دلنوشته شماره سی و دوم
- نوشته شده توسط مدیر سایت
- دسته: دلنوشته
- بازدید: 284
بسمالله الرحمن الرحيم
برای هر انسانی بهترین ارتباط یا مهمترین ارتباط ، ارتباط با خداست . بعبارت بهتر در جهان هستی متبلور گشته جهت پیدا کردن خط ارتباطش با خالقش و این مهمترین و اساسی ترین مساله میباشد . برای رسیدن به این خط مستقیم ارتباطی ، ارتباطات بیشماری مطرح گشته تا در کمال عینیت و خط ربط با موجودات عینی بتواند تجربه نماید و پیش رود و اگر در مسیر صحیح قرار گیرد خیلی زود به آن خط ارتباط نهایی متصل گردد . از خداوند یکتا کلیه خطوط ارتباطی مستقیم به جهان زمین متصل است و آنکس که در تک تک عوالم قبل از زمین هر کدام از این خطوط رابه تنهایی زیسته و تجربه نموده تا به زمین هبوط نموده و در روی زمین هیچکدام از تجربیات پیشین را در خاطر نمیآورد تا در زمین که با کلیه عوالم متفاوت است و شاید بتوان گفت کاملتر و جامعتر و عینی تر است با همه آن عوالم و خطوطی که طی نموده است مجددا ارتباط برقرار نموده و از هر کدام این خطوط در طول حیات زمینی اش مجددا به پروردگار خویش رسیده و دوباره خط ارتباطی بعدی را تجربه نموده و باز به پروردگار یکتا رسیده و مجددا خطی دیگر و آنقدر این رفت و برگشت را در طول یکدوره حیات زمینی خود انجام دهد تا همه را دیده واصطلاحا مزه نموده و در انتها اقرار نماید که همه آنها به خدای یکتا منتهی میشود تا بتواند با طیب خاطر و بدون تشویش و نگرانی یکسره برگردد و به جایگاه اصلی و اولیه خویش برسد . اما این خطوط هر کدام چیست ؟ هر خطی شامل دو رشته بهم چسبیده است که یکی ارتباط فرد با فرد است و دیگری طی نمودن یک صفت یا خصلت در راستای ارتباط با آن فرد . مثال بزنیم خطی مربوط به احترام گذاشتن و حرمت نگه داشتن و آنهم باخط ارتباط فردی مثلا همسران نسبت با هم .اگر فردی نسبت به همسرش محترمانه رفتار نمیکند باید بطور حتم به محترم بودن خودش نسبت به خالقش بنگرد ،چون حتمانسبت به خدایش جانب احترام و حرمت را حفظ نمیکند چون همسرش پله کانی مرتفع است که هر چه بیشتر بتواند از پله های او بالا رود به مقام پروردگارش نزدیکتر و به لقای او واجبتر میگردد .اگر کسی در این راستا بی حرمت است به هر دلیلی ، به رابطه اش با خدا کمی روشنتر بنگرد . درهمین راستا خط حرمت در کنار ارتباطات شخصی با هر نسبت دیگری وجود دارد ، پدر و مادر ، خواهر ، برادر، فرزندان ،دوستان،اقوام و .......و امثالهم.درارتباط با هر کدام دچار بی حرمتی میشوید.بلافاصله نگاهی عمیق به ارتباط با خدای خویش بیندازید .گر چه اکثرا با خدایشان صاحب خط ارتباطی نیستند و بهمین دلیل هم در دنیا سرگردان و آواره باقی مانده اند . دوستان را با هم می نگرم با کوچکترین اختلاف سلیقه ای نسبت بهم بی احترامی می نمایند و جالب است که هر کدام خود را کاملا صاحب حق می داند و دیگری را برخطا . چرا که فراموش کردند که هر کدام برای دیگری پله کانی تا عرش خدا محسوب میشود . اگر پله های او برای نفر دوم سست و یا شکسته باشد بطور حتم او که بالا نمیرود نیز پله کانی معیوب برای وی محسوب میشود و عامل کندی یا توقف حرکتش خواهد بود . خوب چه کنیم ؟ سوال خوبی است . خداوند عالم، کثرت نفوس را در عالم قرار فرمود و به همان نسبت کثرت روابط را قرار داد چرا؟ برای اینکه هر نفسی بر اساس ویژیگیهایش نسبتهایش را انتخاب نماید و با آنها سیر زمینی آسمانی خویش را آغاز نماید حتی برای زوجین اگر درست و با شناخت کافی انتخاب نکر ه باشند راه گریز و بر گشت از این رابطه قرار فرموده است یعنی جدایی و طلاق تا دیگر بار جفتی مناسبتر انتخاب نماید تا بتواند پله کانی مناسب برایش قرار بگیرد . اما اجازه نفرموده چون انتخاب اول سنجیده و کامل نبوده احساس مغموم بودن بوجود آید و بدنبال آن هتک حرمت و شکستن حریمها اتفاق افتد . چنانکه در قرآن کلام وحی با رها خداوند اشاره فرموده اگر مرد و زنی به ناسازگاری افتادند پس از تلاشهای لازم بهتر است در صلح و صفا و با احترام و رعایت حقوق حقوق زن توسط مرد از یکدیگر جداشوند و فرموده مبادا زنان را در فشار قرار دهید تا مهریه خود را که حق قانونی،الهی آنهاست بزور از آنها بگیرید . حالا چه رسد به هتک حرمت و بی احترامی و یا ضرب و شتم . پس آنچه که بسیار مذموم است شکستن حریمهاست . در مورد رعایت احترام پدر و مادر توسط فرزندان ناکیدات قرآنی در آیات ،فراوان است .همینطور رعایت حقوق فرزندان توسط پدر و مادر . از این قسم دستورات در قرآن و سیره اهل بیت کم نمی باشد .آیا وقتش نرسیده که توجه بسیاری به رفتارهای خود نسبت به دیگران بنماییم دقت بفرمایید رفتارهای خودمان نسبت به دیگران ،نه رفتارهای دیگران نسبت به خودمان را زیر ذره بین بگذاریم این خیلی مهم است چون یکی راه است و دیگری بیراهه .دنیا به مثابه کوهی است بلند که در قله آن عرش الهی قرار داردو همگان تلاش مینمایند که خود را به آن قله برسانند . اما فقط کسانی که خط سیر یال کوه را پیدا کرده و از آنجا سفر مینمایند و در حین پیمودن راه فقط به بالا مینگرند و کاری با پشت سر ندارند موفق میشوند . تا اینجا از خط و یک خصلت سخن گفتیم و این پایان کار نیست بلکه همه روابط با انسانهای روبرو و همه خطوط خصلتهای دنیایی همه باید با هم چک شود و عیب یابی گردد چون برای بالا رفتن و به آن نقطه مرتفع بالایی رسیدن نیازمند بدست آوردن تمامی ریسمانهای موجود در مسیر که بپایین آویخته شده و هر کدام نامی و رابطه ای و نسبتی را با خود حمل مینماید و کسانی که حتی یکی از این ریسمانهارا از دست می دهند در دنیا که شکست خورده و پریشان می مانند و در پایان زندگی دنیایی نیز مجبورند در عوالم پس از مرگ تلاشی بس سنگین و طولانی را آغاز نمایند تا دوباره همه این ریسمانهارا جمع کنند و با آن بالا بروند . حالا آیا در این دور جدید عوامل قبلی که در دنیا با آنها نسبت داشتند همراهشان هست یا باید مدتهای مدید صبر کنند تا اوهم بیایدو اگر آمد هم شان و درجه او خواهد بود که باز مقابلش باشد یا به جای دیگر میرود و او باز هم باید صبر کند هیچکس نمیداند آیا در دور جدید بالاخره موفق میشود ؟ باز هم کسی نمیداند هر چه هست آنچه را که امروز بر آن واقف گشته ایم نباید از دست بدهیم و از همین دقیقه به اصلاح کلیه روابطمان در تمام زمینه ها با تمامی افراد مقابلمان بپردازیم .فقط یادمان باشد حتی آن غریبه که در تاکسی کنارمان می نشیند یا در مترو هم جوارمان می ایستد یا در خیابان از کنارمان میگذرد و احیانا تنه ای هم به ما میزند یا ما به او تنه میزنیم و شانه ها را بالا می اندازیم و با بی تفاوتی فکر می کنیم خوب چه کنم آنقدر گرفتارم و در بدبختی هایم دست و پا میزنم که متوجه نشدم پس حق با من است و نیاز به عذر خواهی و احترام گذاشتن هم نیست ،ولی او از ما سهم می برد و ماهم از اوسهم می بریم و برای همدیگر پله کانی نامریی هستیم که فقط با توجه و شناخت لازم پله هایمان برای یکدیگر مرءی می شود . بر اساس آیات قرآن و احادیث و روایات معصومین (ع ) میدانیم که در وقت پایان دنیا همه چیز رها می شود ،معلق میگردد حتی کوهها با همه بزرگی و استواریشان مثل پشم زده شده در هوا پراکنده می شوند و چه زمان بدی خواهد بود اما بر اساس قانون خدا در دنیا هر چیزی پیش نیاز قبلی می خواهد تا اتفاق بیفتد اشیاء و همه اجسام و اجرام بدون اراده خود به دستور پروردگار سرگردان ومعلق می شوند .اما انسانهاصاحب اراده هستند و اختیار .پس چگونه می شود ؟ مشخص است انسان هر چقدر از مبدا خود دور میگردد در فراوانی و کثرت دور و برش غرق می شود تا جایی که دیگر سکون و وزین قرار گرفتن را نمی شناسد و بدنبال همه چیزهای کثیر در دنیا روان میگردد . چون کثرات به یک منشا ثابت متصل نیستند انسان دور شده از مبدا همچون اشیاء و اجسام پریشان و سرگردان بهرسویی روان خواهد شد و چه بد عالمی است عالم آن ساعت . خدایا اصلا قابل تحمل نیست . خوشا بحالکسانی که قبل از فرارسیدن آن روز به مامن و ماوایی الهی رسیده اند و دیگر بر آنها نه ترسی است و نه اندوهی . بخاطر بیاورید درکلیه روابط انسانی بندرت اتفاقی توام با زور و جبر انجام می شود که در آنصورت مفعول این عمل را مکافاتی نیست البته اگرباز همزمینه ساز این زور و جبر خود مفعول نباشد .اما بهر حال قانون کلی تابعیت از نص صریح قرآن می نماید که در روز محشر وقتی تابعین شیطان از دست اوبدرگاه حق می نالند که او مارا وادار به عمل قبیح نمود شیطان صراحتا اعلام می نماید که پروردگار من آنها دروغ می گویند من هیچکس را به زور وادار به هیچ کاری نکردم بلکه فقط به آنها پیشنهادش را دادم و آنهابا میل خویش دست به عمل زدندو این کلام صریح شامل کوچکترین و کمترین حرکت و کلام و نیت انسان در هر زمینه ای و نسبت به هر چیز و هر کسی می شود تا سنگین ترین اعمال قبیح و فاسد. پس می بایستی هشیار بود و قبل از آنکه به تور ابلیس پا بگذاریم و هر عملی یا هر نیتی و فکری را انجام دهیم قدری به آن نگاه کنیم و قدری بیندیشیم و همه جزییاتش را با آنچه که آموخته ایم مورد بررسی قرار دهیم مباد که دام ابلیس باشد که گسترده است.