لحظه به لحظه همسفر با روح نماز بخش دوم
- نوشته شده توسط مدیر سایت
- دسته: مقالات گوناگون
- بازدید: 155
بسم الله الرحمن الرحیم
می دانید که قبل از نماز اذان داریم همه می دانیم بعد از اذان اقامه داریم تا حالا فکر کردید با خودتان چرا این کار را می کنیم ؟چرا اذان می گوییم ودوباره جملات تکراری داریم و اقامه می کنیم جریان چیست؟در اذان گفتیم خدا بزرگ است و بعد شهادت دادیم به چنین خدایی که میزان بزرگ بودن آن را نمی توان تعیین کرد بعد اقرار کردیم در اذان که پیامبری به سوی ما فرستاده ،کی فرستاده؟همین خدا همان خدای بزرگی که در توانمان تعریف کردیم و گفتیم فقط همان را بس ما بحث در مورد خدای دیگری نکردیم گفتیم فقط همان را بس پیامبری که دستور چگونه بودنمان را در دنیا بازگو می فرمایند. پیامبر آمده به ما بگوید چطوری باش بعد هم به اصطلاح لایحه ی کلی ننوشته براساس انسان ها و مشکلاتشان مطالب را بیان فرمودند ،ما بوجود چنین پیغمبری با چنین مسئولیتی اقرار کردیم قبولش کردیم بعد اقرار کردیم که خداوند یک ولی فرستاده که آمده چگونه زیستن انسانها را به آنها بیاموزد چطوری؟با چگونه زیستن خودش، خودش چطور زندگی کرد که برای ما الگو باشد تا ما همان طور زندگی کنیم این در سه تا اقرار بود اقرار اول وحدانیت خدایی که بزرگ است اقرار دوم به اینکه همین خدا، پیغمبر فرستاده است که به ما دستور چگونه بودنمان را در دنیا ابلاغ کند و بعد اقرار کردیم کسی را فرستاده است که با چگونه زندگی کردن اش و چگونه بودن اش در دنیا به ما الگو بدهد که ما چگونه باشیم . بعد از این اقرارها ما را دعوت کرده است به نماز . ببینید ما این سال ها چه بلایی سر اذان آوردیم . هرجا که بودیم . نشسته ای در حرم امام رضا (ع) ، حرم های متبرکه ، من معمولاً سریع می نشینم . یک جایی و یک گوشه ای پیدا می کنم و می نشینم . از سر و کله ی من آدم می آید و می رود . همیشه می گویم ای کاش من یک شمشیر بزرگ داشتم و از دم این ها را می زدم . ما چقدر نماز را شهید کرده ایم . اذان را . و چقدر باید این ها را جواب پس بدهیم . و چقدر متاسفم ، اولیایی که در دنیا داشتیم ، بزرگانی که داشتیم ، به خوبی به ما توضیح ندادند که اذان اصلاً جزو نماز است . بعد از اقرارها ما را دعوت به نماز فرمود . بعد ما را به سوی رستگاری فراخواند . بعد از آن دعوت کرد به کارهای خیر . کارهای خیر کنیم . که به قول دوستمان به نظرش دعوت به عمل خیر یعنی یک جورایی یک بار دیگر ما را دعوت به نماز کرد . چون خیر بزرگ انجام نماز است . من بنده ی کمترین خدا همیشه در میان دوستان هم عرض کردم ، موقع پخش اذان از رسانه ها در منازلتان یا از دهان یک اذان گو ، مثلاً قبلاً ما در حسینیه مان اذان گو داشتیم . اذان را از دستگاه پخش نمی کردیم . ما گفتیم هرکجا و در هر حالی هستید سکوت کنید . من در خانه هستم و یک وقت انگار دور و برم مطالب وول می زند ، تلفن ها زنگ می زند . اذان که شروع شود خاموش اش می کنم . چون نمی توانم حرمت آن را نگه دارم . می زنم و خاموش می کنم . خیلی بهتر از این است که آن برای خودش بخواند ، من هم برای خودم کارهای خودم را بکنم . گفتیم سکوت کنید و گوش دهید . یک جنبه ی بیرونی دارد این سکوت . وقتی مسلمان موقع شنیدن اذان سکوت می کند جنبه ی تبلیغ دارد . تبلیغ بزرگی است . یقیناً هم درست است . باید هم انجام شود . اما آنچه که الان مد نظر ما است و به اصطلاح محور گفتگوی ما است این است که در سکوت اقرارها را بشنویم . که خدا دارد ما را به چه چیزهایی دعوت می کند که اقرار کنیم . تا در فضای این اقرارها قرار بگیریم . صددفعه بگو اشهد ان محمد رسول الله . به چه درد می خورد . جالب است که همه ی ما هم می گوئیم ، می شنویم ، صلوات هم می فرستیم ، باور کن متوجه آن هم نمی شویم. اما باید در فضای این اقرارها بروید .