منو

یکشنبه, 02 دی 1403 - Sun 12 22 2024

A+ A A-

دلنوشته شماره هشتاد و دوم

  • نوشته شده توسط مدیر سایت
  • دسته: دلنوشته
  • بازدید: 3523

 بسم الله الرحمن الرحیم

روزگارانی بس دراز برانسان گذشت .همان انسانی که بعداز آدم و همسرش پا به عرصه وجود گذاشت و در قالب زمینی زندگی یافت و ادامه حیات داد .آرام آرام همه علومی را که برای زندگی در زمین ،این کره خاکی مادی آموخته بود و در درون خویش بصورت یک صندوق پنهانی مخفی نموده بود ،بروز داد .هر کدام از نفوسی که بزمین می آمدند و در قالب مادی ادامه می دادند ، درهر عصری مامور بروز دادن و آشکار نمودن فقط بخش کوچکی از این علوم بودند تا آدمیان در این کره خاکی همانگونه که دانه های یک پازل را می چینندتا تصویری معنادار را بوجود آورند ،در کنار هم هر کدام سهم آشکار نمودن علوم خود را انجام دهند در حالی که هر آدمی به تنهایی صاحب تمامی آن علوم پنهانی درون صندوقچه بود ولی نمی توانست همه را آشکار نماید و تنها سهم تعیین شده برعهده او بود که این خودش نیز امتحانی بس سخت و سنگین بود چه بسیار آدمهایی که از بخش وسیعی از این علوم آگاه بودند ولی می بایستی ساکت می ماندند و فقط آنقدر که وظیفه بود آشکار می نمودند و اگر درست بیندیشید کار آسانی نبود . بگذارید مثالی بسیار عزیز و بزرگ بزنیم در عصر پیامبر صلوات الله علیه آنچه را که لازمه بشر بود و می بایست بداند به تنهایی پیامبر قادر به پرداخت آن به بشریت بودند و دیگر نیازی به ولی یاوصی نبود اما دیدید ولی تعیین شد واین نشانگر آن بود که بشر باز همچیزهایی هست بسیارمهم و اساسی که نمی داند یا نمی تواند از صندوقچه پنهانی خود استخراج نماید که باید هم بداند.پس بعداز پیامبر موجود دیگری که به اندازه پیامبر آگاهی دارد ،بایستی باشد که شرح دهد و دیدید که به یک نفر هم بسنده نشد و این روال تا به امروز ادامه یافته است و همین نشان می دهد کههنوز هم هست چیزهای سر به مهر و پوشیده ای که ما نمی دانیم و هنوز هم نتوانسته ایم آن را کشف نماییم پس تلاش بفرمایید قبل از رفتنتانسهم خود را پیدا کرده و آشکار نمایید که این راهی جز سفر به درون ناشناخته خویش نیست و آدمی بسی در خسران است (ان اﻻ نسان لفي خسر سوره والعصر) چرا که هنوز در بطالت ایام دست و پا می زند و راه را آغاز نمی نماید و عنقریب زمانش بپایان می رسد و فرصت خودرادر این کره خاکی از دست می دهد در حالی که برای برگشت به جایگاه اولیه یا مبدا خود نیازمند این شناخت میباشد چرا که سهم او قطعه ای از پازل میباشد و اگراین قطعه بر جای خود قرار نگیرد مسیر بازگشت برایش روشن نخواهد بود .پس چقدر تعلل و کوتاهی ؟ آیا جای تعجب ندارد؟ و بدنبال آن آه افسوس از سینه بیرون نمی آید ؟ بزودی سفری را آغاز خواهیم کرد که در ابتدا نقشه ای برای راه و ادامه آن در دست نداریم .بهتر نیست امروز بر حال آنروزمان بگرییم شاید از خواب شیرین دنیا بیدار شویم و زودتر عجله نماییم قبل از آنکه خیلی زود دیر شود؟

 

 

 

نوشتن دیدگاه