارد ؟ چون آئین نامه در دست فرد است و قوانین را هم می داند دیگر لازم نیست که خیلی هم قوانین را رعایت کند ؟ آیا می تواند بعضی جاها قوانین را نقض کند ؟ نه . یا گواهینامه نشان می دهد که شما به ماشین مسلط هستید و می توانید رانندگی کنید و در هر شرایطی هدایت آن را می توانید به عهده داشته باشید . آیا این به شما مجوز می دهد که به هر شکلی که دوست دارید رانندگی کنید ؟ ویراژ بدهید . بپیچید . خلاف بپیچید و.... هر عقل سلیمی این را غلط می داند پس کسی که قوانین شرع را آموخت ، خوب دقت کنید کسانی که قوانین شرع را خوب آموختند تا وقتی که چشمشان در این دنیا باز است و مسائل را می بینند موظف به اجرای شرع هستند . این شامل پیامبر ، امام ، صالحین ، نوابین امام ، همه ی پیرها ، همه ی بزرگان و همه ی عرفای عالم هم می شود . اگر جایی دیدید قوانین شرع توسط بزرگانی نقض می شود غیر از معصومین چون بحث معصوم جدا است زیرا در آنجا یک قصه ی دیگری دارد مثل قصه ی موسی و خضر . اما بعد از معصوم اگر دیدید جایی قوانین شرع نقض می شود حتماً باید برگردید و به مساله رسیدگی کنید . این را فراموش نکنید . وارد شدن به بیابان طریقت مفهومش جدا شدن از شریعت نیست . هرکس گفت اشتباه کرد . که اگر چنین شود از بارقه های انوار حقیقت محروم خواهید شد . غرض از شریعت ، طریقت و حقیقت این است که آدم باشیم . راست بگوئیم ، راست عمل کنیم و اخلاق نیک داشته باشیم . خوب که چه ؟ تا مردم بیاموزند که مثل حیوانات رفتار نکنند . دیدید گفتم صورتش آدمی است اگر معنی اش آدمی نباشد نمی توان به او گفت آدم حتی به او حیوان هم نمی توان گفت چون صورت حیوانی ندارد .
1.مردم بیاموزند که مثل حیوانات رفتار نکنند . یعنی فقط براساس غریزه حرکت نکنند . امرو نهی پیغمبر را قبول کنند و خودشان در امر به معروف و نهی از منکر کوشا باشند .
2.به تقوا در درون و بیرون آراسته شوند . تلاش کنند تا در هم صحبتی پیر دانا به یگانگی خدا واقف شوند .
می گوید ما همه قبول داریم خدا یکی است ، همه شما اقرار می کنید خداوند یکی است ولی نمی فهمیم خداوند یکی است . این دو یک مقدار با هم فرق می کند . اول باید به یگانگی خداوند برسیم و خدایمان را بشناسیم .
3.بعد از شناخت خدای توانا بتوانیم حکمت جوهره ی اشیاء را ببینیم و بفهمیم .
هرکسی این مراتب را به کمال رسانید معلوم است که هم به شریعت هم به طریقت و هم به حقیقت آراسته است . فراموش نفرمائید از گفتگوی اضافه پرهیز کنید و کار کنید تا به یک جایی برسید . حرفی بی عمل و صورتی بی معنی نداشته باشید . عمل است که سالک را به مقامات عالی می رساند . اسم سالک را بردارم ؟ می گویم آدم . چرا بگوئیم سالک . حالا می پردازیم به ادامه کار . تصور می کنیم که دوستانمان ملبس به لباس شرع هستند . می خواهند به وادی طریقت وارد شوند . می خواهیم بگوئیم عمل اهل طریقت به چه شکل است ؟ ببینیم در توان شما است .
1.اهل طریقت فقط خدا را طلب می کنند . غیر خدا را سراغ نمی گیرند و به این امر هم مداومت و هم مراقبت دارند که خارج از طلب خدا نشوند .
2.اهل طریقت به دنبال دانا هستند . راه بی راهنما و دانا نمی توان رفت . یک بخش دانای درونتان است و یک بخش آن دانای بیرون شما .
3.اهل طریقت نسبت به دانا دارای ارادت هستند .ارادت مرکب سالک است . مرکب آدم است . هرچه ارادت قوی تر است این مرکب هم قوی تر است .
4.فرمان بردن می بایستی مطیع و فرمان بر دانا بود نمی توانی نیا کارهای دنیوی و اخروی باید به دستور دانا انجام پذیرد.
