برگشتی کوتاه به بحث مقامها بخش دوم
- نوشته شده توسط مدیر سایت
- دسته: مقالات گوناگون
- بازدید: 69
بسم الله الرحمن الرحیم
این هفته می خواهیم راجع به مقام ها صحبت کنیم ، اولین مقام که مدنظرم هست مقام پدر مادر با فرزندان پسر و دختر. متاسفانه در اذهان عمومی جای گرفته که رفتارهای پدر مادر یا فرزندان بالعکس منوط به رفتارها ی افراد مقابل است ، یعنی اگر اولادی بد رفتار می کند دلیلش این است که پدر یا مادر بد رفتار کرده است و یا بالعکس وجود دارد.اما امروز میخواهیم یاد بگیریم به چه کسی می گویند پدر ؟ پدر را معنی کنید . پدر یعنی کسی که کار می کند ، پول می آورد خرجی خانه را می دهد هزینههای زندگی را می گذراند ، غیر از این هیچ نقش یا وظیفه ای ندارد ؟ یا اینکه در خانه همیشه حرف اول و آخر برای پدرهاست ؟ پدریعنی این ؟ در ذهن بعضی هایتان حرف هایی که دارم می گویم هست . برای بعضی ها واقعا پدر یعنی این ؟ من از شما میپرسم ترسیم نقش پدر در ذهن شما چیست ؟ خواهش می کنم شعاری جواب من را ندهید ، یا بهتر بگویم شما دوست داشتید پدر شما چطور آدمی باشد ؟ دانا ، فهیم ، محترم ، پشتوانه ، خوش زبان ، با محبت ، توانا در هر کاری ، من بچه که بودم همیشه فکرمی کردم پدرم هرکول است جدی می گویم ، هر کاری میگفتی این دستش به هر آچاری می رفت توانا بود من هم فکر میکردم که از این بزرگ تر و عظیم تر در این عالم وجود ندارد . برآورنده خواسته های قلبی و محبتی و مادی شما ، یا اینکه پدر کسی است که در خانه زور نگوید ، پدرها زور می گویند آخر ، به عقاید بقیه احترام بگذارد ، در تصمیم گیری ها با افراد خانواده مشورت کند ، نه ! به خواسته بقیه احترام بگذارد ، همیشه بهداشت فردی را رعایت کند ، خسته از سرکار می آید در نهایت دم در جوراب هایش را همان جا جلوی در می اندازد پاهایش هم بوی گند می دهد آقا ! خب برو پاهایت را بشور . به بهداشت فردی اهمیت بدهد ، باور می کنید بعضی از بچه ها به خاطر همین نمی خواهند پدرهایشان را ببینند ، پدرها بدانید . گفتگو را دوست دارید اول پدرها به کوچکترها بدهند و نظرشان را بپرسند که نمی کنند ، در مواقع عصبانیت داد نزند ، خدا بگویم پدران و مادرانی که درحضور بچه ها با هم میجنگند و فریاد میکشند چه کارشان کند آنقدر ذلیل جلو روی من هست که گاهی دلم می خواهد سرم را بزنم دیوار از دست این پدر مادر ، افراد خانواده را کتک نزند ، بعضی ها این کار را می کنند ، نظرش را تحمیل نکند ، نه ؟ اگر بخواهم بگویم باز هم هست ، آدم دلش می خواهد پدرش این چیزها را نداشته باشد ولی مهم این است ، چرا دارند ؟ چرا پدر مادرها دارند ؟ مثل همین را زنان هم دارند خیلی خانم ها خودشان را نگیرند. چون خانم ها یک جاهایی افتضاح تر دارند ، اگر بابا داد می زند خانم جیغ می زند ، جیغ که میزند عین سوهان پرده ی گوش را می سابد می رود چون جیغش ممتد است ، بابا داد میزند ، یک داد زده است در خانه ی ما از این خبرها نبوده است این تحفه سال های زیادی قریب به 30 سال رویارویی با آدمهایی دیگراست ، من به اندازه مثنوی 72 من می توانم خاطره ضبط کنم در این جریانات ، مهم این است آیا مردها قبل از ازدواج و وارد زندگی مشترک شدن به همه این پارامترها فکر کردند ؟ چون همه ی اینها در مقام های دیگری مثل مادری و همسری و... حاکم است . یک آقا وقتی ازدواج می کند همه اینها را باید رعایت کند در مقابل همسر، پدرو مادرهمسرش ، خواهرو برادرو اقوام همسرش ، و بالعکس یک خانم . آیا قبل از آن که به ازدواج فقط برای یک عمل جنسی به ماجرا نگاه کند به موارد اخلاقی و رعایت آنها اندیشیده است ؟ چون در مقام همسری و در مقام پدری همه اینها مشترک است . زنی که تصمیم به ازدواج می گیرد می داند پایش را کجا می گذارد ؟ خانم می دانی پایت را کجا گذاشتی ؟ اصلا آن امنیت خانه پدری نیست مگراین که تو آن خانه را امن کنی مطمئن باش . شب ازدواج پروردگار به هر مرد و زنی یک لوح مقام عطا می کند آیا آمادگی دریافت مقام ، نگه داشتن و پاس داشتن حرمت آن را داری تا پس از آن تصمیم به داشتن فرزند را بگیری که باز تصمیم به داشتن اولاد را می گیری یک مرحله جدید آغاز می شود . آیا در عین خستگی که در عصر ما کم هم نیست برای زن و مرد که هر دو در بیرون کار می کنند یا حتی زن های خانه دار که در خانه بار مضاعف شوهر را هم به دوش می کشند می توانید با یک محبتی جاری نه تصنعی محبتی که وقتی آدم را بغل می کنند آدم حس می کند که به او می چسبد حالم به هم خورد این نه ، یک محبت جاری و عمیق همسرتان را در آغوش بگیرید بدون نیاز جنسی و به او خسته نباشید بگویید . اینها خیلی به ظاهر ساده است سن و سال دار هایمان هم خیلی باید به آن فکر کنند آیا از در خانه تان که به درون آمدید در طی همه سال های عمرتان سر همسرتان را بوسیدید ؟ دستتان را روی شانه اش گذاشتید و بگویید خسته نباشید ؟ و شما خانم برای همسرت همین طور ؟ اما در واقع همه اینها مایه سفت کننده رابطه های طرفین است این مایه های سفت کننده را چه کسانی دارند ؟ فقط کسانی که مقامشان را شناختند و به مقامشان پای بند هستند . خیلی ها را شنیدم که وقتی اینها را می گویم این را می گوید من که این طور رفتارمی کنم اما طرف مقابل من این طور نیست چه زن چه مرد قبول دارم ولی یادمان باشد این دلیل مناسبی نیست که ما آنچه که باید باشیم را ترک کنیم و آنچه که او هست آن بشویم . اگر این طور بشود یعنی ما اصلا مقاممان را نشناختیم یا مقاممان را بر اساس خودخواهی ها و منیت هایمان ترک کردیم . من همیشه در مقابل کسانی که می گویند فلان کس بسیار آدم های دین دار و مومنی بودند می بینی حاج خانم با این رژیم و این وضعیت حالا همه از دین برگشتند ترک دین و ایمان کردند یک جواب می دهم به آن هم اعتقاد دارم پایش هم می ایستم گردنم را هم می دهم می گویم این طور نیست آنها از اول هم دین دار و مومن نبودند چرا ؟ چون مومن بودن به یگانگی خداوند و نزول قرآن توسط پیغمبرش ، قرار دادن اولیای معصوم از نسل پیامبر(ص) یک مقام است اگر کسی این مقام را کسب کرده است ما امروز مقام داریم تاج بنده بودن بر سرمان است انشاالله . تاج امت رسول الله بودن آن هم آخرین پیامبر(ص) است هر کس علی(ع) شد تاج افتخارش ،امام زمان(عج) هم تاج افتخارش است این تاج ها را چه کردید ؟ کسی که این طور مومن است این مقام را کسب کرده فهمیده کجاست به هیچ دلیلی از این مقام روی بر نمی گرداند حرف مزخرف نزنید این از اول خدا و دین و ایمان را نمی شناخت کاملا نمادین و ظاهری و نمایشی مومن بود همین ، عادت کرده بود چون وقتی از خیابان رد می شد می گفتند حاج آقا فلانی ، همین .
پس مهم این است که اولا بفهمیم مقام ها چه هستند ؟ چه ویژگی هایی دارند ؟ اگر در خودمان می بینیم که وقتی این مقام را دریافت کردیم حفظش کنیم ، یعنی پای بندی و تعهد به انجام تمامی ویژگی هایش . مقام را مثل تاجی یا یک تعهد نامه کتبی بپذیریم تا زمان مرگمان هم حفظش کنیم .
