منو

دوشنبه, 26 شهریور 1403 - Mon 09 16 2024

A+ A A-

فرهنگ ماه محرم و رمضان را چگونه در زندگی جاری بسازیم؟ بخش دوم

بسم الله الرحمن الرحیم

صحبت از جمع: هفته پیش یک پویش گذاشتید که چه کاری انجام دهیم که محرّم هم مانند ماه رمضان در زندگی مان جاری باشد؟ بنده خودم در ماه محرّم برنامه ای در دیدم که می گفت خودتان را بگذارید جای افرادی که در کربلا بودند، ببینید شما اگر بودید چکار می کردید؟ یا اگر جا مانده بودید چکار می کردید؟ اول به این فکر می کردم اگر کربلا بودم چکار می کردم! بعد آوردم در زندگی الان خودم بطور مثال یک مسئله ای که پیش می آید فکر می کنم اگر امام حسین(ع) بودند چکار می کردند؟ و یک راهکار دیگر خواندن زیارت عاشورا به طور مستمر، که شرایط را برایمان تثبیت می کند.
استاد: بسیار عالی.
صحبت از جمع : وقتی مثل آقا امام حسین(ع) آزاده باشیم، عمل و اعتقاد در یک راستا باشد، یعنی به آن چیزی که فکر می کنیم من معتقد هستم و این است، همان هم در عمل و در زندگی جاری شود، می تواند ماجرا را پیش ببرد.
استاد : بسیار عالی.
صحبت از جمع: این که ما بتوانیم خودمان را هر لحظه در رمضان و یا هر لحظه در محرم، محدودیت ها و یا آن اتفاق هایی که پیش می آید، مثلاً گناهانی که انجام می شود را چشم پوشی می کنیم و در روزهای عادی انجام می دهیم. به نظر بنده چون رفت و آمدها و برنامه های ما در ماه محرم محدود می شود، مثلاً در محرم مهمانی نیست یا در اول ماه رمضان خریدها انجام می شود و بیشتر در خانه هستیم ، باعث می شود که خیلی از گناهان را هم انجام نشود . ولی چیزی که شما همیشه تأکید دارید بحث چهارچوب ها است. برای خودتان چهارچوب ببندید، نه از آن چهارچوب کوچک تر و نه بزرگ تر باشید که دست و پایتان از آن چهارچوب بیرون بیافتد. هر لحظه و هر زمانی که در زندگی اتفاقی دارد می افتد، اگر قرار باشد گناه باشد آن آلارم و آن چراغ قرمز در ذهن من روشن می شود و متأسفانه آن قدر شیطان همیشه در کمین است، بیشتر اوقات آدم سعی می کند که گناه را انجام ندهد ولی به محض این که گناه انجام می شود تازه انگار غذاب وجدان به سراغمان می آید که من الان دروغ گفتم، الان در مجلس غیبت هستم. یعنی آن گناه جاری شده و برای شما نوشته شده است. ولی مهم این است که آدم بتواند قبل از این که آن گناه انجام شود خودش را کنترل کند. یعنی آن چراغ و آن زنگی که در ذهن آدم به صدا در می آید بتواند به آن پایبند باشد و انجامش دهد. مثلاً امروز ما داشتیم می آمدیم، یک ماشینی در یک خیابان باریک داشت دنده عقب و برخلاف جهت ماشین های دیگر بالا می آمد. من می توانستم یک جایی بایستم تا این ماشین بیاید و دور بزند و در مسیر مستقیم بیافتد و در جریان عادی ماشین ها. همسرم گفتند که برای چه باید به این راه بدهی؟ این دارد خلاف می آید و اگر هم الان تو به آن راه بدهی ترافیک زیاد می شود. گفتم: وقتی طرف دارد در یک دردسری می افتد و من می توانم با یک ایست در حد یک دقیقه ای باعث شوم که او کارش را انجام دهد چرا انجام ندهم.
استاد: بسیار عالی
صحبت از جمع: یک دوستی می گفت که هیاهوهای زمینی برای درک بهتر هیاهوهای آسمانی است. بعد مثالی هم که می زد می گفت اگر شما الان محبّت یک مادر به بچه اش را می بینی برای این است که شاید بتوانی بفهمی خدا چقدر یک نفر را دوست دارد. اگر هرچیزی به این کوچکی را به خدا وصلش کنی بزرگش اتفاق می افتد و می توانی تازه آن را درک کنی. همه چیز مثال است. حالا این را در بستر امام حسین(ع) می شود گفت بزرگ ترین ظلمی که اتفاق افتاده است، ظلمی است که به امام حسین و خانواده اش شده است. و بزرگ ترین لطفی که اتفاق افتاده است پیش کشی هایی است که امام حسین(ع) می کنند و می بینیم که دارند تلاش می کنند برای این هدایت. خودم چیزی که به ذهنم رسید این است که حالا آدم هر کاری که می خواهد انجام دهد یک لحظه فقط به این فکر کند که این کوچک را ببرم در کربلا و بزرگش کنم ببینم چه شکلی می شود. اگر امروز من دارم یک خطایی انجام می دهم مثلاً در سیستم مالی و کسب درآمد خودم شاید بشوم جزو آن دسته آدم هایی که امام حسین(ع) به آن ها می گفت شما شهید نمی شوید چون بدهکار هستید و باید بدهی تان را بدهید. برای این که بخواهم جزو آن دسته باشم پس نباید جزو این دسته بد بروم. مجبورم که مسیرم را تغییر دهم. یا این که اصلاً شاید به خاطر فلان کم کاری من، سعادت این که با سپاه امام حسین(ع) باشم که حالا امروز می شود سپاه آقا امام زمان(عج) از من گرفته شود. این مقیاسی که همیشه یاد بگیرم کارهای کوچک را ببرم در این اشل که بزرگش کنم که از نظر من کوچک است، اگر این در آن بستر بزرگ قرار بگیرد چه چیز بزرگی شود
استاد : چه ها خواهد شد.
ادامه صحبت از جمع : و یک مقایسه ای هم که شنیدم، می گفت بهشت هر چیزی را در آن عالم میلیون برابرش می کند. اگر شما ذرّه ای بد باشید این بدی آن قدر بزرگ می شود که دیگر جایت در بهشت نیست، پس باید خوب باشی.
استاد: بسیار عالی.
