دلنوشته شماره صد و دهم
- نوشته شده توسط مدیر سایت
- دسته: دلنوشته
- بازدید: 2738
بسم الله الرحمن الرحیم
برگردیم و نگاهی به اولین غفلت آدمی بیندازیم . در قصه های مادربزرگها برای نوه هایشان که برگرفته از کلام وحی بود چنین گفتند : که پروردگار عالم پس از خلق آدم و آموختن اسماء به او ، جفتش را نیز از او یعنی همان خمیره آدمی خلق فرمود تا در کنار هم بیاسایند و ادامه این خلق از وجود آنها جاری گردد . به آنها فرمود که در اینجا بیاسائید و ار نعمات من بهره مند گردید و دغدغه آنچه را که نیاز دارید نداشته باشید .
اولین سؤال : پروردگار با آدم و همسرش چگونه سخن گفت ، آیا حضوری و بدون واسطه بود ؟ یا از پس پرده حجابی با آنها گفتگو می کرد ؟ نمی دانم . شاید هم بی واسطه بود و به همین دلیل پس از هبوط از موقعیت خودشان بسیار گریستند چون دیگر نتوانستند آنچه را که قبل از آن داشتند باز هم داشته باشند در حالی که پس از هبوط بر زمین ، جایی که همه چیز در آن بود و این دریای نعمات و سرگرمی ها برای آدم و همسرش می بایستی خیلی زود سرگرم داشته های زمین می شدند . اما نشد و به روایتی نمی دانم شاید 40 سال گریه کردند زیرا آنچه را که آنها دیده بودند و داشتند را می خواستند وگرنه همه چیزهایی که در زمین بود برای آنها در مرتبه قبلشان هم وجود داشت و دانستیم که بالآخره اسمائی را که نام 5 تن که پروردگار هستی را به نام آنها خلق کرده بود آموختند و پروردگار را به حق آنها قسم دادند که از غفلت آنها بگذرند و قول دادند که دیگر دچار غفلت نشوند . خداوند آنها را بخشید و گذشت کرد . آیا پس از آن ، آنها باز هم می توانستند بدون واسطه و یا حجابی با خدای خویش گفتگو نمایند ؟ نمی دانم . ولی آنچه که پیش قلبم روشن است آن است که آنها پروردگارشان را در قلبشان و ذره ذره وجودشان دوباره حس نمودند که کم از دیدار حضوری نیست . آنجا دیدار است و گفتگو و اینجا من می اندیشم که شاید مرتبه ای بالاتر ، زیرا مردم با خدای خویش یکی بودند و دیگر جدایی احساس نمی نمودند ، پشتم می لرزد . همه وجودم را شعف بسیاری پُر نموده است ، چرا ؟ چون من فرزند همان آدم و حوا می باشم پس به طور حتم از آنها ارث برده ام ، زیباست ، نه ؟ اما شادی در دلم در دَم می ماسد زیرا اگر چنین بود دیگر در وجودم تشویش و هراس راهی نداشت . لبخند شادی ام بر لبانم خشک شد . آدم یکبار فقط غفلت کرد و آن هم در شرایطی که نمی دانست کیست و چه جایگاهی دارد و حالا من و شما که هستیم ؟ به گناه فکر می کردم که چه چیز گناه است و چه چیز گناه نیست ؟ آیا مردها بیشتر گناه می کنند یا زن ها ؟ و آیا گناهان هر جنسیت ربطی به جنس مخالف خود دارد یا خیر ؟ باز برگشتم به پدرمان آدم و مادرمان حوا و آنچه که تحت عنوان ترک اولی انجام دادند . پروردگار فرمود : هرچه می خواهید بخورید و بهره ببرید و تنها به این درخت نزدیک نشوید . ابلیس در اشکال مختلف و انواع حیله به آنها نزدیک شد و آنها را تشویق به دست زدن به درخت ممنوعه نمود . حوا آدم را تشویق کرد و آدم به درخت ممنوعه دست زد ؛ شاید فکر کنید که آدم را حوا به سوی ترک اولی برد اما اگر قدری عمیق نگاه کنیم آن که در نزد پروردگارش قرار داشت و ملائک به دستور حضرتش بر او سجده نمودند ، آدم بود . آن که اسماء را از خدای خویش آموخت و بر ملائک عرضه نمود ، آدم بود . آدم همه چیز را دید و دریافت نمود پس با تشویق حوا نمی بایستی به آنچه که خدایش نهی فرموده بود نزدیک شود اما شد و شد همان که نباید می شد . پروردگار در کلام وحی در آیه ای مردان را سرپرست زنان قرار فرموده ، چرا ؟ فکر کنید . باز به گناهان که همه آنها چون سنگهایی بسیار سنگین با طنابی محکم به پاهای زنان و مردان آویزان است و اجازه حرکت به آنها نمی دهد ، نگاه کردم . بارزترین و ظاهرترین گناه امروز در جامعه بشری در درجه اول برای زنان خودنمایی ، نیمه عریانی و عریانی در جامعه می باشد که در همه جوامع بشری حکفرماست و صد البته به مردان نیز سرایت نموده و عملاً آنها را نیز در غل و زنجیر خویش قرار داده و می دهد . آیا شما می گویید این یک انتخاب است و هر زنی می تواند انتخابش را به گونه دیگری داشته باشد ؟ من هم قبول دارم ، همین طور است اما آیا شما قصه آدم و حوا و نزدیک شدن به درخت ممنوعه را از یاد برده اید ؟ حوا گفت ، ولی آدم دست به درخت ممنوعه بُرد که صد البته با سِیری که طی نموده بود نباید چنین می کرد و تاوانش را که هبوط بر زمین بود ، پرداخت . مردانی که با چشمان حریص و مشوّق خود به زنان نامَحرم می نگرند عامل بسیار بزرگی برای انتخاب آنها می باشند . اگر واقعاً همه مردها فرزند آدم باشند باید بفهمند که حق ندارند زن ها را با نفس پلید خویش و نگاه پلیدتر از آن و کلام های فریبنده ابلیس وارشان به سوی دست زدن به درخت ممنوعه هول دهند . بله چنین است اگر در جامعه مردان ، فقط بر زنان مَحرم خود بنگرند و زنانی را که خود را عرضه می نمایند از خود برانند و انزجار خویش را از زیبایی ابلیسی نشان دهند دیگر هیچ زنی نه خودش به درخت ممنوعه نزدیک می شود و نه هیچ مردی را به آن سو ، سوق می دهند . روی سخنم با شما مردانی که فرزند آدم هستید و مسئولیت سرپرستی زنان بر گردن شما می باشد چنین است ، آیا می دانید که هستید ؟ امروز هم که سالیان بسیاری از خلق آدم می گذرد هنوز ارثیه پدرتان که همانا معرفت به حق است در شماست چگونه ارثیه خود را به پلیدی و سیاهی آغشته می نمایید . حساب کنید تعداد نگاههای شما به حرام چقدر است ؟ آیا فرصت جبران یکی یکی آنها را دارید ؟ خیلی زود دیر می شود و آن وقت بار خود را که بسیار سنگین است به همراه بار زنانی که با چشمان حریص و تملّق های بی جا تشویق به گناه کردید را نیز باید بکشید ، آیا می توانید ؟ قدری بیندیشید . با نگاه به همین یک مسئله می توانید ارتباط تمامی گناهانی که بشر انجام می دهد ، چه زن و چه مرد را با همین یکی پیدا کنید . آیا بار تمامی گناهانی که در ارتباط با نگاههای حرام و تلذّذ حرام شما و خودنمایی و عریان نمایی زنان اتفاق افتاده می توانید بکشید ؟ شاید این آخرین ماه رمضانی است که موفق به ورود به آن شدید و بار دیگری برایتان وجود نداشته باشد .