چرا برویم در فضای این اقرارها ؟ تا آماده شویم وقتی که می گوید حی علی الصلاه ، بدوید برای نماز . بشتابید برای نماز . چرا ؟ چون می خواهیم برویم و راز و نیاز کنیم . پشت در مطب آقای دکتر فلانی ، خانم دکتر فلانی ایستادیم ، این یکی که بیرون می آید همچین از جایمان نیم خیز می شویم که بدویم و برویم تو اتاق دکتر . خدای عالم این اقرارها را گذاشته تا این فضا را برای تو به وجود بیاورد که اینجوری برای نماز آماده ی دو باشی . بشتابی . که همانا رستگاری در آماده شدن و به جا آوردن نماز است . که با پایان یافتن نماز عمل خیر شما صورت گرفته است . حی علی خیرالعمل . وقتی شتاب کردی برای نماز ، خودت را حاضر کردی ، از آن فضایی که داخلش بودی در همان فضا آمدی ، آمدی تا به جانمازت رسیدی . نمازت را خواندی ، رستگاری ات را به دست آوردی . رستگاری تو چی است ؟ بیرون می آیی اقلاً تا یکی دو ساعت بعد خجالت می کشی دروغ بگویی . تا یکی دو ساعت بعد شاید خجالت بکشی غیبت کنی . این خودش یک جور رستگاری است . با شنیدن اذان در سکوت و قرار گرفتن در عمق وجود آماده می شویم . برای چی ؟ برای اینکه در حیطه ی حضور پروردگار ورود کنیم. از کلام معصوم نخواندیم که آیه ی «استعینوا بالصبر و الصلاة» را فرمودند . همانا صبر و صلاه وجود مبارک پیامبر خدا و مولا امیرالمومنین علی (ع) است . و در شهادتین به وجود مبارک شان عملاً استعانت می جوییم و کمک می خواهیم . که چی ؟ تا ما را در حیطه ای که می خواهیم قدم بگذاریم یاری کنند . ساده نگیرید . وقتی در حیطه ی خدا می افتید ساده نگیرید . حیطه ی کمی نیست . باید وجود داشته باشید . تا با یک فهم درست ورود کنیم و با کوله باری پر از فضایل از نماز خروج کنیم . بعد از اذان تازه به اقامه می پردازیم . در اینجا با ابراز جمله ی قد قامت الصلاه عملاً برخاستن مان را برای این ارتباط الهی اعلام می کنیم. من برخاستم . قد علم می کنم . پا می شوم . برای این نماز . برای اینکه من واقعاً می خواهم در این حیطه پایم را بگذارم. من امیدوارم که اول خودم و بعد همه ی شما که این پیام را شنیدید از این به بعد هرکجا که بودید با صدای اذان در کمال احترام و شنوایی کامل و سکوت قرار بگیرید . در هنگام خواندن نماز توجه کردید ؟ ما از هر مرحله ی کار نماز عبور می کنیم و به مرحله ی بعدی ، یعنی از این خروج می کنیم و به مرحله ی بعدی ورود می کنیم کلام رمز ما چی است ؟ الله اکبر . الله اکبر . چرا ؟ چون دمادم باید به خاطر داشته باشیم که این حرکات و این اذکار را در چه فضایی و گفتگو با چه کسی داریم انجام می دهیم . با کی ؟ با الله اکبر . آن الله که آنقدر بزرگ است . هیچی به پایش نمی رسد . بعضی از دوستانمان می گویند که ، من خیلی این جملات را شنیدم ، فکر نکنید خود من هم درگیرش می شوم . من مستثنی نیستم . خیلی ها می آیند و می گویند ما موقع نماز حواسمان به جاهای دیگر می رود . حواسمان به جاهای دیگر معطوف می شود . من عرض می کنم اگر الله اکبرهای مابین هر دو حرکت را با تانی و توجه ادا کنید کمتر دچار فراموشی و نسیان می شوید . تمرین کنید . این دست را که می بری بالا به نیت اینکه نیت کنی و پائین می آوری چی می گویی ؟ الله اکبر . یعنی می گویی که من می خواهم وارد شوم به جایی که آن جا حیطه ی او است . این باید شما را نگه دارد . البته خیلی زود به نتیجه ی کامل نمی رسیم . ولی به مرور زمان به نتایج چشمگیری دست پیدا می کنیم . بگذارید یک تجربه ی خودم را عرض کنم . در نماز با سختی و توجه بسیار مراقبت کردم که از فضای ارتباط و گفتگوی با خدا خارج نشوم . ولی درست در همین موقع ، می دانید من آلرژی دارم و یکی از نکات تاسف بار آلرژی من خارش در ناحیه ی صورت است . دورتادور صورتم شما دیدید . بارها دیدید . چون می خارد . بینی ام . می خارد . درست در همین نقطه خارش پیدا کردم . از افکارم جلوگیری کردم ، خارش بینی و صورتم آمد . دستم را بلند کردم که ببرم و صورتم را بخارانم . عملاً چه کار کردم ؟ انگار یک دانه پرده را پاره کردم . و وقتی این اتفاق افتاد چون در آن عمق بودم یک دفعه انگار که در فضا معلق شدم . چنان به من سخت شد که از نماز غافل شدم . و بیرون آمدم و نمازم شکست . تازه آن موقع هوش آمدم. که در چه حریمی بودم . اگر حریم حضور پروردگار قرار بگیری خیلی ارزشمند است . ابلیس با هر ترفندی می خواهد ما را از آن فضا بیرون بکشد . باید خیلی مراقبش باشیم . القصه . پس الله اکبرها که در مرز پایان یک عمل و آغاز یک عمل دیگر می گوئیم مثل یک سوئیچ است . سوئیچی که می چرخد اتصال ما را محکم تر می کند . به شرط اینکه در این اتصال حضور داشته باشیم . مثل الله اکبر پایان حمد و توحید و آغاز رفتن به رکوع . و امثالهم . دقت کنید ، چندبار در نماز از رمز الله اکبر بهره می برید . این دفعه حواس بدهید . در ابتدا نیت می کنیم که نماز کدام وقت را ادا کنیم . ما که به نماز ایستاده ایم ، نیت دیگر چی است ؟ نماز ، نماز است دیگر . من هم آمده ام و ایستاده ام سر سجاده که چه کار کنم ؟ خب نماز بخوانم .پس این نیت کردن چی بود ؟ این نیت کردن درس است . خدا دارد برای زندگی ما درس می دهد . زندگی روزمره ی ما . می گوید هر کاری را که می خواهی انجام دهی در ابتدا باید میزان آن ، زمان آن ، نحوه ی چگونگی انجام دادن آن را باید نیت کنی . اگر شما همین جوری و فی البداهه بروی فرودگاه ، ترمینال ، بلیط بگیری . آن هم برای کی ؟ مثلاً برای 2 ساعت بعد . تازه می خواهی برگردی لباس حاضر کنی . می خواهی بروی بچه هایت را هم جمع کنی که بروی سفر . امکان پذیر است ؟ هرکسی بشنود می گوید دیوانه ای . خب باید چه کار می کردم ؟ اول می نشستی . مطرح می کردی . چه سفری ؟ چه زمانی ؟ با چه هزینه ای ؟ به چه شکلی ؟ چه چیزهایی را ببریم ؟ چه کسانی را ببریم ؟ مگر می شود بدون برنامه ریزی یک همچین کاری را کرد ؟ خدا می گوید نیت کن . مثلاً وقتی نماز ظهر است نیت می کنیم نماز ظهر دقبقا مرزمان را مشخص می کنیم . می گوید این نماز بعد از اذان ظهر می تواند آغاز شود میزانش چقدر است؟ چهار رکعت، هر رکعتش چگونه است؟ از قبل باید برنامه اش را بدانید که هر رکعت چه می گویید؟ چه میخواهید؟ چکار میخواهید بکنید؟ همه اینها را ما نیت می کنیم این یعنی یک برنامه ریزی صحیح و دقیق برای انجام کار، حالا می تواند این کار ارتباط با پروردگار باشد می تواند اعمال دیگری که باید هر روز انجام شود، یا انجام کاری در کوتاه مدت یا حتی در بلند مدت .