صحبت از جمع: یک جاهایی از چهارچوب های دین را با چهارچوب هایی که عرف جامعه مان است کوچک تر و یا برزگ تر کرده ایم. مثلاً دین یک حدی را تعیین کرده است، حالا ما براساس آن فرهنگی که در قوم و خویش مان و خودمان هست، آن حد را بعضی مواقع به سلیقه و به فرهنگ خودمان کوچک تر می کنیم و بعضی مواقع هم فراخ تر می گیریم. این برای شخص من بزرگ ترین آسیب هست. خیلی جاها با توجه به آن چیزی که از بچگی یاد گرفتیم در جامعه قضاوت می کنیم، خوب یا بد در مورد افراد یا کارها که در حقیقت ممکن است اصلاً نظر دین آن نباشد. و متأسفانه ماهایی که یک مقدار جنبه مذهبی داریم، 4 تا آیه، روایت، نهج البلاغه و حدیث را هم خواندیم به صورت فوق العاده کاریکاتوری یک شخصیت دینی برای خودمان تراشیده ایم و فکر می کنیم حالا آن چیزی که ظن و گمان ما نسبت به دین است همان را بیاییم و پیدا کنیم ببینیم کجای عملکرد امام حسین(ع) می توانیم این را تقویت کنیم و همان را بچسبانیم و رها نکنیم. دیگر هرجا می خواهیم یک منطق بُرّنده ای داشته باشیم بگوییم امام حسین(ع) این کار را کردند پس ما هم باید این کار را بکنیم. در صورتی که ممکن است اصلاً حسین بن علی در آن موقعیت اصلاً این کار را نکند .این دیگر آن ظنّ من، نفس من و استفاده ابزاری من از کلام خدا، نهج البلاغه و کلام امام حسین(ع) است. یعنی جایی که برای بنده فاصله می افتد با حضرت حسین بن علی این هست که می خواهم هوای نفس خودم را به کرسی بنشانم، می گردم ببینم خب در این واقعه عاشورا، چیز دیگری هم که از امام حسین بلد نیستم، همین حرکت را بلدم. یا مثلاً جملاتی که در نهج البلاغه یک مقدار خواندیم یا یک قسمتی از قرآن بوده است کجا این ظن من را تقویت می کند. دیگر به این که 10 جای دیگر ممکن است نفی کننده این باشد، اگر هم بدانم یا جدی نمی گیرم یا آن را می پوشانم. من فکر می کنم این بزرگ ترین جفای ما چه در جامعه مان و چه به صورت شخصی است. ما سالیانی داشتیم یک بندگان خدایی مثلاً می گفتند درسی که از کربلا می گیریم درس مذاکره است. یک عده دیگر می گفتند درسی که از کربلا می گیریم درس جهاد است. و در عالم سیاست ما اصلاً بحث شده بود خب آن در عالم سیاست ما بود. در عالم شخصی هم همین است. همان طور که یک شخصی پشت تریبون می آید و یک وجه کار حضرت حسین را خیلی پررنگ می کند، من هم یک وجه کار حضرت حسین را چون خودم دوست دارم پررنگ می کنم، درصورتی که ممکن است اگرحضرت حسین در آن موقعیت قرار بگیرد کار متفاوتی را نسبت به آن قضیه انجام دهد. یکی دو آیه از قرآن هست که متأسفانه ممکن است من خودم را جزو این افراد ببینم .خداوند درسوره انعام آیه 115 و 116 می فرمایند: وَ تَمَّتْ كَلِمَتُ رَبِّكَ صِدْقًا وَ عَدْلًا لَّا مُبَدِّلَ لِكَلِمَاتِهِ وَ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ. این را همه ما شنیده ایم. حالا این قسمت آن که بالاخره ما باید به خدا پناه ببریم، می فرمایند: وَ إِن تُطِعْ أَكْثَرَ مَن فِي الْأَرْضِ يُضِلُّوكَ عَن سَبِيلِ اللَّه، یعنی اگر از بیشتر مردم روی زمین پیروی کنی تو را از راه خدا گمراه می کنم. إِن يَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ وَ إِنْ هُمْ إِلَّا يَخْرُصُونَ. آنان فقط از گمان و پندار پیروی می کنند و تنها به حدس و تخمین تکیه می زنند. بنده یک موقعی بالاخره از گمان خودم نسبت به حضرت حسین استفاده می کنم درصورتی که خداوند تَمَّتْ كَلِمَتُ رَبِّكَ را انجام داده است. بنده چون به اطرافیان و به فامیلم نگاه می کنم، به هوای نفس خودم نگاه می کنم، متأسفانه ممکن است این جفا را به حضرت حسین کرده باشم و از ایشان معذرت خواهی می کنم که بالاخره با ظن خودم ایشان را تفسیر کردم و به نظر من برای من این بزرگ ترین آفت است.
استاد: عالی است. چون یک فضایی را باز کردی که می خواستم بگذارم برای ولی نمی شود. انشاءلله شاید همین امروز ورود کنم.
صحبت از جمع: چیزی که به ذهن بنده رسید این است که ما چه موقع می خواهیم دانسته هایمان را در زندگی مان بیاوریم. به هر حال هرکداممان در حد خودمان چیزهایی آموخیتم. مشکل بزرگی که همه ما در خانواده هایمان داریم این است که نمی توانیم همدیگر را ببخشیم،‌ یعنی اگر یک لحظه حس کنیم آن لحظه ای که شمر نشست روی سینه آقا امام حسین(ع) ایشان با علم لدنی که داشتند می دانستند که او کارش را انجام خواهد داد ولی باز از رحمت و شفقت خدا ناامید نشدند گفتند شایددر این واپسین لحظات به سوی خدا برگردد. اگر یک لحظه فکر کنیم چرا آقا امام حسین(ع) آن لحظه این حرف را به شمر زندند؟ ایشان که می دانستند که این آدم شنیع کارش را انجام خواهد داد، پس ما چه موقع می خواهیم این آموخته را از ایشان بیاوریم در زندگیمان و بتوانیم یک فردی که سالیان قبل یک خطایی کرده من تا چه موقع می خواهم این را به سر طرف بکوبم و وسیله تحقیر او قرار بدهم. بگوییم یا امام حسین شما همه هستی تان را برای عشق به خدا دادید که ثابت کنید که من عاشق تو هستم و هرآن چه که تو را خوشحال می کند من انجام می دهم پس من هم الان در این لحظه بغضم را قورت می دهم، می گذرم، سکوت می کنم. با این کارهای کوچک آشوب ها در خانواده ها، در جمع های کاری و اجتماع می خوابد و ان شاءاله در زندگی هایمان جاری می شود.
