منو

شنبه, 03 آذر 1403 - Sat 11 23 2024

A+ A A-

جلسه یکم ادب جسم خیال عقل وقلب

بسم الله الرحمن الرحيم


امروز به حول و قوه الهی  فصل جدیدی را در کلاس های سه شنبه آغاز می کنیم . گرچه که به جرأت می شود گفت عالم هستی به دلیل تکثرات موجود در آن و تغییرات این تکثرات تو هر دوره ای همیشه مسائلی قابل کشف و ناگفته در خودش دارد، یعنی ما هر چقدر که بگوییم باز هم چیزهایی هست که نگفته ایم،  اما به واقع با همه این گستردگی و با همه مسائل ناگفته ای که ممکن است وجود داشته باشد که حتما هست همه این ناگفته ها و کشف نشده ها وقتی در عالم وحدت قرار می گیرد و اون یک پارچگی بوجود می آید ،

(حالا هر چی می خواهید اسمش را بگذارید من می گویم وحدت ) دیگر هیچ نقطه مبهم و ندانسته ای باقی نمی ماند پس هم می تواند اینچنین باشد هم می تواند اونجوری باشد . به همین دلیل هم هست که این مسیر هم خیلی سخت هست  و هم خیلی آسان فقط مهم این هست که شما کجای کارید ، تو کدامیک از این دو عالم داری می دوید، در عالم تکثرات یا در عالم وحدت ؟ به هر صورت  طی جلساتی که در ماههای گذشته و جلسات بسیار زیاد گذشته داشتیم من تلاش نمودم که با استفاده از تجربیات عالمان معتقد و مؤمن بهره ای برده باشم و مفاهیمی از این شخصیت های بزرگ را برای شما روشن کرده باشم و امروز امیدوارم که واقعا جلسات معرفت را در حال بازخوانی باشید که اگر نباشید هر چند تا جلسه دیگر که بهتون بگذرد خیلی فرقی نخواهد کرد . به هر حال امروز امید دارم که درصد قابل قبولی از عالم های ظلمانی را برای شما روشن کرده باشم . آیا واقعا روشن شده است یا نه باز هم نمی دانم چون گاهی اوقات از شما نقاط روشن و نورانی به سمت من می آید که من حیرت می کنم که این انسان بطور حتم تبدیل به انسان نوری شده است و در همان دم چنان ظلمتی وارد می شود از شما که اصلا شک می کنم که این نقطه ای که قبلا دیدم مال این بود یا نه ؟خدای من شاهد است که گاهی اوقات در نقاطی که در آدم ها می بینم سرگشته و بدبختم . وقتی می گویم سرگشته و بدبخت باور کنید ! می دانید چرا بدبخت ؟ چون من شما را دوست دارم . اگر دوست نداشتم مهم نبود . الان می گویند یکی را دارند در کوچه می برند لا اله الا ا.. می گویند .  " آخی خدا رحمتش کند . " اما می گویند خبر داری اونی که دارند تو کوچه می برند کی هست  ؟ " فلانی "  همه اصلا آشفته می شوند . چرا؟ چون می شناسیدشان دیگر . من هم چون شما را دوست دارم وقتی این دو تا حالت را می بینم بدبخت و سرگشته می شوم .
بماند . القصه ! از این جلسه می خواهیم بحث کنیم روی همه عوالم یا بهتر بگوییم همه ابعادی که در دنیا از خودمان باهاش روبرو هستم . ادب بودن در هر کدام از این ها را و استفاده از اون را بیان کنیم . همه شما قبول دارید که انسان از دو بخش کلی جسم و روح تشکیل شده است و از آنچه که از ما اصل است  روح است اما همین روح بدون این جسم نمی تواند مراتب کمالش را طی کند . جسم وسیله ای برای به کمال رسیدن روح است . چرا ؟ چون روح بطور ممتد می خواهد دستور بدهد به جسم ، فرمان بدهد  و در هر فرمانی که می دهد تقویت می شود چون با فرمان دادن به بدن اراده های خودش را بر بدن اعمال می کند و از همین راه استعداد های بالقوه اش را  به فعلیت می رساند یعنی  به عمل می رساند . شیخ صدوق در " مَن لایحضره الفقیه " جلد دو آورده است حدیثی را که فرمودند : " هیچ بنده ای به چیزی محبوب تر از پیاده پیمودن راه به خدا تقرب نجسته است . "  همین پیاده روی خودمان . فیگور می گیرد می گوید من روزی دو ساعت پیاده روی می کنم . پس این عالم و آدمی که خیابان پیاده روی می کنند این ها پس چرا هنوز کلاهشان پس معرکه است ؟ این چی می گوید این ها چی می گویند ؟ از این طرف می گویند با هیچ چیزی به اندازه پیاده روی به خدا نمی شود نزدیک شد . این همه پیاده روی خیابان ها و پارکها به چیزی که نزدیک نیستند خداست . چرا ؟ حدیث و روایت که دروغ نیست . از کلام معصوم است . چرا ؟ حالا من بگویم . خیلی از پزشک ها امروز فرمان می دهند پیاده روی کنید .چرا ؟ قند و چربی و فشار خون و کلسترولت پائین بیاید ، کنترل شود .چرا ؟ میگوید از آرتروز ،پوکی استخوان و اضافه وزن جلوگیری می کند و و و ... درست ! همه اینها هم درست است و پیاده روی کنی همه این ها را کنترل می کند اما فقط همین است ؟ از این پیاده روی فقط همین ثمره اش به آدم می رسد ؟ نه ! نمی تواند اینطوری باشد . اگر به مردم پیاده روی را توصیه کردند برای اینکه در راستای سلامت جسم سلامت روحشان را هم به ارمغان می آورد سبب می شود وسعت روح بوجود بیاید . چه جوری؟ به شرط اینکه درک کرده باشد که پیاده روی بعنوان یک بنده یعنی چی. فیگور هفتاد مدل نگیرد خیابون پیاده روی کند . پیاده روی کند بعنوان یک بنده ! آن وقت است که پیاده روی یعنی اتصال بشر با زمین اون هم بصورت طولانی اگر اینطوری باشد آن وقت ثمره بزرگی دارد . دیدید  یک عده ای می روند جمکران ، می روند امام رضا از یک مسافتی دورتر کفش هاشون را می کنند ؟ پا برهنه می روند با پای لخت می روند ( حالا مردها که با پای لخت می روند هیچ اشکالی ندارد ولی در مورد خانوم ها حواستون باشد خیلی اشکال دارد . پای لخت روی زمین در حضور نامحرم راه نروید . می گوید از مچ پا به پائین که آزاد است . کی گفت همچین چیزی؟ پای لخت خانوم ها نروند .) اما می دانید چرا ؟ مردم طبق عادت اینکار را می کنند و فکر می کنند احترام است . احترام یک بخش کار است . اما حوزه اماکن متبرک از دور تا دور متبرک است . اینها وقتی روی زمین لخت پای برهنه راه می روند عملا کسب نیرو می کنند . جدا از اون نیرویی که از خود زمین می گیرند . من نمی خواهم وارد بحث زیست شناسی و زمین شناسی و این حرفها بشوم ولی زمین از دلش یک چیزی می دهد بیرون که شما جذبش می کنید . برای همین هم خدا گفته است سرت را به سنگ بگذار برای سجده نه به فرش ، نه به پارچه !سرت را به سنگ بگذار که متصل شوی به زمین . وقتی این را فهمیدیم تازه می فهمیم که خدا در قرآن فرموده است : " بروید حج سواره و پیاده . سوار بر مرکب های لاغر . " من همیشه می گفتم چرا مرکب لاغر؟ خب مرکب لاغر که زود می میرد وقتی این همه پیاده روی کند ، این همه مسیر را بخواهد طی کند ؛ حتی الامکان شما به زمین نردیک شوید . خدا اشارات زیبا در قرآن زیاد فرموده است تا بلکه بنده اش دنبال اشاره ها برود و راه پیدا کند پس نتیجه می گیریم که می بایست فضایی پاک ، سالم با رویکردی عبادی بوجود آوریم تا روح در بستر چنین جسمی بتواند متعالی شود . وقتی به اینجا برسیم دیگه از به کار گرفتن جسممان ابایی نخواهد بود . بنده کمرم درد می کند . می گویم آخه مادر من نمی توانم تا میدان پیاده بروم باید وسیله باشد . دختر هجده سالش است ، پسر بیست سالش است اگر ماشین داد باباش دستش می رود فلان چیز را بگیرد بیاورد . اگر نداد نمی رود . چرا جسمت را بکار نمی گیری؟ چرا جسمت را با زمین مأنوس نمی کنی راه بروی ؟ حتما باید یا ماشین داشته باشد ، یا یکی باشد برسانندش، یا آژانس  بگیرد و الی آخر. فقط بی پولها پیاده راه می روند ؟ اینجوری باشد بی پولها پیاده راه می روند ، ادا و اطواری ها هم پیاده راه می روند برای اینکه فیگور بگیرند برای بقیه . بقیه آف ! پیاده روی در کار نخواهد بود . نه ! اگر به اینجا برسیم که تشخیص بدهیم در فضایی عبادی جسم را سالم کنیم تا روحمان در بستر این جسم تعالی بگیرد . این را بفهمیم دیگه از جسممان راحت استفاده می کنیم چون وقتی که جسم در یک فضای پاکیزه و با روحی که به عبادات نگاه می کند حرکت کند روح و قلب در بستر این جسم صیقل می خورد . چرا ؟ چون قدرت و نفوذ امیال جسمانی در روح ضعیف می شود . مادربزرگ ها  همیشه به دختر پسرهاشون که ازدواج می کردند توصیه می کردند بچه هاتون را رختخواب خیلی نرم ، لباس های آنچنانی ، خوراک های اینچنینی ندهید . بگذارید کار کند خوراکش را تهیه کند . من وقتی بچه بودم  عاشق شامی نخودچی بودم ، هروقت می گفتم شامی نخودچی (خدا رحمت کند همه رفتگان را ) مادربزرگم می گفت ننه برو یک ذره نخودچی بکوب . یک هاونگ سنگی داشتیم به چه بزرگی ، یک دسته داشت به چه سنگینی، من خودم لاغر و مردنی ، باید این  دسته را که بلند می کردم همه هیکلم را بلند می کردم تا بکوبم تو هاون تا چهارتا  نخود بکوبم ؛ولی می گفت تو سختیش را بکش ،  خودت بکوب . بکوب ننه . اما ما امروز چیکار می کنیم ؟ همه چیز را آماده خیلی انرژی زا به خورد بچه هامون می دهیم . کار هم که ازشون نمی کشیم نکند عقده ای شوند ، نکند مشکل پیدا بکنند نتیجه ؟ افتضاحی که امروز می بینیم . چیزی که امروز مشاهده می کنیم . وقتیکه جسم سالم بود نگاه کرد به فضای عبادی و حرکت کرد ، امیال جسمی نفوذش کم می شود نفوذ روح روی آن زیاد می شود . در جلسه بیست و هشت سفر اونهایی که بودند عرض کردم خدمتشان ؛ حس و عقل و قلب ( نه قلب این گوشتی که اینجا تالاپ تالاپ هم می کند و گاهی اوقات هم مثل مال من از هر چهار تا سه تاش را می زند یکیش را آف است اینو نمی گویم اون چیزی که ما بهش می گویم دل ! یک حقیقت است . یک حقیقت وجودی است . )گفتیم که حس و عقل و قلب مجموعه ای است که اگر همسو با هم حرکت کند افق دید این مجموعه تکامل آدم باشد انسان با عالم معنا دریچه ارتباط پیدا می کند . بحث روزه داری را آنجا شروع کردم که اگر خدا توفیقم بدهد در جلسات بعد ادامه می دهم قبل از ماه رمضان بدانیم روزه داری یعنی چی ؟ ماه رمضان یعنی چی؟ چرا روزه می گیریم ؟ فقط برای اینکه شکممان گرسنه باشد بفهمیم گرسنه ها چی می کشند ؟ بخدا اگر یک نفرمان هم فهمیدیم این را . چون از ماه رمضان که در می آییم سه برابر می خوریم یادمان می روند گرسنگی یعنی چی. نه! افق دید خیلی وسیع تر از این حرفهاست
ما در دنیا با ابعاد جسم ، خیال ، عقل، قلب در انسان روبرو هستیم و همه اینها مصداق شعر معروف که شاعر فرمود :
"  مـــــه و خورشید و فلــک در کارند          تا تو نانی به کف آری و به غفلت نخوری "
همه این ابعاد در حال خدمتگزاری هستند تا من و شما سهمیه مان را از این عالم دریافت کنیم . دست خالی این عالم را ترک نکنیم . اگر تا اینجای مطلب با من موافقید بقیه اش را بگویم . کسی هست مخالف حرفم باشد ؟ هر سفری می دانید اگر آدم بخواهد آغاز کند اسباب سفرش اگر ناقص باشد چه اتفاقی می افتد ؟ اسباب سفر ناقص باشد ، خراب باشد، گم شود آدم به مقصود نمی رسد یا به اون مقصدی که می خواسته برسد دیگه نمی رسد یا اگر برسد اینقدر خفت و زاری می کشد بین راه ، اینقدر سختی می کشد که وقتی به اون پایان برسد درصد بسیار کمی بهره می برد . پس اسباب سفر را باید کامل کرد . همه ما با این چهار قلمی که اسم بردم جسم ، خیال و عقل و قلب آشناییم اما آنچه که نمی دانیم کدام جسم ، کدام خیال ،کدام عقل ، کدام قلب، وسیله سفر است ؟ کدامش می تواند ما را در دنیا به یک سفر اطمینان بخش برساند و یک پایان خوب ؟ در این راستا بر آن شدیم که ادب بیاموزیم . می دانید ما هر چی می کشیم - ببخشید من را - از بی ادبیمان است ؟ خیلی ما بی ادبیم . خیلی زیاد و چقدر جالب است که همه مان هم ادعای ادب داریم . اگر منو بگذارند نمره بدهم به خودم که صفر میدهم این از من ، چون اگر ادب داشتم هنوز اینجا نبودم . اونوقت حساب شما را هم تک تک می رسیدم . بیاید ببینید نمره ادب هاتون را چند می دهم . قیافه ها شیک ،کلاس ها بالا ، اتیکت ها بالا اما محتوا صفر . ابتدا با جسم شروع می کنم . چرا ؟ چون جسم در منظر دیدگان ما قرار دارد . دسترسی ظاهرا بهش آسان تر است .
