تعمقی بر سوره قصص بخش چهارم
- نوشته شده توسط مدیر سایت
- دسته: تعمقی بر سوره قصص
- بازدید: 31
بسم الله الرحمن الرحیم
رسیدیم به قسمتی از قصه حضرت موسی(ع) که خیلی جالب است ،حضرت موسی(ع) در خاندان فرعون نزد خانم آسیه به ثمر رسید، خداوند فرمودند وقتی از لحاظ جسمی به رشد رسید به او حکمت و دانش دادیم و جزء نیکوکاران ایشان را نام بردند فرمودند که نیکوکاران را چنین پاداش می دهیم.
وَدَخَلَ الْمَدِينَةَ عَلَى حِينِ غَفْلَةٍ مِنْ أَهْلِهَا فَوَجَدَ فِيهَا رَجُلَيْنِ يَقْتَتِلَانِ هَذَا مِنْ شِيعَتِهِ وَهَذَا مِنْ عَدُوِّهِ فَاسْتَغَاثَهُ الَّذِي مِنْ شِيعَتِهِ عَلَى الَّذِي مِنْ عَدُوِّهِ فَوَكَزَهُ مُوسَى فَقَضَى عَلَيْهِ قَالَ هَذَا مِنْ عَمَلِ الشَّيْطَانِ إِنَّهُ عَدُوٌّ مُضِلٌّ مُبِينٌ ﴿۱۵﴾
او به وقت سرگرمی مردم وارد شهر شد؛ (وقت سرگرمی مردم جدا از وقت کار مردم است در آن عهد و زمان و آن دیار، وقت کار همه در حال داد و ستد و شغل و این طرف وآن طرف در شهر، اما وقت سرگرمی یعنی فقط وقت تفریح، خب خواه ناخواه به نسبت زمان کار، شهر یا آن سرزمین خلوت تر و آرام تر است. شما اگر به شهر خودمان هم نگاه کنید درست است که شهر ما خیلی بزرگ شده ولی فی الواقع اگر به محلاتی مثل بازار، مولوی، جاهایی که فقط جای کسب و کار است تشریف ببرید از غروب به بعد، بازار که خیلی زود، بقیه هم غروب که می شود شروع به بستن می کنند و با سرعت کامل می توانید از شهر عبور کنید ولی اگر بالای شهر تشریف ببرید ترافیک، سر و صدا و بوق و آهنگ و خیلی چیزهاست. آن ها به سرگرمی مشغول هستند، این ها به کسب و کار مشغول بودند زمانش تمام شده بود)؛ و دو مرد را دید که زد و خورد می کردند یکی از شیعیان او، دیگری از دشمنانش بود؛ این جمله نشان می دهد که حضرت موسی(ع) علی رغم این که جوانی بود و تازه به سن جوانی رسیده بود، ما خواندیم در دامان مادر خودش به عنوان دایه بزرگ شد پس رهنمودها را گرفته بود، در میان قوم بنی اسرائیل برای خودش دارای تشکیلاتی و گروه هایی بود که با این ها کار و اداره شان می کرد؛ آمد بیرون و در آن زمان دید دو نفر زد و خورد می کنند، یکی از این دو طرف از کسانی بود که از شیعیان یا تابعان یا وابستگان بنی اسرائیل بود و دیگری از دشمنان یعنی از قوم فرعون و خاندان سلطنتی، آن کس که از شیعیانش بود یعنی بنی اسرائیل، از وی استمداد (تقاضای کمک) کرد، موسی(ع) مشتی بر دشمن یعنی آن که از خاندان سلطنتی بود زد و کارش را ساخت و بلافاصله گفت این کار شیطان است چرا که او دشمن گمراه کننده و آشکار است. شما وقتی دیدید یک اتفاقی در حال افتادن است حق ندارید فورا قاضی باشید و قضاوت کنید چون این از طرفداران من است پس آن طرف را ناکار می کنم نمی خواست او را بزند و بکشد مشتی زد به جای بدی خورد مثل گیجگاه یا قسمت پشت کله، جاهای حساس که به طور کامل مرد. پس این جا در قرآن خداوند طبق قصه ی حضرت موسی(ع)، این جا هم ایشان هنوز پیامبر نشده بود، درس می دهد و می گوید اگر جایی دیدید اختلافی به وجود آمده است شما حق ندارید به استناد این که این از ماست، به معرکه بیفتی و طرف مقابل را بزنی! سوال کن،آرام کن، چه خبر است؟ چه اتفاقی افتاده است؟ اصلا چرا با همدیگر دعوا و زد و خورد می کنید؟ نه این که یکسره وارد کار بشوید.
موسی(ع) وارد کار شد مشتی زد طرف مرد، بلافاصله گفت ای وای این کار شیطان بود، یعنی شیطان بود که من را راهنمایی کرد که این مشت را بزنم و بدون این که علت بپرسم طرف را به سوی مرگ ببرم چرا که شیطان دشمنی گمراه کننده و آشکار است. گمراه کننده، طبیعی است از نفس ما اعلام می کند می گوید این از طرفداران تو است ولی آن از دشمن است پس دشمن را بزن. آشکار است برای این که در نفس ما افعالی را انجام می دهد که این افعال کاملا به روز است، خیلی ساده، این دشمن است، آن از طرفداران تو است.
