آشنایی با ابلیس و سپاهیانش بخش چهارم
- نوشته شده توسط مدیر سایت
- دسته: مقالات گوناگون
- بازدید: 109
بسم الله الرحمن الرحیم
هر کس که حسینی است حقیرش مشمار
(حتی اگر آن چیزهایی که به نظر شما بزرگی آدم ها می آید و او ندارد )
در رتبه کبیر است صغیرش مشمار
عنوان گداییِ درش آقایی است
(هر کسی گدای در امام حسین (ع) است برای خودش آقایی است )
آقاست گدای او فقیرش مشمار
آزمون مستکبران
آقا امیرالمومنین (ع) فرمودند: البته خدای سبحان بنده های خودبزرگ بین را با اولیای خود که در چشم آنها ضعیف انگاشته می شوند می آزماید. چگونه ؟
خودبزرگ بین ها، چرا خود بزرگ بین هستند ؟ چون فکر می کند پول و مال دارم، هیکل و زور دارم . خودبزرگ بین ها وقتی خودشان را نگاه می کنند، یال و کوپال، مقام و موقعیت، ماشین آنچنانی دارند. خداوند میفرماید ما این آدمهای خودبزرگ بین را با اولیای خودمان امتحان می کنیم . چگونه ؟ اولیای خداوند از سر و زیور، قد و بالا ، هیکل و داشته ها و … ضعیف هستند . وقتی خودبزرگ بین ها آنها را میبینند میگویند ای بابا، این ها که چیزی به حساب نمی آیند اینگونه امتحان پس می دهند . شاهد گویای این مسئله حضرت موسی (ع) است، موسی بن عمران و برادرش هارون بر فرعون وارد شدند، قصر باشکوه، سلطنت بزرگ، عین خیالشان نبود . انگار نه انگار اینجا چیزی هست بی اعتنا به این سلطنت بزرگ . آنها جامه های پشمینه پوشیدند، یعنی کم ارزش ترین جامه، جامه های پشمینه به تن، چوب دستی در دست . آنگاه این ها با این سر و وضع و لباس آمدند با این فرعونِ در اوج شوکت سلطنت شرط کردند، که ای فرعون اگر تسلیم پروردگار شوی مُلک تو جاودانه می شود، یعنی این همه عزت و شکوه جاودانه می شود و عزت تو برقرار می ماند . فرعون به اطرافیانش گفت واقعاً شما از این دو نفر تعجب نمی کنید، که اینها دوام عزت و سلطنت من را به دعوت خودشان ربط می دهند. یعنی اینکه خیلی جاها به آدم هایی برمی خورید که به نظر شما می آید که کوچک هستند . ظاهر آدم ها شما را گول نزند، باطن آدم ها را ببینید، فرعون گول خورد . گفت این ها را نگاه کن، با این قیافه هایشان آمدند و می گویند اگرعزت و سلطنت من بخواهد دوام پیدا کند به دعوت این ها ربط دارد درحالیکه فقر و بیچارگی از سر و رویشان می ریزد . حال چرا این ها دستبندهای طلا ندارند ؟ می گوید اگر این ها چنین خدایی دارند چرا دستبند طلا ندارند ؟ بیشتر به این خانم ها بگویم، اینقدر در این مهمانی ها چشمتان را ندوزید که سر و گردن این خانم ها چه آویزان است. چرا دستبندهای طلا ندارند ؟ فرعون این سخن را از این رو گفت که اندوختن زر و سیم را بزرگ می داند، و خودش زر و سیم زیادی اندوخته کرده است این را دلیل بزرگی می داند . پس هر کسی طلا دارد یعنی بزرگ است دنبال طلاهای آدم ها نگردید، حتماً دلیل نمی شود که آن طلاها دلیل بزرگی آن فرد باشد، هیچ معلوم نمی شود . لباس پشمینه و پوشیدنش را حقیر می دانست .
البته اگر خدا می خواست به هنگام بعثتِ رسولان درهای گنج ها، معادن جواهرات، باغ های سرسبز را به روی آنها باز می کرد . برای خدا کاری داشت ؟ هم به آنها جواهر، هم گنج ها، و هم باغ های بزرگ و سرسبز میداد. پرندگان و حیوانات وحشی را دست آموز آنها می کرد . پرنده را اشاره کند بیا، برو ، ،حرف بزن و خیلی کارهای دیگر . اما اگر چنین می کرد، یعنی اگر خدا این کار را برای پیامبرانش می کرد ارزش امتحان از بین می رفت . چون مردم این ها را بزرگ می دیدند قبولشان می کردند اما مهم این است که من و شما وقتی بنده های خدا را نگاه می کنیم، بزرگی شان را از روی سر و وضع و لباسشان ندانیم از وجودشان بدانیم . پاداش و کیفر بی منطق می شد، آن وقت دیگر دادن پاداش یا جزا به آدم ها به خاطر دیدشان منطقی نداشت. بشارت و هشدار الهی هم بی مورد می شد. چون مردم خودبخود می دیدند این پیغمبر با این همه پول، با این همه طلا و جواهر، باغ های بزرگ و سرسبز قبولش می کردند هر چیزی هم او می گفت عین برده به دنبالش می رفتند. ولی اگر که خداوند این کار را نکرد تا بشارت و هشدار الهی بی مورد نشود، بر مومنان اجر و پاداش لازم شود نه اینکه آن موقع به هیچ مؤمنی هیچ اجر و پاداشی ندهند چون همه میفهمند، پس همه مومن هستند. اگر اینطور میشد مومنان ثواب نیکوکاری را دریافت نمی کردند. چون ایمان مردم به پیامبران به خاطر ثروت و قدرتشان بود پیغمبر را قبول میکردند چون صاحب ثروت و صاحب قدرت بود.