جسممان تشکیل شده است از یک دسته عضو های اساسی و حیاتی و یک سری پیوند های بین اینها که خود اون پیوند ها هم خیلی مهم هستند ولی در عین حال از سلامتی یا ناسلامتی این اعضا هم تأثیر می گیرند . اعضای اساسی باز دو دسته هستند . یک دسته شون ظاهر دیده می شوند یک دسته شون در درون بدن پوشیده اند ولی عملکرد پوشیده ها هم مشهود است،آشکار است و قایل دیدن . دسته پنهانی مثل مغز ، قلب، ریه ، کلیه ها، مجاری ادراری، دستگاه تناسلی ، جهاز هاضمه ، اسکلت آدمی اینها همه اساسی هستند ولی در داخل بدن کاملا پوشیده اند و اعضای آشکار دستها ، پاها، چشم ها ، گوشها ، دهان ، پوسته ای که کل این اعضا را می پوشاند یعنی حس لامسه .  و باید اعتراف کرد که این اعضا ظاهری بطور بسیار عجیبی در کارکرد اعضای داخلی هم مؤثرند مثلا چشم شما که بینایی شماست فیلم ترسناک مزخرفی را تماشا می کند .  قلب شما درون قفسه سینه چنان تالاپ تالاپ می کند که عن قریب می پرد بیرون پس این عضو خیلی اساسی از این عضو بیرونی ببینید چه بلایی سرش می آید . وقتی غذای نامناسب می خورید جهاز هاضمه فغان می کند از دست ما  . اولش سر و صداش بلند نیست ، کسی نمی شنوند ، و بعد از مدتی سر و صداش عالم را بر می دارد . آی خونریزی معده کرد ،آی دلش درد می کند ، آی زخم اثنی عشر دارد ، زخم معده دارد و الی آخر . پس این اعضای ظاهری می بایستی تحت تعالیم درستی قرار بگیرند یک خط و مشی درست و کاملی را پیروی کنند . این همان چیزی است که ما بهش می گوییم ادب اعضا یا بهتر بگویم ادب حس ها . خودتان جلسه پیش شنیدید که عرض کردم حس شما مطالب را در دسترس عقل قرار می دهد . برای چی؟ برای اینکه عقل بررسی کند . حسی که اشکال دارد ، ایراد دارد  ، راه درستی را نرفته است  می تواند دریافت ها خوبی در اختیار عقل شما بگذارد ؟ حالا گیریم عقلتان خوب ، هرگز نمی تواند! پس جایگاه حسیات شما که با این اعضا اطلاعات را می فرستند خیلی مهم و حساس است پس باید این حسیات برنامه ریزی صحیحی به اسم ادب داشته باشند ( می توانستم بگویم آداب فرقی نمی کند ولی نمی گویم آداب . آداب یعنی دستور. آداب هم یعنی می توانی انجام دهی می توانی انجام ندهی اما ادب یعنی باید اجرا کنی چون اگر نکنی بهت می گویند بی ادب هیچکس هم خوشش نمی آید بهش بگویند بی ادب . خوشتان می آید بهتان بگویند بی ادب؟ خوشتان نمی آید که ! پس من می گویم ادب که اگر نداشتی بشوی بی ادب . دیگه قیافه هم نگیری بگویی من ادبم خیلی بالاست . بدانی که خیلی بی ادب هستی .) خب ! قبل از هر حرکتی باید ببنیم اول این اعضای حسی ما چقدر روی برنامه صحیحی حرکت می کنند . بعد اصلا ببینیم برنامه صحیح چی هست ؟ یکی از اشکالات ما این است که اصلا نمی دانیم برنامه صحیح چی هست . می گوید خب معلوم است دیگر گناه نکنیم ، به گناه نگاه نکنیم ، به گناه گوش نکنیم . گناه را چه جوری ارزیابی می کنی ؟ اول این را بگو . خیلی چیز ها را شما انجام می دهید که گناه نمی دانید . خیلی چیز ها . شما انجام می دهید که گناه نمی دانید . زبانت را باز می کنی شروع می کنی حرف زدن . آن موقع که عصبانی هستی یک دهن داری به چه بزرگی . عین دهان تمساح ! ولی وقتی که میزان هستی همچین کلمات زیبای ادبی بکار می بری که آدم  فکر می کند که این در دامن مولوی بزرگ شده است . اینجوری نیست بیا پیش من تا اون موقع که دهنت مثل تمساح است و همه را می خورد نشانت بدهم  . جلوی خودت باز کنم ببینی. ببینی چی کار کردی .