استاد: ان شاءالله.
صحبت دوستان: بنده از روز عاشورا برای این که از فضا خارج نشوم شروع کردم مقاله سال های گذشته را خواندن. می خواستم ببینم خصوصیات اصحاب کربلا چطور بود؟ جبهه مقابلشان چه کسانی بودند؟ فرمودید مقامات را بشناسید آن جا راجع به مقام ها توضیح دادید، در مورد مقام جواب حضرت زینب صحبت کردید. بعنوان مثال فرمودید: آنهایی که در روز عاشورا حضور امام را درک کردند بعد از عاشورا وظیفه شان خیلی سنگین است باید همیشه در حضور امام باشند و بدانید کسی که در حضور امام است دیگر نباید از آن خارج بشود اگر در زندگی دیدید که هر چیزی را می توانید به امام ترجیح بدهید یعنی از آن حالت خارج شدید. یا فرمودید که اگر کسی عاشورا را درک کرد ولی امام را درک نکرد باید خودش را با صحابه مقایسه کند و باید ببیند که در مقام کدام صحابه قرار دارد. مثلاً اگر در مقام حر است خودش را ارتقا بدهد برساند به حبیب بن مظاهر. یا فرمودید که کسانی هستند که عاشورا نرسیدند حالا باید چکار کنند؟ تمام این ها را شما در آنجا راه کار دادید. فرمودید که برای خودتان شابلون بگذارید همین خودشناسی که فرمودید هر روز اعمالتان را بنویسید و برایشان راه کار پیدا کنید چرا این ها را انجام دادید، ببینید عیب هایتان چیست؟ یعنی به نظر من اول باید عیب شناسی بکنیم تا بعد برسیم به خود شناسی. وقتی آنها را خواندم خیلی حسرت خوردم که چقدر دیر کردم.
استاد: انشاءالله موفق باشید. صحبت های دوستمان برای یازده سال پیش است و چقدر آن موقع شرایط برای من یک دوره سخت را آغاز کرده بود ولی نتوانست مرا از پا دربیاورد و جلوی کار کردنم را بگیرد خدا را هزاران بار شکر می کنم که از عنایات پروردگار است شما شنیدید پیغام اول به گوشتان رسید حالا دوست دارید می روید می خوانید می روید دنبالش می روید، می گردید دوست ندارید سرتان سلامت خودتان می دانید.
صحبت از جمع: شما هفته پیش فرمودید فرهنگ رمضانی بودن و فرهنگ عاشورایی بودن را چگونه می توانیم در زندگی مان رواج دهیم؟ جایی دیدم نوشته مهدی جان ببخشید اگر رد شدی و متوجه نشدم پس سلام، امام زنده همیشه حضور دارند اگر این را یاد بگیرم که امام زنده هر لحظه حضور دارد یعنی یک فرهنگی را در خودم دارم بوجود می آورم چون آن فرهنگ در من بوجود نیامده باشد در جامعه رواج پیدا نمی کند درگیر معاش شدن آدم را از اصلش دور می کند.
استاد: زیادی درگیر معاش شدن خوب نیست. به هر حال باید درگیر معاش باشید چون نباید که رزق روزانه تان احتیاجتان به آدم ها باشد ولی زیادی درگیر شدن، نه.
ادامه صحبت دوستان: همان طور که یک عده با امام حسین(ع) رفتند بعد گفتند: زن، بچه و مالم را چکار کنم و برگشتند، دیگر زیاد از حد نگران بودن است. فکر کردم که فرهنگ عاشورا یعنی این که امام زمانم(عج) در زندگیم جاری باشد.
استاد: عالی است.
صحبت از جمع: این مدت عمری که ما گذراندیم پای منبرها و سخنرانی ها بودیم و به نوبه خودم هیچ مطالعه و تحقیقی نداشتم و همه هم عزاداری بود. وقتی یک چیزی را می شنویم، بعضی هایش به دل ما می نشیند، مثل این که جاگیر می شود و در یاد ما می ماند، ‌چند روز پیش یک سخنرانی می شنیدم که می گفت شما باید خودتان به یک جایی برسید نه این که از دیگران بشنوید،‌ در واقع همه چیز ما از این و از آن است. در همین سخنرانی ها شنیدم می گفت زیارت عاشورا برای محرّم است ولی زیارت وارث برای کلّ ایام است.
اول دعا می گوید: السّلام علیک یا وارث آدم صفوه الله بعد یکی یکی کسانی که امام حسین(ع) از آن ها ارث می برد مثلاً حضرت آدم ملائک به ایشان سجده کردند، حضرت امام حسین(ع) ملائک به ایشان هم سجده کرد. بعد موسی کلیم الله که هم سخن خدا بودند ایشان هم همین طور هم سخن خدا بودند و ارث بردند. یا نوح نبی الله همه اقوامش را سوار کشتی نجات کردند، حسین هم همین طور ان الحسین مصباح الهدی وسفینه النجاه، کشتی نجات امام حسین همیشه سوار می کند و این که ما خودمان فکرمی کنیم که رفتیم اینجا روضه، رفتیم حسینیه ، درصورتی که من فکر می‌کنم خود امام حسین به ما نظر دارند و ایشان هستند که ما را به مجالسشان دعوت می کنند حالا چقدر ما توفیق داشته باشیم بهره برداری کنیم یا این که السلام علیک یا موسی کلیم الله یا عیسی روح الله، حضرت محمد( ص) که حبیب خدا دوست همیشگی خدا بودند.
استاد: این مبحثی را که شما مطرح می‌کنید ما ان شاءلله در گفت‌وگوهایی چند جلسه است که از حضرت آدم شروع کردیم بعد ادامه می دهیم و امروز اگر برسم این گفت‌وگو تمام کنم به این قسمت برسم و رسیدم به حضرت نوح این را آن جا توضیح می دهم چرا باید چنین زیارت نامه ای باشد؟ و اصلاً مقصود چیست؟ متأسفانه به این سن که رسیدیم همیشه سر منبرها و سر مجالس خانم ها توصیه کردند این را بخوانید اما هیچ وقت کسی نگفت چرا زیارت وارث بخوانیم؟ یا چرا فلان نماز را باید بخوانیم ؟ اصلاً چه چیزی در آن وجود دارد حالا اگر خدا توفیق بدهد یک روند حرکتی جدیدی که آغاز کردیم اگر عمری باقی باشد و توفیق داشته باشیم کنار همدیگر به این ها جواب می دهیم.