می دانید بالاترین مقام ها در دنیا پذیرش بنده بودن است . فی الواقع بنده بودن است که در پی خودش مقام امت آقا رسول الله بودن و در پی آن مقام امت ولی خدا از اولین تا آخرین بودن را همراه می آورد . اگر تو بنده نباشی به درد پیامبر(ص) و به درد امام زمان (عج) هم نمی خوری به درد هیچ کس نمی خوری چون اول باید به درد خودت می خوردی نخوردی ، تو ندانستی خالقت کیست ؟
اگر دقت کنید من با مقام های فردی در ارتباط با آدم های روبرویمان آغاز کردم من از اول نرفتم سراغ مقام بنده بودن چون اگر تو نمی دانی مقام پدرو مقام مادر چیست و تو ای پدر و مادر اگر تو نمی دانی مقام اولاد چیست کجا می خواهی بروی مقام بنده بودن را کسب کنی ؟ اول اینهایی که جلوی رویت هستند را کسب کن . اگر آقا شمایی که همسری مقام همسر بودنت را درک نکردی چطور می خواهی بنده خدا باشی ؟ تازه خدا آن همسر را به تو داده امانت خداست نزد تو . اگر کسی این مقام را درک نکند نمی تواند بفهمد چطور رسول خدا(ص) یا ولی خدا برایش مقام پدری دارد اگر نداند هر کسی می تواند از هر دری که آمده و خودش را امام معرفی کرده به او یپیوندد . اخیرا یک نفر را شنیدم که ادعا کرده امام زمان هستم گول نخورید هیچ کس نمی داند می گوید می ترسم اگر امام زمان(عج) آمد من آن ندای آسمانی را نشنوم آن را هم گول نخور . اگر امروز یاد گرفتی مقام بنده بودن را کسب کردی آن روز چون مقام امت ولی خدا بودن را کسب کردی به دنبالش ندایش را می شنوی لازم نیست تو جایی بدوی. حرف زیاد است اگر واقعا با من همراهی نکنید من موفق نمی شوم و اگر من هم موفق نشوم با شما ارتباط لازم را برقرار کنم شما خسارت دیده می شوید چون زمانتان از دست می رود و به دستتان هیچ چیز نمی رسد .
من نمی دانم و همین درد مرا سخت می آزارد
که چرا انسان این دانا این پیغمبر( ما خلیفه الله هستیم )
در تکاپوهایش چیزی از معجزه آن سو تر
ره نبرده است به اعجاز محبت (به همین سادگی )
چه دلیلی دارد که هنوز مهربانی را نشناخته است ؟
و نمی داند در یک لبخند چه شگفتی هایی پنهان است
باور کنید این قدر لبخندهای پرمهر شیرین است که هیچ عسلی به آن نمی رسد چه تو لبخند به کسی بزنی و چه از کس دیگر لبخند را بگیری . من از این لبخند های پرمهر خیلی گرفتم فقط نگاه می کند و لبخند می زند من می دانم که راست می گوید ولی امیدوارم آن کسی که از من هم لبخند را می گیرد باور کند که راست می گویم . هیچ گونه کلکی و نمایشی هم در کارم نیست احتیاجی به شما ندارم نمایش برای آن کسی است که به شما احتیاج دارد من به شما چه احتیاجی دارم هیچ .
من بر آنم که در این دنیا خوب بودن به خدا سهل ترین کار است
و نمی دانم که چرا انسان تا این حد با خوبی بیگانه است ؟
و همین درد مرا سخت می آزارد
من دلم می خواهد خانه ای داشته باشم پر دوست
کنج هر دیوارش
دوست هایم بنشینند آرام
گل بگو گل بشنو…
هر کسی می خواهد وارد خانه پر عشق و صفایم گردد
یک سبد بوی گل سرخ به من هدیه کند
شرط وارد گشتن شستشوی دل هاست ( به خانه پر عشق و صفایم)
شرط آن داشتن یک دل بی رنگ و ریا است
بر درش برگ گلی می کوبم
روی آن گل با قلم سبز بهار
می نویسم ای یار خانه من اینجاست
تا که سهراب نپرسد دگر
خانه دوست کجاست.