حقیقت بندگی بخش دوم
- نوشته شده توسط مدیر سایت
- دسته: مقالات گوناگون
- بازدید: 39
بسم الله الرحمن الرحیم
میلاد مولا امام حسن مجتبی (ع) را به پیشگاه امام عصر مولا حجت بن الحسن العسگری(عج) و تمامی مؤمنان و شیعیان عالم تبریک و تهنیت عرض می نمایم.
روز اول ماه مبارک رمضان راجع به عنوان بصری صحبت کردم، یک پیرمرد 94 ساله، ما ایشان را در محضر آقا امام صادق (ع) باقی گذاشتیم تا امروز، تا دوباره به آن فضای معطر و پر از مهر و نور مولا برویم و دوباره وارد شویم و زانوی ادب به زمین بزنیم و به گوش بنشینیم.
حضرت آن جلسه در جواب عنوان بصری که از آقا می خواست که از خدا خواستم دلت را به من متمایل کند که من را قبول کنی و از علمت به من نصیب کنی، یعنی در اصل از علم آقا می خواست، حضرت فرمودند علم یاد گرفتنی نیست، یک نوری است در دل کسانی که خدای متعال می خواهد آن ها را هدایت کند. آیا کسی هست که خدا نخواهد او را هدایت کند؟ خدا بنده را آورده است که هدایت کند مگر این که بنده خودش از زیر کار در برود، اگر طالب علم هستی اول بندگی حقیقی را بیاموز، از خدا فهم بخواه تا تو را فهیم کند، مگر خدایی ناکرده ما نافهم هستیم؟ همه ی ما خیلی ادعای فهم هم داریم! عنوان وقتی این کلام امام(ع) را شنید سوال کرد یا اباعبدا... حقیقت بندگی چیست؟ اصلا ماه رمضان فقط برای همین است که ما برسیم به این نقطه که حقیقت بندگی را یاد بگیریم.
حقیقت بندگی چیست؟ حضرت فرمودند حقیقت بندگی به 3 چیز است:
اول این که بنده آن چه را که خدا به او بخشیده است ملک خودش نداند. خدا به شما چه چیزی بخشیده است؟ می توانید بخشیده های خدا را بشمارید؟ بنده آن چه را که خدا به او بخشیده است ملک خودش نداند یعنی این که فکر نکند که خودش به دست آورده است، چرا؟ چون بندگان مالک نیستند بلکه مال را از آن خدا ببینند، همه ی مالتان را از آن خدا ببینید هر کجا خدا فرمان داد آن مال را مصرف کنید.
دوم: بنده تدبیر امور خودش را نکند.
سوم: تمام وقتش را صرف انجام اوامر خدا و ترک نواهی او کند. من همیشه گفتم هر چه گفته انجام بده، بگو چشم انجام می دهم، هر چه گفته انجام نده، بگو چشم انجام نمی دهم، به خدا راز بندگی همین جا است. ما گردن دراز هستیم باید اثبات کنیم که این جا ما از خدا بیشتر می فهمیم! می گویم این امر خدا مال 14 قرن پیش بوده و به درد حالا نمی خورد! اگر یک بنده ای این 3 شیوه را عمل کند چه می شود؟ می گوید هرگاه بنده چیزی را که خدا به او بخشیده ملک خودش نداند، انفاق کردن در راه خدا برای او آسان تر می شود. شما فکر کنید یک نفر در حساب بانکی تان پول ریخته و مال شما هم نیست، گرچه وقتی آمد در حساب من یعنی مال من است ولی انصاف تو بالا هست و می گویی نه بابا برای من نیست، اگر کسی چیزی بخواهد با رضایت بیشتری از آن پول می دهی و می رود اما اگر مال خودت باشد می گویی نه بابا ممکن است مشکل پیدا کنم، نه بابا ممکن است خرج داشته باشم، نه نمی شود، فلان است، این مال خودم است ولی اگر ملک را شما از جانب خدا بدانید انفاق کردن برای شما ساده می شود، پس راه حل چیست؟ هر کجا دیدی انفاق کردن برای تو سخت است بدان که تو خودت را مالک می دانی و خدا مالک نیست.