ادامه صحبت از جمع: حالا این مبحث من در مورد دوستی حضرت ابراهیم که امام حسین(ع) گفتند با تک تک سلول هایشان با خدا دوست بودند حالا امام حسین که جای خود دارند و این همه ارث بردند؛ می خواستم ببینم حالا من باید چکار کنم از امام حسین(ع) چه چیز ارث ببرم؟ یک شب در محرّم که ما داشتیم به منزل می‌رفتیم یک قسمت میز و صندلی گذاشته بودند برای عزای امام حسین(ع)، لحظه ای به ذهنم آمد که این جا مهمانی است یا عزای امام حسین(ع)؟ سریع به خودم گفتم به تو چه! بر اساس یکی از همین شنیده ها که یه دفعه خطیبی می‌گفت به عزای امام حسین هیچ وقت هر مدلی که هست شما اعتراض نکنید، شما فقط می توانید یه چیزی بردارید و رد شوید. خواستم بگویم از چیزهای کوچک کوچک و به اصطلاح مجالس هایشان که باید احیا بشود چون خود امام معصوم خلیفه الله هستند. به نهایت تبلور در امام معصوم است که امام حسین واقعاً خلیفه الله هستند.
استاد: در این باب حتما حرف می زنیم انشاالله توفیق داشته باشیم خدا به ما عمر بدهد تا قبل از این که به پایان دوره مان برسیم این را هم باهم طی می کنیم.
ادامه صحبت از جمع: اوج انسانیّت روز عاشورا مورد ظلم قرار گرفت، ما چه طوری جلوی ظلم ها می ایستیم؟
استاد: ما اولین جایی که باید جلوی ظلم بایستیم ظلم بر نفسمان است. حرکتمان باید از این جا شروع بشود. علت این که نمی‌توانیم جلوی ظلم بر دیگران را بگیریم چون ما اولین ظالم بر نفس خود هستیم؛ ما می‌خواهیم جلوی ظلم بر نفس دیگری را بگیریم ولی به نفسی که تحت اختیار خودمان است به آن ظالم هستیم، اول باید این جا بایستیم، ان‌شاءالله می ایستیم.
صحبت از جمع: پیرو بحثی که شما از قبل شروع کرده بودید و ادامه بحث عاشورا سه تا سؤال را سعی کردم که هر روز از خودم بپرسم. یک: در روزی که بر من گذشت یا حالا هر لحظه که حواسم هست چقدر اولویت من خدا بوده است؟ چقدر اولویتم امام حسین(ع) بوده است؟ و چقدر الویتم امام زمان(عج) بوده است؟ واقعاً سخته و این که استمرار این موضوع و فکر کردن به این موضوع شاید بتواند از این شرایطی که هست نجات بدهد و برساند به کشتی نجات آقا ابا‌عبدالله. سؤالم این هست: یک سری ادعیه هست مانند زیارت آل یاسین، دعای عهد، زیارت عاشورا و.... حالا به تناسب وقت ممکن است کسی شروع کند به خواندن، آن چه که برای من جای سؤال این است که یعنی آفت این موضوع عادت است و رها کردن آن، یکی ازآفت های دیگر آن که به تازگی من با آن مواجه شدم و حقیقت خودم نمی دانم چه بود که یک دفعه این مسیر قطع شد. آدم تو مسیری که هست وقتی که فرامین خدا رو انجام نمی دهد توفیق از او برداشته می شود یا چه اتفاقی می افتد؟ به هرحال آدم اشتباه می کند. شاید به اندازه ای که احساس فردی حرکت می کنه عقل و عملش هم باید به همان اندازه حرکت کند و وقتی این حرکت نمی کند در آن لحظه راهبر آدم می گوید بایست، آن هم شاید از لطفش باشد، او هم چون خیلی آدم را دوست دارد این کار را می کند که آدم برگردد و این ها را متعادل باهم جلو ببرد. آیا برداشت درستی است؟
استاد: مسیر درست هیچ وقت توسط یک راهبر روحی الهی قطع نمی شود ممکن است یک ذره کند تر بشود ولی قطع نمی شود، چرا؟ چون یک راهبر الهی نیازی به این ندارد که شما را زمین بنشاند تا خودت به آن فکر کنی و برگشت کنی، نه نداریم. چون شما در مسیر هستی، کسی که در مسیر نیست فرق می کند بنابراین می تواند با آلارم های مخصوص مسیر را برای شما روشن کند و به شما نشان دهد اما اشاره ای کردی و آن این است: هر چیزی که در عالم دانستیم محو می‌شود ، هر چیزی که در عالم فهمیدیم ماندگار می شود، دانسته ها از قدرت حافظه، پویایی و... کمک می گیرد و دانسته‌ها جمع می شود اما فهم دانسته ها شما را می‌پزد، آماده خوراک می کند. یک برنامه تلویزیونی گوش می‌کردم دکتری صحبت می‌کرد و مجری از او سؤال می‌کرد، می گفت مثلاً اگر این طوری باشد اگه آن طوری باشد، گفت ساده کنید، ساده ها را مردم به راحتی می فهمند. می پرسید اگر این درد باشد چه کار کنیم؟ می گفت عسل و نعناع را بجوشانید و بخورید، می گفت یعنی برای همه چیز ؟ گفت ما سؤال کردیم برای همه چیز، یعنی آن چه را که مردم می‌دانند من هم می دانم عسل خوب است، نعناع خوب است، کدامتان نمی دانید!؟ همه می دانیم چرا وقتی مشکلی پیش می آید به دکتر می رویم برای آن که آن چه که می دانیم در حیطه فهم ما وارد نشده است. ما همه مان عاشورا را می دانیم، همه مان امام را می شناسیم ما خیلی چیزها را می دانیم بخصوص قشر ما که تقریباً از بچگی در این طور مسائل چرخ خوردیم. پس چرا زندگی هایمان آن طور که باید نیست؟ چون آن چه را که به عنوان دانسته به ما داده اند پخته نکردند تا در بحث ما بگنجانند. حرکتی که الان ما آغازمی کنیم همین است. در محرم سال 1391 از مدینه با امام حرکت کردم تا کربلا، افرادی که نو به نو به امام اضافه می شدند و ... گفتگو کردم خیلی جاها افرادی که بُریدند و رفتند، خیلی جاها افرادی که پیوست مجدد خوردند و .... . گفتگوی دوستمان من را به فکر فرو برد من که گفته بودم پس چرا هیچ کدام یادتان نیست؟ کدامتان به دنبال آن رفتید؟ یادم بود جزو دانسته هایمان است. من می دانستم که در سال های گذشته همچنین گفتگویی بود از آن دانسته چه قدر بهره برداری شد، پس چه کار کنم؟ اگر من وظیفه دارم بگو من وظیفه ام را چگونه انجام دهم. اولین چیزی که آن هفته مطرح کردم این بود: چطور ما می گوییم فرهنگ عاشورایی. ماشاالله این کلمه فرهنگ را به اول همه اسامی ها می چسبانند و به خورد ملت می دهند اما واقعیت این است که نمی دانند چه می گویند. گفتند بیایید بگویید فرهنگ محرم و عاشورا را در کلّ سال جاری کنیم از شما کمک خواستم بیایید کمکم کنید ما چه کنیم که این فرهنگ در طول سال جاری باشد؟ قدیمی ها سالی یک روز روضه داشتند اما یک روز روضه های خانگی به درد ما نمی خورد، کار ما را راه نمی اندازد. یا فرهنگ ماه رمضان چرا همه ما در ماه رمضان این قدر ملوس، خوب، مهربان و با گذشت هستیم چرا بعد از ماه رمضان یک طور دیگر می شویم؟ یک چیزی این وسط غلط است، ایراد دارد، باید چه کار کنم ؟ خیلی به آن فکر می کنم. خیلی از شب ها که دیگر هیچ کس با من کار ندارد از زمانی که به رخت خواب می روم خیلی وقت ها تا اذان صبح بیدار هستم و فکر می کنم. چطور ماه رمضان را جاری کنیم من می خواهم با شما راه بیفتم چطور با شما راه بیفتم؟ خانه من و خانه تو همه بشود یک خانه ماه رمضانی. در نوع خوراک، در نوع گفتگوهایمان، در نوع مراوداتمان تأثیر بگذارد، آن وقت شما نمی توانید هر مراوده ای را ادامه دهید. پس اگر بخواهیم فرهنگ کربلا، فرهنگ محرّم یا فرهنگ ماه رمضان در جامعه جاری شود فقط صرفاً در خانه من به تنهایی به درد نمی خورد. امروزه دیگر خِرَد فردی کارساز نیست امروز دنیا خِرَد جمعی می خواهد، چرا؟ چون یک آدمی که می خواهد کلّ دنیا را بگرداند می خواهد ظهور کند، می خواهد بیاید و بگوید من هستم، به شما وعده داده شده بود من هستم. خیلی فکر می کنم که امام زمان(عج) چگونه ممکن است من این جا فکر می کنم او حرف مرا بشنود او در امریکا و آفریقا فکر می کند حرف او را هم بشنود مگر چنین چیزی ما داریم؟ بله داریم کلّ این کره هواست، من این جا اکسیژن تفس می کنم، آفریقایی، هندی و انگلیسی و .. هم اکسیژن تنفس می کنند، همه ما یک نوع اکسیژن داریم چند نوع که برای زنده ماندن نداریم. قطعاً امام به گستردگی این اکسیژن و هوا هستند پس حتماً صدای من را می شنوند. اول من باید به این فهم برسم نه این که این جا شعار بدهیم و برویم، باید فهمیده باشیم. در این فضاهای مجازی جوک برای خنده می گذارند اشکال هم ندارد اما اگر یادشان باشد که آن جوک را که می گذارند امام زمام هم می شنود رویم می شود که بگذارم؟ دقت کنید ما امروز نیاز داریم جامعه ما به سوی خِرَد جمعی، دانایی جمعی برود. حالا تعدادی هم زیرآبی می روند، به جهنم بروند. وقتی جمع عاقل شد، خردمند شد یکی دو تا ناعاقل هیچ کجای دنیا به درد نمی خورد، هیچ چیز را عوض نمی کنند. با خودم فکر کردم که بیایید ماه رمضان را جاری کنیم، بیایید همه مان با هم قرار بگذاریم. شما قطعاً یادتان هست که ما انرژی های شبانه داشتیم، چند نفر در قرارهای شبانه مشکلاتشان حل شد؟ خیلی ها. خیلی ها که دیگر این جا نیستند، خیلی ها که اصلاً با ما نیستند. گفتم بیایید قرار بگذاریم مثلاً جمعه ها را روزه بگیریم. یک روز در هفته را همه باهم روزه بگیریم ولی یک روز واحد همه باهم کنار هم یعنی آن روز همه مان سر اذان مغرب سفره افطارمان باز شود. اگر قرار است محرم در زندگی های ما جاری شود با بچه هایمان با خانواده هایمان وقتی دور هم جمع می شویم حداقل یک گفتگوی پنج دقیقه ای برای بچه هایمان داشته باشیم از ویژگی های امامان فقط یک ویژگی را بگوییم بعد نگاه کنیم ببینیم آن ویژگی که در امام وجود داشت در زندگی من هست؟ در زندگی من جاری است؟ امام وقتی خطبه می خواند و مردم را هدایت می کرد نمی گفت آی فلان فلان شده ها می دانیم من که هستم؟ نه نمی گفت در کمال متانت صحبت می کردند، اما اگر یکی جلوی تو بپیچد و بد هم بپیچد و حق هم با تو باشد از ماشین شیشه را می کشی پایین و فحش فلان فلان شده نمی دهی؟ پس تو اصلاً به هیچ عنوان امت این امام نیستی. می دانید خیلی ها رزقتان بسته است و به سختی جان کندن نان در می آورید، می دانید چرا؟ چون نمازتان خوار است، نماز می خوانید اما آن هایی که نماز را کوچک می شمارند از امت امام حسین(ع) نیستند.
