تعمقی در سوره هود بخش بخش ششم
- نوشته شده توسط مدیر سایت
- دسته: تعمقی در سوره هود
- بازدید: 775
بسم الله الرحمن الرحیم
پیرو آیات قبل که از سوره هود تلاوت شد خداوند در آیه 24 از این سوره فرمودند : مثل این دو گروه ، مَثل کور و کَر و بینا و شنواست یعنی کسانی که ایمان آوردند ، پذیرش کردند و به باور رسیدند و کسانی که کفر ورزیدند ، انکار کردند ؛ آیا در مَثل یکسانند یعنی کور و بینا در مقایسه یک مَثل واقعاً یکسانند . گرچه که کسانی که نابینا هستند خداوند به جهت این که نابینا هستند حسی دیگر را در آنها قوی کرده ، چرا که کمبود دارند . اما فی الواقع نوع دیدن آنها با نوع آدمی که می تواند با چشم ببیند متفاوت است . یا در مورد ناشنوا و شنوا به هم چنین . خداوند در آیه 25 فرموده :
وَ لَقَدْ أَرْسَلْنَا نُوحًا إِلَى قَوْمِهِ إِنِّي لَكُمْ نَذِيرٌ مُبِينٌ(۲۵)
و به راستی نوح را به سوی قومش فرستادیم ؛ هر وقت یک قومی به تاخت و تاز سر برمی دارد و شلوغی ، برای آنها فردی را به عنوان یک راهنما می فرستد . خداوند می فرماید : و به راستی نوح را به سوی قومش فرستادم ، که نوح چه کند ؟ که به قومش بگوید من برای شما بیم رسانی آشکارم . فی الواقع در جهان هستی همه چیز بیم دهنده هست ، همه چیز نشان دهنده هست . وقتی زلزله می شود به بشر این مسئله هشدار داده می شود که توانایی تو بالا نیست ، حواست هست ؟ چرا ما در مقابل بلایای طبیعی نماز آیات می خوانیم ؟ به همین دلیل که اعلام بکنیم که ما در مقابل حضرت حق کوچک هستیم ، ناتوان هستیم . علی رغم آن چیزهایی که در طبیعت به عنوان هشدار و بشارت وجود دارد؛ وقتی فروردین می رسد درخت خشک شده شروع می کند به جوانه های سبز زدن یعنی از هر مُردگی می تواند زندگی صادر شود . وقتی بهار می رسد و درخت جوانه می زند به بشر اعلام می کند ، مانند یک رسول ، یک پیغمبر ، یک امام . خبر می دهد که ای بشر ! می دانی پس از این همه گناه که کردی و در تو روح حالت مُردگی پیدا کرده ، تو هم مثل این درخت مُرده می توانی زنده شوی ؛ برخیز و زنده شو ، با توبه خودت را نجات بده . پس در طبیعت در تمامی لحظات هشدار دهنده ها و بشارت دهنده ها موجودند ولی علی رغم همه این ها خداوند در هر عصر و دوره ای انسانی را مأمور کرده برای این که بیم رسان آشکار باشد . یعنی شخص نتواند بگوید من این فهم را نداشتم که از یک درخت دریابم که می توانم پس از این همه گناه دوباره از جایم برخیزم . آشکارا دستور می دهد توبه کن ، از جایت بلند شو . مگر نمی گویی کار زشت کردم ، پشیمانم ولی دوست نداشتم این کار را انجام دهم ، گولم زدند و هزار و یک ماجرای دیگر ، حالا یک فرصت مجدد . خداوند نوح را به سوی قومش فرستاد که بگوید من برای شما بیم رسانی آشکارم ، من را می بینید ، کلامم را که از جانب حضرت حق است می شنوید .
