دریافت نور در بین الطلوعین
- نوشته شده توسط مدیر سایت
- دسته: مقالات گوناگون
- بازدید: 2104
بسم الله الرحمن الرحیم
یک دوستی صدای یک آقایی را برای من فرستاد گوش کردم این آقا توصیه جالبی داشت توصیه می کرد آدمها نور بخورند، نورخواری بکنند، به این ترتیب که صبحها قبل از طلوع آفتاب بروید بیرون نورها که می آیند بخورید بدهید داخل بدنتان این توصیه را میکرد برای سلامتی جسم و روح، توصیه اش خیلی هم سنگین بود، حتی توصیه می کرد روزه ی نورخواری بگیرید یعنی فقط نور بخورید و آب، بعد می گفت شما که اعتقادات دینی دارید مسلمانید اگر می خواهید روزه تان را بگیرید بگیرید ولی توصیه می کنیم بیشتر در طول روز نور بخورید آب نخورید ولی نور بخورید، من نمی دانم چقدر صحبتهای ایشان صحیح است چون نه ایشان را میشناسم و نه اسمشان را می دانم و نه حتی نمیدانم سند گفته هایش از کجاست؟ اصلا پایه علمی دارد یا نه؟ اما گفته هایش اسباب خیر شد مرا وادار کرد رفتم به قرآن رجوع کردم قبلا چندین بار توصیه شدم به اینکه قسمهای قرآنی را مطالعه کنم و نرسیدم، ایندفعه رفتم در جزء سی ام قرآن فقط بعنوان نمونه به ۸ سوره در قالب ۲۲ آیه برخورد کردم که انسانها را مواجه می کند با قسمهای قرآنی یعنی چه؟ عرض می کنم،
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
سوره ضحی آیه ۱ و ۲ وَ الضُّحي1وَ اللَّيْلِ إِذا سَجي2قسم به روز روشن و به شب آن دم که آرام گرفت.
سوره لیل آیه ۱ و ۲ وَ اللَّيْلِ إِذا يَغْشي1وَ النَّهارِ إِذا تَجَلَّي قسم به شب که فرو پوشد و به روز آنگاه که تجلی کند.
سوره شمس ۱، ۲، ۳ و ۴ وَ الشَّمْسِ وَ ضُحاها1وَ الْقَمَرِ إِذا تَلاها2وَ النَّهارِ إِذا جَلاَّها3وَ اللَّيْلِ إِذا يَغْشاها4 قسم به خورشید و روشنایی آن و به ماه چون از پی آن برآید و قسم به روز چون آنرا هویدا سازد و به شب هنگامی که آنرا بپوشاند.
سوره فجر ۱ و۴ وَالْفَجْرِ وَاللَّيْلِ إِذَا يَسْرِ به سپیده دم سوگند به شب سوگند آنگاه که برود،
سوره طارق وَالسَّمَاءِ وَالطَّارِقِ وَمَا أَدْرَاكَ مَا الطَّارِقُ النَّجْمُ الثَّاقِبُ إِنْ كُلُّ نَفْسٍ لَمَّا عَلَيْهَا حَافِظٌ به آسمان سوگند و آن ستاره شب گرد تو چه میدانی ستاره شبگرد چیست؟ آن ستاره درخشان هیچکس نیست مگر اینکه نگهبانی بر اوست، (یادتان باشد همه تان نگهبان دارید،)
سوره انشقاق آیات ۱۶، ۱۷ و ۱۸ فَلا أُقْسِمُ بِالشَّفَقِ16وَ اللَّيْلِ وَ ما وَسَقَ17وَ الْقَمَرِ إِذَا اتَّسَقَ18پس سوگند به شفق سوگند به شب و آنچه در بر گیرد و سوگند به ماه آنگاه که کامل شود.