خب ! من با این تجربه کوچیکم ، با این تجربیات ناقصم ادب را فقط یکجا جستجو کردم . آثار خیلی از بزرگان را در دنیا خواندم ، ( چون من همیشه گفتم خدمت شما ،خیلی بچه بودم جدا کلاس سوم دبستان بودم خدای من شاهد است اولین کتابی که شروع کردم به خواندن پاردایان ها ! بابام داد . یازده جلد بود . یک دوستی داشت پدرم می آمد خونه ما ( ما بهش می گفتیم عمو )  اومد گفت : " چی می خوانی بابا ؟ "  گفتم این را . یک نگاه کرد به بابام گفت  : " آخه علی جان این چی هست دادی این بخواند ؟ این بچه است ! " گفت : " نه . موش گربه چیه بخواند ؟ بگذار چیز درست و حسابی بخواند یاد بگیرد . "  یک کتاب تاریخی بود . هر دو سطرش را ده دفعه می خواندم تا لغت هاشو بفهمم چون نمی فهمیدم دیگه . که همان عموی ما برای من کیهان بچه ها خرید هفتگی آورد . می گفت این هم بخوان بابا کنار این کتاب ها که می خوانی . ) ،  من با ادبیات کاملا آشنا هستم . با کلام بسیاری از نویسندگان بزرگ عالم آشنا هستم بیاید باهاتون بحث می کنم .اصلا مشکلی ندارم اما با همه این ویلون گردی توی کتب، این همه سال کتاب خواندن ، چقدر برای من سی دی آورد پسرم  نصب کرد نرم افزار کتابهای مختلف زیاد توش هست می گوید مامان کتاب دستت نگیر گردنت درد می کند ، راست می گوید ولی من بدبختم اصلا معتادم . اصلا کتاب که تو دستم می چرخد انگار به جونم می چسبد باز هم کتاب می خوانم . همه اینها را زیر پا گذاشتم آخر سر برگشتم به اینجا که ادبی را باید آموخت که تابعیت از قومیت ،ملیت ، سرزمین ، زبان ، فرهنگ و خیلی چیزهای دیگه آدم ها نکند بلکه مستقیما باید از صاحب ادب صادر شود ؛ یعنی کلام قرآن یعنی کلام معصوم .چرا ؟ چون نه خدا و نه معصوم خدا هیچگونه قومیت و ملیت و زبان و تعصبات و فلان را نمی پذیرد . کلامش همه رنگ ها را با هم می گیرد ، ادبی که می آموزد برای تمام رنگ ها ادب را می دهد . خب بروم در خانه غریبه چیکار کنم ؟ این در را می زنم می روم داخل دیگه .
برای شروع کار من احادیثی را امروز آوردم ( امروز مال من بعدا مال شماست ، من می دانم و شما اگر کار نکنید ) ، احادیثی در باب خوردن و آشامیدن برای شما آوردم تا شما هم برای جلسات بعد داوطلب بشوید و مقوله های دیگر را بیاورید . در حدیث معراج آمده است : " ای احمـــــد ! اگر خوردن و آشامیدنت پاک باشد در حفظ و حمایت من هستی " خدا به پیغمبر می گوید . خوردنیت و آشامیدنیت پاک باشد در حمایت منی. ای داد و بیداد ! این همه صدمه می خورم از کجا می خورم ؟ از کجا می خورم ؟ نباید بهش فکر کرد ؟ رسول خدا (ص) می فرمایند : " شستشوی دست پیش از غذا فقر را دور میکند . پس از غذا غم را بزداید و دیده را بهبود بخشد .  " پیغمبر خدا ممکن است هجو بگوید ؟ محال است ! پس تو این کلام یک رمزی وجود دارد . خب بابا بروید بهش فکر کنید دیگر . دستهامون را می شوریم که میکروب نداشته باشد . خب درست ! می شوریم که کثیفی ها از دستهامون برسد اما پیغمبر می گوید فقر را دور می کند . باید یک ارتباطی داشته باشد . بروید بهش فکر کنید . فکر کنید واسه خودتان پیدا کنید .  رسول خدا (ص) می فرمایند : "  با جماعت بخورید . "  سر سفرتون را تا نزنید . بگذارید هر کی می آید سر سفرتون بشیند . هر چی اون می خورد خدا جاش را دو برابر چند برابر پر می کند . من تجربه کردم این را . بار ها تجربه کردم . غذا پختم خودمان چهار نفری پنج نفری شش نفری خوردیم کم هم آوردیم . اما غذا پختم برای چهار نفر چهارده نفر خوردند باز هم مانده است چون سر سفره ام باز است . هر کی از در آمد گفتم  : " بفرما ! یک لقمه هم تو بخور . چیزی نمی شود . نون می خوریم باهاش اشکال ندارد . اصلا دو تا تخم مرغ نیمرو می کنیم . " اصلا با همون همه هم سیر شدند .  " با جماعت بخورید . بسم ا.. الرحمن الرحیم بگویید تا برکت غذا زیاد شود . "  . اینها را رعایت می کنیم موقع غذا خوردن؟ امام کاظم (ع) می فرمایند : " هنگام  نوشیدن بسم ا.. الرحمن الرحیم،  پس از آن الحمد ا.. رب العالمین بگویید . "
. مرحوم صدوق گويد : روايت شده است هر كسي فراموش كرد براي هر نوع غذايي بسم الله الرحمن الرحيم گويد بعد از يادآوري بگويد "‌ بسم الله عَلي اَوّلهِ و آخِرِه " يادت رفت اولش بگويي ، آخر عادت نكردي ! ما مسيحي نبوديم كه يادمان بدهند آي آي آي دست نزن به غذا اول دعا . دعا مي خوانند تند تند بعد مي اندازند دستها را شروع مي كنند به خوردن . ما اين كارها را نكرديم ، خانواده ها ياد ندادند . هر كسي فراموش كرد هر كجا يادش آمد بسم الله اش را بگويد ، بگويد بر اول و تا آخر غذا چون يادش رفته بود .