أَنْ لَا تَعْبُدُوا إِلَّا اللَّهَ إِنِّي أَخَافُ عَلَيْكُمْ عَذَابَ يَوْمٍ أَلِيمٍ(۲۶)
که جز خدا را نپرستید ؛ این اولین دستور : جز خدا را نپرستید . همانا من از عذاب روزی دردناک بر شما بیمناکم . هشدار روزی که عذابی دردناک بر قوم بشر وارد می شود . چه این عذاب در دنیا باشد که در دنیا بطور حتم هست و چه در روز پایان دنیا که روز محشر است و روز حسابرسی . جز خدا را نپرستید که اگر جز خدا را پرستیدید بطور حتم عذاب روزی سخت و دردناک بر شما وارد خواهد شد . راجع به یک شوهری به من می گفتند که به شرطی حاضر شد خانمش را آزار ندهد که کلاس قرآن نرود ، نماز نخواند ، چادرش را هم بردارد . چادر و مقنعه و چادرش را هم با قیچی چید ؛ قرآن را تکه پاره کرد یک جای بد انداخت ، آنها گفتند و من هم گفتم خب الهی شکر ، گفتند چرا می گویی الهی شکر ؟ برای این که دیگر فرصتش را سوزاند ، تمام شد . به هر کدام ما فرصتی داده شده مواظب باشید قبل از سوخته شدن همه فرصتهایتان به جواب برسید . درست است لحظه آخر هم به جوابتان برسید باز هم برنده هستید ولی دیگر با خود امتیازی همراه ندارید ، هیچ چیزی همراه ندارید . خب امتیاز را می خواهم چکار ؟ تو که این دفعه اشتباه کردی مطمئنی دفعه بعد هم اشتباه نمی کنی ؟ توی چیز دیگری هم اشتباه نمی کنی . اگر امتیازی همراهت باشد شاید آنجا بتوانی از امتیازت استفاده کنی بگویی من زودتر از موعد درس را فهمیدم و برگشتم تا برای تو راه نجاتی قرار بدهند . برای هر کسی یک فرصتی تعیین شده ، قبل از مُردنش در دنیا . قبل از مرگش در دنیا فرصتی تعیین شده یا برای همیشه بمیرد و دیگر بیدار نشود ، خواب مرگ و در ظلمت دنیا باقی بماند یا برای همیشه به بیداری برسد . و با بیداری و آگاهی و نور به سرای دیگر وارد شود.
فَقَالَ الْمَلَأُ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ قَوْمِهِ مَا نَرَاكَ إِلَّا بَشَرًا مِثْلَنَا وَمَا نَرَاكَ اتَّبَعَكَ إِلَّا الَّذِينَ هُمْ أَرَاذِلُنَا بَادِيَ الرَّأْيِ وَمَا نَرَى لَكُمْ عَلَيْنَا مِنْ فَضْلٍ بَلْ نَظُنُّكُمْ كَاذِبِينَ(۲۷)
پس سران قومش که کافر شدند گفتند : ما تو را جز بشری مثل خود نمی بینیم ؛ جز فرومایگان ما آن هم نسنجیده از تو پیروی نکرده اند .
گفتند نه تنها تو را یک آدم مثل خودمان می بینیم و چقدر هم جالب است چون خودشان را هم پست می بینند . به پیامبر مقابلشان می گویند آدمی مثل ما هستی یعنی چه ؟ یعنی ما هم خیلی صاحب ارزش و صاحب آگاهی نیستیم پس تو هم مثل مایی ، هم جنس مایی پس فضیلتی بر ما نداری . به او گفتند فقط فرومایگان قوم ما یعنی آنهایی که خیلی نادانند و نمی فهمند یعنی برآورد نکردند سخنشان را ، فکرشان را و به تو پیوستند . جز این ها کسی از تو پیروی نمی کنند . و نمی بینیم که شما را بر ما فضیلتی باشد بلکه شما را دروغگو می انگاریم . این جوابی بود که سران قوم حضرت نوح در قبال دعوت ایشان به ایشان دادند . یک ذره با خودمان فکر کنیم ما قوم نوح نیستیم ؟ خیلی جاها از این جوابها ندادیم این شکلی به آدم هایی که سعی کردند ما را به یک جایی برسانند ، باور کنید دادیم . حالا آنها برای آن عصر و دوره بودند مثالشان در قرآن هست و نامی از ما برده نشده در این عصر ، اما همین هشدار می دهد که ما هم می توانستیم مثل آنها باشیم .
قَالَ يَا قَوْمِ أَرَأَيْتُمْ إِنْ كُنْتُ عَلَى بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّي وَآتَانِي رَحْمَةً مِنْ عِنْدِهِ فَعُمِّيَتْ عَلَيْكُمْ أَنُلْزِمُكُمُوهَا وَأَنْتُمْ لَهَا كَارِهُونَ(28)
گفت : ای قوم من ! به من بگویید اگر از پروردگارم حجتی روشن داشته باشم و مرا از نزد خود رحمتی داده باشد که بر شما پوشیده است ، آیا شما را به آن واداریم در حالی که از آن اکراه دارید . می گوید شما خبر ندارید شاید همین مرا که شما کوچک می شمارید از جانب پروردگارم رحمتی بزرگ بر من وارد شده باشد . حالا شما که اکراه می کنید ، شما که مرا انکار می کنید من باز هم شما را به قبول آن وادار کنم ؟ ایستادگی کنم در حالی که سر برمی گردانید و منکر هستید .
هوشیارانه به اطرافتان نگاه کنید ؛ بسیار موجوداتی که برای شما از جانب خداوند رحمت به ارمغان آوردند و شما فقط به دلیل این که آنها را در کفه ترازوی خودتان می گذارید از آنها بهره نمی برید . چون بطور دائم با خودتان سنجش می و آن که برای شما رحمت آورده او را هم در این کاستی ها ی خودتان شریک می کنید . نکنید به حرف گوش کنید . کلام حق از بسیاری از زبان ها جاری است . از بسیاری از آدم ها صادر می شود و تنها هوشیاران می توانند آنها را دریابند .