منو

یکشنبه, 02 دی 1403 - Sun 12 22 2024

A+ A A-

دلنوشته شماره صد و نهم

  • نوشته شده توسط مدیر سایت
  • دسته: دلنوشته
  • بازدید: 3100

بسم الله الرحمن الرحیم 

آنچه که امروز در جریان است ،سبب شفافتر شدن همه تاریکی هائیستکه پشت سر گذاشته اید . به نوزادی که در درون تاریکی های سه گانه شکم مادر مدت 9 ماه را سر میکند . توجه کنید از همان ابتدای نطفگی صاحب شعوری خاص می باشد که دانش بشر هنوز به درک آن دست نیافته است اما نطفه ای که پس از تشکیل شدن هر دم در حال تکثیر است از آن شعور خاص برخوردار است اما تاریکی خود را نمی تواند برطرف نماید و فقط هر دم تغییر می نماید . هیچکس نمی داند 9 ماه و اندی زندگی درون رحم مادر ، خودش یکی از عوالمی است که هر انسانی می گذراند و از آنجا که هر ثانیه اش سبب تغییری جدید و حرکتی نوین است . شاید بجرات بتوان گفت این مدت کوتاه به اندازه یک عمر کامل دنیایی برای انسانی که متولد می شود و سیر می کند تا به پیری کامل برسد طول می کشد .. چرا که اینجا پارامتر زمان نیست که جلوه گری  می نماید بلکه تغییرات و تحولات لحظه به لحظه است که که خود را عیان می نماید و برای هوشیار ، حامل معرفتی بزرگ است . اما اگر با دانش

بشری نگاه کنیم ،نوزاد موقع خروج از بدن مادر آن لایه آخر را رها می کند ولی میزان قابل توجهی چربی پوشاننده بهمراه خود می آورد یعنی تا آخرین لحظات که بسوی نور می آید هنوز در مقداری تاریکی بسر می برد . پس از ورود به جهان خارج از شکم مادر علیرغم آنکه در فضای پرنور و بدون لایه های ظاهری تاریکی ،بسر می برد ، اما هنوز همچنان در تاریکی ، آنچه که باید بداند یعنی کسب کند ، تا بفهمد ، باقیست و اگر خداوند اورا یاری نفرماید در همان تاریکی خواهد ماند .پس می بینید که تاریکی های پشت سر همانند مثلی است که خداونددر کلام قرآن به آن اشاره می فرمایدکه تاریکی ها مانند امواج بر روی هم سوار می شوند و تاریکی بر تاریکی می افزایند ،می باشد . بسیاری از لحظات را گذراندید اما ندانستید چرا؟ چه شد؟ آیا می توانست بگونه دیگری باشد یا خیر ؟ ندانستن ها و یا بهتر بگویم نفهمیدن هر ماجرایی و تنها تن سپردن به قضایش همچون موجهایی است که بر روی هم سوار می شوند و دمادم پیش می آیند . اما همیشه و برای همه کس یکجور نمی مانند . آدمهائی که در لحظات خاصی ندای حق را لبیک می گویند از
امواج سوار برهم برای آنها کاسته می شود .فاصله موجها بیشتر می گردد و کم کم از تیرگی موجها کاسته می شود تا بجایی که دیگر موجی نمی ماند و همه چیز در سکون و امنیتی قرار می گیرد و یا اگر هم موجی باشد تیره نیست ، روشن است و از ورای آن می توان دید و ضربه نیز وارد نمی نماید. آنوقت است که آدمی لحظاتی که در آن است و حتی خیل لحظاتی که پشت سر گزارده و همه در تاریکی محض قرار داشتند ،را در نور مشاهده نمایدو آنقدر که تا آن لحظه عمر دنیایی داشته است ،را بار دیگر نگاه کرده و با آنها زندگی دوباره ای را آغاز نموده و از آنها درک بیشتر وبهتری داشته باشد . نمیدانم .شاید یک روزی برسد که این دوره را نیز یکدوره نیمه نیمه تاریکی بداند و از ورای نور جدیدی که دریافت می نماید همه لحظاتش را دوباره بنگرد وآنهارا با درک عمیق تری زندگی نماید .نمیدانمکه این دوره ها چند بار تکرار می شود و آیا این جسم مادی فرجه تجربیات بعدی در دنیا را می دهد یا خیر ؟ شاید هم آنهائی که جسم دنیایی خودرا بقدر کافی تیمار ننمودند و بی حساب و کتاب با آن رفتار کردند و جسم را قبل از اتمام دوره
هایشان از دست دادند مجبورند با قالبهای مثالی مشابه جسم دنیایی که ظریفتر و بی وزن تر هستند ،بسازند و طی طریق نمایند وسازش با اینقالبهای ظریفتر و درک تجربه های لحظات بزرگ و سخت بسیار طاقت فرسا خواهدبود. همه هوشیاران عالم بدانند که امروز امواج شفاف بر هم سوار می شوند تا تاریکی ها را از پیش چشمان آدمیان کنار بزنندتا کسانی که خود را در آن امواج تاریک حفظ نموده اند ،دور جدیدی را در زندگی خود آغاز نمایند.

نوشتن دیدگاه