رسول خدا (ص) مي فرمايند :‌ پاداش كسي كه مي خورد و سپاس آن را مي گذارد ، همانند كسي است كه براي خدا روزه مي گيرد . غذايمان را مي خوريم مي گوييم : آخ ، واي واي واي مُردم چقدر زياد خوردم ؟ اِ ، بابا يك الهي شكري ، خدايا شكر به درگاهت ، هم دادي كه داشته باشم بخورم ؛ هم بدني دادي كه توانستم بخورم لذّتش را ببرم ، غير از اين است ؟ ولي ما اين كار را انجام نمي دهيم . امام صادق (ع) مي فرمايند : در حال راه رفتن غذا نخور مگر از روي ناچاري ؛ يعني حالا يك بار مجبور شدي عيب ندارد ولي وقتی مي خواهي غذا بخوري راه نرو ، رسول خدا (ص) از ايستاده آشاميدن نهي فرمود . پرسيدند ايستادن غذا خوردن چه حكمي دارد ؟ فرمودند : خوردن بدتر است ايستاده نه بنوشيد و نه غذا بخوريد ، در اين ساندويچي ها خدا زده تو سرشان ، فلافل خوري ها و نمي دانم چي خوري ها كه بنده الحمدلله نمي روم مي ايستند و دستشان را هم مي اندازند روي اين پيشخوانهاي دراز ساندويچ مي خورند . نان و پنير ، وسط سبزه هاي پارك شرف دارد به آن طور غذا خوردن . رسول خدا (ص) مي فرمايند : هنگام غذا كفش هايتان را بِكنيد زيرا مايه راحتي پاهايتان و سنت زيبايي است . و نيز رسول خدا (ص) مي فرمايند : غذا خوردن در بازار مايه پستي است ؛ در كوچه و خيابان را مي گويند . رسول خدا (ص) فرمودند :‌ در حالي كه بر شكم خوابيده ايد غذا نخوريد ؛ رسول خدا (ص) مي فرمايند : از غذاي داغ بپرهيزيد زيرا بركت را مي برد ، غذاي سرد بخوريد چرا كه هم گواراست و هم بركتش بيشتر است . خانم ها غذاي يخ زده يخچال منظور نيست ولي غذايي هم كه از قابلمه مي كشيد از شدت داغي نوك زبانتان را مي سوزاند به درد نمي خورد .
اميرمومنان (ع) مي فرمايند : سزاوار است كه خردمند ( با عاقلان صحبت مي كنند ) هنگام خوردن غذاي لذيذ و شيرين تلخي دارو را به ياد آورد ؛ اگر به ياد بياورد به اندازه مي خورد تا خِرخِره نمي خورد . امام رضا (ع) مي فرمايند : به اندازه اي غذا بخور كه متناسب بدنت باشد ، بيشتر از آن ارزش غذايي ندارد . هر كسي به اندازه بخورد او را سود بخشد و همچنين است آشاميدن آب ؛ حتي نوشيدنيها . امام صادق (ع) مي فرمايند : ( بعد از غذا ) كمي به پشت دراز كشيدن پس از سيري بدن را فربه ( آنهايي كه چاق هستند بهتر است اين كار را انجام ندهند ) ، غذا را گوارا ، درد را ريشه كَن مي كند . شخصي به امام صادق (ع) از بيماري هاي گوارشي شكايت كرد ؛ آن حضرت براي پيشگيري از بيماري هاي گوارشي فرمود : صبحانه و شام بخور ، ميان آن دو چيزي نخور چون مايه فساد بدن است . مگر نشنيدي كه خدا مي فرمايند در آنجا ( يعني در بهشت ) هر بامداد و عصرگاه رِزق خود را خواهند داشت ، سوره مريم آيه 62 : وَ لهَُمْ رِزْقُهُمْ فِيهَا بُكْرَةً وَ عَشِيًّا . ولي پس از دچار شدن به اين بيماري پزشكان توصيه مي كنند كه در فاصله هاي كم از غذاي مناسب استفاده كنيد ، تند تند بخوريد ولي كم كم بخوريد . ولي قبل از اين كه به اين بيماري دچار بشويد اين دقت ها را بكنيد كه مريض نشويد . وقتي زياد زياد مي خوريد همه اش به خوردن فكر مي كنيد روح كجا مي خواهد پرواز كند ؟ خدا به داد آن روح برسد .
امام رضا (ع) فرمودند : در جسم انسان رگي به اسم رگ عشاء وجود دارد كه چنان چه شخص شام نخورد آن رگ تا صبح وي را نفرين كند و گويد : خدا تو را گرسنه و تشنه كند چنان كه مرا گرسنه و تشنه كردي ؛ پس هيچ كدام از شما شام خوردن را ترك نكند هر چند به لقمه اي از نان يا جرعه اي از آب . حتماً يك چيزي كوچولويي بخوريد . حالا دكترهاي طب سنتي كلّي چيز مي دهند : سيب بخوريد و ... ولي حتماً يك چيزي بخوريد .
