نگاهی دیگر به منا سرزمین آرزوها
- نوشته شده توسط مدیر سایت
- دسته: مقالات گوناگون
- بازدید: 62
بسم الله الرحمن الرحیم
امیدوارم روزهایی که پشت سر گذاشتید روزهای پرباری باشد و فی الواقع هم باید باشد چون اگر از این روزها بهره های کافی نبرید متاسفانه خیلی بارتان برای روزهای آینده و خیلی آینده تر کار سنگین تر می شود به همین دلیل بهتر است در این روزها به همه چیز هوشیار باشید همه چیز را با دقت نگاه کنید، دقت کردن با تجسس کردن خیلی فرق می کند اشتباه نکنید، تجسس کردن یعنی در امورات مردم نگاه کردن و فهمیدن، این کاملا غلط و حرام است اما توجه و دقت کردن در امورات فقط خودمان به عنوان مثال می گویم: در این دو سه روز گذشته حالم خیلی بد بود گاهی اوقات احساس می کردم این قدر حالم بد است که ممکن است چشم هایم را که هم می گذارم دیگر نتوانم چشمانم را باز کنم ولی هیچ چیز نگفتم به جای این که اعلام کنم حال من بد است، شروع کردم به توجه کردن به احوالات خودم؛ چه چیزی خوردم، داروهایم چه بوده؛ وقتی که تک تک جستجو کرده و جلو آمدم متوجه شدم به دلیل تغییر آب و هوایی که خیلی هم برای من عجیب بود چه قدر روی من تاثیر گذاشته متاسفانه فضای معده من یک حالت خیلی بدی دارد نه هضم و نه جذب دارم، جان ندارم، بلافاصله یک قرص که التهابات معده را تخفیف می دهد موقع خواب خوردم چون داروها را خیلی سال است که می شناسم امروز به مراتب خیلی بهتر بودم، خب اگر این توجه را نمی کردم چه اتفاقی می افتاد؟ مجبور می شدم که به فرزندانم بگویم و آنها به دنبال دکتر و دارو باشند آندوسکوپی و خیلی کارهای دیگر... هم تحمل هزینه فراوان هم تحمل آزار بسیار در اماکن بیمارستانی، تاسیسات این جوری و در آخر یک عالم قرص، خب این ها هیچ کدام به نفع من نبود ولی با یک توجه درست حس کردم که از کجا آسیب می بینم حالا این یک مسئله ساده بود شما این توجه را باید در نیت ها و رفتارهایتان بگذارید. اگر تا به امروز به شما دروغ نگفتم پس حرفم را باور کنید: من به شما قول می دهم از این به بعد هر نیت بد و غلطی مطمئن باشید روی جسمتان تاثیر می گذارد هر روز یک جایتان می نالد. امروز جمله دوست ما خیلی قشنگ بود چندین ماه است که در شیراز شیمی درمانی می کنند جدیدا در تهران هستند و یک مرحله شیمی درمانی داشته دو روز پیش با من صحبت کرد، صدایش صدای آدمی که در حال احتضار است یعنی چیزی نمانده که از دنیا برود اما امروز که با من صحبت کرد احوالاتش مثل سابق بود چه اتفاقی افتاده است از جایش بلند شده دوباره رفته محل کارش، برای کار خیریه اش تلاش می کند خیلی قشنگ است که مرا فشار می گذارد که گوشت قربانی زیادی به من بده این جا خانواده های زیادی داریم ولی همین حالش را خوب کرده، از این نیت که من آدم بیچاره ای هستم خدا به من رحم نمی کند من در آخر می میرم و ... از این ها خارج شده، به این که عجب خوب است دوباره آمدم در محیطی که می توانم دوباره خدمت کنم، حالش خیلی بهتر بود. خلاصه کلام: حالتان را بهتر کنید هیچ کس حال شما را بهتر نمی کند، صد در صد از این بابت مطمئن باشید، هیچ کس نه حال شما برایش مهم است؛ ببینید من در خانه حالم بد، ممکن است شما یک دقیقه ای به من فکر کنید نگران بشوید بعد به خود و کارتان می پردازید؛ پس هیچ کس حال شما را خوب نمی کند تنها کسی که می تواند حالتان را خوب کند خودتان هستید. از خواسته هایی که امکان پذیر نیست و نمی شود، جدا شوید، آقا، خانم نمی شود، دست بردار. می گوید نه الا و بلا باید بشود، نمی شود، از آن چیزهایی که می خواهی فکر می کنی که بهترین است، شاید بهترین بالاتری در بیرون از تو وجود داشته باشد این را رها کن تا جا خالی شود آن را بگیر، نمی خواهید سرتان سلامت هر چه می توانید دست و پا بزنید گره ی طناب دار دور گردنتان را محکم کنید، راهی غیر از این نیست.