واژه های کفر، ایمان، اطاعت، عصیان معنی خودش را از دست میداد. مثل این بود که دنیا را یک جاده یک طرفه بکنیم فقط به یک سمت بود اصلا دو طرفه نمی شود، که در برگشت اگرماشینی خطا کرد تنبیهش کنند. نمی شود. لیکن خدا پیامبران را با عزم و اراده ی قوی ، مبعوثشان کرد. پس پیامبران عزم قوی ، اراده ی قوی داشتند یعنی هیچ چیز پیغمبران را نمی شکاند هر چه قدر مردم توهین میکردند آزار میدادند پیغمبری را که خداوند فرستاده بود آنقدر اراده اش بالا بود در مقابل اینها نمیشکست گرچه که ظاهری ساده و مستمند، فقیر مبعوثشان کرد. او را با قناعتی که داشتند دل ها و چشم ها را ازاُبهت و بزرگی پُرمیکردند. شما هیچ وقت به آدمی برخوردید که وقتی به چشمانش نگاه میکنید دیگر انگار که نیستید، بعضی از بزرگان خدا اینجوری هستند وقتی نگاهشان میکنید یک چیزی در وجودشان است که شما را از خود بیخود میکند دیگر نمی توانید هیچ کاری بکنید. آنها با قناعتی که داشتند دلها و چشمها را از اُبهت و غنا پر میکردند و در عین حال فقر و نداریِ شان چشمها و گوشها را میآزرد. طرف می گوید من او را هر وقت میبینم اصلا یک جوری می شوم. خب بد است مگر ! می گوید نه پس مشکل تو چیست ؟ می گوید هر وقت قیافه اش را نگاه میکنم میبینم مثل این بدبخت بیچاره هاست خب چه ربطی دارد؟ تو مگر با لباسش کار داری ؟ تو با وجودش کار داری در عمرتان چند تا از این آدمها دیده اید ؟ خیلی ها هستند ولی ما آنقدر درگیر پُز، داشتن نداشتن هستیم تشخیص نمی دهیم. و وای به احوال ما چون خیلی از اینها که به آنها برخوردیم می توانستند در دوره ی عمرمان در فواصل مختلف به ما کمک کنند، راه به ما نشان دهند از خیلی چیزهای خطر آمیز جلوگیری کنند. ولی دنیاپرستان ساده زیستی پیامبران را ضعف آنها می شمردند، آن ها را کوچک می شمردند . حال اگر پیامبران الهی دارای قدرتی بودند که مخالفت با آنها ممکن نبود. مثلا پیامبر می گفت همین الساعه همگی مسلمان شوید اگر مسلمان نشوید با یک اشاره دست همه را می کُشم خب همه مسلمان می شدند. دیگر اگر پیامبران الهی دارای قدرتی بودند که مخالفت با آنها ممکن نبود یا شوکت و عزتی داشتند که هیچ وقت مغلوب نمیشدند. دارنده سلطه و حکومتی بودند که گردن ها همیشه به آن سمت کشیده میشد.. اگر پیامبران حکومت هایی داشتند که آدمها گردنشان به آن سمت و سو کشیده میشد چشمانشان خیره می شد، آن وقت مردم از راههای دور به سوی این پیغمبران بار سفر می بستند در آن صورت به آسانی این مردم به این پیامبران ایمان میآوردند و کمتر در مقابل چنین پیامبرانی با این همه شکوه و سلطنت و دارایی سرکشی و مخالفت می کردند و البته ایمان آوردن یا از روی ترس بود از آنها می ترسیدند می گفتند اینها قدرتشان زیاد است می زنند پدر ما را در می آورند یا به خاطر علاقه به دنیا می چسبیدند به آنها می گفتند از مال و منال شان می خوریم در این صورت نیّت ها ناخالص، هدف ها غیر الهی میشد. در ایمان و عمل شان این ماجرا راهی پیدا می کرد یا با انگیزه های گوناگون به اعمال نیک اقبال می کردند آنوقت حتی آنهایی که به اعمال نیک هم رو می آوردند طبعا پاداش حسنات شان خیلی کم می شد، تقسیم میشد چون اینقدر را واقعا به خاطر دل شکستگی های آدم ها کمک کردند ما بقی به خاطر مسائل دنیا بود. خداوند میخواهد نیّت ها را اصلاح کند. امیر المؤمنین میخواهد یاد بدهد می گوید گوش کنید در قرآن خدا اینجوری نیّت ها را اصلاح میکند.
