تعمقی در سوره حج بخش هفتم
- نوشته شده توسط مدیر سایت
- دسته: تعمقی در سوره حج
- بازدید: 328
بسم الله الرحمن الرحیم
حُنَفَاءَ لِلَّهِ غَيْرَ مُشْرِكِينَ بِهِ وَ مَنْ يُشْرِكْ بِاللَّهِ فَكَأَنَّمَا خَرَّ مِنَ السَّمَاءِ فَتَخْطَفُهُ الطَّيْرُ أَوْ تَهْوِي بِهِ الرِّيحُ فِي مَكَانٍ سَحِيقٍ ﴿٣١﴾
در حالی که مخلصان خدا باشید نه مشرکان به او. پیرو آیه قبل است که خداوند دستور می داد از پلیدی بت ها دوری کنید، از گفتار باطل اجتناب کنید. ما بسیاری از کلام هایمان در روز باطل است، به درد نمی خورد . اگر نه خِیر باشد و نه شر به درد نمی خورد. خداوند می فرماید: از کار باطل، از کلام باطل دوری کنید در حالی که مخلصان خدا باشید. یعنی اخلاص به خداوند داشته باشید.
نه مشرکان به او. مشرک کسی است که هم خداوند را قبول دارد و هم در عین حال چه می کند؟ یک چیزهایی را در این حاشیه ها برای خودش قرار می دهد و به آن آویزان می شود، برای دعا کردن. دیگر دوره آن تمام شد ما به یک دوره خیلی جدیدی داریم وارد می شویم باید استطاعت ورود به این دوره را کسب کنیم تا بتوانیم سرباز امام زمان باشیم وگرنه همه مان از دَم خارج هستیم. این همه نذری بده، مراسم برقرار کن، ختم قرآن هیچ کدام به درد نمی خورد اگر یک موجود نو نشده باشیم.
و هر کس به خدا شرک آورد بدان ماند که از آسمان افتاده و مرغان او را می ربایند. از آسمان پرت شده روی هوا مثلاً عقاب، مرغان هوایی او را می گیرند و این سوی و آن سوی می برند یا تندباد او را به نقطه ای دور پرتاب می کند. طوفان شدید به جای این که اینجا فرود آید به یک جای بسیار دوری او را پرتاب می کند.
ذَلِكَ وَ مَنْ يُعَظِّمْ شَعَائِرَ اللَّهِ فَإِنَّهَا مِنْ تَقْوَى الْقُلُوبِ ﴿٣٢﴾
این است سخن حق . هر کس شعائر خدا را بزرگ دارد؛ شعائر خدا آن چیزهایی است که احکامش است، آن چیزهایی است که محترم شمرده. هر کس شعائر خدا را بزرگ دارد بی تردید آن نشان دهنده تقوای دل ها است. همه می خواهند با تقوا باشند اما باتقوا بودن به چه شکلی؟ به این شکل که خداوند عالم هر دستوری را که داده محترم بشماریم، ارزیابی نکنیم، اصلاً نمی دانم ما که هستیم که این قدر خود را بزرگ می دانیم. همه چیز را که ارزیابی می کنیم در دنیا، آدم ها را پشتک وارو می زنیم بررسی می کنیم، این درست است و آن غلط است، این این طور کرد درست نبود، آن آنجا این کار را کرد بد نبود، آخر خدا را هم این طوری؟ نمی شود که.
هر کس شعائر خدا را بزرگ دارد بی تردید نشان دهنده تقوای دلش است. یعنی این آدم با تقوایی است، از قلب آدم با تقوایی است.
لَكُمْ فِيهَا مَنَافِعُ إِلَى أَجَلٍ مُسَمًّى ثُمَّ مَحِلُّهَا إِلَى الْبَيْتِ الْعَتِيقِ ﴿٣٣﴾
در قربانی ها برای شما منافعی است تا زمانی معین. گوسفند، گاو، شتر، حیوانات حلال گوشتی هستند که ما قربانی می کنیم به دلایل مختلف و ما از گوشت آن ها بهره می بریم. خداوند می گوید: اینها تا زمان معینی که برای قربانی آماده شوند در اختیار شما هستند، شما از آن ها منافعی به دست می آورید، چه منافعی؟ از شیر آن ها می خورید، از پشم آن ها استفاده می کنید تا زمانی که قربانی کردن آن ها فرا برسد.