امام صادق مي فرمايند : هرگاه نماز صبح خواندي ( البته اين براي آن كساني نيست كه يك چشمش را مي بندد و يك چشمش را باز مي گذارد كه بتواند وضو بگيرد برگردد ؛ اين براي آن كساني است كه دوتا چشمشان با همديگر باز است .) اندكي غذا بخور ، تا دهانت خوشبو ، حرارتت خاموش ، دندان هايت محكم ، لثه ات سفت ، روزي تو جَلب ، اخلاقت نيكو بشود . پدر و مادرم صبح ها كه براي نماز بلند مي شوند ، شير گرم مي كنند و يك ليوان شير با دوتا خرما مي خورند .
رسول خدا (ص) فرمودند : هرگاه غذا خوردن با چهار ويژگي همراه باشد كامل خواهد بود : ( ببينيد من يك دانه از خودم نگفتم ، از آقاي دكتر فلاني هم كه در تلويزيون گفته نگفتم ، از ابن سينا هم نگفتم ، از هيچ جا نگفتم هر چه مي گويم از معصوم دارم مي گويم . ) 1 – غذا از حلال باشد . 2 – دست بر آن غذا بسيار باشد ، يعني همان به جماعت غذا خوردن . 3 – با بسم الله آغاز شود . 4 – با الحمدلله پايان پذيرد .
رسول خدا (ص) مي فرمايند : هرگاه سفره گسترده شد از نزد خود بخور ( اين طرف سفره نشسته تمام هيكل با يك شكم قلمبه توي سفره درازكش مي كند از آنجا چيزي بردارد بخورد ) از پيش روي همنشين خود غذا برندار . از قُلّه آن غذا نخور ( بعضي ها عادت دارند از روي ديس غذا ، غذا برمي دارند ؛ پيغمبر فرموده از قلّه آن برنداريد ) زيرا بركت از بالا به سمت پايين مي آيد . تو بالا را خوردي ، پاييني ها بركت ندارند . رسول خدا (ص) فرمودند : هرگاه تِريد خورديد ( يعني آب گوشت ، آبِ آب گوشت يا سوپ را شما در آن نان خورد كرديد ، تريد كرديد ) حضرت فرمودند : از پيرامون ظرف بخوريد ( دورتادور) از وسطش برداشت نكنيد ، بركت غذا در وسطش است .
رسول خدا (ص) فرمودند :‌ هرگاه بر برادر مسلماني وارد شديد شما را به غذا يا نوشيدني فرا خواند بخوريد ، بنوشيد و از آن نپرسيد . يعني وقتي شما را دعوت مي كند دعوتش را اجابت كنيد ، بنشينيد با او بخوريد ، حالا كم بود شما هم كم بخور ولي ديگر از او نپرس چه جوري درست كردي ؟ از كجا آوردي ؟ چكار كردي ؟‌ اين را از كجا خريدي ؟ چه كسي پولش را داد ؟ به اين ها ديگر داخل نشو .
خدا رحمت كند خانم پسرخاله من خانم با سليقه اي بود در خورد و خوراك يك سبزي خاصي را از كردستان مي آوردند به اسم وَنوشك ، اين را سركه مي انداخت و ترشي مي كرد مهمان كه خانه اين ها بوديم هميشه ونوشك مي گذاشت در سفره و همه استقبال مي كردند بعد مي گفتند چطوري اين  ونوشك را آوردي ؟ چكار داريد شما ؟ به شما لطف كرده براي شما آورده ، مي خواهي بگو خانم فلاني اگر براي شما مقدور بود از هر كجا كه تهيه كرده بوديد براي من هم بخر . از كجا آوردي ؟ راستي كيلويي چند است ؟ اين را مي كارند ؟ پول مي دهيد يا مي رويد از بيابان مي چينيد ؟ شما چكار داريد به اين كارها . رهنمودهاي امام مجتبي (ع) درباره سفره ، خوب دقت كنيد : امام مجتبي (ع) مي فرمايند : درباره سفره دوازده نكته است كه هر مسلماني بايد آنها را بداند ( مسلمانها امام مجتبي (ع) چه گفته ؟ بگوييد پس ما مسلمان نيستيم . امام مي گويد هر مسلماني بايد بداند وقتي مسلمان نمي داند پس يك پايش مي لنگد ) 4 نكته لازم ، 4 نكته مستحب ، 4 نكته از ادب . اما لازم هايش : شناخت خدا ، ( سر سفره مي نشيني خدا را مي شناسي يا فقط شكم را ؟ واي واي واي چقدر گرسنه ام آدم گرسنه نه دين دارد نه ايمان ، اينها الفاظ شيطان است .) خشنودي از خدا ، ( الهي شكر ، خدايا چقدر تو را دوست مي دارم . چقدر تو را به خودم نزديك مي بينم . هميشه زير سايه تو هستم ، اگر توانستم سر اين سفره بنشينم ، بخورم تو خواستي من چقدر تو را دوست مي دارم ) بسم الله گفتن ، الحمدلله گفتن اين ها لازم هاست . مستحب ها : دست شستن پيش از غذا ، نشستن بر سمت چپ بدن ( بر سمت چپ بدن متمايل باشيد )‌، با سه انگشت غذا خوردن ( آنهايي كه با انگشت غذا مي خورند ؛ ديگر الان ترك شده و چقدر هم بد است . گاهي اوقات امتحان كنيد دستهايتان را خوب بشوييد با دست غذا بخوريد در خانه هاي خودتان ، مفيد است ) . ليسيدن انگشتان بعد از غذا ( از اين بچه ها ياد بگيريد اين قدر قشنگ انگشتانشان را مي ليسند وقتي غذايشان را دوست دارند ) . اما ادب : از نزد خود خوردن يعني از جلوي خودت غذا بخور ، لقمه كوچك برداشتن ، خوب جويدن ، كم نگريستن به چهره ديگران ، موقع غذا خوردن چرا اين قدر تو صورت همديگر جستجو مي كنيد ؟ سرت را بينداز پايين غذايت را بخور ، هميشه بايد جستجو كني .  