هرگاه تدبیر امورش را به دست مدبر واقعی سپرد سختی های دنیا برای او آسان می شود. چه بسیار آدم هایی که امسال می خواستند حج بروند ، همه ی کارهایشان را هم کردند اما به دلایل مختلف نتوانستند، اولین باری که به من گفتند، گفتم شما آن چیزی که وظیفه ی تو هست را انجام بده، ثبت نام کن، پول آماده کن، وسایل ات را آماده کن، ببینیم چه اتفاقی می افتد، در نهایت به من گفت دیدی نشد؟ گفتم چی از تو کم شد؟ تو دستور خدایت را اجرا کردی، من مستطیع هستم و باید حج می رفتم، می بینی که همه ی کارهایم را هم کردم اما متاسفانه این مساله پیش آمد و نشد، آن وقت پذیرش آن برای شما بسیار ساده تر خواهد شد، و خیلی چیزهای دیگر.
هرگاه بنده به امر و نهی خدا گردن گذاشت و گفت، خدا گفته است این کار را نکن نمی کنم، خدا گفت، این کار را بکن می کنم، حتی اگر فکر می کنم که به درد من نمی خورد و فکر می کنم شاید درست نباشد ولی چون خدا دستور داده است می کنم، یک چنین بنده ای هیچ وقت با مردم جدال نمی کند، به مردم فخر نمی فروشد چون خودش یک جایی گردن گذاشته است و گفته است چشم هایم بسته است، وقتی تو می گویی درست است درست است، وقتی تو می گویی غلط است غلط است. هرگاه خداوند به یک بنده ای این سه تا خصلت را عطا فرمود، دنیا و شیطان و مردم در نظرش خار می شوند کوچک به حساب می آیند عددی نیستند که نگرانشان باشد، به خاطر مال جمع کردن و فخر فروشی به دنبال دنیا نمی رود، از مردم عزت و مقام هم طلب نمی کند، اوقاتش را هدر نمی دهد. می دانید چه قدر آدم ها برای این که یک پستی در یک اداره ای بگیرند چه پول هایی خرج کردند چه جاهایی گردن کج کردند، برای چی ؟ برای این که پست و مقامی داشته باشید؟! شما فقط یک روز تعهد کنید از خواب که بلند می شوید تا دوباره شب بخواب بروید یک برگه کاغذ بگذارید هر زمان گوشیتان را باز می کنید یادداشت کنید؛ ببینید من روزی صد دفعه باز می کنم چون باید جواب مردم را بدهم پول بریزم پول هایی که ریختند یادداشت کنم این جزء کار است؛ اما زمانی که توی فضا ها می گردم می روم بالا میایم پایین این را رد می کنم به این فحش می دهم این را تایید می کنم، این می شود هدر دادن، دو تا از همان آشپزی هایی که توی اینستاگرام پیدا می کنید بگویید پختید؟ حتی یادداشت می کنید حتی آن را ضبط می کنید استفاده نمی کنید، اگر تایم این ها را یادداشت کنید خودتان وحشت می کنید، عمری که این قدر زیبا بود من می توانستم دو تا گلدان بکارم با خاک ور بروم من از خاکم جسمم از خاک است با خاک که ور می روید کیف می کنید ببینید بچه کوچولوها چه خوششان می آید که دائما خاک گلدان های توی خانه را خالی کنند ندیدید؟ به جای آن کار دو تا گلدان بکارید ارزان ترین گل موجود در بازار را بخرید توی باغچه های پارک ها بکارید باغچه های حیاط ها بکارید چرا این قدر با این گوشی ها ور می روید؟! عمر خیلی زودتر از آن که فکر کنید تمام است.
امام(ع) فرمودند این اولین درجه پرهیزکاران است، خداوند متعال می فرمایید جهان آخرت را برای کسانی مهیا نمودیم که در روی زمین دنبال مقام پرستی نرفتند مرتکب فساد نشده باشند پایان نیک برای پرهیزکاران است.
عمری است که از حضور او جا ماندیم
در غربت سرد خویش تنها ماندیم
او منتظر است تا که ما برگردیم
ماییم که در غیبت کبرا ماندیم
به جای این که منتظر باشید ظهور آقا برسد منتظر باشید ظهور خودتان برسد تا شما ظهور نکنید امام شما برای شما ظهور نمی کند.
در شب های بعد از کلام امام نصایحی که به عنوان بصری 94 ساله فرمودند را خواهیم شنید چون امام می دانستند کلامشان برای نسل های بعدی خواهد ماند این کلام به گونه ای بیان شده که در همه قرون و اعصار قابل فهم و قابل اجرا باشد. در انتها شما را دعوت می کنم که در این نیمه دوم ماه رمضان به این نکته بسیار مهم اندیشه ای داشته باشید انسان به کجا می رود؟ به سوی ابدیت می رود، چه کسی می داند ابدیت کجاست؟ قریب 10 روز است این جمله را شنیدم و قریب 10 روز است که با آن کلنجار می روم، من و شما به ابدیت می رویم حواسمان هست؟ حاضریم برای ابدیت؟ رفتن و در آن جا برای همیشه ماندن، همیشه آن جا معنی دارد این جا همیشه معنی اش کوتاه است خیلی بزرگ نیست در این 15 روز بعدی به آن ان شاءا... فکر کنید.