سپس قربان گاه آن ها در کنار خانه کهن است. و بعد از آن این ها را می برند، می بینید که در عید قربان محل مخصوصی است که این ها قربانی می شوند.
وَ لِكُلِّ أُمَّةٍ جَعَلْنَا مَنْسَكًا لِيَذْكُرُوا اسْمَ اللَّهِ عَلَی مَا رَزَقَهُمْ مِنْ بَهِيمَةِ الْأَنْعَامِ فَإِلَهُكُمْ إِلَهٌ وَاحِدٌ فَلَهُ أَسْلِمُوا وَ بَشِّرِ الْمُخْبِتِينَ ﴿٣٤﴾
برای هر امتی قربان گاهی قرار دادیم، یک جای بخصوصی قرار دادیم، برای ما کجاست؟ مکه. اصل قربانی ما در مکه است و روز عید قربان.
تا نام خدا را بر چهارپایانی که روزی آن ها کرده است ببرند. هیچ کدام از حیوانات حلال گوشت را شما نمی توانید بِکُشید و نمی توانید بخورید مگر آن که نام پروردگار را بر آن ها بُرده باشید. همیشه فکر می کردم، چرا؟ گوسفند را قربانی می کنیم مگر غیر از این است که ما نیُت کردیم برای این مسئله و آن مسئله قربانی دهیم، گوسفند هم که برای قربانی کردن است، چرا باید وقتی سرش را می بُرند نام خدا را ببرند؟ خیلی به این نکته فکر کردم، حیوان می داند که باید قربانی شود اما وقتی تیغ بر گردن قربانی قرار می گیرد نام خدا بُرده می شود روحی که در وجود آن حیوان است فوراً متصل می شود که پایان کار است بدون هول و هراس. آدم ها وقتی در حال اهتزار هستند و از دنیا دارند می روند اگر خانواده مؤمنی داشته باشند کنارشان به طور دائم قرآن می خوانند و شهادتین می گویند. وقتی مُرده ها را در خاک می گذارند تازه روح از بدنش جدا شده وقتی در خاک می گذارند میّت را تکان می دهند و شهادتین می گویند نام خدا را برای او می برند تا بداند در جایگاه امنی قرار گرفته است.
پس بدانید که خداوند شما خداوند یگانه است، پس به فرمان او گردن نهید، فروتنان را بشارت ده. چرا نگفت همه را؟ خداوند می داند فقط کسانی گردن می نهند به رأی و کلام پروردگار و یگانگی او را قبول می کنند که فروتن هستند، متواضع هستند.
الَّذِينَ إِذَا ذُكِرَ اللَّهُ وَ جِلَتْ قُلُوبُهُمْ وَالصَّابِرِينَ عَلَى مَا أَصَابَهُمْ وَالْمُقِيمِي الصَّلَاةِ وَ مِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنْفِقُونَ ﴿٣٥﴾
هم آنان که چون نام خدا یاد شود دل هایشان هراس یابد، هراس از چه؟ از خدا می ترسیم؟ از دوری از خدا می ترسیم. وقتی نام خدا می آید فکر این که یک لحظه ما را تنها بگذارد، ما را به حال خودمان وا بگذارد، یک لحظه ما را دوست نداشته باشد چه خواهیم کرد؟ ما را به هراس می اندازد، چه کسانی؟ آن هایی که فروتن هستند در مقابل امر خدا، آن هایی که با تقوا هستند در مقابل احکام خدا.
دل هایشان هراس یابد و آنان که بر مصیبتی که بر سرشان آید صابر هستند. مشکلی پیش می آید، در زندگی همه پیش می آید، پستی و بلندی بسیار زیاد است. آن هایی که در زمان سختی قرار می گیرند، در زمان مصیبت قرار می گیرند صابر هستند، صبر کننده هستند، نگفتم تحمل کننده. تحمل کننده هیچ چیز نمی گوید ولی جلز و ولز می کند، از درون غر می زند. صبر کننده هیچ کدام را نمی کند، آرام است و می گوید: خدایا راضی هستم به رضای، تو هر چه که تو قرار بدهی.