می دانید چقدر زن و شوهرها از سر و کول هم بالا می پرند سر چی؟ خانم می گوید آقا یادت نرود می آیی فلان چیز فلان چیز را هم بخری بیاوری، آقا می گوید خب، ولی اصلا نفهمید یک صدایی شنید مثل صدای قار فار کلاغ که بیرون می چرخید، می فهمیم کلاغ چه می گوید؟ خیر، شنید نفهمید. شب برمی گردد خانم می گوید دستانت که خالی ست پس کو آن همه چیزهایی که من گفتم بخر بیاور؟ حالا خدا آن روز را نیاورد که پوشک بچه خواسته باشد و پوشک بچه هم تمام شده باشد آقا خستگی هم بمیرد باید برود سر خیابان پوشک بخرد بیاورد دیگر این خوراک نیست بگوید من نمی خورم آنوقت چه میشود؟ دعوا چرا؟ خانم برنامه ریزی داشته باشید روی کاغذ بنویسید مگر شوهرتان را نمی شناسید؟ کار کار است می خواهد نماز باشد می خواهد اداره باشد، خانم می خواهید ظرف بشویید خانم ظرف می شوید آبهم کشیده آب چکه چکه می ریزد یک چیزی نیانداخته که ظرف را دمر کند خوب این گندکاری چیست می کنید؟ فکر کنید برنامه ریزی کنید اول اینجا را درست کنید بعد ظرفتان را بشویید زمان کمتری می برد، خرابکاری کمتری دارید زیر پایتان هم خیس نمی شود درست شد؟ پس کار کار است، حتما باید از مجرای صحیحی شروع شود پیش برود تا سرانجام خوبی هم داشته باشد می بینید نماز چه برکاتی در زندگیمان دارد؟ نیتی که می کنید یعنی برنامه می ریزید برای نمازی که الان می خوانید الان می خواهیم نماز عشا بخوانیم یادتان باشد نیت که می کنید نیت را شما می کنید امام جماعت نمی کند که پس به آن حواس بدهید، آنچه که عرض کردم تنها شمه کوتاهی از این برکات است. اگر پدر مادرها نماز را بفهمند و انجام بدهند در بچه ها هم تاثیر و انرژی بسیار مثبت و خوبی خواهد داشت تا جاییکه خودشان می آیند و علت هر حرکت و ذکری را که شما در نماز انجام می دهید از شما جویا میشوند اگر امروز جوانان ما با نماز بیگانه اند یا نماز را سبک می شمارند مقصر ماییم که خودمان تلاش نکردیم با روح نماز آشنا بشویم و همسفری روح نماز را انتخاب کنیم نتیجه: کلام مان توصیه به نماز است سنار نمی ارزد، تاثیر هم نمی کند، آخر شما بار ندارید چه چیزی را توصیه می کنید؟ این مقوله در مسائل دیگر ما که تقوی ما را تشکیل می دهد آنجا هم صدق می کند، مادری که پاکیزگی، پوشیدگی و حذرکردن از حرام، نگاه نامحرم خودش را مرتب نمی کند سخنش رو بچه اش تاثیری ندارد مطمئن باشید، چون به درد نمی خورید چه الگویی می دهید؟ پدری که دروغ می گوید بچه می فهمد پای تلفن یواشکی قرارمدار بیرون میگذارد سر زنش را کلاه می گذارد سخنش روی بچه اش تاثیری ندارد، خداوند قبل از پایان عمرمان ما را در مسیر بندگی خودش قرار بدهد، فروغی بسطامی می گوید:
ای خوشا وقتیکه بگشایم نظر در روی دوست (در نماز)
سر نهم در خط جانان جان دهم بر روی دوست
من نشاطی را نمی جویم بجز اندوه عشق
من بهشتی را نمیخواهم بغیر از کوی دوست
شمس می گوید: مسلمانی چیست؟ تعریف شمس است مسلمانی جزمخالفت با هوای نفس که همه بنده ی آنند چیزی نیست، هر جا با نفست مخالفت کردی نفستان را نمی توانید بکشید خیلی متاسفم این از آن پدرسوخته های ست تا روزیکه چشمت به دنیا باز است با شما همسفر است چون میزان عملتان است می گوید وقتی می توانید بگویید من مسلمانم که با هوای نفست مخالفت کردید، مخالفت کردید مسلمانید، نکردید یک جایی لرزیدید دیگر مسلمان نیستید برو ارتباط مسلمانیت را درست کن.