تکویر ۱۷ و ۱۸ وَ اللَّیْلِ إِذا عَسْعَسَ وَ الصُّبْحِ إِذا تَنَفَّسَ سوگند به شب آنگاه که پشت کند سوگند به روز آنگاه که بر دمد،
سوره مدثر ۳۲، ۳۳، ۳۴ کَلاّ وَ الْقَمَرِ وَ اللَّیْلِ إِذْ أَدْبَرَ وَ الصُّبْحِ إِذا أَسْفَرَو چنین است سوگند به ماه سوگند به شب چون پشت کند سوگند به بامداد چون رخ نماید،
اینها آیاتی بودند که من نمونه برایتان آوردم شما در قرآن تفحص کنید باز هم آیات اینچنینی خواهیم داشت در این آیات نکات جالبی وجود داشت، اولا بروید این سوره هایی را که گفتم مطالعه کنید خیلی جالب است خدا هر وقت می خواسته یک چیز خیلی سنگینی را بگوید قسم خورده و جالب است قسم می خورد به روز قسم می خورد به شب، یعنی شما وقتی قرآن را مطالعه می کنید می بینید یا قبل از قسمها گفته یا بعد از قسم، دیدید وقتی می خواهیم چیزی را بگوییم حتما حرف ما درست است می گوییم به خدا به پیغمبر به این روی قبله من راست می گویم خداوند عالم کلامش را با این سوگند شب و روز می بندد و این خیلی جالب است صحت کلامش را با این قسمها اعلام می کند، ثانیا در تمامی این آیات در سوره های مختلف پروردگار سوگند به روز می خورد سوگند به شب، هر دو را باهم، سوگند به خورشید می خورد سوگند به ماه هر دو را باهم، به عبارت بهتر یک پیوستگی دو جریان را باهم برای من و شما عنوان می کند که اینها به هم پیوسته است و از هم جدا نیستند، ثالثا نور را بر تاریکی یا تاریکی را به نور به هیچ وجه برتری نمی دهد، این نکته ایست که باید انسانها به آن توجه کامل کنند، رابعا در رفتن تاریکی و آمدن روز و حتی بالعکس آن ، یعنی رفتن روز و آمدن تاریکی شب ، که هیچ انسانی نتوانسته و نمی تواند و نخواهد توانست در چگونگی آن دخل و تصرفی داشته باشد ، خداوند به آنها قسم یاد می کند . به چیزهایی که دست بشر به آن نمی رسد که روی آن کاری کند . قسم یاد می کند به موقعی که روز تمام می شود و شب شروع می شود . موقعی که شب تمام می شود و روز شروع می شود که این ها برای بشر حتماً تاثیر بزرگی بر جسم و روحش خواهد داشت . کمااینکه بارها ما از زبان ائمه اطهار هم شنیدیم و خواندیم که آدم ها را به بیداری بین الطلوعین دعوت می کند . این بین الطلوعین یعنی چی ؟ وقت اذان صبح به طور حتم یک طلوعی است ، وقت بالا آمدن خورشید هم یک طلوع دیگر . این فاصله خیلی هم زیاد نیست . یک ساعت و ربع ، حداکثر یک ساعت و نیم . شاید هم یک ذره کمتر . اما از لحاظ عبور وگردش انرژی هایی که از این جریان به انسان ها وارد می شود خیلی مهم است . نکته ی حائز اهمیت این است که آدمی باید بیدار باشد . نه اینکه در رختخواب خروپف کند . آدم باید بیدار باشد . حالا چرا ؟ چرا باید بیدار باشد ؟ من این ها را در هیچ کتاب علمی نخواندم . من در کتاب علمی خودم ،از قلبم ، خواندم. می گوید چون سلول های بدن انسان در هنگام خواب یک سکون بیشتری ، آرامش بیشتری و تحرک کمتری دارند یک امر طبیعی است تا موقعی که انسان بیدار است و در بیداری در حال حرکت است . طبیعتاً وقتی انسان خواب است دریافت امواج انرژی در این حالت به مراتب کمتر از حالت بیداری خواهد بود . خیلی جالب است که این آقا می گوید پاشو ، برو در هوای آزاد نور بخور . دهانت را باز کن و نور بخور .. یعنی تمام اعضای داخلی بدن ات شروع کند به فعالیت . حالا خداوند دستور داده ، پیغمبر خدا گفته ، ائمه اطهار گفتند ، می گویند بین الطلوعین بیدار باش . لازم هم نیست دهان باز کنی عین ماهی که نور بخوری . خودبه خود می آید . انسان بیدار در کنار دریافت امواج انرژی سلامتی ، شاهد تغییر و تحول تاریکی و تبدیل تاریکی به نور هم می شود . این تامل و تفکر ، در سیستمی که هیچ بشری آن را طراحی نکرده است و نمی تواند هم طراحی کند و هیچ دخل و تصرفی نخواهد داشت ، دگرگون اش نمی تواند بکند ، باعث می شود که انسان را به سوی عامل به وجود آورنده ی این سیستم هدایت کند . این کیست که یک همچین کاری می کند ؟ انسان ها یا پذیرش کامل دین را کرده اند ،یعنی دین را قبول کردند. مادرزادی که دنیا آمدند برای آنها اذان گفتند ، پدر و مادر مسلمان بودند . این ها را هم مسلمان قلمداد کردند و آموزش های دینی دیدند ، دین را هم باور دارند . یک همچین انسان هایی در این تغییر و تحولی که گفتم باورهای دینی شان مبدل می شود به یقین کامل . وقتی یقین کامل پیدا کردند تسلیم و رضا بر آنها وارد می شود . و این دیگر یک باور دینی کلیشه ای نخواهد بود . چون بابای من مسلمان بود من هم هستم . چون بابای من نماز می خواند من هم می خوانم . چون بابای من صبح پا می شد من هم پا می شوم. یا مادرم ، من هم پا می شوم . نه ، دیگر این یک باور کلیشه ای نخواهد بود . چون آدمی خودش به این پی برده و رسیده است . اما یک دسته از انسان ها اصلاً پذیرش دینی از سوی پدر و مادر ندارند. حالا یا پدر و مادرهای شان هم خیلی پایبندی نداشتند یا این ها این مدلی شدند . اما اگر این ها بلند شوند و به قول اینها و به قول این آقا که می گوید نور بخورند ، بایستند که نور بخورند ، در این جریان شاهد باشند . علی الخصوص که هیچ وقت هم نمی توانند مرز کامل تاریکی و نور را تعیین کنند . یادتان هست راجع به رنگین کمان قبلاً در جلسات صحبت کردم . می گفتم رنگین کمان خیلی زیبا است . از هفت تا رنگ تشکیل شده است . ولی شما هیچ وقت نمی توانی بگویی این رنگ کجا تمام می شود ، و دومی شروع می شود . پایان یکی و شروع دیگری را هرگز نمی توانید در رنگین کمان اصلی ببینید ، اینجایی که این ها به هم می رسند تداخل دارند . حالا ، انسان نمی تواند بگوید که مرز کامل تاریکی و نور دقیقاً چه ساعتی است و در کجا است . آنچنان نور زیبا و یک دست می آید و تاریکی را به درون اش می بلعد و می برد که هر انسان فهیم و عاقلی را شگفت زده می کند . آن وقت یک آدم فهیم به دنبال خالق این پدیده می گردد . و آن وقت است که خودش به آن باور و یقین خواهد رسید . عملاً همین اتفاق در غروب آفتاب و فرو رفتن نور هم به درون تاریکی می افتد . عین آن چیزی که صبح اتفاق می افتد . و زیبایی آن در این نکته است . چه سحرگاه و چه غروب کامل ، وقتی نور می آید یکسان و یکجور تاریکی را از همه ی نقاط به درون خودش فرو می برد . در غروب آفتاب هم همینطور است . نمی توانی بگویی که این گوشه زودتر تاریک شد ، این گوشه هنوز دارای نور زیاد است . نمی گویم این شهر و آن شهر . یکی در حیاط خانه ی ما ایستاده است . یکی بالای بام ما ایستاده . نمی تواند بگوید آن گوشه ی بام تاریک تاریک شد . این ور هنوز کلی نور بود . نداریم یک همچین چیزی را . پس صدالبته این سخن در حیطه ی انسان مشاهده گر نخواهد بود . نکته ی مهم اینکه لازم نیست شما نور خواری کنید . نور ببلعید . بلکه صرفاً خوب است در همان ساعت حضور داشته باشید . آن وقت اگر شما بودید ، نور شما را خواهد بلعید . لازم نیست شما چیزی ببلعید . نور شما را خواهد بلعید . ان وقت اتفاقات جالب در درون شما با ورود نوری که به اختیار شما نبود بلکه نعمتی از جانب حضرت حق بود ، آن هم برای بنده ای که به توصیه هایش کامل توجه کرده بود اتفاق خواهد افتاد . در طول روز با این نور دریافتی به سر می بریم . کدام نور ؟ نور صبحگاه را می گویم نه 10 صبح و 11 صبح زیر نور خورشید و آفتاب. این را نمی گویم. کدام نور ؟ آن نور لطیف. آن نوری که بین الطلوعین دریافت کردیم. در طول روز با این نور دریافتی به سر می بریم . در بدن شما است . موقع غروب آفتاب که می شود آرام آرام این نوری که وارد شده بود از جسم و روح به شرط اینکه موقع غروب آفتاب حضور کامل داشته باشید خارج می شود . بیرون می رود . نور همان جور که آمده بود همان جور باید جمع شود . ولی این نوری که از بدن شما بیرون می رود دیگر مثل نور سحرگاه نیست . برای آن یک اتفاقی افتاده است . آن اتفاق چیست ؟ همه ی تاریکی های جسم و روح ما را برداشته و با خودش خارج می کند . و می برد در خیل تاریکی . خدایا خیلی بزرگی . خدایا عاشقت هستم . خیلی بزرگی . قصه ی درخت ها را می دانید . که در روز در سایه ی یک درخت تنومند می توانیم بخوابیم ، استراحت کنیم . اما در شب می گویند زیر درخت ها نخوابید . چرا ؟ اگر اشتباه نکنم ، درخت ها شب ها دی اکسید کربن پس می دهند . چرا ؟ چون در روشنایی و در طول روز اکسیژن می گیرند . همان اتفاقی که برای ما می افتد . اکسیژن را می گیرند ، شب ها چی پس می دهند ؟ سموم شان را . شب ها گاز سمی درون شان را بیرون می دهند . طبیعت خداوند، بهترین معلم برای آموزش چگونه زندگی کردن است . با ورود به نور انگار هیزمی را آتش می زنند . به داخل بدن می فرستند . روشن و گرم می کند . می سوزاند ، هرآنچه که مضر است . به همین دلیل خواب روز مورد تائید پزشکان و اساتید بزرگ در دین و عرفان نبوده و نیست . آقا ، خانم ، اگر تا ظهر می خوابی ، حواست را جمع کن . مگر یک مختصر خواب قیلوله یا خواب نیمروزی. خواب قیلوله بعد از نماز ظهر است . حالا یک چیزی خوردی ، حالا مثلاً نیم ساعت یا کمی بیشتر .
اگر مثلاً آفتاب زمستان باشد ، از پنجره به اتاقت افتاده باشد ، بروی رو فرش و زیر آن آفتاب نیم ساعت بخوابی . چه کیفی دارد . اما کوتاه و مختصر . تا فرا رسیدن تاریکی که با عبور از نور شروع شده است به پس دادنش می کنیم ، انجام شود . به همین دلیل خداوند در قرآن فرموده است شب را مایه ی آسایش شما قرار دادیم . چون وقتی بدن فعالیت روز را کم کرد ، در سکون قرار گرفت ، کم کم آنچه را که در طول روز جذب کرده است و در بدن او مضر بوده است یا مضراتی را به وجود آورده پس می دهد . تا دوباره فردا با ورود به نور جذب بالایی داشته باشد . الله اکبر . واقعاً الله اکبر . قدیمی ها کمتر سرطان می گرفتند کمتر ام اس می گرفتند ، کسی از ضعف اعصاب خبری نداشت . چون همه ی آنها معمولاً صبح زود از خواب بیدار می شدند . می آمدند حیاط و از آن شیر لب حوض وضو می گرفتند . تا بروند و سر و صورتی خشک کنند و نمازی بخوانند و یک ذکر تسبیحاب اربعه ای بشمارند و بگویند ، خورشید اشعه اش را بیرون داده بود . شب ها به جای اینکه در خیابان ها ول بگردند ، غروب آفتاب که می شد سرشان در خانه های شان بود . مختصری که درآورده بودند همان مختصر را می خوردند . چانه برای اضافه اش نمی زدند . شما نگاه کنید تابستان ها روزهایش بلند است . خیلی تحرکات زیاد است . شب هایش کوتاه است . خب گرم هم هست. عوض آن اگر زود بخوابیم از آن خنکای نیمه شب می توانیم بهره ببریم .
زمستان برعکس . توصیه ی من این نیست . چون واقعاً زندگی امروز آنقدر عجیب شده و درهم پیچیده ، امکان پذیر نیست . ولی بیائیم و سبک اش کنیم . بهترش کنیم . همش بگوئیم نمی شود ، نمی شود ، نمی شود ، آخر و عاقبتمان کجا سر در می آورد ؟ فریدون مشیری می گوید :
ستاره را گفتم
کجاست مقصد این کهکشان سرگشته
کجاست خانه ی این ناخدای سرگردان
کجا به آب رسد تشنه با فریب سراب
خیلی قشنگ است . توجه می کنید . ما تشنه هایی هستیم که خودمان را گول زدیم با سراب .
ستاره گفت
خاموش ، لحظه را دریاب .
دیدگاهها
خوراکخوان (آراساس) دیدگاههای این محتوا