دست هایتان را باز بگذارید دست هایی که بازاست نعمت خدا درون آن می ریزد می گوید اگر باز باشد می ریزد و می رود، ولی هیچ وقت خالی نمی ماند دستهای که بسته است نه دیگر چیزی داخلش میریزد که بیاید روی هم جمع بشود آن چیزی که داخلش است می گندد باید دور بریزد. روزهای خوبی داشته باشید سعی کنید دیگران را دوست داشته باشید بدون این که انتظار داشته باشید آن ها شما را دوست داشته باشند سعی کنید به دیگران رسیدگی کنید بدون این که انتظار قدردانی از آن ها داشته باشید اگر به شما دروغ گفتند شما راستش را بگویید، کسی که دروغ می گوید در حد وسع وجودیش رفتار میکند تو که راست می گویی در حد وسع وجودیت رفتار کن. یکی از دوستان مطلبی فرستاد که ماسک های صورتتان را بردارید، چه خبر است؟ نمی شود خودتان باشید! بد هستی همان بد باش، خوبی همان خوب باش، هیچ ایرادی ندارد ولی باش، خیلی زود دیر می شود که تو بتوانی بگویی اصلا من کی هستم، نگذارید به آن جا برسد همانی که هستیم باشیم. در ماه رمضان هستیم به طور حتم انسان خطا بسیار میکند و من یکی از آن کسانی هستم که از خطا اصلا مبرّا نیستم، علت هم دارد چون آدم های زیادی رو به رویم هستند گفت و گوهای زیادی رو به رویم هست، قدیمی ها می گفتند آدمی که زیاد حرف بزند زیاد خطا می کند خواه ناخواه از من خطا زیاد خواهد بود اما یادتان باشد خطا و اشتباه من و بچه هایم را به حساب دین و اعتقاد من نگذارید من و بچه هایم هیچ کدام معصوم نیستیم شاید تنها بتوانیم بگوییم به اندازه شما خطا می کنیم خیلی به خودمان محبت داشته باشیم، به پای این بگذارید که ناقصیم خوب نفهمیدیم خوب درک نکردیم خوب یاد نگرفتهایم. اگر این کار را بکنید نمی بخشمتان اما اگر بیایید به من صراحتا بگویید تو این طوری گفتی و من مکدر شدم به طورحتم زانو میزنم و عذرخواهی میکنم. نه در مورد من، در مورد همه ی مردم این چنین تصور کنید. به هیچ عنوان به پای دینشان نگذارید، آقای فلانی با همه لباسی که تنش است از نظر تو آدم خطاکاری است انسان است خطا کرده است جوابش هم خودش می دهد شما چه کار داری به اعتقاداتش که به خاطر او دیگر نمازت را نمی خوانی! که به خاطر او نمی دانم فلان کار غلط هم انجام می دهی، که چه آخر! آخر کدام عاقلی این را قبول می کند! یک جایی میخواندم کسانی که در عصر آخر الزمان قرار دارند عقل خاص میخواهند چون امام را نمی بینند، اگر تو باور داری که امام عصر وجود دارد و به او اعتقاد داری سعی کن بنده ای باشی چون امام عصر(عج). قبول دارم به چه درد خورد آخر؟ قبول دارم وقتی به درد می خورد که مثل او باشیم لااقل راه او را برویم، آن وقت اگر آن طوری شد شما بنده ای هستی که امام عصر(عج) را میشناسی. خوش به حالت آن طوری شدی من را هم دعا کن و در دعایت از من غافل نشو.
مومن صدای الله اکبر را شنید موهای تنش سیخ می ایستد اصلا هر چه دستش است بی اختیار می گذارد زمین با هر کس وارد گفت و گو است عقب می کشد، شعار دین ماست، شما اگر وسط خیابان باشید باید یک گوشه ای بایستید تا صدای شهادتین که از مسجد پخش می شود را گوش کنید، در سکوت. این جا باید همه چیزش حسینی باشد، شاید یک روزی امام زمان(عج) در این حسینیه را باز کرد و داخل آمد منتها تا آن روز ما باید آن طوری بشویم که ایشان بیاید. ابدیت در پیش است ما به سوی ابدیت میرویم، ابدیت یک دو راهی میشود، دسته ای این طرف و دسته ای آن طرف.