امّا خداى تعالى اراده فرمود که پیروی از پیامبران تصدیق کتب آسمانی، یعنی کتاب قرآن، هرکس لااقل در دین خودش. فروتنی در بندگی، عبادت و تسلیم در برابر فرمان خدا. خودت را اینقدر جلوی خدا بزرگ نبین. میدانی اگر به من چیزی را که می خواهم ندهی چه میکنم؟ بنداز پایین آن انگشتت را. اذان گفتند بایست همه چیز را دو دقیقه رها کن اگر امکانش را داری وضویت را بگیر این دو دقیقه را ده دقیقه بکن نمازت را بخوان بگو خدایا عجله دارم ولی یاغی نیستم آمدم نمازم را بخوانم . عبادت و تسلیم در برابر فرمان خدا، خدا میگوید گوشت خوک نخورید، میگوید نمیدانی این کالباس ها چقدر خوشمزه است، من سالهاست کالباس نمیخورم ولی دوره شاه کالباس ها با گوشت خوک بود گاو هم بود اینقدر تبلیغ می کردند چقدر خوشمزه است… ما هم جوان بودیم دلمان می خواست یک دفعه بخوریم ببینیم چه مزه ای دارد. اما خدا گفته است نخور، خب نخور. تسلیم در برابر فرمان خدا. همه و همه اینها را با نیت های خالص و فقط برای خدا انجام دهید. پوشش میکنی فقط به خاطر خدا نه به خاطر پدرت. خانم شوهرش که می آمد خانه تمام پرده هایش کیپ بود شوهرش که میرفت پرده ها کنار بیا تماشا کن.به چه درد میخورد میگوید تقصیر شوهرش است، شوهرش نمی خواهد همسرش شرایطی ویژه داشته باشد.
و اهداف غیرخدایی در این نیت ها راه پیدا نکند. فرمودند آیا نمیبیند که خدای سبحان تمام انسان ها از آدم تا خاتم را با سنگ هایی در مکه امتحان کرد. که نه زیان می رسانند نه سود، نه میبینند نه میشنوند. این سنگ ها را خانه مکرم خود قرار داد. آنرا عامل پایداری، محل اجتماع امت ها گردانید. آری خداوند کعبه را در سنگ و لاخ ترین مکان ها، بی گیاه ترین زمین ها، تنگ ترین دره ها، در میان کوه های خشن، سنگ ریزه ها، چشمه های بی رمق، آبادی های دور از هم قرار داد. نه شتر، نه اسب، نه گاو در آن پرورش پیدا میکند. سپس آدم و فرزانشان را فرمان داد به سوی کعبه روی بیاورند آنرا مرکز اجتماع قرار بدهند بارانداز کاروان هایشان کنند تا مردم با عشق و علاقه، به سرعت از فلات و دشت های دور و درون شهرها و روستاها، دره های عمیق و جزایر پراکنده دریاها به مکه روی بیاورند یک سرزمین لم یزرع، خالی، چیزی در آن نیست خداوند کاری کرد که آنجا محلی برای تجارت باشد. همه از همه جا به آن جا روی می آوردند و با خاکساری و هروله کنان، در حال دویدن، به خصوص در سعی صفا و مروه . به سعی و طواف کعبه و گرداگرد آن لا ا… الا ا… گویان طواف کنند که کبر و غرور را از خودشان دور کنند. ما دور طلا و جواهر طواف نمیکنیم صفا و مروه هم انواع جواهرات نیست تماما سنگ است، برای اینکه این کبر و غروری که با خودمان بردیم آنجا پس بدهیم، خدا از ما بگیرد. در این مراسم با موهای ژولیده، تن غبارآلود، پا برهنه هروله کنند جامه ها ی خود را که نشانه شخصیت است درآورند. طرف 10 تا کارخانه دارد … خانه و زمین و این و آن دارد، او با یک کارگر جزء یک جور لباس باید بپوشد مرد باشند یک حوله می بندند دور کمرشان یک حوله هم بندازن دور شانه شان . جامه ها ی خود را که نشانه شخصیت است درآورند، با ترک اصلاح سرو صورت قیافه خود را پژمرده دارند. ما آنجا از تایمی به بعد حق نداریم در آینه نگاه کنیم من آقایان را نمیدانم خانم ها چون خیلی عادت به آینه دارند روی آینه هایشان نایلون چسباندند که خودشان را نگاه نکنند وگرنه همه چیز باطل میشود دوباره برو از اول آن هم امکانش نبود. برای همین اصلاح نمیکنند که همان حالت ژولیده را داشته باشند که نخواهند هر دقیقه جلوی آینه خودشان را درست کنند که این آزمایشی بزرگ، امتحانی سخت، آزمونی آشکار برای پاکسازی اخلاق و خالص شدن است که خداوند آن را سبب رحمت و رسیدن به بهشت قرار داده است.