شمس می گوید آزادی در چیست؟ جواب می دهد جز در پی آرزویی در حالیکه همگان اسیر آرزوها و قربانی شهوتهای خویشند، آنهایی که دنبال این آرزوهایشان هستند آزاد نیستند نمی توانند باشند .
خدا پرستی چیست؟ شمس می گوید جز رهایی از خویشتن پرستی هرگز به خدا پرستی دست پیدا نمی کنید، شما نگاه کنید کجاها خودتان را می پرستید آنجاهایی که می گویید من می دانم درست می گویم ،من می دانم اینجور است، خدا به دادتان برسد چون دیگر خدایی بالای سر تو نیست هرچه هست تویی فقط تو، می خواهید چکار کنید؟ مطمئنید بدون خدا می توانید ادامه زندگی بدهید ؟ می توانید ادامه مسیر بدهید؟ اگر نمی توانید یادتان باشد خودپرستی را رها کنید خیلی جاها ممکن است من اشتباه کنم من خیلی در زندگیم جاهایی بوده که می دانستم حتی نوک سوزنی شک نداشتم که درست می گویم ولی نشستم زمین، گفتم باشد، من می دانم درست است ولی خدایا تو آن درستی را نشان بده، من که نتوانستم حریف شوم من که نتوانستم بگویم که اینجور نگویید اینجور رفتار نکنید، ما می خواهیم بچه هایمان مسلمان بشوند می دانیم هم شرط مسلمانی چیست از ظاهرشان را باید درست کنند تا باطنشان؛ حرفمان هم درست است نه؟ اما نمی خواهم بخاطر من مسلمان باشید با اینکه می دانم درست است با اینکه می دانم حرفی که می زنم چقدر به نفع شماست ولی نمی خوام بخاطر من شما آنطور باشید، شما آنطور باشید بخاطر خودتان و اطاعت از خدای خودتان اگر اینرا به بچه هایتان توصیه بکنید مطمئن باشید بچه هایتان رستگار می شوند اینها رستگار بشوند شما هم رستگار می شوید، به پایان رسید این دفتر در امروز تا همینجا تا خدا توفیق دهد اگر جلسه دیگری بود ورود کنیم به نماز و ذره ذره بیاییم جلو شاید که بتوانیم، در پایان گفتگوی امروزم یک جمله می گویم آنهایی که با عقل و منطقشان اینجا آمدند بروند، عقل مال محاسبات ریاضی ست عقل برای محاسبات فیزیکی ست در محاسبات الهی عقل نمی گنجد اینجا دل می گنجد هرجا که فکر کردید ای بابا یک چیزی می گوید برای خودش دیگر نیایید، بگذارید فضای ما هم راحت بماند آقا خانم شما که باور ندارید برای چه می آیید؟ بگذارید فضای ما آرام بماند کم می شویم اصلا مهم نیست می شویم دو نفر سه نفر باهم دیگر پیش می رویم تا جاییکه لازم است و عمرمان باقیست تا جایی که خدا به ما فرصت بدهد به حرفهایی که گفته می شود فکر کنید بعد از ماه رمضان امسال مسیر تغییر کرده و از این بیشتر هم تغییر می کند نمی توانید همسفر باشید نیایید نمی توانید خودتان را از هوای نفس دور نگه دارید نیایید.