ما امروز این جا که نشستیم طبق برنامه حج عملا در صحرای عرفات هستیم با تاریخ و زمان بندی تقویمی خودمان، در عرفات در این زمان همه در حال خواندن دعای عرفه هستند از دعای عرفه که تمام می شود غروب آفتاب همه آماده می شوند حرکت می کنند به سمت مشعرالحرام شب را در آن جا بیتوته می کنند عملا باید سنگ هایشان را در آن جا جمع کنند، روحانیون کاروان ها می گویند از بیرون مکه جمع کنید آماده داشته باشید شاید سنگریزه گیرتان نیاید، سنگ هایشان را جمع می کنند داخل کیسه هایشان برای این که با شیطان می خواهند بجنگند سلاح لازم دارند، یادتان باشد این ها پیام های اصلی زندگی تان است اگر هم تا حالا نگرفته بودید از حالا بگیرید سنگ ها را جمع می کنند چون هر مسلمانی باید سلاح برای مقابله با شیطان داشته باشد حالا این جا نمادش سنگ است. طلوع آفتاب که می شود از مشعر حرکت می کنند به سمت منا و یک بار رمی دارند یعنی سنگ اندازی به آن نقطه مخصوص دارند که بعد هم به چادرهای منا می روند در آنجا تقصیر می کنند، آقایان اگر خوش داشته باشند موی سرشان را می تراشند اگر خوش نداشته باشند موهایشان را کوتاه می کنند و از این قصه ها، ناخن هایشان را کوتاه می کنند خانم ها هم همچنین و بعد از آن قربانی شان انجام می شود، قربانی را در قربانگاه انجام می دهند پس ما این مسیر را طی می کنیم حالا گوش کنید بیاید با هم منا را بشناسیم چون من با این منا کار دارم وقتی که خاطرات کربلا را بگویم بعد وارد منا می شوم و به شما می گویم یعنی چه؟ منا کجاست؟ چه سرزمینی است؟ قبل از اسلام یکی از مراکز مهم تجاری و بازرگانی محسوب می شد دورترین قسمت آن به مکه، وادی محشر است که میان مزدلفه و منا قرار دارد این محلی است که سپاه ابرهه در آن جا گرفتار عذاب الهی شدند، پیمان های عقبه اول و عقبه دوم برای دعوت پیامبر به مدینه هم این جا بسته شد خوب دقت کنید؛ از امام صادق(ع) نقل شده است علت رمی جمرات این است که شیطان در محل جمره همان نقطه که به آن سنگ پرتاب می کنند بر حضرت ابراهیم(ع) ظاهر شد، می دانید که فرزندش را برای قربانی کردن برده بود، جبرئیل از ابراهیم(ع) خواست 7 تا سنگ به ابلیس بزند، آن موقع دیوار آن جا نبود پیامبر خود ابلیس را می دید، و هر سنگی را می زنی یک تکبیر بگو، اولی را بزن یک تکبیر و دومی و سومی... تا 7 تا بشود، ابراهیم(ع) چنین کرد و این سنت شد، الان هم همین کار را می کنند آن جا هر کس می اندازد بعدش یک الله اکبر می گوید. حواستان جمع باشد این ها شیوه هایی است که دارند امسال به ما درس می دهند که با وسوسه های ابلیس در درونمان چگونه رفتار کنیم هر چیزی که می گوید بالعکس رفتار کن یک الله اکبر بگو، ابلیس هر دستوری می دهد بگو نه نمی شود من طور دیگر رفتار می کنم، می گوید حالا دیر نیست یک چرت بخواب بعدا پاشو نمازت را بخوان وقت زیاد است، بشناس چه کسی با تو حرف می زند بلافاصله از جایت بلند شو این می شود یک سنگ به ابلیس، بلافاصله الله اکبر بگو و برو وضو بگیر و بیا نمازت را بخوان. این ساده ترین است بزرگترین هم هست که نمی خواهم وارد آن بشوم خودتان باید بدانید. خب حالا راستی بپرسیم چرا 7 تا سنگ؟ چرا 10 تا یا 5 تا نیست؟ می دانید روی این جسم ما 7 لایه وجود دارد عین خودمان و آن هایی که چشم بینا و روشن دارند 7 تا لایه را دور آدم ها می بینند هر کدام هم یک رنگی دارد بعد این لایه ها هر جا شما بیمار باشید در آن قسمت یا تورم می کند به سمت بیرون یا به داخل می کشد حفره دار و به رنگ تیره می شود حالا رنگ های مختلف، من توفیق داشتم در آن سال های اول همه آن ها را می دیدم بعد دیگر چشم هایم را بستم من چه قدر آدم ها را رنگ و وارنگ ببینم، نمی خواهم، چون طاقت نمی آوردم و به طرف مقابل دردش را می گفتم و اوقات او از دست من تلخ می شد، چه کار دارم به من چه؟ ولی همه 7 تا لایه دور بدنتان است خیلی جالب است این 7 شباهت با 7 آسمان هم دارد 7 آسمان زمین را در برگرفتند، زمین مثل جسم آدم است قابل لمس و ضخیم است اما هاله و آسمان ها ظریف هستند و احاطه کننده، پوشاننده هر سنگ یک هاله را از اسارت شیطان دور می کند برای همین می گویند 7 تا سنگ بزنید. از مسائل فقهی مورد بحث در منا این است آیا در منا ساختمان ساخته بشود یا خیر، پیش از دوره وهابی ها ساختمان های زیادی آن جا ساخته شده بود ولی همه را تخریب کردند از سال 1418 هجری قمری به این طرف چادر درست کردند این چادرها جنسشان از برزنت است و غیر قابل احتراق، غیر قابل آتش گرفتن ان شاءا... قسمتتان بشود تشریف ببرید و ببینید، در طول سال هم این چادرها را جمع نمی کنند همان طور می ماند، همه راه های فرعی و اصلی در منا را آسفالت کردند قبلا خاکی بود، می گویند آدم(ع) در این سرزمین بود که آرزوی بازگشت به بهشت را کرد، شیخ صدوق به کوشش بحرالعلوم آورده آدم(ع) هنگام حج گذاریش بود که این جا آمده بود ابلیس در جایی که بعد ها جمره های منا ساخته شدند بر این آدم ظاهر شد شروع به وسوسه کرد جبرئیل آمد و فرمان داد به آدم(ع) و گفت با ابلیس حرف نزنی، شما با ابلیس درونتان دعوا نکنید، شاخ و شانه نکشید فقط حرفش را گوش نکنید هر چیزی گفت شما آن را برعکس کنید، جبرئیل به آدم (ع)گفت با ابلیس حرف نزنی آن وقت من و شما حرف می زنیم خیلی رو داریم می خواهیم ابلیس را درست کنیم، بابا اول خودمان را درست کنیم، گفت با او حرف نزن او را با 7 سنگریزه بزن هر بار هم یک تکبیر بگو، پس خیلی زیاد باید مراقب نداهای ذهنی مان باشیم. از این به بعد با ابلیس گفتگو نمی کنیم ما قرار نیست ابلیس را مسلمان کنیم ما قرار است خومان را یک مسلمان واقعی کنیم. برای تمام حرف هایم سند دارم: کلینی، قمی و... ماجرای ذبح اسماعیل(ع) را که در منابع شیعه و اهل سنت هم قید شده آن ها هم در کتاب هایشان دارند می گویند شیطان در جمره بر ابراهیم(ع) ظاهر شد هر بار ابراهیم(ع) آن را با 7 تا سنگریزه زد از همان جا رمی جمره در این سه نقطه آغاز شد تا زمان حکومت عمروبن لهی خزایی حاکم مکه، هم حاکم بود هم مروج بت پرستی در کل حجاز، او علاوه بر 7 بت هایی که داخل کعبه و مسجدالحرام و در خود مکه ساخته و چیده بود غیر از آن 7 تا بت دستور داد در 3 اندازه بزرگ، متوسط و کوچک، این 7 بت را آورد سه عدد را کنار مسجد منا گذاشت که جمره اول بود بعد دره بالای جمره عقبه و سه عدد دیگر را تقسیم کرد بین این سه نقطه بزرگ متوسط و کوچک بعد دستور می داد بیایید رمی کنید برای این که عبادتتان کامل باشد 7 تا سنگ بزنید اما هنگامی که 7 تا سنگ را می زنید بگویید و اقرار کنید تو از بت بعدی بزرگتری، این رسم تا دوران پیامبر ادامه داشت. از منیت و خود برتر بینی فرار کنید، این قدر نگویید من، این قدر خودتان را بالاتر از بقیه ندانید، در این دنیا هیچ کس بر دیگری برتری ندارد، شما 12 تا امام دارید اگر توانستید بگویید کدام یک بالاتر است؟ تا حالا چه کسی به شما گفته که این امام از امام دیگری بالاتر است؟ نداریم. منیت و خود برتر بینی را ترک کنید خیلی سخت و مشکل است اما پیروزی، آزادی و رهایی اش قشنگ است. امروز به تاریخ کشورمان همه در عرفات هستیم الان در آن سرزمین همراه مولای شهیدمان به راز و نیاز با حضرت حق می نشینیم سال های زیادی است که در مراسم دعای عرفه شرکت کردیم امروز جای آن است که بیندیشیم این راز و نیاز های هر ساله چه تاثیری در زندگی ما پس از راز و نیاز گذاشته است؟ کسی می تواند بگوید عرفه پارسال تا امسال این تغییرات در زندگی، شخصیت و در وجودم اتفاق افتاده است، کافی است فکر کنیم آقا سیدالشهدا پس از این نیایش یعنی دعای عرفه در سرزمین عرفات و گفتگو با خدای مهربان عازم سفر شد سرانجامش را در گودال قتلگاه به دست آورد همه در دنیا نشئه مرگ را می چشند پیامبر خدا نشئه مرگ را چشید اما مهم این است چگونه زندگی کردند هنگام مرگ در چه حالی و در چه میزان آگاهی قرار داشتند، برای مولای ما همان بس که پس از دست دادن همه عزیزانش آن هم به فجیع ترین شکل ممکن روی زمین با زخم های فراوان در گودال قتلگاه افتاده دشمن غدار پلید روی سینه اش نشسته خنجر به دستش است می خواهد سر از بدن امام جدا کند، یک لحظه فکر کن اگر تو افتاده بودی در آن قتلگاه چه کار می کردی؟ دشمن را چه می گفتی؟ تف به صورتش نمی انداختی؟ بد و بیراه به او نمی گفتی؟ او را ناله و نفرین نمی کردی؟ امام در کمال دلسوزی و رافت می فرمایند این کار را انجام نده تا تو را شفاعت کنم، در حالی که می دانست امام از دنیا می رود، سرشان را قطع کنند می رود اگر سرشان را قطع نکنند با این همه زخم می رود پس برای نجات جانش این را نگفت اما برای آخرت آن پلید هنوز هم دلسوزی کرد، پس یادمان باشد که زمزمه این دعا حداقل بخش کوچکی از درون ما را باید تکان بدهد دیگر فرصت نیست، پارسال این موقع چه کسانی زنده بودند خوب توجه کنید امسال هیچ کدامشان نیستند باید امسال تکانمان بدهد وگرنه باز هم سال پیش رو را باخیتم بدون هیچ تغییری تا سال دیگر همین طور یکنواخت می رویم حالا آیا سال بعد هستیم یا نه، فقط خدا می داند و بس.
مولانا می گوید:
باز خر ما را از این نفس پلید (به خدا می گوید من را بخر از این نفس پلیدم )
کاردش تا استخوان ما رسید
از شما بیچارگان (مثل من و شما) این بند سخت
که گشاید جز تو ای سلطان بخت
امشب وقتش است که آزادیمان را از درگاه حق طلب کنیم، وقتی دعا می خوانیم ببینیم امام چه چیزی فرموده است در آن روزها با همه دلهره و نگرانی امام به چه چیزی نگاه کرده است ما توجه کنیم و امشب آزادی و رهایی مان را بگیریم قبل از این که اسیر خاک بشویم، خیلی زود همه اسیر خاک می شویم زیاد سخت نگیرید. نمی دانم کجا سیل آمد سه تا افراد یک خانواده را با همدیگر زیر آب و خاک کرد همه مردند.