برپادارندگان نمازند. نمازگزار یک چیزی است، برپا کننده نماز چیز دیگری. پدرها، مادرها برای بچه هایتان جانماز بخرید، چیزهای خوشگل بخرید بعد تشویقشان کنید نماز بخوانند و برای تشویقشان یک چیزهای زیبایی بگذارید، یک شاخه گل، یک آبنبات بگذارید، چیزهای گران هم نمی خواهد بخرید، هر کسی می داند بچه اش چه چیزی دوست دارد، همان را برای او بگذارد. شما می شوید برپاکننده نماز، چون نه تنها خودت نماز می خوانی در عمل وادار می کنید بچه هایتان کمرشان به نماز خم بشود. هیچ وقت نگویید این ها وقت نمازشان نرسیده، از هر سنی که شروع کردند به فهمیدن شما آن ها را تشویق کنید و به سمت خدا و نماز هدایت کنید، بزرگ بشوند این کمر مثل درخت تنومند می شود و دیگر خم نمی شود اگر توانستید خم کنید؟ مگر یک جایی، یک روزی خداوند تبری به کمرشان بزند و آن ها را برگرداند سمت خودش ولی شما دیگر نمی توانید. پس نسل جوانمان باید به این نکته خیلی توجه کنند چه آن هایی که بچه دارند، چه آن هایی که بچه ندارند و در آینده خواهند داشت.
برپا دارندگان نمازند، از آن چه روزی شان داده ایم انفاق می کنند خدا به ما روزی داده آیا از این روزی که داریم به مردم کمک می کنیم؟ انفاق می کنیم؟ رسیدگی می کنیم؟ یا مانده ها و خراب ها و مستهلک شده ها را می بخشیم؟ در این جا خانم ها بخصوص خوب می دانند گاهی اوقات با چیزهایی روبرو می شوند که تأسف برانگیز است، به درد نمی خورد، نو هم هست ولی الان به یک دختر نوجوان می خواهید بدهید بپوشد دیگر قلبش را روشن نمی کند، خوشحالش نمی کند، زودتر بده بیرون بگذار به وقتش بپوشد، چرا این قدر طولانی؟ خداوند انفاق کنندگان از روزی شان را دوست می دارد، هرچه که از روزی تان هست انفاق کنید. خانمی که انفاق های ما را به خانواده ها می رساند، هیچ کدام آن خانواده ها ما را ندیدند اما حال و احوال این خانم را دیده اند، نه این که از لحاظ مالی رشد پیدا کرده باشد ولی شادابی پیدا کرده، خودشان اعلام کردند تو چکار می کنی؟ این حاج خانم برای تو چکار می کند؟ ما از وقتی نذری ها را از آن جا می آوری و به ما می دهی و ما می خوریم در دلمان خوشحالی آمده، حالا می دانید چکار می کنند؟ این خانم به من گفت من به این ها چه بگویم؟ خودش نیّت کرده هر از گاهی از این درآمدش مبلغ کوچکی بعنوان بیمه امام زمان می دهد، گفتم اگر بگویم مشارکت نمی دانند مشارکت یعنی چه؟ نمی توانند درکش کنند، آن را هضم کنند. گفتم: به آن ها بگو من خانواده ام را بیمه آقا امام زمان کردم، با توان بسیار کم، گاهی شام ندارند بخورند ولی مرتباً مبالغ کوچکی را می ریزند به حساب این خانم بعنوان بیمه امام زمان ببینید آن ۵ تومان،۱۰ تومان آن ها با میلیون میلیون من چقدر فرق می کند؟ خیلی ارزشمند است. بارقه های رحمت را در آن چیزهایی که از این جا توسط شما می آید من کارگزارشم اما شما که می دهید مالتان حلال است، با رضایت قلب می دهید، با شوق می دوید کارها یش را انجام می دهید چه تأثیری آن جا می گذارید؟ خداوند انفاق کنندگان را دوست می دارد، خود دانید ما که گفتیم.