نماز می خوانید؟ نمی پرسم چه کسانی نماز نمی خوانند؟ نه می خواهم که بدانم و نه می پرسم که بدانم ولی آن هایی که نماز را کوچک می شمرند از امت امام حسین(ع) نیستند، ظهرعاشورا یارانشان گفتند یابن رسول الله شما به نماز بایستید ما جلوی شما سپر می شویم. آن ها جسارت خوردن تیر جلوی امامشان برای نماز داشتند ما جرأت این که اذان می گویند بدویم وضو بگیریم نداریم آن وقت تو می خواهی محرّم را جاری کنی؟ خنده دار نیست؟ خوار می شماریم.
خدا حفظ کند دوستمان را که ایران هم نیستند، ایشان اذان می دهند گوش می کنند بمحض این که میگفت حی علی الصلوه می رفت برای وضو، می گفتم اول اذان برو، می گفت اول اذان شهادتین می گوید از من اقرار می گیرد، من را دعوت می کند به این که شهادت بدهم خدا یکی است، پیامبر خدا ایشان است امام و حجت خدا ایشان است اما وقتی می گوید حی علی الصلوه دارد دعوت می فرستد، بشتاب بسوی نماز و باید نماز را اول وقت بخواند، دعوتنامه خدا را خوار نمی کند شمای مسلمان جند نفرتان دعوتنامه خداوند را خوار می کنید؟ به آن فکر کنید.
واقعیت این است خوار می کنیم دعوتنامه خدا را که در مأذنه ها پخش می شود، حالا ما چقدر خوشبتخت هستیم اذان در شهر جاری می شود، ایشان می گویند: حسرت این که صدای اذان را از مسجد بشنوم به دلم هست وقتی آن جاست می گوید: خوش بحالتان، آن وقت ما این جا قدرش را نمی دانیم. طرف می رود خانه بخرد ارزان هم می دهند نمی خرد می گویند چرا نمی خری؟ می گوید چون نزدیک مسجد است هر دقیقه می خواهد اذان بدهد و ... پس تو نمی توانی محرّم را جاری کنی.
بچه ای که مادر را در خانه هنگام نماز چادر بسر ندیده باشد نماز نمی خواند مگر این که بزرگتر شود و خودش در جامعه مسیرش را انتخاب کند. فضای خانه هایمان باید محرّمی باشد، سیاه آویزان کنیم بچه هایمان ببینند. صحبت کنیم همیشه از کشت و کشتار نگوئیم از سجایای اخلاقی و فضایل شخصیتی امام بگوییم. بچه ها آزرده می شوند دائم تیر سه شعبه آمد گلوی طفل را پاره کرد برای بچه ارزش ندارد و نمی فهمد و فقط آزرده می شود، بزرگترها هم همین طور آزرده می شوند.
صحبت از جمع: حدیثی از پیامبر شنیده بودم که فرمودند: من بین دو جاهلیّت مبعوث شدم و جاهلیت بعد از من به مراتب بدتر از جاهلیّت قبل از من هست چون مردم توجیه می کنند. ابزاری پیدا کردند به اسم دین و آن جهالت را توجیه می کنند. خیلی وقت ها پیش می آید فکر می کنم، فکری که از سر من میگذرد توجیه است یا دین است؟ شاید اگر من در کربلا بودم صدای امام حسین را می شنیدم می رفتم کمک و یک وقت نباشد که جاهلیّت مرا به جایی ببرد که جزو دسته ایی باشم که یک توجیهی بیاورم و جایی بمانم که توفیق شنیدن صدای امام را هم نداشته باشم و مرا جدا کند. دیدم که سه هفته هست قرار است مقاله ای از حضرت علی اکبر بیاورم یکبار رفتم تو سایت چیزی پیدا نکردم و از کسی هم نپرسیدم مقاله ها کجاست؟ یک کتاب را پیدا کردم ولی هنوز شروعی که باید کار کنم و وقت بگذارم را نگذاشته ام و می بینم پشت آن یک سری توجیه است، امروز کار دارم و ... این شد همان کوچکی که اگر بزرگش کنم می شود همان کربلائی که از دست داده ام شاید همین یک مقاله باعث می شد یک نگاهی به من بشود و آن، مسیر مرا مستقیم تر و بهتر کند.
استاد: بسیارخوب و عالی است.
صحبت از جمع: از بچگی طوری بزرگ شدم که برای من ماه رمضان فرق دارد، اما هر چه فکر می کنیم نمی توانم تمام سال را مثل ماه رمضان باشم. برای این که دغدغه دارم که گناه نکنم اگر تمام سال را بخواهم آن طور باشم خیلی اضطراب و استرس می گیرم و فکر می کنم شادابی ام را از دست می دهم. هیچ کجا نمی روم مبادا حرفی بشنوم مگر جاهایی مثل حسینیه، تمام سال چطوری می شود که آنطور باشم؟ برای من مشکل می شود.
استاد: اشتباه اینجاست که ما فکر می کنیم اگر از خودمان مراقبت کنیم در تمام سال دچار استرس می شویم، شما بطور مرتب خوراکتان را مراقبت می کنید فلان چیز را نخورم برای قلب بد است و ... چرا دچار استرس نمی شوید؟ بطور دائم مراقبت می کنید.
ادامه صحبت از جمع: این که آدم از صبح تا شب هیچ کجا نرود اگر برود گناه می کند.
استاد: نه این نیست شما وسواس دارید، اولاً آدم با هر کسی رفت و آمد نمی کند، بنده هم با هر کسی رفت و آمد نمی کنم دوست نمی دارم پس خودم را مجبور نمی کنم. چه کسی گفت مجبوری که فلان فامیل را که اهل غیبت است بطور دائم بروی سر بزنی؟ اولین چیزی که بر من واجب است مراقبت از خودم هست، شما این را متوجه باشید.