5. ترک کردن یعنی با تذکرات و اشارات دانا ترک فضولات کند.این فضولات درجه بندی دارد.از پایین ترین مراحل اخلاقی و مادی و دنیا شروع می شود باید ترک کرد. مثلاً مال حرام نباید خورد ، جای غصبی نباید رفت.حرف های بد و زشت نگفت دروغ نگفت بهتان نزد و.... تا به جایی که در حلال ها هم دقت کنیم زیاده روی نکنیم ،مثلاً مهمان پذیرفتن نیکو است اما اعتدال در پذیرایی و پرهیز از تجملات را باید پیشه کرد.مطابق شان اجتماعی خودتان لباس بپوشید اما زیاده روی نکنید.
6. تقوا .اهل طریقت متقی و پرهیزکار هستند شریعت را در همه لحظات عمر خود گرامی می دارند از گفتار پیغمبر و اهل بیت همیشه پیروی می کنند هر گشایشی در راه ، برای سالک بدست بیاید از همین نقطه است.اینجا را ول نکنید.این در را ول نکنید.تقوا گفتار پیغمبر و اهل بیت را تاسی کردن و اجرا کردن است.
7. کم گفتن است.چقدر سخت است، چقدر مشکل است.سالک کم و گزیده و پخته سخن می گوید
8.کم خوابیدن است . این مرتبه خیلی کار مشکل است چون نه تنها میزان خواب را اشکال می گیرد ، ساعات خوابیدن را هم اشکال می گیرد.مینشیند تا نماز صبح نماز خود را می خواند و بعد به رختخواب می رود تا 2 بعداز ظهر.باید تعادل برقرار شود .
9. کم خوردن است . نه تنها پرخوری و زیاده روی در خوردن نهی می شود بلکه از حد کامل خوردن و سیر شدن هم پرهیز می شود .مگر پیامبر خدا نفرمودند :اگر بااین لقمه شکم شما سیر می شود آن لقمه را نخور.اینها العاقل فی الاشاره است.یک اشاره برای عاقل . اگر نفس شما از خوراکی بیشتر خوشش آمد و خواست که بخورید ، به آن نده .بگو بس است یک دانه خورده ای.
10. عزلت . عزلت را گوشه نشینی معرفی می کنند.اما در عصر حاضر گوشه نشینی و از مردم دور شدن راه ویژه و مناسبی برای ادامه راه نیست باید در میان مردم بود ولی در بیهودگی آنها داخل نبود.چقدر هم سخت است ولی چاره ای ندارید. خدایی نکرده منظور من این نیست که به اعمال قبیح و زشت آنها وارد بشویم ، اصلاً این طور نیست بلکه کنار مردم قرار بگیریم ، بیهوده حرکت کردن ، بیهوده گفتن و بیهوده عمل کردن داخل نشویم .این ده مورد تاثیر خیلی بالایی دارد. اگر سالک در خدمت پیر دانا به این ده مورد مراقبت کند عاقبت به جایی می رسد.که حقیقت رخ می نماید. ( که دنبال قیافه حقیقت می گشتید این ده تا را رعایت کن .اگر ده مورد به طور کامل رعایت شود یک دانه از آن ده مورد نقض شود نمی شود. همه را باید رعایت کنید. ) ما خیلی زود به ماه ضیافت پروردگار می رسیم اگر می خواهید افطاری بدهید و یا اقوام وخویشاوندان خود را دعوت کنید خیلی خوب است من توصیه می کنم حتماً این کار را انجام بدهید.اگر با کسانی اختلاف و یا مشکل دارید قبل از ماه رمضان به دیدن آنها بروید ارتباط صلح آمیز با آنها برقرار کنید.اما اگر برای رضای خدا اگر افطاری دادید اگر خواستید ده مدل غذا سر سفره افطار خود بگذارید که نشان بدهید که خیلی کدبانو هستی یک مقدار هم خوراکی معنوی برای آنها آماده کن به آن فکر کنید چه جوری ؟مهمانهایی که دعوت می کنید معلوم است یا روزه گیر هستند یا روزه گیر نیستند. نیستند اصلاً برای چی دعوت می کنید ؟خوب نکن .اصلاً این کار را نکن.اما اگر روزه گیر هستند ، روزه گیر را قبل از افطار دو سه تا مطلبی برای آن حاضر کن، یک محفلی حاضر کن که حداقل یک گفتگویی ایجاد بشود در باب مسائل معنوی. جوانها قبل از هر کسی به پدر ومادرهای خود توجه کنند، رضایت خاطر پدر و مادر را فراهم کنند.همیشه اینجور موقع ها حرف زدم شما هم می دانید سال قبل فکر می کنم خطبه شعبانیه را توضیح دادم دست نوشه و جزوات آن را دارید در سایت هست بروید و آن را مطالعه کنید بار دیگر پیش چشم خود آن را بیاورید مطالب ارزشمندی در خطبه شعبانیه وجود دارد.انشاءالله اگر از پارسال در شما چیزی محقق نشده است امسال انشاءالله بشود.