رسول خدا (ص) فرمودند : كسي كه در ظرف طلا و نقره غذا مي خورد يا نوشيدني مي آشامد در شكم خود آتش دوزخ را قرقره مي كند .
اميرمومنان (ع) فرمودند : هرگاه رسول خدا (ص) آب مي آشاميد مي فرمود : اَلحَمدُ لله الذَّي لَم يَجعَلهُ اُجاجاً بِذُنوبِنا وَ جَعَلَهُ عَذباً فُراتاً بِنِعمَتِه ؛ سپاس خداي را كه آن را به سبب گناهانمان برايمان تلخ قرار نداد ، بلكه آن را به سبب نعمتش شيرين و گوارا قرار داد . بنده اي كه اين گونه اعتراف مي كند قدرت خدايش را مي شناسد .
اميرمومنان (ع) فرمودند : ايستاده آب ننوشيد چرا كه درد بي درمان مي آورد ، مگر آنكه خداي عزّوجّل بخواهد بهبودي بخشد .
امام صادق (ع) فرمودند : هر كسي در آب آشاميدن اين آداب را رعايت كند خدا او را مستحق بهشت گرداند : وقتي كه ظرف را نزديك دهان آورد بسم الله بگويد ، سپس بنوشد و پيش از سيراب شدن از آب ظرف را از دهان دور كند الحمدلله بگويد ؛ دوباره بنوشد ، دوباره ظرف را دور كند الحمدلله بگويد و دوباره بنوشد و ظرف را دور كند الحمدلله بگويد .
رسول خدا (ص) فرمودند : خود را از غذا سير نكنيد ، زيرا نور معرفت در دل هايتان خاموش مي شود . هر كسي با شكم سبك نماز شب بخواند حورالعين پيرامونش مي مانند ؛ فرمود : دل هايتان را با پُرخوري و پُرنوشي نميرانيد ، زيرا دلها مانند زراعت اند كه آب بسيار آنها را نابود مي كند . همچنين رسول خدا (ص) فرمودند : كسي كه هر چه بخواهد مي خورد خدا بدو نظر لطف نكند ( بچه ها ، نوجوان ها هر چه روي ميز است نگاه مي كند خوشش مي آيد يك نوك مي زند ، از آن خوشش مي آيد يك نوك مي زند ، از اين خوشش مي آيد يك نوك مي زند خدا ديگر به او نظر لطف نمي كند ) تا آن روش را ترك كند .   
امير مومنان (ع) فرمودند : پُرخوري و پُرخوابي ، جان را فاسد مي كنند و زيانبارند .
رسول خدا (ص) فرمودند : خدا سه چيز را دوست دارد ، كم خوري و كم خوابي و كم حرفي ؛ خدايا به  داد من برس ؛ خدا اصلاً من را دوست ندارد چون من اين قدر صحبت مي كنم . و نيز فرمود : غذايتان را با ياد خدا و نماز هضم و ذوب كنيد با شكم پُر نخوابيد كه سنگدل مي شويد ؛ باز فرمود : كه در دنيا بر اثر پُرخوري هركسي زياد آروغ بزند در قيامت گرسنگي اش بيشتر خواهد بود .
لقمان به پسرش فرمود : پسرم ! هرگاه معده پُر شد انديشه مي خوابد ، حكمت گُنگ مي شود و اندام ها از عبادت باز مي مانند .
امير مومنان (ع) فرمودند : براي پيامبر غذايي را آوردند . آن حضرت انگشت خود را در آن غذا فرو برد ، چون ديد داغ است فرمود : بگذاريد سرد شود كه بركتش بيشتر است ؛ خدا غذاي داغ به ما نداده است .       

نوشتن دیدگاه