قَالَ رَبِّ إِنِّي ظَلَمْتُ نَفْسِي فَاغْفِرْ لِي فَغَفَرَ لَهُ إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ ﴿۱۶﴾
موسی (ع) بلافاصله گفت: پروردگارا من بر خودم ستم کردم من را بیامرز؛ پس اگر جایی اشتباه کردید حداقل این است فورا به اشتباهتان اعتراف کنید و از درگاه خداوند طلب آمرزش کنید. ما اشتباه که می کنیم به جای این که طلب آمرزش کنیم هزار تا توجیه و علت و دلیل پیدا می کنیم برای این که بگوییم کار ما درست بود در حالی که کار ما درست نبود، باز این هم ادامه ی کار شیطان است؛ پس از او درگذشت که او آمرزنده مهربان است. خداوند یاد می دهد، خطا کردی صبر نکن بگو خدایا من را ببخش فهمیدم که اشتباه کردم، فهمیدم که از اسیر شیطان شدم، خداوند آمرزنده ی مهربان است.
قَالَ رَبِّ بِمَا أَنْعَمْتَ عَلَيَّ فَلَنْ أَكُونَ ظَهِيرًا لِلْمُجْرِمِينَ ﴿۱۷﴾َ
گفت پروردگارا برای نعمتی که مرحمتم کردی هرگز پشتیبان مجرمان نخواهم شد.
وقتی احساس کرد که خداوند او را آمرزیده گفت پروردگارا قول می دهم دیگر هیچ وقت پشتیبان یک مجرم نمی شوم می خواهد جزء طرفداران من باشد یا جزء دشمنان من، من پشتیبانش نخواهم شد.
خداوند یاد می دهد می گوید وقتی اشتباه و اعتراف کردی خدا از تو درگذشت قول بده که دیگر بدون سوال و پرسش و بدون فهمیدن فورا قاضی نشوی و به قضاوت نپردازی.
فَأَصْبَحَ فِي الْمَدِينَةِ خَائِفًا يَتَرَقَّبُ فَإِذَا الَّذِي اسْتَنْصَرَهُ بِالْأَمْسِ يَسْتَصْرِخُهُ قَالَ لَهُ مُوسَى إِنَّكَ لَغَوِيٌّ مُبِينٌ ﴿۱۸﴾
او در شهر ترسان و نگران به صبح رساند؛ حالا می ترسد به قصر برگردد؛ ناگهان دید همان که دیروز از وی استمداد کرده بود دوباره با یک نفر دیگر درگیر شده است و از او کمک می خواهد، چون موسی(ع) جوان برومند و قدرتمندی بود، موسی(ع) خیلی زود این بار فهمید و به او گفت تو ماجراجویی می کنی و در گمراهی آشکاری هستی.
آخر طرف دشمن ماست و حرفی هم در آن نیست، ما در دوره شاه که زندگی می کردیم همیشه به خاطر دارم در هر کوچه ای خانه داشتیم و زندگی می کردیم لااقل یک جهود و یهودی زندگی می کرد، مسلمان ها خیلی راحت تر با مسیحی ها مراوده می کردند با یهودی ها خیلی مراوده نمی کردند ولی دشمنی هم نداشتیم حتی ما موردی داشتیم که شخص فرزندش مریض بود از ما تقاضا می کرد که ما برای این ها گوسفند نذر کنیم برای حضرت ابوالفضل (ع) و قربانی کنیم و این کاررا انجام دادیم، دلیل ندارد طرف هم مرام و هم عقیده ما نیست ما شمشیرمان برا همیشه برای آن ها آماده باشد مگر این که خلاف دین و اعتقادات جان و ناموس و سرزمین مان حرکت کند، آن موقع دفاع می کنیم.
فَلَمَّا أَنْ أَرَادَ أَنْ يَبْطِشَ بِالَّذِي هُوَ عَدُوٌّ لَهُمَا قَالَ يَا مُوسَى أَتُرِيدُ أَنْ تَقْتُلَنِي كَمَا قَتَلْتَ نَفْسًا بِالْأَمْسِ إِنْ تُرِيدُ إِلَّا أَنْ تَكُونَ جَبَّارًا فِي الْأَرْضِ وَمَا تُرِيدُ أَنْ تَكُونَ مِنَ الْمُصْلِحِينَ ﴿۱۹﴾
و چون خواست به سوی آن که دشمن هر دوی آن ها بود حمله ور شود گفت ای موسی آیا می خواهی من را بکشی؟ این بار دشمن گفت آن که از خاندان سلطنت بود، موسی(ع) به آن کسی که هم مرامش بود گفت تو ماجراجو و گمراهی، دائم ماجراجویی می کنی، رفت که کمکی کند به آن سمت که رفت حمله ای کند لااقل این ها را از هم جدا کند، آن کس که از خاندان فرعون بود گفت ای موسی آیا می خواهی مرا بکشی؟ همان طور که دیروز یکی را کشتی، تو می خواهی در این سرزمین گردنکشی کنی؟ نمی خواهی از اصلاح گران باشی؟ این کلام، کلامی است که ما در آینده به آن خیلی نیاز داریم در آینده ای که در سرزمین ما یا هر جای این کره خاکی که سکنی و زندگی کردید باید حواستان باشد مسلمان یعنی اهل تسلیم به پروردگار، اهل تسلیم دنبال دشمنی و خونریزی نیست، به این نقطه باید خوب توجه کنید. نمی خواهیم کاری انجام بدهیم که در سرزمین مان گردنکشی کرده باشیم هر کجا که باشیم حتی اگر در کنار دشمنانمان باشیم.