یکی از اشکالات بزرگ ما می دانید کجاست؟ ما قرآن می خوانیم برای این که ثواب ببریم اما حقیقتش این است هر آیه قرآن صاحب دو وجه است لااقل، بالاتر را نمی گویم که وجوه بسیار زیاد دارد ما از قرآن فقط در حد اندک می دانیم اما این که قرآن همان طور که دوستمان گفتند ما اصلاً نمی دانیم، ما فقط شنیده های بچگی یا فلان آقا سر منبر بر اساس مِیل و برداشت های شخصی گفته. پس فردا به من نمی گویند که تو بر اساس برداشتهای شخصی او این کارها را کردی پس اشکال ندارد با سلام و صلوات بیا برو بهشت نه، از این خبرها نیست، تو وقتی تو دنیا بودی قرآن داشتی رفتی آیات را بخوانی ببینی وجه ظاهر و وجه پنهانش چیست؟ ما فقط وجه ظاهر آیات را می خوانیم بعد تازه اگر فارسی را بخوانیم ، معمولاً عربی می خوانیم بعد می گوییم من 20 صفحه قرآن خواندم، چگونه خواندی؟
می خواستم بعد از این بحث پویش محرّم و رمضانی، که چگونه سالمان را محرّمی کنیم و در فضای محرّمی زندگی کنیم و چگونه سالمان را در فضای رمضانی زندگی کنیم؟ شما را وارد فضای قرآنی کنم، قبلاً گفتم قرآن بخوانید، احکامش را برای خودتان بنویسید. نگفتم؟ ولی این مرتبه جدی می گویم هر آیه ای یک ظاهر دارد، یک باطن، فعلاً دوتا بطن دارد بعضی ها می گویند هفتصد بطن دارد من با این ها کاری ندارم فعلاً در سطح ما یک ظاهر داریم یک باطن، ظاهر چه می گوید؟ می گوید در این دنیا شراب نخور، قمار نکن، اما نمی گوید این دنیا گردنت را می زنم. حالا در قانون آوردند اگر شراب خوردی شلاقت می زنیم ولی ما در قرآن ندیدیم، اما یک باطنی دارد اون باطن چه می گوید؟ می گوید می خواهید شراب بخورید بخورید عیب ندارد اول از همه جسمتان را داغان می کنید به جهنم بخورید؛ دوم عقلت را ضایل می کنید باز هم به جهنم؛ سوم تو روی همین خاک می مانید دیگر درجه ای را طی نمی کنید بروید بالا. به تو گفتن این کار را نکن، آن کار را نکن، چرا؟ در سایه این انجام ندادن ها برای تو پلکان گذاشتند این یکی که صرف نظر کردی می گوید برو روی اولین پله، این و صرف نظر کردی برو روی دومین پله، این و صرف نظر کردی برو سومین پله، اکثرا از من می پرسند شما چطور یک چیزهایی را می بینید بدون این که از آن خبر داشته باشید؟ بخدا اگر بدانم. نه سحر بلدم، نه جادو بلدم، نه رمل و اسطرلاب بلدم هیچ کدامش. اما چرا می بینم؟ یک دلیل بیشتر ندارد، یک جاهایی که بقیه به خودشان مباح می دانند من نمی دانم، فقط همین. شبی نیست که بخوابم و نگویم بارپروردگارا! آن هایی که اندیشه مرا تاریک می کنند از من دور بفرما. به دلیل این که اندیشه تاریک انسان را بسوی پستی سوق می دهد، بسوی پستی سوق می دهد. حالا می خواهید قرآنتان را شروع کنید با همدیگر قرار می گذاریم، چیکار می کنیم می گوییم مثلاً 5 صفحه اول را در یک ماه، فکر می کنم دیر هست، خیلی دیر. نمی گویم می میریم شاید مُردیم، کسی نمی داند. اما اگر نمُردیم امام زمان(عج) ظهور کرد جوابشان را چه می خواهید بدهید چطور جلوی ایشان می خواهید بایستید؟ چطور جلوی ایشان می خواهید گفتگو کنید؟ چطور می خواهید ادعا کنید؟
برای پویش فرهنگ رمضان بیاییم قرا بگذاریم هفته ای یک روز همه ما روزه باشیم قبول است؟ می گوید من مشکل معده دارم، درد معده دارم، اثنی عشرم زخم است. درمان آن را هم دارم اصلا نگران نباشید. شیره توت بخرید ولی شیره توت اصل از جای درست حسابی جایی که شکر قاطی آن نکند پسته خام هم بخرید، پسته را آسیاب کنید آماده صبح ناشتا یک قاشق غذا خوری شیره توت به اندازه چهار دانه پسته پودر شده بریزید روی آم ناشتا بخورید بعد هم صبحانه بخورید بعد از چهل روز گزارش معدتان را برای من بیاورید.
استاد: بجز قرار برای روزه گرفتن جمعی، بقیه ماه رمضان را می خواهید چطور اشاعه دهید؟
استاد: قرآن هم بخوانیم، دروغ هم نگوییم.
صحبت از جمع: الان خیلی از این تعارفات ما دروغ است از صبح که بلند می شویم فدات بشوم، بفرمایید..... خود به خود می افتیم در دام دروغ.
استاد: آبروی مان رفت. راست می گویند، آقا زنگ می زند یک ماشین می خواهد، منشی خانم می گوید بله؟ فداتون شوم. حاج آقا آن وقت ها عصبانی می شدند می گفت هیچ کسی به این ها یاد نداده است آدم به یک مرد نامحرم نمی گوید فدات شوم.
راست می گویند دیگر خودش دریای دروغ است؛ هر کسی با من خداحافظی می کند می گویم در پناه خدا، دروغ نمی گویم؛ صحبت می کنند می گویم عزیزم چون همه آدم ها عزیزم هستند اما با آدم هایی که روبرو می شوید واقعاً عزیزتان هستند که به آن ها می گویید عزیزم یا این که یک چیزی همین طوری می اندازید که طرف را فعلاً سنگ قلاب کنید.
باز هم پیشنهاد می خواهید بدهید؟
صحبت از جمع: خواستم بگویم هر روز هفته تمرکزمان را روی موضوع خاص بگذاریم؛ مثلاً دوشنبه ها را همه با هم تمرکزمان روی دروغ نگفتن باشد، یا سه شنبه ها غیبت نکردن، درسته که بقیه چیزها باید رعایت بشود ولی حواسمان واقعاً جمع باشد هر هفته را یک چیزی
صحبت استاد: یک کار دیگر می گویم بکنید.
صحبت از جمع: روزی یک بند دعای جوشن کبیر را می نویسم و می چسبانم به مانیتور و سعی می کنم به آن فکر کنم، خیلی مؤثر است.
صحبت از جمع: در گروهی هستم که در روز وعده غذا می خوریم صبحانه و ناهار؛
جنبه ظاهری روزه به این صورت خیلی قشنگ اجرا می شود.
