دلنوشته شماره سی و یکم
- نوشته شده توسط مدیر سایت
- دسته: دلنوشته
- بازدید: 3014
بسم الله الرحمن الرحیم
در بحث زيباي حقيقت و واقعيت قدم مي گذاريم . اين دو واژه بزرگ را اکثر مردم بطور يکسان و در نابجاي آن بکار مي برند و توجهي به درياي معاني عظيم آن نمي نماينددر عالم هستي حقايق آن بخش بزرگي است که پروردگار عالم در کتاب بزرگ وجود از پيش نگاشته و زمان بس درازي به آن نگريسته بودند و آنقدر زيبايي و عظمت در آن مشاهده فرمودند که بنا ،بر ايجاد شرايطي قرار دادند تا همهء آن بخش عظيم به منصهء ظهور در آيد . پس عالم هستي را خلق فرموده و هر بار آفرينشي نو بر آن افزودند . ابتدا از يک نقطه بسيار ريز و کوچک آغاز نمودند . پس از موجود شدنش امر بر گسترش آن فرمودند تا کره اي خاکي بنام زمين ساخته و پرداخته گشت آن نقطه ريز را که از بهشت وجود برداشته بودند و سر آغاز آفرينش و گسترش اين کره خاکي قرار دادند ،را نقطهء امن زمين ناميدند ،و براي شناخته شدنش و بهره بردن موجودات از آن نقطه و توجهشان بر آن ،آنرا کعبه يا خانه خويش قرار دادند . پس وقتي مي گويند اين خانه خدا از ابتداي آفرينش آدم بوده است ، اشتباه نکردند اما کم گفتند چون کعبه پيش از آفرينش آدم بود و در اصل آفريده نشد بلکه از ملک وجود ازلي و ابدي پروردگار کسب گشته و تا به امروز همچنان باقي است و اين يکي از همان قسمتهاي وادي حقايق مي باشد که عليرغم برداشتهاي غلط و درست آدميان همچنان به وظيفه خطير خويش پرداخته و مي پردازد و خواهد پرداخت بدون هيچ گله و شکايتي و يا ابراز خستگي .و اين روال خواهد بود تا روزي که همه چيز از قانون انالله و انا اليه راجعون تبعيت نموده و به اصل خويش باز گرددکه در آنصورت زمين هم پس از طي طريق خويش به همان نقطه برگشت مي نمايد و آن نقطه نيز به جايگاه اصلي خويش يعني ملک وجود خواهد پيوست و اين يکي از بخشهاي حقايق مي باشد . حقايق نه شيرين هستند و نه تلخ بلکه فقط همانگونه که بايد باشند ، مي باشند و با قوانين بشر و تاويل و تفسيرهاي آدميان نيز تغيير ماهيت و يا تغيير مزه نخواهند داد . بگذاريد مثالي ديگر بزنم . آفرينش آدم پس از آفرينش جهان هستي و اين کره خاکي اتفاق افتاد .در کلام حضرت حق آمده که فرمودند آدم را از گلي بدبو و چسبنده آفريدم و سپس از روح خود در او دميدم اين گل بد بو و چسبنده در کجا بود؟ آيا تا بحال به آن انديشيده ايد ؟ آيا در ملک وجود چيزي که بد باشد وجود دارد؟ هرگز چنين چيزي نيست . اما مساله مهم آنست که آن نقطه کوچکي که از ملک وجود اختيار شد و امر بر گسترش آن داده شد که همان نقطه را کعبه ناميدند . آن نقطه ويژگي خاک آنهم با بوي باصطلاح ناخوشايند و خاصيت چسبندگي براي آنکه پس از گسترش از همديگر گسسته نشود را دارا بود .حقيقت آن چنين بود و در وجود اين حقيقت هيچگونه پستي و کژي وجود نداشت و جسم آدمي را از همين خاک ، با حقيقت وجوديش سرشتند . ايا مي تواند بد باشد هرگز؟ پروردگار يکتا حتي براي جسمي که نمادي ظاهري در زمان کوتاهي بر روي کره خاکي براي آدم داردنيز ارزش قايل گشته و آنرا از ملک وجود انتخاب نموده و آدمي چقدر نادان و کم خرد است ،وقتي که به اين جسم حتي بي حرمتي مي نمايد و آنرا با انواع گناه آلوده مي نمايد و جسم را فقط مرحله اي براي کسب تجربيات دنيايي مي داند . براستي انسان هرگز نينديشيده که خداوند فرمود شما را در روز موعود برمي انگيزم تا با جسمهاي خويش در درگاه عدل الهي حسابرسي شويد يا بعبارتي آفرينشي دوباره خواهم کرد چطور ممکن است؟ آري جسم انسان از آن گل بد بو آفريده شده است پس مي تواند دگر بار پس از آنکه خاکي سرد و نمناک و بي ارزش شد دوباره صاحب ارزش و آفرينشي شود و اين خود حقيقتي است که تغيير ناپذير مي باشد و از وادي حقايق بدست ما رسيده است. پس حقيقت بوده و هست و خواهد بود بدون تغيير و دگرگوني ، صاحب خوبي و بدي و ارزشهاي تغيير پذير انسان .نيز نبوده و نيست و نخواهد بود چون حقايق از ملک وجود صادر گشته اند و اما واقعيت ها : واقعيت پايه و اساسش بر موجوديتها مي باشد و موجوديتها عناصري هستند که بر اساس شرايط مي توانند تغيير نمايند پس واقعيتها هم قابل تغيير مي باشند و اصلا پايدار نمي باشند چرا که واقعيتها بر پايه رفتارها و احوالات بنا مي گردند . بگذاريد مثالي بزنيم انساني که صاحب مکنت و مال و شرايط خوب مي باشد در برخورد با مردم حتي اگر انسان بد اخلاقي هم باشد آرامتر و متعادلتر روبرو مي شود تا اگر همين انسان در شرايط سخت مالي و مکاني قرار گيرد بطور حتم برخوردهاي تندتر و بدتري خواهد داشت و ما آنرا مي پذيريم که اين يک واقعيت است و صد البته درصدهايي نتيجه نهايي در آدمهاي متفاوت فرق خواهد داشت و اين باز خودش يک ويژگي ديگر براي شناخت واقعيت مي باشد . که واقعيتهابر اساس شرايط متفاوت بگونه هاي متفاوتي مطرح مي گردند . يکي ديگر از خصوصيات واقعيتها آنست که غمگين کننده و شايد هم خوشحال کننده مي باشند . چون واقعيتها بر اساس عملکردهاي انتخابي آدميان بوجود مي آيد و همين وابستگي آنها به انتخاب آدميان سبب دلگيري و دلتنگي مي شود که مي توانست بغيراز اين باشد و سبب شادماني و پيشرفت گردد. مثلا دانش آموزي در کنکور دانشگاه مردود مي گردد . مردودي او يک واقعيت تلخ است چرا که مي توانست اين نباشد و اگردانش آموز انتخاب بهتر و درستي مي داشت بطور حتم با واقعيت حاضر که تاسف بار است روبرو نمي شد .پس واقعيتها قابليت تغيير و جابجايي را دارند و گاها تلخ هم مي باشند و بر اساس انتخاب آدمها بروز مي نمايند . اما حقايق تغيير پذير نيستند و در هر شکل و شرايطي که باشندقابل احترام و پذيرش مي باشند و براي آنها تلخي و شيريني نمي توان قايل شد يلکه فقط مي توان در عظمت آنها چه موافق ميلمان باشد و چه مخالف خواسته ما، نگريست . و تغيير در آنها از توان ما خارج مي باشد پس تلاش بيهوده که مايه افسردگي است را نبايد بکار برد . اما براي تغيير دادن واقعيتها از همه توانمان بايد بهره ببريم .بياييد مدتي در همه چيز زندگيمان واقعيتها و حقيقتها را از هم تفکيک نموده و به آنها بپردازيم زيرا در عمل با واقعيتهايي روبرو مي شويم که يک واقعيت است و بايد تغيير کند ولي از مرز تغيير گذشته است و يکجورايي امروز ديگر حقيقت زندگيمان گشته و بايد آن را همانطور که هست پذيرفت که مسلما باعث تاسف است .اگر انسانهابه اين دو مقوله بزرگ در زندگيشان توجه کافي بنمايند و انها را از هم باز شناسند ديگر در برابر آنچه که حقيقت زندگيشان مي باشد بي تابي و عجز و لابه و يا خداي ناکرده عناد و سرکشي نمي نمايند . چون کاملا درک مي کنند که آنها نمي توانند آنرا تغيير دهند بلکه اگر خواستار تغيير آنها مي باشند مي بايستي به دگرگون نمودن واقعيتهاي زندگيشان که بلکه ابتدا شناخت آنهاو سپس چگونه تغيير دادن و به مرز حقيقت نزديک کردن آنها بپردازندکه رسالت پيامبران و اولياء الهي از بهر آموزش همين بخش مي باشد نه تغيير دادن حقايق زندگي بشر .شما هم به اين نکته توجه کامل بفرماييد تا کمک موثري به آدميان در اطراف خويش باشيد . انشا الله