دلنوشته شماره هشتاد و نهم
- نوشته شده توسط مدیر سایت
- دسته: دلنوشته
- بازدید: 4972
بسم الله الرحمن الرحیم
درساحل کنار دریا درون ماشین نشسته ام هوا بسیار سرد ولی آفتابی مطبوع همراه خویش دارد به جریان آب نگاه می کنم بسیار لذتبخش است و انسان را متمایل به حرکت و جاری شدن می نماید . بسیاری از آدمهاکنار آب به این جریان سنگ می اندازند و هر دم مهارت خویش را در دور اندازی سنگها امتحان نموده و برخود میبالند ولی اندیشه ای بر این کار ندارند .من جریان پر تپش و زنده آب را به جریان هستی که حی است و جاری تشبیه می نمایم و سنگهایی که در خلاف این جریان به آب پرتاب می شود ،همانند گناهان انسانهاست که در جریان هستی صورت می پذیرد . دقت بفرمایید. وقتی سنگی بدرون آب پرتاب می شود ،درون آب در لحظه ای شکافی بوجود می آورد و ضربه اش به تمامی ذرات آب وارد گشته و تا دورترین ها می رود و هر چقدر کوچک ولی در مسیر بقیه ذرات بوجود می آورد ولی آدم به این نکته نظری ندارد و به پرتاب سنگهای خود با شوق و شعف بسیار ادامه می دهد. گاهی بغض ها و کینه های درونی و یا برتری طلبی های وجودی خود را بروز می دهد و نمیداند ،یا اگر هم بداند اهمیتی نمی دهد و فقط خودش را درک
کرده و راضی می نماید ،جالب نیست ، اهمیتی به ذرات آب نمی دهد ،از آنها نمی پرسد که آیا دوست دارند از دیگر ذرات فاصله گرفته و تغییر مسیر و حتی سرعت دهند یاخیر؟ خودخواهانه کار خویش را انجام می دهد او هرگز به دیگران اندیشه ننموده ،تا امروز به قطرات آب بیندیشد واهمیتی دهد.
در زندگی روزمره ما آدمها که به آن نگاهی عمیق نداریم جریان هستی به یکسانی و پیوستگی جریان آب در حرکت است و هر گناه کوچک و بزرگ و یا حتی هر اندیشه پلید ،حکایتی را چون حکایت سنگ درون آب بوجود می آورد و خیلی زود غافل گشته و از مسیر اصلی هستی خارج می شویم و خود نمیدانیم و بزودی از سنگلاخها و بیابانهای برهوت سر در می آوریم و گله مند از جریان هستی که ما را به شوره زار هدایت نموده در حالی که چنین نبوده و نیست و نخواهد بود بیاییم این بار با نگاهی نو کنار دریا برویم و به آن بنگریم.