استاد: دوست عزیز، من می گویم نه! می دانید چرا؟ چون این مورد فقط جنبه شکم و سلامت جسم را رعایت می کند. ولی اگر شما به دلیل این که روزه دار هستی، نه تنها خوراک را جمع و جور می کنی، تمام جوانب دیگر را هم با هم جمع و جور می کنی. زمان قدیم ماه رمضان خانم های بی حجاب هم که توی خیابان می رفتند که هیچ حجابی نداشتند، ماه رمضان یک مقداری نحوه پوشش خودشان را کنترل می کردند، از لختی بودن کم می کردند. بحث روزه داری که فقط نخوردن نیست. بله، دو وعده درروز بخوری یک حرف های جداگانه دارد. ولی ما بحثمان فقط خوردن نیست. ما تمام جوانبی که در یک آدم روزه دار باید رعایت بشود را می خواهیم. حالا من میخواهم یک پیشنهاد بدهم
ادامه صحبت از جمع: نه فقط هفته هایی را که قرار می گذاریم، در طول سال یکی از هدف های ظاهری روزه این بود که یک وعده از غذایت کم کن به شخص سائل ببخش. وقتی در طول سال این قناعت انجام می گیرد، حداقل به جنبه ظاهری روزه توجه می شود.
استاد: این یک جنبه و بُعد روزه است. ابعاد دیگر روزه ز نظر من وسیع تر و بزرگتر است که آن ها باید رعایت شود.
بنویسید، برای رضای خدا مکتوب کنید، از کلّه های مبارک استفاده نکنید. دو روز دگیر باید جواب این کلّه ها را پس بدهید، همه را در آن تلنبار می کنید، تلنبار نکنید . این موبایل ها یک ذرّه که بارشان را سنگین می شود دائم اِرور می دهد. چطور ممکن است کلّه های ما اِرور ندهد؟ یاداشت کنید اگر قرار باشد من یک فرد مؤمنِ روزه داری در طول سال باشم، که تجلی ماه رمضان باشم، می توانم چه چیزهایی را رعایت کنم؟ به توان خودتان نگاه کنید، هیچ اجباری وجود ندارد و عین این سؤال هم برای ماه محرم هست. اما یک پیشنهاد دیگر که این وسطها گم شد، پیشنهاد من قرآن است. اگر توانستید تا روزی که زنده هستید قرآن را بخوانید، نه از برای فقط ثواب بردن. ما خودمان زنده ایم قرآن نمی خوانیم، می میریم خانواده هایمان، وراث ما ختم قرآن می دهند که برایمان انجام بشود، درست است؟ خودشان هم نمی خوانند به شخص دیگری می دهند که بخواند. خواهش می کنم قرآن را شروع کنید، روزی 3-2 آیه ، ولی به همان 2 آیه فکر بکنید. ظاهر آن آیه ،چیست؟ باطن آن آیه چیست؟ یاداشت کنید، ظاهر این را می گوید باطن آن از نظر من این است که اگر این ظاهر را بتوانم اجرا کنم چنین حیطه ای برای من باز خواهد شد. به خدا روزی بزرگی است. من هرچه که بدستم می آید از قصص قرآن است، کسی باورش نمیشود، قصص قرآن خیلی کمکم می کند، چون خیلی چیزها را به من یاد می دهد. الان هم که توفیق پیدا کردم انبیا را با خانواده ها و امام حسین در کربلا، مصیبت هایشان را و اتفاقهایی که برایشان افتاده را مقایسه کنم.
صحبت از جمع: به یک موضوعی تقریبا هر دفعه که آمدم به این جلسات فکر کردم به این نتیجه رسیدم که چیزی را انجام می دهم، برایم عادت شده و از آن استفاده کردم که لذت بوده. یکبار پرسیدم که چرا به حسینیه می آیم؟ چرا نماز می خوانم؟ چون یک بخش آن برای این است که لذّت می برم، از نماز اجباری لذتی نبردم. از خودم پرسیدم که چرا نمی نویسم یا کارهای دیگر را انجام نمی دهم؟ چون دردم می آید و اساساً سراغ چیزی که حس کنم درد دارد نمی روم. اجبارشان را حس می کنم ولی چون حس درد دارم سراغش نمی روم. قرآن را قبلاً می خواندم ولی الان نه چون دردم می آید.
استاد: چرا؟
ادامه صحبت از جمع: برمی گردد به خودم. احساس می کنم به خاطر اعمالم، موقع خواندن، سیاهی بیشتر قلبم را می بینم، حتی الان بیشتر از قبل. قرآن برایم سؤال می شود و انجام نمی دهم. سعی می کنم کارهای نیکی انجام دهم که لذّت ببرم و عادتم بشود.
استاد: ببین دوست عزیز من دارم شما را نگاه می کنم، با چه لذّتی با میکروفون حرف می زنی! درست است؟ خوشت می آید. پیشنهاد می کنم به شما که با موبایلت این کار را انجام می دهی، دستگاه ضبط صوت داری، با هر چیز. همین کاری را که الان داشتی می کردی و با لذّت کامل انجام می دادی روبروی من نشستی و بقیه هم می شنوند، قرآن را هم بخوان و آن را ضبط کن. همین طوری با قرآن حرف بزن، قرآن صاحب یک روح بزرگ است. وقتی تو حرف بزنی می شنود، می فهمد و اگر صادقانه با آن حرف بزنی حتی به آن ایراد بگیری، درست است؟ ایرادت را به تو تذکر می دهد. می بینی، این را من این طوری گفتم ولی حس می کنم این طور است، آن طور که من می گویم نیست. بخوان وصدایت را ضبط کن ببین چه نتیجه ای می گیری. من به تو پیشنهاد می کنم روزهای اول حرف بزن و صدای خودت را در خانه پخش کن وبه خودت به عنوان یک فرد دیگر گوش کن آن وقت نتیجه را می بینی ولی قول بده که این کار را انجام بدهی نه این که باز در بروی. راجع به هر موضوعی، می خواهی تز بدهی ما چگونه فرهنگ ماه رمضان را در طول سال جاری کنیم؟ حرف بزن، گذاشتیم تو اینجا جلسه را اداره کنی و گفتگو کنی.

نوشتن دیدگاه





تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید