منو

شنبه, 07 ارديبهشت 1404 - Sat 04 26 2025

A+ A A-

حقیقت بندگی بخش سوم

بسم الله الرحمن الرحیم

امیدوارم روزهای ماه رمضان که بر شما گذشته روزهای پر از بار و نعمت بوده باشد که اگر نبوده در کمال تاسف دیگر تکرار نمی شود یعنی اگر شما صد سال دیگر هم عمر کنید امسال دیگر تکرار نمی شود، می گوید مگر امسال چه داشت؟ خب دیگر باید حسش می کردی بعضی چیزها گفتنی نیست بعضی چیزها فهمیدنی است باید آن را می فهمیدید اگر آن را فهمیدی خوش به حالت حفظش کنید مال شما، ولی اگر خدای ناکرده نتوانستید درکش کنید و همچنان با آن محتوای درون ذهن در حال کشمکش و جدال بودید خیلی متاسفم چون دیگر نمی شود آن را کاری کرد. به هر حال امسال ماه رمضان بسیار خاصی بود. حدود 8 سال پیش در رویای صادقه دیدم در جای بسیار وسیعی، فکر کنید مسیری مثل بین الحرمین ولی خیلی پهن تر و خیلی درازتر، در قسمت رو به رو با همان عظمت درهای بسیار بزرگ داشت، من نمی دیدم سر درها به کجا وصل می شد، در این سمت خطی کشیده شده بود و ما این سمت پشت خط ایستاده بودیم، تمام کسانی که در این سال ها با من همراه بودند چه آن هایی که هم اکنون هم هستند و چه آن هایی که رفتند، چه آن هایی که خیلی هم بد رفتند، خودشان می دانند انتخاب خودشان است تقصیر من که نیست، به هر صورت همه ما آن جا ایستاده بودیم، من بر می گشتم و می گفتم مسلمان ها تو را به خدا جیب هایتان را خالی کنید کیف های دستتان را زمین بگذارید چرا متوجه نیستید؟ آن در که باز می شود با سرعت نور باید بدوید چون به همان سرعت هم بسته می شود و اگر بسته شد خدا می داند که چند سال دیگر طول می کشد تا آن در دوباره باز شود، خیلی آن زمان معنی آن را نفهمیدم ولی امسال فهمیدم امسال درکش کردم، من یادم هست که یکی از عزیزانم گفت من تو را سفت می گیرم و با تو می دوم گفتم وقتی من شروع به دویدن می کنم دیگر هیچ کس را نمی شناسم دیگر تمام شد تمام نسبت ها تمام شد و واقعا وقتی لای در باز شده بود و من آغاز به دویدن کردم دیگر به خاطر نیاوردم چه کسانی همراه من هستند چه کسانی با من آمدند چه کسانی از آن در رد شدند چه کسانی رد نشدند چه کسانی پشت در ماندند، فقط صدای گریه ی ضجه مانند را پشت سرم می شنیدم که گویی زمین خورده بودند یا نتوانسته بودند بدوند ولی من گفته بودم که بدوند و وقتی از آن در رد شدم دیگر هیچ چیز برای من این سوی در نبود، امسال فهمیدم یعنی چه، امسال از آن سال ها است، باقی مانده ماه رمضان را از دست ندهید محض رضای خدا کاریتان نباشد، چه کسی به شما گفته که نقد کننده تمام مسائل دنیا هستید! شما اگر نقد کننده های خوبی هستید اول خودتان را نقد کنید، که هستم چه هستم به چه درد می خورم حالا چه کار کردم از این به بعد می خواهم چه کار بکنم فقط چند روز بیشتر نمانده است، من آن چه که وظیفه داشتم را گفتم بقیه اش با خودتان است خودتان می دانید که چه کنید.


بازخر ما را از این نفس پلید ( باز ما را بخر)
کاردش تا استخوان ما رسید (این نفس درون ما را هم شکافته و پایین برده)
از شما بیچارگان این بند سخت
که گشاید جز تو ای سلطان بخت
امشب در اولین شب قدر ماه رمضان در سال 1403 قرار داریم، با هم برمی گردیم به داستان عنوان بصری 94 ساله، در محضر مولا امام صادق علیه السلام زانوی ادب به زمین می زنیم گوش جان به سخنان امام می سپاریم:
عنوان در ادامه کلام مولا گفت یا ابا عبدا... مرا نصیحتی فرما
(آیا تا به حال شده وقتی که بروید زیارت عتبات کربلا، نجف، آقا امام رضا(ع)، آن هایی که مشرف به خانه خدا شدند، مدینه منوره، آیا تا به حال شده یک دفعه آن جاهایی که رفتید بین همه خواسته هایی که داشتید یک دفعه درخواست یک نصیحت کنید؟ درخواست یک تعلیم بکنید؟ پول می آید، خانه می آید اما شعور این که چگونه از پول استفاده کنیم چگونه در آن خانه بنشینیم و آن را نگهداری کنیم که درونش پلیدی وارد نشود و ما را آلوده نکند را هیچ وقت خواستیم؟ عنوان در سن 94 سالگی که دیگر هیچ چیزی آدم ها را نمی تواند تکان بدهد، توانش را ندارند دنبال گناه بروند، به امامش می گوید مرا نصیحتی بفرما)
امام فرمودند تو را به 9 چیز سفارش می کنم؛ خوب دقت کنید؛ این 9 چیز سفارش من است به کسانی که پویندگان راه بسوی خدا هستند، مگر شما نمی خواهید به خدا برسید؟ با زبان بسیار ساده، خدا راه را نشان می دهد خط کشی هم لازم ندارد.
از خدا می خواهم که تو را در عمل به آن ها توفیق عنایت فرماید. در عین سادگی ببینید چه قدر سخت است که آقا به پیرمرد 94 ساله می فرماید از خدا می خواهیم که توفیق بدهد به تو که تو بتوانی به آن برسی،
3 مورد آن ها در تربیت نفس است
3 مورد در بردباری است
3 مورد در علم
آن ها را به خاطر بسپار و در مورد این 9 تا مطلب سهل انگاری نکن.
اگر شما الان در محضر آقا امام صادق(ع) نشسته باشید این ها را به شما بفرمایند می توانید از این جا که رفتید بیرون در مورد این 9 تا چیز دیگر سهل انگاری کنید؟ شما کلام امام را شنیدید، امام آن موقع فرموده که امروز من و شما هم بشنویم.
3 مورد که مربوط می شود به تربیت نفس:
اول: آن چه را اشتها نداری نخور. (دقت کنید، دوست ندارم و خوشم نمی آید و این ها را بگذارید به عنوان بد سلیقگی، به برکت خدا کبر نکنید، غذا باید پاکیزه و حلال باشد، بخور، اما الان غذا به جلوی شما گذاشتند شما احساس می کنید سیر هستید نیازی به خوردن غذا ندارید اگر اشتها نداری نخور چون موجب حماقت و نادانی می شود.
دوم: تا گرسنه نشدی غذا نخور. بگذارید گرسنه بشوید بعد غذا بخورید
سوم: هر گاه خواستی غذا بخوری غذایت باید حلال باشد و حتما با "بسم الله الرحمن الرحیم" آغاز کن، به یاد بیاور که رسول خدا صلوات ا... علیه و آله فرمودند: آدمی ظرفی را بدتر از شکمش پر نمی کند.
پس اگر خوردی یک سوم شکم برای غذا باشد، یک سوم شکم برای نوشیدنی و یک سوم برای نفس کشیدن جا بگذار، دیدید بعضی ها غذا می خورند در مهمانی یا تو مجلس عروسی غذا را خیلی دوست دارد تا (بالای سر) می خورد بعد می گوید وای دیگر جای نفس ندارم دارم خفه می شوم!اینکار را نکنید
3 خصلت در مورد بردباری:
اول: اگر کسی به شما گفت یکی بگویی 10 تا می شنوی، به او بگو اگر تو 10 تا هم بگویی یکی از من نمی شنوی.
شنیدید؟ او گفت یکی بگویی 10 تا به تو می گویم تو به او بگو اگر تو 10 تا هم به من بگویی یکی هم از من نمی شنوی در نهایت آرامش، صبر و سلامت روح
دوم: اگر کسی ناسزا گفت، فحش داد بد و بیراه گفت به او بگو اگر تو راست می گویی من این کسی هستم که تو می گویی از خدا می خواهم که مرا ببخشد، معذرت می خواهم اگر تو دروغ می گویی از خدا می خواهم که تو را ببخشد.
این می گوید، او می گوید، خودتی، این می گوید آره پدر و مادرت است، بابا صبری کن.
سوم: اگر کسی تو را تهدید کرد که ال می کنم، بل می کنم، این بلا را سرت می آورم، آن بلا را سرت می آورم، فلان کار را می کنم، می گوید تو او را نصیحتش کن اول که این کارها بد و زشت است بعد هم برایش دعا کن او حرص می خورد و تو در نهایت آرامشی.
3 خصلت در باره علم:
اول: آن چه را که نمی دانی از علما بپرس، اما…
یک امایی را آقا کنارش گذاشتند، بعضی ها عادت دارند برای اذیت کردن و آزمایش کردن آن عالم می روند سوال می کنند، جواب سوال را می دانند، من خیلی این تجربه را داشتم، یک جوانی بود آن اوایل که به اصطلاح کانال های انرژی را برایشان باز می کردم آمد و از آن بچه های مدیتیشن کار بود، خیلی هم عالی مگر بد است؟ که آره مرا هم بگذارید لطفا تو کانالتون می خواهم بیایم و مشکل دارم و این ها، گفتم باشد اسمت را بده و بیا رفت و 2 یا 3 ماه بعد دوباره، آمد گفت من مدیتیشن می کنم تا یک جایی می روم بالا (از آن هایی بود موقعی که مدیتیشن می کرد از روی زمین بلند می شد)، اما نمی دانم با شما که مراقبه می کنم، در کانال شما می نشینم تا یک حدی می آیم بالا بعد با کله پایین می آیم گفتم صبر کن تو اصلا برای چه به کانال ما می آیی؟ گفت می خواهم ببینم آن بالا چه خبر است ؟ گفتم تو فضولی می خواستی ببینی من راست می گویم این چنین کانالی وجود دارد؟ نوش جانت. می گفت گردنم درد می کند از آن روز به بعد از گردن درد خلاص نشدم چه کار کنم؟ گفتم هیچ از این در بیرون برو.
اگر حرفی داری کاری داری برو از علما بپرس اما یادت باشد برای آن که آن ها را اذیت و امتحان کنی از آن ها سوال نکن آن چنان پس گردنی می خوری که بیا و ببین.
دوم: از عمل کردن به رای خودت بر حذر باش. من می گویم این طور باید باشد حالا جاهایی که لازم است احتیاط لازم و مناسب را بکن اما فقط به رای خودت عمل نکن.
سوم: این خیلی مهم و جالب است: از فتوا دادن فرار کنید همان گونه که از دست شیر می گریزید. آقا می گوید من نمی گویم، گردنتان را پل برای مردم قرار ندهید، طرف فتوا می گیرد و تو یک فتوای نامناسب می دهی او می رود عیش و کیفش را می کند تو چه می کنی؟ تو سختی اش را می بری گناه او را به جان می کشی.
آیا به نظر شما واقعا سخت است به گوش گرفتن و عمل کردن به این پند و اندرزهای حکیمانه ای که از جانب امام معصوم(ع) به ما رسیده است، اگر نمی توانی به این ها عمل کنی بهتر است دیگر خودمان را پیرو ولایت و حکم خدا ندانیم.
صحبت از جمع: عمل کردن به این خیلی سخت است
استاد: بسیار ساده است به شرط آن که عمق وجودت بخواهد وارد خط مسیر خدایی شود وقتی دلت بخواهد دیگر نمی توانی غیر از این بکنی. اشکالی ندارد پایت بلغزد خدا می بیند، بر می گردی می گویی ببخشید پایم لغزید نگه دار، تو را نگه می دارد.
روزهای پر از زمزمه های عاشقانه راز و نیاز با حضرت حق است، شما به ابدیت فکر کردید؟
در اسم اگر چه ما مسلمان هستیم
شرمنده دین و روی قرآن هستیم
با بار گناه روی به تو آوردیم
سوگند به جان تو پشیمان هستیم
العفو به حق مرتضی می گیرد
شاگرد کلاس درس سلمان هستیم
در سجده آخرت علی یادم کن
گفتند که می روی، پریشان هستیم
ما از رمضان محرمی می سازیم
ما سینه زنان اهل ایران هستیم
از کوفه چه قدر بوی غم می آید
گلبانگ عزا قدم به قدم می آید

نوشتن دیدگاه